۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

بمناسبت21.فوریه روز جهانی زبان مادری



آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری؟
(بمناسبت 21 فوریه روز جهانی زبان مادری)
درمحافل نزدیک به اصلاح طلبان جمهوری اسلامی گفته می شود که « دومین کاربزرگ حسن روحانی بعد از حل بحران هسته ای با خارج ، حل مسائل قومی در داخل خواهد بود» . این نظر جدااز نیت بیان کنندگانش نشان دهنده اهمیت مساله ملی درایران است که آنرا در ردیف چالش هسته ای رژیم با جامعه جهانی قرار می دهد. شکاف بین مرکز وپیرامون در شرایط فعلی ایران تا آن حد افزایش یافته که بعضی ازتئوریسین های رژیم « گسل بین مرکز و پیرامون راعمده ترین گسل داخلی » می دانند که می تواند موجودیت رژیم جمهوری اسلامی رابطور جدی تهدید کند.
  دولت حسن روحانی که برای نجات جمهوری اسلامی تشکیل شده است به اهمیت مساله ملی واقف می باشد بویژه که اکثریت وزرای تاثیر گزار دولت اوازسیاستگزاران ومعاونان سابق وزارت اطلاعات هستند وازمیزان نارضایتی عمومی در مناطق غیر فارس اطلاعات دقیق دارند و خود روحانی هم بمدت شانزده سال نماینده ولی فقیه درشورای امنیت ملی بوده وریاست آنرا بعهده داشته واز تصمیم گیرندگان ایجاد وضعیت فوق العاده وجوامنیتی درمناطق غیرفارس بوده است. انتشار طرح ده ماده ای او درباره « اقوام» برنامه دولت روحانی برای مهندسی بحران است. همچنین انتخاب علی یونسی وزیر اطلاعات دوره خاتمی بعنوان مشاور ویژه در امور اقوام آشکارا برای مدیریت بحران مساله ملی درایران می باشد. یونسی با اینکه وزیر نیست اما در جلسات هیئت دولت شرکت می کند و شنیده می شود که بیش از یک وزیر درتصمیم گیری ها نقش دارد. درکنار وی علی ربیعی که معاون یونسی در وزارت اطلاعات دردوره خاتمی بوده وزیر کار دولت حسن روحانی شده و این گمان را تداعی می کند که دولت می خواهد کانونهای اصلی قیام وشورش یعنی مناطق ملی و مراکز کارگری تحت کنترل امنیتی ها قرار داشته باشد.
  حسن روحانی غیراز طرح ده ماده ای ، وعده های زیادی هم در زمان تبلیغات انتخاباتی خود به ملل غیرفارس داده است که از جمله آنها می توان آوردن آب خزربه دریاچه اورمیه وتشکیل فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی یا بقول او« زبان آذری» را نام برد.همچنین اولین مسافرت استانی هیئت دولت روحانی به خوزستان که یکی ازکانونهای جوشان مساله ملی است و سخنرانی اوبه زبان عربی دراهوازبقدرکافی گویاست که وحشت ازنا امنی درمناطق ملی دغدغه عمده دولت است .
روحانی میداند که کلید حل مساله ملی درایران در دست آذربایجانیهاست زیرا کثرت جمعیت وسابقه مبارزات تاریخی آنان قابل مقایسه با سایر ملل غیرفارس درایران نیست اما با وجود دعواهای جناحی دائمی رژیم بعید است که حسن روحانی  بتواند به وعده هائی که به آذربایجانی های شیعه داده است جامه عمل بپوشاند چه رسد به وعده هائی که به ملل  سنی مذهب داده است زیرا در مورد سنی ها موانع قانونی جمهوری اسلامی هم به مشکلات او اضافه می شوند از جمله می دانیم که طبق قانون همین جمهوری اسلامی ارتش ایران حق ندارد جوانان سنی رابعنوان کادر درجه داری ویا  افسری استخدام کند. حال حسن روحانی هرچقدرمی خواهد راجع به برابری همه ایرانی ها سخن سرائی بکند ولی قابل پیش بینی است که صدایش پژواکی نخواهد داشت.
 طرفداران دولت روحانی طرح مساله ملی وآموزش زبان مادری ازطرف دولت راجزئی ازگشایش سیاسی معرفی می کنند که حسن روحانی برای عملی کردن آن مصمم است اما از نظر فعالین حرکت های ملی غیرفارس ، رشد وگسترش جنبش های ملی دولت را مجبوربه واکنش نموده است .شورش های پی در پی ، اعدام های دسته جمعی و پرشدن زندان های مناطق غیر فارس از فعالین حرکت های ملی، دوراندیشان رژیم را وادار کرده است تا به بخشی ازاجحاف و تبعیضی که درمناطق غیر فارس اعمال می شود اعتراف بکنند چون باین نتیجه رسیده اند که این وضع نمیتواند برای همیشه ادامه یابد و لازم است چاره اندیشی نمایند وباصطلاح خودشان بحران اقوام را مدیریت بکنند.
اوضاع منطقه پرتلاطم خاورمیانه نیزتوجه به این موضوع راضروری می سازد . دراین منطقه تمام دولت  - ملت ها ی مصنوعی که بعد از جنگ اول جهانی توسط قدرت های جهانی آنروز ساخته شده اند امروز همگی دچار بحران هویت ، بحران مشروعیت و بیشترازهمه بحران ساختاری هستند وملت هائی که طی نزدیک به یک قرن موجودیت آنان در درون این دولت – ملت ها انکار شده بود امروز بپا خواسته اند.افغانستان ، عراق وسوریه درحال تجزیه کامل هستند ودردرون مرزهای سیاسی موجود سایرکشورها نیزمرزهای فرهنگی مستقل شکل می گیرند . ایران هم ازجمله همین کشورهاست وحرکت های ملی درمناطق غیرفارس آن زمینه اجتماعی وفرهنگی وسیع دارند وکم توجهی به آن توسط سیاستمداران بهر دلیلی  که باشد خطای سیاسی بزرگی است .
  مقامات دولت ایران می کوشند نارضایتی موجود درمناطق غیر فارس را به ضعف مدیریت وضعف اقتصادی در این مناطق  کاهش دهند . البته ضعف مدیریت وعقب ماندگی اقتصادی کاملا آشکاراست زیرا اموراین مناطق نه توسط مدیران لایق واهل محل بلکه توسط نظامیان واطلاعاتی ها و با زورسر نیزه مدیریت شده است و بزبان دیگر این مناطق اداره نشده اند بلکه طی سی و پنج سال گذشته کنترل شده اند .
از نظراقتصادی نیز واقعا تبعیض عریان وجود دارد . دردوره جنگ ایران وعراق صرفا بدلایل نظامی صنایع را به مناطق مرکزی ایران منتقل کردند وبنا به اعتراف وزرای دوره ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی بعد ازجنگ نیز برنامه ریزی های زمان جنگ ادامه یافت و امروز می بینیم که دراصفهان و یزد وکرمان آنقدر کارخانه ساخته اند که نه آب زاینده رود کفاف آنها را مید هد و نه هوای این شهرها توان جذب دود حاصل ازاین کارخانه ها را دارد . درعوض چندین دانشگاه دراورمیه وجود دارد ولی هیچ صنعت واشتغالی برای فارغ التحصیلان این دانشگاهها درنظرگرفته نشده است وفارغ التحصیلان این دانشگاهها مجبورند بعد از پایان تحصیلات برای پیدا کردن کار به تهران واصفهان وکرمان بروند. اما محدود کردن نارضایتی غیر فارس ها به ضعف مدیریت وضعف اقتصادی بیان نصف حقیقت است وواقعیت اینست که مسائل فرهنگی وسیاسی اگر بیشترازمسائل تبعیض اقتصادی وزورگوئی مدیران نالایق غیربومی نباشد کمترازآنها نیست .همه ملل غیر فارس که در جغرافیای ایران امروز زندگی می کنند همزبانان وهم کیشانی درآنسوی مرزها دارند که دارای دولت مستقل با فرهنگ وزبان ملی خودشان هستند و طی دهه های گذشته پیشرفت های معجزه آسائی درزمینه های اقتصادی سیاسی و فرهنگی داشته اند وامروز ملل غیرفارس درایران وضعیت خود رابا آنان مقایسه می کنند وبیشتربه عقب نگاهداشته شدن خودشان پی می برند وحکومت مرکزی درتهران راعامل اصلی این عقب ماندگی می دانند .
   موضوع دیگری که دولت حسن روحانی واطاق های فکر رژیم را وادار کرده است برای کاهش وضعیت انفجاری  مناطق غیر فارس چاره اندیشی های مسکن گونه ارائه بکنند ، تشدید خصومت بین ایران وکشورهای عرب منطقه است که بخشا به جنگ سوریه مربوط می شود وحمایت تمام عیار جمهوری اسلامی از رژیم بشاراسد در سوریه ، تمام کشور های عضواتحادیه عرب را رو در روی ایران قرار داده است وامروز اختلافات ایران با این کشورها بصورت جنگ شیعه وسنی درحال شعله ورشدن است . با توجه به اینکه لا اقل ترکمن ها ، کرد ها و بلوچ ها از ملل غیرفارس درایران سنی مذهب هستند وهمچنین بخشی از جوانان عرب اهوازی نیز درسال های اخیرازجورحکومت شیعه به سنی گری پناه برده اند وسنی شده اند ، دولت جمهوری اسلامی بیم آن دارد که جنگ شیعه وسنی بداخل مرزها ایران کشیده شود چنان که دربلوچستان کشیده شده است لذا بعد ازسی و پنج سال سرکوب و تبعیض وتحقیراکنون می خواهند سیاست دیگری درپیش گیرند و با اقدامات نمایشی وتبلیغاتی دل غیر فارس ها را بدست آورند اما به نظر می رسد که خیلی دیر شده است و برنامه های دولت روحانی عکس آن چیزی است که باید باشد که مساله زبان مادری نمونه ازآن است.
    مساله آموزش به زبان مادری طی سی وپنج سال گذشته ازخواسته های اصلی ملل غیر فارس بوده وعلیرغم اینکه اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی به زبان های محلی و زبان اقوام اختصاص دارد تابحال بعلت نگاه امنیتی به مساله ملی و تسلط پان ایرانیست ها به مراکز تصمیم گیری این اصل نیم بند نیزاجرا نشده است .
  درشش ماه گذشته بدفعات خود حسن روحانی ، علی یونسی وعلی اصغر فانی وزیر آموزش وپرورش به تصمیم دولت برای آموزش زبان مادری اشاره کرده اند اما یک مثل اروپائی می گوید« شیطان در جزئیات نهفته است» و دراین جا نیز تفاوت بین«آموزش زبان مادری»که مسئولین دولت ازآن صحبت می کنند و«آموزش به زبان مادری» که ملل غیرفارس خواهان آنند از زمین تا آسمان است ودقت دربیان این مسئولین آشکار می سازد که دولت در صدد حل مساله ملی وبرآورده کردن خواست اصلی ملل غیر فارس نیست بلکه بدنبال پیاده کردن یک طرح تزئینی ونمایشی برای منحرف نمودن افکار عمومی است تا ازاین طریق شعار جنبش های ملی در میان ملل غیر فارس را خنثی کند. اندکی توضیخ درتفاوت ایندو یعنی «آموزش زبان مادری» و«آموزش به زبان مادری» به روشنترشدن موضوع کمک میکند.  
  آموزش به زبان مادری که شعاراصلی همه ملل غیر فارس درایران است و یونسکو هم بر عملی کردن آن اصرار دارد عبارت از این است که سیستم آموزشی در مناطق غیر فارس باید بزبان مادری مردم آن مناطق باشد وازکودکستان تا دانشگاه همه کتب درسی بزبان مادری محصلین نوشته شود باین دلیل ساده که اگر زبانی از عرصه های آموزش وانتشاردورنگاهداشته شود دیریا زود به زبان شفاهی تبدیل می گردد وبا تغییرچند نسل کاملا دردرون زبان آموزشی رسمی مستحیل شده واز بین می رود . تحقیقات علمی نشان می دهد که همه زبان ها توان توسعه وبقا دارند و آنچه که باعث رشد وگسترش یک زبان می گردد اراده وقدرت سیاسی است که پشت آن زبان قرار می گیرد و بدینجهت هیچ زبانی بدون پشتوانه سیاسی نمیتواند روند تکاملی داشته باشد .
  اما آموزش زبان مادری که دولت روحانی قصد عملی کردن آنرا دارد چیز دیگری است . درسی است مانند دروس اختیاری دردانشگاهها که علاقمندان می توانند هفته ای یک یا دوساعت مشغول یاد گیری خواندن ونوشتن آن بشوند. درحال حاضر زبان عربی درمدارس آموزش داده می شود و ساعتی از وقت کلاس ها به زبان عربی اختصاص می یابد ولی این آن چیزی نیست که عرب ها می خواهند برعکس می بینیم که اعراب ساکن اهواز بیش از سایر ملل ساکن درایران خواهان آموزش بزبان مادری خود هستند .
  قانون اساسی جمهوری اسلامی میدان مانور را برای حکومت مرکزی بازگذاشته است . اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بقرار زیر می باشد:
 «زبان وخط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است . اسناد ومکاتبات ومتون رسمی و کتابهای درسی باید با این زبان وخط  باشد، ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی  و تدریس ادبیات آنها در مدارس درکنار زبان فارسی آزاد است ».
 این ماده قانونی که سران جمهوری اسلامی طی سی وپنج سال گذشته  با نگاه امنیتی ازاجرای آن سر باز زده اند زبان ملی دوسوم جمعیت کشوررا تا حد زبان های فولکلوریک پائین می آورد و آموزش ادبیات آنهارا در مدارس در کنار زبان فارسی مجاز می شمارد واین درحالی است که لا اقل زبان های ترکی و عربی درتمام عرصه ها از زبان فارسی کامل تروغنی ترند و اگر قرار باشد تمام لغات عربی از زبان فارسی حذف گردد ، زبان فارسی غیر قابل فهم می گردد . بی جهت نیست که بعضی از جامعه شناسان زبان فارسی را یکی از علل عقب ماندگی ایران می دانند زیرا فارسی زبان شعراست و قابلیت تبدیل شدن به زبان علم وفلسفه وصنعت و بطورکلی مدرنیته را ندارد .
با اینکه سه فرهنگستان زبان وادبیات فارسی از دوره رضا شاه تا به امروز مشغول جعل لغت برای زبان فارسی بوده اند اما همچنان دراین زبان به قول میرزاده عشقی :
« آن کسانی که خدای ادبند        ریزه خوار کلمات عربند »
خط رسمی فارسی هم که دراصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است از آن ادعاهای بی اساس می باشد. زبان فارسی هرگز خط مخصوصی نداشته وزبانشناس ها ومورخین، خطی بنام خط فارسی نمی شناسند. زبان دوره باستان که بعضی ها دوست دارند آنرا پهلوی قدیم بنامند با خط  میخی سومری وآکدی درکتیبه ها نوشته شده ، زبان دوره ساسانی  نیز با خط آرامی نوشته شده است بعد ازاسلام هم خط عربی جایگزین خطوط قبلی شده وهمچنان زبان فارسی امروز نیز با خط عربی نوشته می شود بنا براین بکاربردن « خط رسمی فارسی» آنهم درقانون اساسی  یک جعل بی معنی است .
  درآغاز سیستم آموزشی جدید درایران متجددین آن روز تغییرخط را نیز امری ضرور می دانستند ومعتقد بودند با الفبای عربی که حرکه های آن نوشته نمی شود آموزش خواندن ونوشتن برای عموم مشکل است وبهتراست مانند ترکیه خط لاتین برای آموزش عمومی انتخاب شود اما برعکس نظر خیراندیشان انتخاب سیاسی مانع تغییر خط درآن زمان شد.
   طبق اسناد رسمی که درآرشیو وزارتخارجه ایران موجود است دولت ایران درباره تجربه تغییر خط از عربی به لاتین درترکیه را ازسفیرایران دراستانبول یعنی محمد علی فروغی جویامی شود. نامبرده درنامه ای که به دولت ایران نوشته تاکید کرده است که انتخاب الفبای لاتین موجب تسهیل آموزش عمومی درترکیه شده است لذا تغییر خط درایران برای آموزش عمومی می تواند مفید باشد اما ازنظر سیاسی صلاح نیست چون اگر الفبای ایران با الفبای ترکیه یکی باشد بخاطراشتراکات فرهنگی که بین ترکیه وترکهای ایران وجود دارد درآینده دولت ترکیه می تواند برای امنیت ایران مشکل ایجاد کند اما اگرخط آنها لاتین وخط ما عربی باشد بمرورزمان فاصله فرهنگی ایرانی ها وترک ها بیشتر می گردد وخطری ازین بابت متوجه امنیت ایران نمی شود .
فروغی در دوره رضا شاه یکی از رجال تاثیر گزار درعرصه های فرهنگ و سیاست بود وبهمین جهت متفقین بعداز اشغال ایران و تبعید رضا شاه ، محمدعلی فروغی را نخست وزیرایران کردند.
  امروز اگرمنظور حسن روحانی بقول خودش تدریس « زبان آذری» به کودکان آذربایجانی است یعنی همان زبان ملغمه ای که ساختار جملاتش فارسی است و تنها یک فعل یا اسم ترکی بدان اضافه شده و در برنامه های محلی رادیو تلویزیون درآذربایجان ازآن استفاده می کنند بهتراست قبل ازاجرای این سیاست دوبار فکر کند زیرا آذربایجانی ها که پایه گذارآموزش وپروش مدرن درایران بوده اند با مسخ شدن زبانشان مخالف هستند . البته حسن روحانی اگر بتواند همین حرف هائی را که می زند درعمل انجام دهد مثلا تاسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی ،می تواند یک گام به پیش باشد اما وی فعلا تنها حرف می زند و ظاهرا مساله زبان مادری ابزاری برای دعواهای جناحی دردرون حکومت جمهوری اسلامی شده است وحداد عادل که ریاست
« فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی» را دارد به حسن روحانی توصیه می کند که با زبان فارسی جناح بازی نکند.
 استفاده ابزاری ازمساله زبان مادری دردعواهای جناحی جمهوری اسلامی انکار نکردنی است . بعدازکنار گذاشته شدن اصلاح طلبان از قدرت سیاسی ودرجریان اعتراضاتی که به جنبش سبز مشهور شد ، هیچ یک از ملل غیر فارس برای دفاع ازجنبش سبز بمیدان نیامدند .این امر برای دست اندرکاران سیاسی زنگ خطر بزرگی بود و نشان می داد که فاصله ملل غیر فارس با حکومت مرکزی آنقدر زیاد شده است که نسبت به سرنوشت سیاسی جناحهای آن بی علاقگی نشان می دهند وبعدازشکست کامل جنبش سبز نیزبعضی ازتحلیلگران آن گفتند که ، در دوره خاتمی که دولت ومجلس دست اصلاح طلبان بود ، اگراصلاح طلبان اصل پانزدهم قانون اساسی را بمرحله اجرا می گذاشتند می توانستند در مبارزه با اصولگرایان حمایت مردم مناطق غیرفارس بویژه آذربایجان را با خود داشته باشند وچون درزمان قدرتمداری کاری نکردند درروز رانده شدن ازقدرت تنها ماندند.
ملل غیرفارس مستقل از جناحهای حکومتی درخاک آباء و اجدادی خود ازفرهنگ و زبان مادری خود دفاع می کنند و دراین میان آذربایجانی ها موقعیت ویژه ای دارند و بی جهت نیست که حسن روحانی وعده تشکیل فرهنگستان « زبان آذری» را می دهد.
  باانقراض سلسله ترک قاجار، حکومت هزارساله ترکان برایران قطع شد وبعدازآن  سیاست فارس سازی توسط دولت جدیدایران با ترک ستیزی تمام عیار شروع شد وعمدتا نیزباین خاطر بوده که  به گفته آشکار محمود افشار،آثار فرهنگی سلسله های ترک از تاریخ ایران زدوده شود، تا ازبازگشت مجدد ترکان براریکه قدرت جلوگیری گردد اما ترکان آذربایجانی هم دست روی دست نگذاشتند ، دکتراحمد اشرف تاکید می کند که یکی از علل  پیروزی فرقه دموکرات وتشکیل دولت ملی درآذربایجان بعد ازسقوط رضا شاه ،عکس العمل به تبعیضاتی بود که رضا شاه در حق مردم آذربایجان به اجراگذاشته بود.
 مبارزه مردم آذربایجان برای دفاع از زبان، فرهنگ وهویت ملی خودشان حکایت نبرد مداومی است که ازقرن نوزدهم شروع شده وهمچنان درعرصه های مختلف ادامه دارد . این مبارزه تنها به امرسیاست محدود نشده بلکه مبارزه فرهنگی آذربایجانی ها ریشه دارتر وموثرتر بوده است وافتخارآذربایجانیهاست که پایه گذار فرهنگ مدرن درایران هستند. افرادی نظیرحسن رشدیه موسس اولین مدرسه مدرن درمحله ششگلان درتبریز، یوسف اعتصام الملک، پدرپروین اعتصامی ودایر کننده اولین چاپخانه حروفی درتبریز ومیرزاجبارعسگر زاده معروف به باغچه بان موسس اولین کودکستان وهمچنین اولین مدرسه کرولال ها درکوچه انجمن درتبریزازجمله پیشگامان مدرنیته وتجدد درایران می باشند ولی متاسفانه امروزدرقرن بیست یکم فرزندان آنان درتبریزازحق خواندن ونوشتن بزبان مادری خود محروم شده اند . برای رفع این محرومیت وبرای گرفتن حقوق ملی است که آذربایجانیها حرکت ملی آذربایجان را بوجود آورده اند.%
ماشااله رزمی ،  نوزدهم فوریه 2014- پاریس

هیچ نظری موجود نیست: