۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

آیا امیدی به اجرای کامل وجهانی حقوق بشر هست؟


اعلامیه جهانی حقوق بشر، خورشیدی که خاموش نمی شود
شکوه میرزادگی،  دسامبر 2012 به مناسبت دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر
حسرت انسان از حجر تا امروز
هیچ زمانی را نمی توان درتاریخ بشر پیدا کرد که انسان هایی در حسرت آزادی و شادمانی، رفاه و برابری، و صلح و آشتی بسر نبرده و برای به دست آوردن آن تلاش نکرده باشند. با این که محتوای این چند موهبت آرزویی انسان در زمان های متفاوت تاریخ تفاوت هایی داشته، اما همیشه، و به نسبت آن چه در هر زمانه ای امکان پذیر بوده، این خواست ها نیز همواره وجود داشته اند. در واقع، در هیچ زمانی، یعنی از ابتدایی ترین دوره های زندگی انسان گرفته تا امروز، هیچ انسانی دوست نداشته که دست و پایش را ببندند و به زنجیرش کشند، و یا در غار و اتاق و زندان نگاه اش دارند. در طول تاریخ بشری در هیچ غار و قبیله و شهر و کشوری کسی نبوده که از تبعیض لذت ببرد. البته که قرن ها انسان های بیشماری به ناچار تن به تبعیض و نابرابری داده اند و اغلب صدایشان نیز در نیامده است اما هیچ انسانی از این که دیگرانی، بدون خواست و انتخاب او، و بدون هیچ امتیاز برآمده از توانایی ها و شایستگی ها، بر او برتری داشته باشد خوشحال نبوده است. هیچ انسان سالمی گریستن و جنگ و خشونت را بیش از شادمانی کردن و در صلح و آشتی زندگی کردن دوست نداشته است؛ حتی اگر مذهب و مرام و سنت جامعه اش به او قبولانده باشد که گریستن «ثواب» دارد و جنگ موهبتی آسمانی است.
موانع وراه های رسیدن به خواستهای انسانی
تردیدی نیست که همین خواستهای ساده، اغلب ازسوی قدرتمندان صاحب زر و زور ویا روان پریشان وناآگاهان قابل درک و قبول نبوده وآنها همیشه سد ومانع رسیدن مردمان به تحقق اين آرزوها بوده اند. اما همواره نيز زنان و مردانی نیک و صاحب ایده واندیشه وجود داشته اند که این خواست ها را به عنوان حقی طبیعی شناخته و تغییرات تاریخی، قوانین و قراردادها، و راهکارها و تحولات اجتماعی زیادی را به نفع انسان پیشنهاد داده یا بوجود آورده اند. اگر چه این قوانین و قراردادها تمامی مردم جهان را پوشش نداده، و یا تمامی خواست های مردمان را در بر نمی گرفته اند اما هر کدام بر بخش هایی از دردهای بشری مرهمی گذاشته و در راستای قدمی به پیش نهادن، تجربه و کمک بزرگی بوده اند.  برای نمونه می توان ازکهن ترین و ابتدایی ترین نمونه ی چنين اقداماتی، یعنی صدور منشور کورش بزرگ، نام برد.
خورشید درخشان حقوق بشر
اما واقعيت آن است که هیچ يک از آن زنان و مردان نیک، و هیچ يک از مذاهب و آرمان های مطرح شده در تاريخ، چه سیاسی و چه اجتماعی، تا همین میانه ی قرن بیستم، نتوانسته بودند قانون و قراردادی را رسمیتی همیشگی بخشند که در آن حقوقی چون آزاد بودن، برخورداری از عدالت و برابری، و رفاه و شادمانی، صلح و آشتی برای همه ی مردمان، با داشتن هر ملیت و فرهنگ و جنسیت و عقیده و مذهب و بی مذهبی، وجود داشته باشد. حتی آنها نتوانسته بودند بیشترین دولت های جهان را راضی کنند که زیر چنین خواستی را به عنوان شناخت حقوق و کرامت انسانی امضا کنند. و این موهبت در دهم سال 1948، با نام اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، و با کلماتی که در آن عشق به انسان و باور به کرامت و حقوق او کاملاً می درخشید، به واقعيت تبديل شد. در واقع اعلامیه ی حقوق بشر نتیجه ی همه ی تجربیات و همه ی تلاش های انسان در طول تاریخ برای رسیدن به ساده ترین خواست ها و حقوق او بشمار می رود؛ تجربیاتی که در آن رد پای همه ی جنگ ها، و موانع ضد انسانی از یک سو و همه ی تلاش های انساندوستانه از سویی دیگر دیده می شود.
نگاه سیاستمدران به حقوق بشر
اما از آنجا که اعلامیه حقوق بشر هنوز قدرت کامل اجرایی پیدا نکرده، و با اینکه تعداد طرفداران حقوق بشر به شکلی حیرت انگیز و به سرعت در سراسر جهان رو به فزونی است، برخی از حکومت های دیکتاتوری، حتی آن هایی که امضایشان زیر این اعلامیه هست، مثل حکومت جمهوری اسلامی، و بخصوص بیشتر حکومت های خاورمیانه، یا به آن کاملاً بی توجه اند و یا سعی دارند که در مقابل آن بایستند. آن ها و طرفداران و متفکران شان می کوشند تا مجموعه ی تجربیات بشری در سراسر دنیا را در ارتباط با بوجود آمدن اعلامیه حقوق بشر انکار کرده و اين فکر غلط را جا بياندازند که: فقط غربی ها هستند که حقوق بشر را ساخته اند، پس به درد شرقی ها نمی خورد.
در عین حال، هنوز دولت های بسیاری از کشورهای غربی نیز، با این که قوانین موجودشان بر اساس مفاد حقوق بشر است، و حتی در ارتباط با مردمان خودشان ناچارند تا این قوانین را رعایت کنند، وقتی به مردمان کشورهای دیکتاتورزده می رسند کاملاً به حقوق آن ها بی توجه می شوند. آن ها به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان، یا بلندپروازی ها و ایده های غلط شخصی شان، با این نوع حکومت ها وارد مذاکره و معامله می شوند و به راحتی از يکسو مفاد حقوق بشر را ندیده می گیرند واز سوی ديگر مردمان رنج دیده ی این سرزمینهارا.
نمونه ی روشن و ساده اين وضعيت در حال حاضر به سياست اعلام شده ی آقای اوباما و دولت ایشان مربوط می شود. بطور نمونه، دولت ايشان در مقابل مردم رنج دیده مصر از آقای مرسی، یعنی کسی که اقدام به نقض حقوق بشر کرده، حمایت می کند، و یا با ندیده گرفتن مردم رنج دیده ی ایران، وحقوق ازدست رفته ی آنها، می خواهد با حکومت آزادی کش و مردم ستیز جمهوری اسلامی وارد مذاکره ای مستقیم شود. آیا ممکن است که آقای اوباما یکبار اعلامیه حقوق بشر را نخوانده باشند؟ و آیا ممکن است که ایشان و برخی از دولت ها و روسای کشورهای اروپایی که به بهانه «صلح» با کشورهای تحقیر کننده حقوق بشر، چون ایران به مذاکره ای دایمی مشغولند، بدون این که حتی شرطی برای توجه به حقوق بشر برای آنها بگذارند، ندانند که در پیشانی نوشت این اعلامیه به وضوح وروشنی دلیل اقدامات وحشیانه، جنگ، در خطر افتادن صلح، وبر آشفته شدن وجدان بشری در تحقیر حقوق بشر دانسته شده است؟(1)
آیا آقای اوباما و دیگر روسای کشورهای اروپایی، که اتحادیه آن ها امسال صاحب جایزه صلح نوبل هم شده، فراموش کرده اند که یکی از اصول روشن مفاد اعلامیه حقوق بشر می گوید برای این که «انسان به عنوان آخرین چاره به طغیان بر ضد بیداد و ستم مجبور نشود»، یعنی به جنگ و خشونت اقدام نکند، یعنی صلح در خطر نیفتد، «ضروری است که از حقوق بشر با حاکمیت قانون حمایت شود»؟
البته که مذاکره یکی از راه های قانونی برای جلوگیری از جنگ است اما به شرطی که این مذاکره به روشنی بر اساس و برای حمایت از حقوق بشر باشد. نه آن که در سراسر آن همه چیز وجود داشته باشد جز حقوق بشر. آخر کدام سیاستمداری باور می کند که حکومتی چون حکومت جمهوری اسلامی، وقتی که هیچ کدام از مفاد شناخته شده حقوق بشر را قبول ندارد ممکن است که تن به عدم استفاده از سلاح هسته ای بدهد، حتی اگر به ظاهر آن را قبول کند؟
اتکای به «تعهد» دولت های سرکوبگر و ايدئولوژی زده به شوخی بيشتر شبيه است. نمونه ی روشن اش همين آقای مرسی است، که باهمه ی تعهداتش با آمریکا وهمه ی حمایت های آقای اوباما از او وحزبش، هنوز یک پله از نردبام قدرت بالا نرفته چماق دیکتاتوری را بر سر مردمانی که تن و جان شان هنوز از زخم های مبارزه برای آزادی آزرده است فرود می آورد.
