۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

چرا طرفدار فدرالیسم هستید ونه استقلال؟



یونس شاملی:  هدف از وارد شدن به میدان سیاست تلاش برای سعادت یک جامع یا یک کشور است. جنبش خلق ترک در ایران نیز دقیقا به همین جهت شکل گرفته است. تلاش خلق ترک و جنبش ملی دمکراتیک منتصب به آن جنبشی برای رفع تبعیض، نفی سیاست استعمار داخلی، تامین حقوق برابر اتنیکهای مختلف (ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب، لر و…) است. در ایران امروز مبارزه سیاسی دو شکل و یا دو مضمون دارد، یکی از این مضامین مبارزه، مبارزه دمکراتیک خلق فارس و دیگران در مرکز برای دمکراتیزاسیون  دولت حاکم (با استفاده از روش های معقول و ضروری) و دومی مبارزه ملی - دمکراتیک متعلق به خلقهای غیرفارس در پیرامون ایران است. اگر دقت کنید یک تفاوت قابل توجه در مضمون مبارزه سیاسی مرکز و پیرامون به چشم میخورد وآن مضمون ملی مبارزه درپیرامون برای تحقق حق تعیین سرنوشت ملی آنهاست. وگرنه هردو جنبش مرکز وپیرامون در یک چیز مشترکند و آن مضمون دمکراتیک مبارزه برای تغییر دولت با ماهیت ارتجاعی (استبدادی، استثماری و استعمار داخلی و...) و جایگزین کردن یک دولت فراملی برای تامین حقوق دمکراتیک تمامی خلقها در داخل و تلاش برای همبستگی و صلح جهانی در سطح منطقه و جهان است. این دولت فراملی از نمایندگان ارسالی مناطق مختلف ملی یا دولتهای ایالتی یا محلی به مرکز و برای برقراری دولت فراگیر  دمکراتیک درکشور است. پروسه تحقق چنین راهی گذر ازیک دولتی است که بر بنیاد جمهوریت، فدرالیسم و دموکراتیسم  و حقوق شناخته شده بین المللی شکل گرفته باشد.
 انتخاب استراتژی فدرالیسم بجای استقلال ازسوی خلقهای غیرفارس، بسیار روشن است. کم هزینه بودن این راه، کم خطر بودن این راه، سرمایه گذاری این راه به همبستگی خلقها، راهی که جهان برای ترقی بایستی از آن بگذرد، برای جلوگیری از جنگ های خانمانسوز، برای حضور قدرتمند در عرصه سیاست منطقه ایی و جهانی، مداخله برای برقراری صلح با توانایی بیشتر، وجود امکان و استعداد توسعه اقتصاد کلان و تمرین «دمکراسی اتنیکی» در یک کشور، کاری که تمامی کشورها در داخل و سپس میان کشورها در جهان، برای توسعه و صلح پایدار باید آن را انجام دهند. فدرالیسم دمکراتیک (حقیقا دمکراتیک) امکانات وشرایطی را دراختیار خلقها میگذارد که گاه آن خلقها به تنهایی قادر به انجام آن نیستند. برای نمونه اگر از اشل یک کشور ۸۰ ملیونی برای تامین صلح و همبستگی در منطقه و جهان تلاش کنیم موثرتر خواهد بود و یا از سکوی یک کشور ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ میلیونی؟ اگر برای توسعه اقتصادی از اشل یک کشور کوچک و یک کشور بزرگ بنگریم هم نتیجه همان است. مثال بسیار روشن پروژه بسیار وسیع برپایی اتحادیه اروپاست. همچنانکه می دانید کشورهای اروپایی به تنهایی کشورهایی پیشرفته (نسبی) درتمام عرصه هستند. اما همهء این کشورها برای تشکیل اتحادیه اروپا به عنوان کشوری فدرال یا کنفدرال تلاش می کنند. سبب همانهایی است که فوقا مطرح کردم و صد البته مسائلی بیشتر از آن.
 فراموش نکنید که فدرالیسم مورد نظر من، راهی برای برون رفت از بحران اتنیکی از یکسو وتعمیق دمکراسی از سوی دیگر درکشور استبداد و استعمار (داخلی) ایران است. بنابراین اگر راه فدرالیسم دمکراتیک که میتوان مضمون آن را «فدرالیسم ملی دمکراتیک» توصیف کرد در ایران شکل نگیرد ایران همچنان در بحران به حیات سیاسی واقتصادی خود ادامه خواهد داد و از غافله ترقی و توسعه در زمینه های سیاسی اقتصادی وفرهنگی عقب و عقب تر خواهند ماند. نتیجه بی توجهی به تحقق فدرالیسم دمکراتیک تنها عقب ماندگی سیاسی و اقتصادی نیست. نتیجه شوم آن سوق دادن کشور به سوی یک جنگ داخلی است. یعنی با بروز هر بحران سیاسی جنبش های سیاسی پیرامون شکلی مرکزگریز پیدا خواهند کرد وبا توجه به فقر اقتصادی وفرهنگی موجود در کشور زمینه های شعله ور شدن جنگ های داخلی فراهم خواهد ساخت. وارد شدن فاکتورهای خارجی به این بحران نتایج  چنین روندی غیرقابل پیش بینی خواهد بود. در چنین شرایطی انتخاب «استقلال» برای خلقهای غیرفارس راهی برای برون رفت از بحران و جنگ خواهد بود. به بیان دیگر مطرح شدن فکر استقلال خواهی در میان ملیتهای غیرفارس ریشه در سیاست های بغایت ارتجاعی دولت مرکزی در نفی و انکار آنها دارد. ادامه چنین روندی میتواند گزینه استقلال را بر جنبش های سیاسی این ملت ها تحمیل کند. اما گزینه آگانه برای دستیابی به حقوق برابر در تمامی عرصه ها و در داخل یک کشور همچنانکه عنوان کردم فدرالیسم دمکراتیک است.%  ۲۰۱۷ ۰۸ ۲۹

۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

اسیمیلاسیون یا ادغام ملیت ها درملت حاکم


دکتر گلمراد مرادی، سایت ایرانگلوبال،10اوت2017: این سیاست ناسیونالیستهای کور ودیکتاتوران حاکم و قدرت طلب، بوده وهست. متأسفانه این سیاست درلباس “روحانیت” کماکان ادامه دارد. درطول تاریخ ودرقرون متمادی همه دیکتاتوران وناسیونالیستها، آن حاکمان مستبدی که خود را مدرن می پنداشتند، همیشه می کوشیدند یک حکومت مقتدر بایک زبان و ملیت متحد زیر فرمان داشته باشند. برای آنها حقوق انسانی و حق گروهی از انسانها مطرح نبود. رضاخان، اتاترک ورشید عالی گیلانی، می شود گفت: سه مشت آهنین اوایل قرن بیستم ازجمله این دیکتاتوران مدرن بودندکه کوشش می کردند هرکدام به نوبه خود ملیتهای اقلیت را در ملت حاکم ادغام کنند. بدین شیوه تبلیغ کنند که زبانهای محلی یازبان ملیتهای اقلیت، زبان “دهاتی ها است” و اگر کسی به زبان مادری درملاء عام حرف می زد، اورا مسخره می کردند. الگوی تمام ایار برای رضا شاه، اتاترک درترکیه بود که نفرت خاصی به کردها داشت. درطول قرن نوزدهم میلادی کردها در امپراتوری عثمانی (1806 تا 1883) شاهد جنبشهای خونین با ترک های عثمانی بودند، زیراکردها خودرا پیشرفته تر ازترکهای عثمانی می دانستند و اصلا نمی خواستند تابع آنها باشند. این مسئله بعد از جنگ چالدران (1514 میلادی)، بین شاه اسماعیل صفوی وسلطان سلیم اول قابل لمس بود و خوب بیاد تاریخی خویش داشتند.
این را اتاترک رهبر ترکهای جوان می دانست و یاد گرفته که تازنده بود می خواست با کمک این ترکهای جوان نسل کردرا منقرض کند و اززبان آغازکرد. اوو یاباز ماندگانش بودندکه تئوری“ترکهای کوهی” برای کردها را بکار گرفتند. اتاترک خوب می دانست که 17 ایالت کرد نشین در جنگ چالدران، به دلیل خود خواهی شاه اسماعیل شیعه صفوی و شکست او از سلطان سلیم اول به امپراتوری عثمانی ملحق شده است.امروزه بعداز ازهم پاشی عثمانی این ایالات کردبین کشورهای ترکیه، سوریه و عراق تقسیم شدند. دراصل کرد از نسل آریائی است و ازنظر نژادی هیچ ربطی به ترک و عرب ندارد. دراینجا بحث این مقاله بحث نژادی نیست، بلکه یک بحث زبانی است که اتاترک تا اندازه ای بازور کوشید زبان کوردی را ازبین ببرد وبرخی ازشهرهای کرد نشین را برای این کار، به ترک نشین تبدیل کرد. مانند کایزری، بدین ترتیب کردهارا کوچ اجباری می داد وبجای آنها ترکهارا با امتیاز دادن، می آورد. باتأسف باید گفت تا اندازه ای موفق هم شد. مقاومت دلیرانه کردها در برابر این سیاست ناسیونالیستی، باعث شد که جلو این اسیمیلاسیون  تا حدودی گرفته شود واو نتواند به آرزوی نژاد پرستانه خود برسد و نسل کرد را منقرض کند! امروزه از هر زمان دیگری با وصف سر کوب شدید حدود 20 میلیون کرد در ترکیه، کردها هنوز زنده اند وشدیدا درمقابل این سیاست ازبنیاد غلط مقاومت میکنند روزبروز بمقاومت افزوده می شود.
تاریخ بدرستی بما می گوید دیکتاتورهای حق پایمال کن مانند ببرکاغذی ازبین می روند، اما به دلیل ناآگاهی توده های زحمتکش به شکل و شیوه ی “مدرن تری”، مانند قارچ از جای دیگر سر بر می آورند. امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول از هم پاشیده شد و به کشورهای متعدد عربی و ترک تبدیل گردید وبخش عمده ای ازکردها نیز با این امپراتوری تقسیم شدند که سهم سوریه یک ولایت کردنشین وسهم عراق عرب حدود چهار ولایت کردنشین و سهم ترکیه حدودا دوازده ولایت کردنشین شد. اتاترک دقیق الگوئی برای رضاخان بود. اواز زمانی که درپادشاهی ضعیف قاجار وزیرجنگ شد نقشه اسیمیلاسیون خودرا، زیرنام مبارزه بافئودالها و ملوک الطوایفی کشید که درآینده پیاده کند. زمان بقدرت رسیدن، قبل از همه بفئودالهای مقام دوست و نا آگاه هوادارحکومت مرکزی درجات بالای نظامی داد گرچه سواد نظامی اصلا نداشتند و حتا احترام نظامی را بلد نبودند بگیرند و دیگر سران ملیتها را به دست خود این ها از سر راه برداشت.
دوما زیاد تبلیغ می کرد که درمدارس زبان مادری غیرزبان حاکم حرف زده نشود واینهارا زبان دهاتی می دانست که عیب بود با آن حرف زدن و مسخره می کردند اگر کسانی به کردی، ترک آذری، بلوچی و عربی حرف می زدند. تاجائیکه دختر دائی خودم که اصلا سواد نداشت درکرماشان بابچه های خود فارسی غلط حرف می زد، این گونه به او تلقین شده بود، در زمانی که بچه به مدرسه می رود از نظر زبانی از بچه های دیگر عقب نمی ماند! در حالی که این تئوری ازبنیاد غلط است. زیرا اولا مغزبچه مانند مغناطیس همه چیز را خوب یابد جذب می کند و خیلی زود نه فقط زبان، بلکه هر چیز دیگری را یادمی گیرد. دوما هرچه مادر بگوید بقول قدیمیها آیات مطلق است و درمغز بچه ثبت می شود گرچه غلط هم باشد. پس چه بهتر کوشش شود با بچه ها رو راست بود.
اگر به دلایلی مطالبی غیر واقعی می خواهید مطرح کنید حتما نزد بچه ها نباشد. سوما تلفظ غلط به بچه یاد دادن، در مغز بچه ضبط می شود و خنثا کردن آن مشکل است. بعلاوه ما می خواهیم بچه هایمان ازحداقل ازده درصد سلول مغزخود استفاده کنند و آنها را تنبل و راحت طلب بار نیآوریم واین بسود بچه هاست که از سلول های مغز حداکثر استفاده رابکنند. هیچ توجه کرده اید، کسی که ریاضی اش خوب باشد، تقریبا همه درسهایش خوب است؟ زیرا حل مسایل ریاضی به سلولهای مغز بیشتر فشار می آورد و مغز را آماده جذب می کند. البته استثناء هم وجود دارد، اما عموما، اکنون این تئوری ثابت شده ومورد قبول است. حالا امکان دارد، یکی در شعر و ادبیات وزبان خوب باشد. زبان ولهجه های آن، مانندهمه دگرمسایل ازقبیل آئین وموسیقی و رقص و آواز و لباس و غیره، خلاقیت دست و مغز توانای انسان است. زبان را ازمادر یاد می گیریم.بهمین دلیل شاعر نامدار ما، ایرج میرزا مادر را مقدس دانسته و این شعر را، در وصف آموزش مادر به بچه سروده است.
  گویند مرا چو زاد مادر          پستان به دهان گرفتن آموخت
  شب ها بر گاهواره ی من         بیدار نشست و خفتن آموخت 
 دستم بگرفت و پا به پا برد       تا شیوه ی راه رفتن آموخت     
یکحرف و دوحرف برزبانم       الفاظ نهاد و گفتن آموخت          
  لبخند نهاد بر لب من              برغنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من زهستی اوست      تا هستم و هست دارمش دوست
بانوشتن یک داستان تاریخی از یک خارجی بی طرف به بحث زبان مادری و کوشش دیکتاتورهای ناسیونالیست برای متحد کردن آن خاتمه می دهم. خواننده عزیزخودش حدس بزند که انسان تا چه حدی حق دارد و مجاز است که فرهنگ و زبان آباء و اجدادی خودرا حفظ کند. اوسکارمن، یک خاور شناس آلمانی بود که برزبانهای ترکی و کردی و فارس تسلط داشت و گویا عربی نیز می دانست. او درسالهای 1896 تا 1903 میلادی در استان کرماشان زندگی و تحقیق می کرده. آنگونه که شاگردش کارل هادانگ آلمانی می نویسد، اوسکارمن می گوید: هنگام اقامتم در کرماشان که در آن روز جمعیتی حدود 150.000 نفر داشت فقط 20 نفر فارس بودند و از آنها 8 نفرکرد به دلیل کارمند بودن استانداری، لباس قجر پوشیده بودند و بقیه مردم لباس کردی برتن داشتند وکردی حرف می زدند. اما امروزه بیش از چهل یا پنجاه درصد فارسی کرماشانی حرف می زنند. این نه فقط محدود به کرماشان است، بلکه کایزری در ترکیه تقریبا همه ترکی حرف می زنند وموصل در عراق که قبل ازکشف نفت درسال 1925 توسط انگلیسی ها آمار گرفته شد، حدود 85 درصد کرد بودند و بقیه ترکمن و عرب و آسوری، اما امروز بیش از 30 درصد کرد ندارد و آنهم دراطراف موصل زندگی می کنند. من فقط از والدین عزیز می توانم خواهش کنم که با زبان مادری با بچه هایتان حرف بزنیدو مطمئنا بچه از من و شما بهتر زبان فرا می گیرد. این شعر ایرج میرزا همیشه در مد نظر داشته باشید.           “یک حرف و دو حرف بر زبانم         الفاظ نهاد و گفتن آموخت"
هایدلبرگ، آلمان فدرال 8.8.2017    > نشانی منبع: http://iranglobal.info/node/61437