۱۴۰۴ فروردین ۶, چهارشنبه

قطعنامه حدود وثغور ارضی دربین مناطق ملیتها

قطعنامه  کنگره ملیتهای ایران فدرال

درباره حدود و ثغور ارضی مناطق ملی درایران

برای پاسداشت همبستگی خلق‌های ساکن در ایران و برای حفظ اتحاد میان جنبش های سیاسی متعلق به آن خلق‌ها در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و تحقق آرمان آنها که همانا برکناری رژیم جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام جمهوری، دموکراتیک و فدرال در ایران است، کنگره ملیت های ایران فدرال برای عبور از معضل حدود و ثغور ارضی میان سرزمین های متعلق به این ملیت ها تاکید می کند که :

تعیین حدود و ثغور سرزمینهای ملی متعلق به ملیت های ساکن در ایران تنها در اختیار مجلس ملی/ایالتی و مشروع آن سرزمینهاست و حل اختلافات ارضی محتمل میان آن ملیت ها تنها و تنها از طریق مذاکره میان نمایندگان مجالس قانونی متعلق به این ملیت‌ها امکانپذیر است.

طرح ادعاهای ارضی در عمل با تشدید تضاد میان جنبش های سیاسی ملیت های ساکن در ایران، عملا خدمت به جمهوری اسلامی ایران است.

ما، تشکل های عضو کنگره ملیت های ایران فدرال، مسئولیت حل اختلافات محتمل ارضی میان مناطق ملی در ایران را به مذاکرات متقابل و با تکیه بر شیوه مسالمت آمیز و دموکراتیک مجالس ملی در آن مناطق واگذار میکنیم و به آن تاکید داریم.

کنگره ملیت های ایران فدرال

۲۸ /۰۵ / ۲۰۱۸

٧ / ٣ /١٣٩٧

۱۴۰۴ فروردین ۴, دوشنبه

تبریک فرارسیدن بهار وآغاز سال 1404 خورشیدی

 یتیپ گلن نوروز بایرامی قوتلاماق بیلن دوست- یارلارا ، ایل گؤنه برک جان ساغلیق  و ایشلرینده گوًن سایین اوًستوًنلیک آرزو اتیاریس!

فرارسیدن بهار وآغاز سال 1403 وعید نوروز را تبریک عرض کرده، تندرستی و پیروزی های روزافزون آرزو می‌کنیم.

Bahar (Nowruz) baýramy tüýs ýürekden gutlamak bilen berk jan saglyk we işlerinde gün sayin üstünlikleri arzuw edýäris.

Happy Nowruz Bayram

  ایل گویجی

    20مارس 2025- اول فروردین 1404

۱۴۰۳ اسفند ۲۰, دوشنبه

حمایت ازبیانیه هیات علمی به رد لایحه تحصیل به زبان مادری درمجلس

حمایت ازبیانیه اعضای هیات علمی دانشگاهای تبریز درباره رد لایحهء تحصیل به زبان مادری درمجلس

تحصیل به زبانهای غیرفارسی لغو نژادپرستی درسیستم آموزشی ایران است

مجلس شورای اسلامی رژیم ایران درهشتم اسفند 1403 پیشنهاد کمسیون آموزش مجلس را مبنی بر تدریس زبانهای (به زعم آنها) محلی و قومی درمدارس را رد کرد و بدینوسیله دوباره بر زخم کهنه ملیتهای  غیرفارس درایران نمک پاشید. در واکنش به این سیاست رذیلانه واستعماری مجلس شورای اسلامی، 142 تن از اعضای هیات علمی دانشگاههای تبریز طی نامهء اعتراضی به مسعود پزشکیان رئیس جمهوری رژیم اسلامی، ضمن تاکید به اهمیت تحصیل به زبان مادری کودکان غیرفارس به زبان مدارس و یادآوری اصول 15 و 19 مندرج در قانون اساسی خود رژیم که بر تحصیل به زبانهای غیرفارسی درکشور صحه میگذارد، سیاست اتخاذ شده درمجلس قانونگذاری رژیم را سیاستی تاسف آور خواندند. درعین حال 167 تن از هیات علمی دانشگاه کردستان طی نامهءایی سرگشاده به مسعود پزشکیان رئیس جمهور رژیم ایران ضمن تاکید به میثاقهای بین المللی درباره حق تحصیل به زبان مادری، از پزشکیان خواسته اند که بعنوان رئیس قوه اجرایی بند پازده قانون اساسی مبنی بر آموزش به زبان های غیرفارسی را به اجرا بگذارد.

اینک بیش از صد سال است که کودکان غیرفارس از تحصیل به زبان مادریشان درکشور خود محروم شده اند و درواقع بیش از نیمی از کودکان این کشور به بهانه های رذیلانه و در واقع بهانه های تجاوزکارانه وتوسعه طلبانه از حق بسیار طبیعی و دموکراتیک خود در تحصیل به زبان مادری محروم مانده اند

ایران سرزمین ملیتهای مختلف بلوچ، ترک، کرد، فارس وعرب، گیلک، لر، ترکمن و… است، اما حق تحصیل تنها و تنها به یک زبان یک ملیت یعنی زبان فارس تعلق داشته است. و اینک مجلس شورای اسلامی حتی راضی نشد که کودکان غیرفارس درمدارس خود هفتگی فقط دو ساعت زبان مادریشان را آموزش ببینند

کنگره ملیتهای ایران فدرال ضمن حمایت از بیانیه هیات علمی دانشگاههای تبریز، تصمیم مجلس شورای اسلامی در رد لایحه تحصیل به زبان مادری ملیتهای غیرفارس را بشدت محکوم میکند و برای حق دموکراتیک تحصیل کودکان غیرفارس به زبان مادریشان از تمامی تشکلهای سیاسی، مدنی و فرهنگی درسطح ایران میخواهیم که از حق تحصیل به زبان مادری حمایت کنند. کنگره ملیتهای ایران فدرال سیاست تبعیض آشکار دولت ایران درخصوص ممنوعیت تحصیل کودکان به زبان مادریشان را درمجامع وارگانهای بین المللی و بویژه در نزد یونسکو، سازمان آموزشی، علمی وفرهنگی ملل متحد افشا خواهد کرد

کنگره ملیت های ایران  فدرال

 19اسفند 1403 برابر 2025-03-09

*برگرفته از سایت کنگره ملیتهای ایران فدرال   

۱۴۰۳ اسفند ۱۶, پنجشنبه

بیانیه مشترک کنگره وهمبستگی فراگیربه مناسبت 8 مارس

اطلاعيه مشترک دو ائتلاف سياسی به مناسبت ٨ مارس

 ھمبستگی وھمگامی با مبارزات زنان ایران تا سرنگونی حکومت اسلامی، استبدادی و زن ستیز

درآستانه ٨ مارس، روز جھانی مبارزه و ھمبستگی زنان برای دستیابی به حقوقشان قرار داریم.
زنان ھر روزه در کشورھای گوناگون علیه تبعیضھای جنسیتی، نژادپرستانه و خشونت و نابرابری مبارزه می کنند. روز ٨ مارس اما جایگاه خاص و برجسته‌ای در عرصه مبارزات زنان برای دستیابی به برابری و جھانی بھترو انسانی‌تر دارد. دراین روز، در بسیاری از کشورھای جھان زنان و مدافعان حقوق آنان، خیابانھا را به تسخیر در آورده و خواسته ھای خود را فریاد می زنند.
تظاھرات و گردھمایی ھای ۸ مارس امسال در شرایطی برگزار میشوند که راست افراطی، این دشمنان دیرینه حقوق زنان، در برخی از کشورھا به قدرت رسیده و یا در آستانه تصرف آن ھستند. از ھمین رو، مبارزه با راست افراطی در مقدمه فراخوانھای بسیاری از فمینیستھا و انجمن ھای دفاع از حقوق زنان، برجسته شده است.
درکشور ایران اما، زنان نه تنھا از برگزاری مراسم به مناسبت ٨ مارس محروم ھستند بلکه ھر گونه اعتراض به نابرابری، تبعیض ھای جنسیتی، خشونت و بی عدالتی، پاسخی جز سرکوب، دستگیری و شکنجه و اعدام ندارد. با این وجود، ٤٦ سال است که زنان، روزانه علیه حکومت اسلامی، استبدادی و زن ستیز، مبارزه می کنند. جنبش انقلابی ” زن، زندگی، آزادی” به خوبی نشان داد که علی رغم سرکوب، دستگیری و شکنجه و اعدام، مبارزات زنان ایران ھمچنان در اشکال گوناگون ادامه دارد. مقابله با قانون ارتجاعی حجاب اجباری، با وجود جریمه‌ھای سنگین ، دستگیری و یا حبس در بیمارستانھای روانی ( ھمچون آھو دریایی)، یکی از عرصه ھای مبارزه زنان علیه رژیم است. مبارزات زنان اما به مخالفت با حجاب اجباری محدود نمی شود. زنان در عرصه ھای سیاسی، مدنی، اجتماعی ، ھنری و… مبارزه کرده و نقش فعالی در جنبشھای اجتماعی ایفا میکنند. به ھمین خاطر طی سالھای اخیر و بخصوص در پی جنبش انقلابی ” زن، زندگی، آزادی” رژیم ھر روزه تعداد بیشتری از این زنان مبارز را به اتھامات واھی دستگیر و زندانی میکند. زنانی که در اسارت نیز به مبارزات خود ادامه داده و موتور محرکه “سه شنبه ھای نه به اعدام” و یکی از کانونھای اصلی مبارزه در داخل ایران ھستند. از سرگیری صدور حکم اعدام برای زنان زندانی سیاسی از جمله، وریشه مردادی و پخشان عزیزی دو فعال کُرد مدافع حقوق زنان و شریفه محمدی فعال کارگری، به خوبی نشان می دھد که حکومتی که طی ٤٦ سال با وضع قوانین ارتجاعی و اعمال خشونت سیتماتیک بر زنان، تبعیض جنسیتی را در جامعه نھادینه کرده است، از اوج گیری مبارزات آنان شدیدا بیمناک و ھراسان بوده و رذیلانه می کوشد با تشدید سرکوب و ایجاد ترس و وحشت با جنبش ساختار شکن زنان، مقابله کند.
در کشورھای ھمسایه ایران از جمله افغانستان نیز با به قدرت رسیدن مجدد طالبان ابتدایی ترین حقوق انسانی زنان به وحشیانه ترین شکل پایمال شده و اکنون خواھران ما در افغانستان نه تنھا از حق تحصیل و کار محروم شده‌اند و صدایشان در گلو خفه می شود بلکه در چاردیواری خانه‌ھائی که قرار است پنجره ھای رو به خیابان در آنھا مسدود شوند، زندانی شده اند. در چنین شرایطی وضعیت زنان در سوریه پس از سقوط حکومت دیکتاتوری و سرکوبگر بشار اسد و به قدرت رسیدن نیروھای اسلام گرا بسیار نگران کننده و آینده آنھا نامعلوم است و این درحالیست که “روژآوا” که نمادی از خودگردانی و برابری زنان و مردان است، از ھمه جانب در خطر قرار دارد.
ما دو ائتلاف سیاسی، متشکل از احزاب، سازمانھا و جریانھای جمھوری خواه، دمکرات و لائیک با اعتقاد راسخ با اینکه جنبش زنان در ایران یکی از ارکان اصلی مبارزه با رژیم اسلامی پدر/ مرد سالار است، دوشادوش و ھم پیمان با زنان شجاع ایران در راه سرنگونی این حکومت زن ستیز گام بر می داریم. ما خواھان آزادی تمامی زندانیان سیاسی و بویژه زنان زندانی و لغو تمامی احکام اعدام از جمله حکم اعدام پخشان عزیزی، وریشه مردادی و شریفه محمدی ھستیم.
فرا رسیدن ۸ مارس، بر زنان ایران و سراسر جھان و تمامی کسانی که در راه رھایی زنان و دستیابی آنان به حقوق انسانیشان مبارزه می کند، خجسته باد.

همبستگی فراگیر برای آزادی و برابری درایران
(ائتلاف سياسی متشکل از چهارده حزب، سازمان و جريان سياسی)

کنگره ملیتهای ایران فدرال

16 اسفند 1403 برابر با 6مارس 2025 


۱۴۰۳ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

برگزاری مراسم تجلیل از سه پیشکسوت ادبی وهنری درشهر بندر ترکمن

 دربزرگداشت سه هنرمند برجسته‌ی ترکمن 

نوشته : آنادردی عنصری >  مختومقلی بزرگ سطری جادویی دارد که می‌گوید : مختومقلی گیزلی سئرئنگ بار ایچده 113( 25 )
ترجمه > مختومقلی رازی نهان به دل داری
پرسش این است که این راز نهان چیست؟ وشاعر ازکدام راز پنهان درنهانخانه‌ی دل خود سخن می‌گوید. درشعری دیگر شاعر باز سطری دارد که تا حدودی این ابهام را روشن می‌کند. واین راز نهان را به طریقی آشکار می‌کند. شاعر می‌سراید :
 
یۆره‌گیمده پئنهان عئشقئنگ دردی بار . 126 ( 27 ).> ترجمه >   درد عشقی پنهان دارم در دلم
ازاین سطرما می‌توانیم حدس بزنیم که شاعرآن رازنهانی که درنهانخانه‌ی دل سخن می‌گوید،عشق پنهانی است که درعمق دلش منزل کرده
حالا این این پرسش ذهن را می‌آزارد که این عشق چیست؟ جنس آن کدام است؟ آیا عشقی مادی است یا عشقی آسمانی؟! درهرحال فعلا و مرتبط  با بحث فعلی مهم است بدانیم این عشق می‌تواند درهر دلی و سینه‌ای یافت شود. اما درانسان‌های اندکی که خاص‌اند این عشق پنهان مراتب تحول را طی می‌کند وتجلی مادی آن درقالب ظرفیت هنری، خود می‌نمایاند. وسپس چون توسنی سرکش درمیدان خلاقیت، تاخت می‌آغازد. اما این تحول به همین سادگی پدید نمی‌آید.

ابتدا این آن فرد خاص است که این عشق پنهان را درزاویه‌ی دل کشف می‌کند; آن را می‌پروراند، تغذیه می‌کند، می‌آراید [ استعداد هنری ] ودرتلفیق با عنصر آگاهی وتأثیرپذیری ذهنی از شرائط محیطی [ تاریخ و فرهنگ جامعه ] درهیئت یک هنرآن را جسمیت می‌بخشد. پس فرایند تولید وخلق هنر دراین افراد مراحل ِ 1– کشف 2 – پرورش 3– عنصرآگاهی 4– جامعه را طی می‌کند تا برسد به شکل‌گیری یک نوع ویژه از بازنمود هنر درکنش هنرمند. این بازنمود در رمان‌نویسی چون عبدالرحمان اونق با واسطه‌ی قلم وی روی‌می‌دهد. به طوری که اونق را درجایگاه نویسنده‌ای درسطح کشور شهره می‌کند. درگوینده‌ای چون ارازدردی خواجه درهیئت سخن و زبان‌آوری شرائطی را خلق می‌کند که وی‌را به زبان گویای ادبیات منظوم ترکمن تبدیل می‌کند. و بالاخره در آوازه‌خوانی چون عبدالرحمان فراخی درهیئت موسیقی شرائطی را خلق می‌کند که وی را به یکی ازافراد شاخص موسیقی مردمی ترکمن درمنطقه‌ی صحرا تبدیل می‌کند.
 
اکنون که از موسیقی سنتی ترکمن صحرا سخن رفت جا دارد یاد کنم ازهنرمند با استعداد عرصه‌ی موسیقی سنتی ; مرحوم تاج‌وردی پیکر که متأسفانه اسیر دستِ تطاول توفان زمانه‌ی غدار خیلی زود ازمیان ما رخت بربست و روانه‌ی سفری بی‌بازگشت شد. سفری که حوزه‌ی موسیقی سنتی ترکمنی را درایران از وجود استعداد بی‌نظیر وی محروم کرد. تاج‌وردی پیکر از نگاه من در حقیقت حکم یک ( آرزوی محقق نشده) را دارد. چون که او آرزوها وبرنامه‌هایی بزرگ برای آینده‌ی موسیقی ترکمن‌صحرا در دل می‌پروراند که شوربختانه در دست تطاول زمانه برباد رفت.> یادش همیشه مانا باد. > از میان دریافتی‌ها : ع. ب.  

https://www.youtube.com/watch?v=Z4SJFTuTtgk

https://turkmentalk.wordpress.com/2025/03/04/

  همایش ودستاوردهایش

علی بشارتی: دغدغه همایش دستاوردی بود تا فضای مناسبی برای رشد وبالندگیِ کمیته بانوانِ چاوش فراهم شود. بیش از پیش بتوانندتوانمندی هایشان را در سطح عمیق تری تقویت کنند.
حضور چشمگیرِ خواهران ما در این امر فرهنگی قابل توجه بود.
با وجود دشواری های فراوان (محدودیت های جنسیتی)بانوان صحرا با حضور خود در جمعیت های فرهنگی ،هر یک با سبک وسیاق هنرمندانه وباطبع لطیف زنانه خود در راستای توسعه ادب وهنر، نقش ماندگاری بر جای گذاشته ومی گذارند.
علاوه بر شعر وشاعری ،مجری گری وگویندگی به زبان های ملی ومادری ،حضور پر رنگ درکلاسهای کتابخوانی،آموزش زبان مادری و…تهیه وتنظیم مجموعه کلیپ ها ،فرصت مغتنمی است تا از ابتکار وخلاقیت های بانوانِ همکارِ این جمعیت قدر دانی شود واینکه به مجموعه فعالیت های فرهنگی خودعمق و وسعت بیشتری می بخشند جای خرسندی دارد

استمرار این روند لازمه رشد وبالندگی خواهران ما درجمعیتهای هنری فرهنگی تلقی می‌شود.

مستدام باد > از خدمتگذاران جمعیت چاوش  –علی بشارتی>دهم اسفند ماه ۱۴۰۳ 

https://turkmentalk.wordpress.com/2025/03/01/

*-برگرفته از نشریه گفتمان ترکمنها

۱۴۰۳ اسفند ۲, پنجشنبه

در مونیخ چه گذشت -بهزاد کریمی

درتبیین داستان دعوت رضا پهلوی به کنفرانس مونیخ وپس گرفتن آن

بهزاد کریمی، 19فوریه 2025 –یکم اسفند 1403 : کنفرانس سالانه‌ی مونیخ درحال تدارک بود که دفتر آقای رضا پهلوی با سر و صدا خبرداد «شاهزاده» هم جزو مدعوین به آن‌است. مقامی از برلین اما، واحتمالا بر اثر فشارهای تهران به دولت آلمان، با ریختن آب پاکی بر آتش هیجان درطیف سلطنت، اعتبار چنین دعوتی را رد کرد. این اقدام دولت آلمان اعتراض وخشم شخص مدعو و مشاورانش را برانگیخت و کار به صدور اعتراضیه‌های علنی کشید. چند روزی از تلاش‌های پشت پرده برای ابقای دعوتنامه نگذشته بود که گردانندگانی از کنفرانس، دعوتنامه از «ولی‌عهد» را باقی به قوت اعلام داشتند و این طیف را دلشاد کردند.

اما مرکب تاکید دوباره بر دعوت هنوز خشک نشده بود که وزارت خارجه‌ی آلمان با زدن حرف آخر، حضور اقای پهلوی در این کنفرانس را منتفی دانست. بدین‌سان بخش مهم برنامه‌ی ارایه‌ی برآمدی پر پژواک در متن یک کنفرانس بین المللی به‌هم ریخت، بی آن‌که البته بخش دیگرش از اجرا بازماند. آن بخش که، به تجمعات طرفداران سلطنت چه آمده و چه آورده شده از چند شهر اروپا به آلمان و سویس اختصاص داشت، تا «شاهزاده» از آن‌ها احساسات «کینگ رضا پهلوی» تحویل بگیرد و بر متن آن پاسخ مبتنی بر: درخواست شما برای «رهبری دوره گذار» در «انقلاب ملی و دمکراتیک» را می‌پذیرم!

اعلام دعوت از رضا پهلوی به چنین کنفرانسی و رد آن، ولی مُهر بر دو واقعیت کوبید و نشان داد که تامل بر آن‌ها ضرورت بسیار در فهم چیستی وضعیت سیاسی ایران و ایران محاط در جهان کنونی دارد.

یک این‌که رکن اصلی سیاست عمده‌ی طیف سلطنت برای بازگشت به قدرت، تحولاتی است که در آمریکا و غرب می‌گذرد. از نظر این طیف، همانا از خارج است که می‌توان و باید به داخل رسید تا بر اریکه‌ی قدرت نشست. دم زدن این طیف از جنبش اعتراضی در داخل و مبارزات مدنی جامعه، فقط پشتوانه‌ و دقیق‌تر پوششی است برای پیشبرد مشی‌ای که سوخت خود را اساساً از قدرت‌نمایی‌های خارجی می‌گیرد.

تصادفی نیست که از زمان قطعی شدن انتقال ریاست بر کاخ سفید آمریکا به ترامپ، دور تازه‌ای از تحرکات درطیف پهلوی‌پرستان رو آمده‌است و ذوق و شوق در آنان برانگیخته‌است. آن‌ها امیدوار به نقش افرینی ترامپ و نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی به‌منظور تنش‌زایی هر چه بیشتر هستند؛ به وجدآمده از وضعیت تازه و دیدن خواب رسیدن به دستمال از طریق به آتش کشیدن قصر قیصر. سیاست‌شان، هیجان‌ رسیدن به قدرت است و تاکتیک خدمتگزار این سیاست نیز، حضور یافتن به هر قیمت در مونیخ میزبان گردهمایی جهان سیاست تا همان‌جا شنل «رهبری دوره گذار از جمهوری اسلامی» بر دوش شاه خود بیندازند! حضور این چنین شتابان پهلوی در این محل از رقم خوردن سالانه‌ی سیاست‌ها در جهان، برای تحقق رویای وطنی‌شان بوده و است.

دو نیز این‌که نه فقط در آمریکا که در محافل قدرت اروپا نیز سیاست «تغییر رژیم» به جای مماشات با آن، رو به تقویت گذاشته است و توجه‌ها نسبت به اپوزیسیون جمهوری اسلامی در راستای بدیل‌سازی‌ها هر روز بیشتر می‌شود. این البته بدان معنی نیست که سیاست انتظار و امید به عقب نشینی جمهوری اسلامی از میان برخاسته است و لذا در آن‌ها دیگر تداوم مشی مماشات با تهران عمل نمی‌کند؛ منظور از گزاره‌ی فوق، به‌هم خوردن توازن بین دو سیاست‌گذاری دیرینه در اروپا نسبت به جمهوری اسلامی است و این‌بار البته به سود گرایش مقابله‌ی تند با آن. گرایشی که اگر هم در موارد متعددی با سیاست‌های ترامپ سازگار نیست، در این یکی مورد اما هم‌رایی بالایی با آن دارد.

به‌هر حال وجود تفاوت نظرات در زمینه‌ی نوع استراتژی نسبت به تهران در محافل قدرت اروپایی، موجد تناقضاتی می‌شود و این نیز خود را از جمله در نوع مواجهه‌ با اپوزیسیون نظام نشان داده و می‌دهد. اما مسئله‌ی اصلی برای آن جناح‌هایی از قدرت در مراکز اروپا که در پی «رژیم چنج» هستند، طبعاً جستجو است برای یارگیری درون اپوزیسیون جمهوری اسلامی و به دیگر سخن، در پی بدیل‌سازی و علم کردن آلترناتیوی که هم‌پیوند مقاصد آنان باشد و با جهت‌گیری‌های آن‌ها بخواند. اپوزیسیون دمکراتیک جمهوری اسلامی در تکیه بر جنبش‌های مردمی و مدنی است که می‌تواند خود را طرف تعامل با خارج از ایران قراردهد و نه در ابزار شدگی‌اش برای نیروی غیر ایرانی.

آن‌چه که در طیف سلطنت گذشته و می‌گذرد.

نوع برآمد آقای پهلوی و طرفدارانش در مونیخ و ژنو نیز سه موضوع را به‌طور برجسته‌ عیان کرد.

یکی را باید در ترکیب دعوت شدگان به این تجمع دید. به این گردهمایی فقط آن دستجاتی و محافلی از طیف سلطنت زیر عناوین رنگارنگ دعوت شده بودند که مشخصه‌ی اصلی‌شان نه فقط پرستش پهلوی بلکه بیگانگی مطلقی است که نسبت به اصل مشروطیت دارند و خصومتی که با هر غیر خود می‌ورزند. مونیخ و ژنو، میدان رژه‌ای شد برای جمعی از شیفتگان به پهلوی و منحصر به کسانی که آرزوی سلطان شدن رضا پهلوی در سر دارند. طیفی که جایگزین جمهوری اسلامی را برگشت به قدرت حکومتی می خواهد که با انقلاب ۵۷ کنار گذاشته شد: بازگشت سلطانیسمی مشت آهنین، که  صدای آزادی بر نمی تابد و شمشیر سرکوب علیه آن از نیام برمی‌کشد؛ نیرویی که حتی تعارف و درخواست «کینگ»شان را هم اجابت نکردند ؛وقتی شاه‌شان از آن‌ها ‌خواست فعلاً او را شاه اعلام نکنند. اما در عمل چه شنید از آن‌هایی که عجله برای چاکری در رکاب شاه دارند؟ آن‌ها یک لحظه هم از فریاد جاوید شاه دست نکشیدند و فقط در این چهره نمودند که: ما ترا شاه می دانیم و شاه می‌خواهیم! به عبارت دیگر مریدان به مراد گفتند بدان که اگر ترا می‌خواهیم برای شاه شدنت است و آن‌هم از نوع مقتدرش و نه فقط شاه نمایشی! راستی کیستند اکثر اینان جز پایگاه واقعی اقای پهلوی، حال چه در شبکه‌های مجازی و چه این یا آن مکان حقیقی، که دو چیز از خود نشان می‌دهند: اخلاق لومپنی و تفکر فاشیستی؟

نکته‌ی دوم و مرتبط با اولی این‌که، گردهمایی اخیر، ماهیت و چند و چون رویکرد سازمانگران تبدیل «شاهزاده» به شاه را روشن‌تر از هر وقت دیگری به نمایش گذاشت. در آن، موفقیت بخش افراطی طیف سلطنت در تسویه حساب با پادشاهی خواهانی رونمود که به نحوی ازانحاء خود را منتسب به مشروطیت می‌دانند. در مونیخ عملاً هیچ جریانی از «مشروطه طلبان» به مراسم راه نیافت. گرچه این از مدت‌ها پیش روشن بود که نقش فرادستی در تعیین خط و ربط آقای رضا پهلوی با کدام بخش از طیف سلطنت است، بایرن آلمان و ژنو سویس اما آشکارتر از هر وقت دیگر نشان داد که پدیده‌ی «خالص سازی» در طیف سلطنت سرعت خاصی گرفته است. این همانا «فرشگرد»های سابق و «‌فریدون»های کنونی‌‌اند به عنوان مشتی مشاور و سخنگوی آقای رضا پهلوی که دو اسبه می‌تازند و این، خط «مرگ بر سه مفسد«چپی، ملا، مجاهد» خانم یاسمین همسر پهلوی است که بیش از پیش تثبیت می‌شود.

سرانجام و نکته‌ی سوم، سخنان و پیام خود رضا پهلوی در این دو شهر بود. پیامی که سیاست‌مدارانه‌تر از هر وقت دیگر از او دیده و شنیده شد و پختگی هم البته صرفاً در معنای سیاست بازانه‌‌ی آن! او از یک طرف سکوت مصلحتی تاکنونی خود در قبال گفتارها و رفتارهای تکراری زشت و سرکوبگرانه و فاشیستی آن بخش از هوادارانش که علیه دیگر بخش‌های اپوزیسیون در پیش گرفته و می‌گیرند را شکست؛ حتی در سخنرانی‌اش چنین برخوردهایی را غیر قابل قبول دانست و با آن‌ها مرزبندی  کرد و نیز گفت طرفدارانش وی را فقط رهبر دور‌ه‌ی گذار بدانند و نه برای بعد جمهوری اسلامی که تصمیم گیری در این باره با مردم است؛ اما از سوی دیگر او طیف مخاطبان خود را عملاً اکثریت ملت خواهان گذار از جمهوری اسلامی قلمداد کرد تا از این طریق خود را برگزیده‌ی ملت علیه جمهوری اسلامی بشناساند. در تکمیل همین هم بود که وقتی از زندانیان سیاسی سخن گفت فقط به چند زندانی سیاسی عزیزی اشاره کرد که گرایش به شخص او نشان داده‌اند. آقای پهلوی تصادفی نیست که دست به گزینش می‌زند، این جزئی از استراتژی او برای به قدرت رساندن سلطنت است و سلطنت خود.

آقای رضا پهلوی و باز هم میراث پدر!

آری آقای پهلوی بعد مدت‌ها نعل وارونه زدن، دیگر آشکارا و با گرفتن چند ژست دموکراتیک، بیشترین ضد دمکراتیسم را به فریاد برآمده‌است. او هیچ نخواسته و نمی‌خواهد این را به روی خود بیاورد که فقط مردمان و مردمان جنبشی هستند رقم زننده‌ی رهبری روند گذار از دل مبارزات خود. روند گذار تنها بر چنین بستری است که رهبران خود را باز می‌یابد و برمی‌کشد. او با دست زدن به این ترفند سیاسی که من فقط رهبری دوره‌ی گذار را می‌پذیرم، خواسته‌است خود را منتخب همه‌ی آنانی از مردم ایران بداند و جابزند که فقط هم در پی به زیر کشیدن جمهوری اسلامی نیستند، بلکه آزادی و دمکراسی را در معنای تکثر و تنوع و مشارکت همگانی می‌جویند.

یکی از بلوغ‌های سیاسی این مردم، باور به حزبیت و تحزب دموکراتیک است و وجه دیگری از رشد آن نیز، رد هرگونه «من» و فردمحوری و تک رهبری. اگر پدر ایشان در همین خیال «من رهبر» سلطنتش را برباد داد، کی پسر تواند بعد آن‌همه خرابی شام،  به تکرار «من رهبر» برآید؟ آیا می‌داند که «عِرضِ خود می‌برد و زحمت ما می دارد»؟

بهزاد کریمی   اول اسفند ماه ۱۴۰۳ برابر با ۱۹ فوریه۲۰۲۵  > https://bepish.org/fa/node/11867

۱۴۰۳ اسفند ۱, چهارشنبه

حزب چپ آلمان درمیان زیر18 ساله ها بالاترین

 درآلمان، حزب چپ (Die Linke) قبل از انتخابات پارلمانی به پیشرفت خود ادامه می‌دهد و در میان جوانان به حزب اول تبدیل می‌شود

این حزب که در پایان کارزار انتخاباتی خود موفقیت چشمگیری داشته، در یک رأی‌گیری آزمایشی تنها چند روز قبل از انتخابات بوندستاگ؛ در میان افراد زیر ۱۸ سال در صدر قرار گرفته است،

روزنامه اومانیته می نویسد: این رأی‌گیری به عنوان یک تمرین مدنی قبل از هر انتخابات بوندستاگ برگزار می‌شود. حدود ۱۷۰ هزار جوان زیر ۱۸ سال دعوت شدند تا در این رأی‌گیری شرکت کنند، گویی که حق رأی دارند. برخلاف پیش‌بینی‌ها، در حالی که در انتخابات قبلی حزب سبزها بیشترین آرا را به دست آورده بود، این بار حزب چپ (Die Linke) توانست در میان جوان‌ترین رأی‌دهندگان به پیروزی بزرگی دست یابد.

با ۲۰.۸ درصد آرا، این حزب از حزب سوسیال دموکرات (SPD) با ۱۷.۹ درصد، اتحاد دموکرات‌مسیحی/سوسیال‌مسیحی (CDU/CSU) با ۱۵.۷ درصد و حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD) با ۱۵.۵ درصد پیشی گرفت. هرچند این رأی‌گیری نماینده کامل جامعه نیست، اما نشان‌دهنده یک روند واقعی است. این نتیجه تأییدکننده رشد مجدد حزب چپ در پایان کمپین انتخاباتی برای انتخابات پارلمانی ۲۳ فوریه است، در حالی که چند هفته پیش این حزب با خطر حذف کامل از بوندستاگ روبه‌رو بود.

جوانانی که از شکستن سد دفاعی در برابر راست افراطی خشمگین‌اند

با این که باید در تحلیل این نوع رأی‌گیری‌ها و نظرسنجی‌ها محتاط بود، اما افزایش پویایی حزب چپ کاملاً مشهود است. مواضع روشن این حزب در دفاع از عدالت اجتماعی و صلح نقش مهمی در این رشد ایفا کرده است. اما مهم‌تر از همه، بسیج عمومی علیه همکاری با راست افراطی بیشترین بازتاب را به‌ویژه در میان جوانان آلمانی داشته است.

یکی از عواملی که تأثیر زیادی در این موضوع داشت، سخنرانی پر احساس و قاطعانه هیدی رایشینک، نماینده جوان حزب چپ و نامزد صدراعظمی این حزب بود. او در اواخر ژانویه، در صحن بوندستاگ، به شدت علیه تصمیم فریدریش مرتس، رهبر CDU/CSU، که موانع دموکراتیک در برابر AfD را کنار گذاشته بود، موضع گرفت. این اقدام باعث بیداری سیاسی و افزایش جسارت شهروندی در بین جوانان شد. مرتس عامدانه از AfD حمایت کرد تا بتواند یک قطعنامه برای بستن مرزها و تصویب قانونی علیه پیوستن اعضای خانواده مهاجران را به تصویب برساند.

واکنش‌های تند به حزب BSW

زارا واگن‌کنشت و حزب جدیدش (BSW) که از راست‌ها و راست افراطی حمایت کردند، با انتقادات شدید مواجه شدند، حتی برخی از اعضا و یکی از نمایندگان این حزب در پارلمان اروپا اعلام کردند که از این حزب جدا می‌شوند. در نتیجه، اکنون BSW با خطر عدم عبور از حد نصاب ۵ درصدی برای ورود به بوندستاگ مواجه است.

حزب چپ در مسیر صعود

هیدی رایشینک با موضع‌گیری خود فراتر از حزب چپ، حمایت گسترده‌ای را جلب کرده است. بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی موضع قاطع او را در تضاد با تردید و دودلی نمایندگان حزب سوسیال دموکرات (SPD) و حزب سبزها می‌دانند، زیرا آنها در حالی که تلاش کردند تصمیم مرتس را محکوم کنند، در عین حال نمی‌خواستند به احتمال ائتلاف با او در دولت آینده ضربه بزنند.

در این میان، رسانه‌های مستقل تأکید کرده‌اند که در شرایطی که بسیاری از رسانه‌ها تحت تأثیر میلیاردرها قرار دارند، حزب چپ همچنان بدون حمایت مالی از سوی ثروتمندان بزرگ، در تلاش برای حفظ موقعیت خود است.

دو سیاستمدار ناامید از حزب BSW به حزب چپ بازگشتند

روزنامه آلمانی اشپیگل نیز در گزارشی نوشت: حزب زارا واگن‌کنشت (BSW) با بحران مواجه است. این حزب برای ورود به بوندستاگ تلاش می کند، اما اکنون دو سیاستمدار محلی از امدن دوباره به حزب چپ بازگشته‌اند.

اشپیگل می نویسد: افزایش حمایت از حزب چپ و کاهش محبوبیت حزب زارا واگن‌کنشت در یک مورد مشخص در شهر امدن، ایالت نیدرزاکسن، آشکار شده است. طبق یک گزارش، دو عضو شورای شهر که سال گذشته از حزب چپ به BSW پیوسته بودند، اکنون این حزب را ترک کرده و دوباره به حزب چپ بازگشته‌اند. روزنامه «نوردوست-تسایتونگ» نخستین‌بار این خبر را منتشر کرد.

این روزنامه گزارش داده است که از این پس، لارس مننگا و استفان لویتینز دوباره به نمایندگی از حزب چپ در شورای شهر امدن فعالیت خواهند کرد. مننگا در این باره گفت: «من از حزب BSW ناامید شده‌ام.» او افزود که در سال گذشته یکی از ۴۰۰ عضو نخست این حزب بوده که در برلین تأسیس شده است. طبق این گزارش، مننگا از ساختارهای داخلی حزب زارا واگن‌کنشت انتقاد کرده و گفته است: «ما می‌خواستیم فعال باشیم، اما ساختارهای BSW بسیار ضعیف هستند، به‌ویژه در نیدرزاکسن.» او اظهار داشت که نتوانسته شور و انگیزه خود را برای فعالیت سیاسی در این حزب عملی کند.

مشکلات داخلی و نارضایتی در BSW

حزب BSW سیاست پذیرش بسیار سخت‌گیرانه‌ای دارد که مستقیماً تحت مدیریت رهبر حزب، زارا واگن‌کنشت، قرار دارد. در حال حاضر، این حزب فقط حدود ۲۰۰۰ عضو رسمی دارد، در حالی که ۲۷,۰۰۰ نفر به عنوان حامیان منتظر عضویت رسمی هستند. این سیاست سخت‌گیرانه باعث نارضایتی و خشم بسیاری از اعضای سابق شده است.

لارس مننگا همچنین مواضع BSW در مورد سیاست مهاجرتی در بوندستاگ را مورد انتقاد قرار داده است. او گفت که رأی‌گیری در بوندستاگ درباره قانون محدودیت ورود مهاجران، که در آن ۷ نفر از ۱۰ نماینده BSW به آن رأی مثبت دادند، دلیل اصلی او برای ترک این حزب بود.

بحران BSW در نظرسنجی‌ها

حزب BSW در نظرسنجی‌ها معمولاً زیر ۵ درصد یا در همان حدود قرار دارد. این حزب اخیراً چندین عضو بلندپایه خود را در ایالت بایرن از دست داده است.

بیانیه رسمی در اینستاگرام

لارس مننگا در حساب اینستاگرام خود درباره بازگشتش به حزب چپ توضیح داده است. او نوشت: «من و همکارم در شورای شهر، استفان لویتینز، بار دیگر تصمیم گرفتیم که حزب خود را تغییر دهیم. این تصمیم را آگاهانه و در این مقطع زمانی گرفتیم. فارغ از نتیجه انتخابات، چه BSW به بوندستاگ راه پیدا کند و حزب چپ نه، یا بالعکس، این تصمیم ما را تحت تأثیر قرار نخواهد داد

او در ادامه دلیل این تصمیم را چنین بیان کرد: «در ماه‌های اخیر دیگر احساس راحتی نداشتم. من دیدگاه‌های مشخصی درباره سیاست اجتماعی و عادلانه دارم و نمی‌توانم در این زمینه مصالحه‌های زیادی بکنم. اما در BSW مجبور بودم این کار را انجام دهم

https://akhbar-rooz.com/1403/12/01/9095/