آیا امیدی به اجرای کامل و جهانی حقوق بشر هست؟
اکنون در سراسر جهان دو جریان عمده در ارتباط با حقوق بشر وجود دارد: یکی ستیز با مفاد اعلامیه حقوق بشر از سوی حکومت های استبدادی که هر کدام بخشی از کره ی زیبای خاکی ما را آلوده کرده اند، و همدوش آنها بی توجهی سیاستمدارانی که به خاطر منافع اقتصادی و سیاسی کشورهاشان چشم بر رنج مردمان کشورهای استبداد زده بسته اند، و دیگری درک روزافزون و گسترده ی مردمان جهان در هر دو ساحت کشورهای دیکتاتوری و کشورهایی که از قوانینی مبتنی بر حقوق بشر برخوردارند.
امروزه می بینیم که در سراسر جهان خواستاری تک تک مفاد اعلامیه حقوق بشر چون رودهایی زلال که از کوهای بلند و گسترده سرازیر شده باشند پیش می روند و ذهن های ساده و بی خبر مردمان را آبیاری می کنند. هر روز در سرزمینی استبداد زده، میدانی جولانگاه خواستاران حقوق بشر وگروه گروه زنان و مردانی می شود که به نام و به خاطر حقوق بشر به زندانها می روند. وهمزمان با آن، هر روز در کشوری از کشورهای اروپا و آمریکا، صدای همدردی مردمان متمدن و با فرهنگ با مردمان رنج دیده آن سرزمین ها بلندتر از روز پیش به گوش می رسد. آنها، برخلاف سیاستمداران شان، راضی نیستند که به خاطر اندکی راحت تر زیستن، دیگرانی را درگوشه وکنار دنیا قربانی کنند.
تردیدی نیست که هر چه بر تعداد باورمندان به حقوق بشر در جهان بیشتر شود، قدرت اجرایی مفاد اعلامیه حقوق بشر نیز، بیشتر خواهد شد.
این باور را ما درسرزمین خودمان، با همه ی خشونتها و سرکوبگریها، هر روز بیشتر می بینیم. ما شاهديم که چگونه نسرین ستوده ها، محمدعلی دادخواه ها، و...و... هزاران هزار زندانی دیگر ازیک سو، وهزاران هزار عاشق و پرچم دار حقوق بشر از سویی دیگر، درحال محکم تر کردن شالوده های بنای با شکوه وعظیم حقوق بشرند. می بینیم که چگونه هرروز این بنا رنگ و رویی تازه وروشن بخود می گیرد ودرخشش خورشیدوارش چشمهارا خیره میکند.%
-----------------  
1
ـ ازآنجا که ناديده گرفتن وتحقير حقوق بشر به اقدامات وحشيانه ای انجاميده که وجدان بشر را بر آشفته اند و پيدايش جهانی که در آن افراد بشر در بيان و عقيده آزاد ، واز ترس وفقر فارغ باشند، عالی ترين آرزوی بشر اعلام شده است؛ ازآن جا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکميت قانون حمايت شود تا انسان به عنوان آخرين چاره به طغيان بر ضد بيداد و ستم مجبور نگردد ؛ (از اعلامیه حقوق بشر)

هیچ نظری موجود نیست: