مهرداد درویشپور، سایت رادیو
زمانه، ۲۱ فروردین ۱۳۹۸ -10.04.2019
۱♦ واژه اتنیک درسطح جهانی مفهومی دقیق
وجا افتاده است که میتوان آن را به جای قوم یا ملیت – برای پرهیز از نزاع
اسکولاستیک واژه شناسانه درتعریف خود یا بازتعریف “دیگری” به کار برد. گرچه ترجمان
فارسی اتنیک همان قومیت است، اما برخی به جای آن مفهوم “خرده ملت” (sub-nation) را برپایه
همان تمایزات اتنیکی یا دینی در درون یک ملت
(nation) به کار
می برند. بنا بر تمام تعاریف بین المللی ایران کشوری چند اتنیکی است که فارسی زبان
مادری بین دوسوم تا سه چهارم جمعیت کشوراست. با این همه هیچ یک از “اقلیتهای اتنیکی”
بزرگ و میلیونی کشور، نه درحوزه زبان رسمی یا حتی حق آموزش زبان مادری، نه درحوزه
سیاست و قوانین اداری وجغرافیایی و نه درحوزه سیاست فرهنگی از حقوق خاصی برخوردار
نیستند. بهوارونه، درفرایند شکل گیری آمرانه دولت –ملت درایران ودرپرتو سیاست
همانند سازی (assimilation)، موقعیت گروههای اتنیک موسوم به اقلیت به
حاشیه رانده شد وتبعیضات اتنیکی ومذهبی بهویژه درمیان گروههای اتنیکی
غیرشیعه گسترش یافت.
۲♦ درتمایز ازاتنیک، مفهوم ملت (nation) نه
تنها با جغرافیای واحد، بلکه با تشکیل دولت ملی گره خورده است، هرچند آن نیز مفهومی
تاریخی، سوبژکتیو وسیال است. با این همه ایران را “کشوری کثیرالملله”
خواندن، بیشتر الهام گرفته از میراث بلشویسم و کمینترن از تعریف روسیه تزاری همچون
“زندان
ملل” است که گفتمان رایج درچپ ایران درگذشته بود.حال آنکه مفاهیمی نظیر “اسارت
ملی” وبهتبع آن خواست “رهایی ملی” وحق تعیین سرنوشت تا سرحد جدایی مندرج درمنشور
حقوق بشر، اساساً اشاره به حق کشورهای اشغالشده یا تحت سلطه دولتهای استعماری یا
تقسیمات کشوری زائیده آن روابط دارد.
۳♦ هویت اتنیکی بیش ازآن که مفهومی
ابژکتیو وعینی باشد، مفهومی سوبژکتیو ونوعی ساختمان بندی اجتماعی برخاسته از“حس
تعلق” گروهی است که درمتن (کنتکست) وشرایط متفاوت می تواند کمرنگ یا پررنگ گردد.
امروز تعریف اتنیک بر پایه “ویژگی” بیولوژیک (خونی وخویشاوندی) بیاعتبار شده وبه جای آن بر “وِیژگیهای فرهنگی” تأکید میشود. بسیاری بر این باورند که تکیه بر
“ویژگیهای بیولوژیک” برای تفکیک موهوم نژادی بهقصد فاصلهگذاری وتوجیه برتری
نژادی به کار رفته است. درحالی که درقوم شناسی، از “فرهنگ مشترک” همچون عنصری در
تحکیم روابط درون گروهی یاد می شود. پرسش این جا است که تا چه حد میتوان بر حس
تعلق مشترک گروهی تأکید کرد، بدون آنکه مرز خود با “دیگری” را پررنگ نمود. علاوه
بر آن، فرهنگ پدیدهای ایستا نیست و گروههای اتنیکی نیز گروههای یکدستی نیستند
که بتوان اشتراک فرهنگی را یکسره مبنای هویتیابی قومی برشمرد. زبان مشترک شاید
تنها عنصر ابژکتیو در تعریف هویتهای اتنیکی است که نقش مهمی در فعال نگه داشتن
روابط درونی گروه اتنیکی ایفا میکند؛ هرچند برخی دراین مورد نیز تردید دارند.
گروههای اتنیکیای وجود دارند که به زبانهای متفاوت سخن میگویند، حال آنکه
برخی دیگر بهرغم تمایز اتنیکی به زبان واحدی سخن می گویند.
۴♦ شاید گروههایی اتنیکی را
بتوان عموماً “گروهی از مردم با زبان و باور به فرهنگ و تاریخ مشترک” تعریف
کرد، اما نگرشهای ذاتگرایانه، روابط اتنیکی را به “ویژگی” فرهنگی گروهی خاص درتمایز از “دیگری” فرو می کاهد که با جداسازی “ما” از “آنها” و تعمیم کلیشه گونه
آن، بیشتر درگفتمان نژادگرایی به کار می رود. بزرگنمایی حس تعلق و هویت گروههای
اتنیکی برپایه “فرهنگ مشترک”، ازاین خطر برخوردار است که با افسانه پردازی و درکی
ایستا از فرهنگ، تصویری یکدست از گروههای اتنیکی ارائه دهد. امری که با واقعیت
چندگونگی و دگردیسیهای فرهنگی درون آنها خوانایی ندارد. صرفنظر از خصلت
پویای فرهنگ که دائماً در حال تغییراست، وجود چندگانگی فرهنگی، فرهنگ حاکم، خردهفرهنگ
و فرهنگ آلترناتیو در گروههای اتنیکی را نمیتوان انکار کرد. هم از اینرو
همپوشانی مفهوم فرهنگ و اتنیک به شدت مسئلهبرانگیز است. بگذریم از این که از این
نکته نیز نمیتوان درگذشت در حالی که تا کنون نزدیک به ۳۰۰ تعریف از فرهنگ شده است، منظور از
“فرهنگ مشترک” همچون پایه تمایز اتنیکی روشن نیست.
۵♦ هویت و تعلق اتنیکی بیش از آنکه
مفهومی عام و انتزاعی باشد، مفهومی مبتنی بر متن (کانتکستوئل) و فرایند نوعی از
رابطه و کنش متقابل و استنباط فردی و گروهی و درون و بیرونی اتنیکها از خود و
دیگری است که تقویت آن درگرو رابطه فعال اعضای گروه های اتنیکی و سازمانهای
نماینده آنان است که با مبارزه برای حقوق اتنیکی این “حس مشترک” را به نسل آینده
نیز منتقل میسازند.
۶♦ روابط گروههای اتنیکی با یکدیگر
همچون یکی از جلوههای روابط نابرابر قدرت و سلسله روابط اجتماعی مبتنی بر ستم و
تبعیض، حقیقی است. هرنوع تحلیل از روابط اتنیکی که جایگاه قدرت -یا دقیقتر بگوئیم
نابرابری قدرت – را ازآن حذف کند، با این خطر روبرو است که به جای نقد ساختارهایی که گروههای
اتنیکی “اقلیت” را به حاشیه میراند، خود آنها را مسئول موقعیت حاشیهایشان
بخواند. این حقیقت که جامعه اکتریت مایل به تعریف خود همچون اتنیک نیست، بلکه
معمولاً خود را با تعلق ملی تعریف میکند، بیش ازهمه ریشه دراین واقعیت دارد که
ازموقعیت فرودست ومورد تبعیض برخوردار نیست وهم از این رو تعلق اتنیکی درآن
کمرنگتر است. امری که لزوماً مانع ازنگاه تحقیرآمیز وتبعیضآمیز نسبت به اقلیتهای
اتنیکی نیست.
۷♦ روابط اتنیکی رایج در جهان چهار گونه
اند: الف- اقلیتهای اتنیکی بومی که توسط گروه اتنیک اکثریت به حاشیه رانده شدهاند.
ب- روابط اتنیکی تبعیضآمیز محصول مهاجرت که درپی تبدیل مهاجرین به گروه اتنیکی
اقلیت توسط جامعه اکثریت رخ میدهد ج – گروه های اتنیکی که بین قوم و ملت در
نوسانند. آنها گروههای “قومی” هستند که از بلندپروازی ملی و تمایل به تشکیل
دولت مستقل ملی برخوردارند. هم ازاین رو ازآنها به عنوان “قوم-ملت” نام برده می شود
(نظیر کردها درخاورمیانه و کاتالون ها و باسکها دراسپانیا). د- روابط
اتنیکی چندگانه و پلورال که در آن هیچ یک موقعیت یکسره فرادست یا فرودست ندارند
(نظیر بلژیک وسوئیس). تنها در مدل آخر روابط اتنیکی از توازن نسبی قدرت
برخوردارند.
۸♦ نادیده گرفتن و پردهپوشی نابرابریها
وتبعیض ساختاری و نهادینه شده علیه گروههای موسوم به اقلیتهای اتنیکی، به جای
گسترش همبستگی اجتماعی و همگرایی دمکراتیک، به گسترش شکاف و تنش های اتنیکی،
واگرایی و ایدئولوژیهای “قومی” منجر میگردد. در پرتو نادیده گرفتن ستم یا تبعیض اتنیکی،حفظ
تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی راهی جز روشهای آمرانه وتقویت ناسیونالیسم ایرانی
در رویارویی با ایدئولوژی های قومگرایانه نمی یابد. امری که تنها به قطببندی بیشتر وتشید تنشهای اتنیکی میانجامد.
۹♦ ایدئولوژی “قومی” یا قومگرایی نیز
ازآنجا که درپی تقویت یکدستی و هویت اتنیکی است، الزاماً نه به رفع تبعیض اتنیکی
منجر میشود و نه تقویت حقوق شهروندی و دمکراسی، بلکه می تواند به واگرایی و
تعصبات اتنیکی دامن زند. نیرومند شدن هویتهای ملی و اتنیکی و تمایل به
واگرایی بهویژه در نزد گروههایی که در متن جهانی شدن به حاشیه رانده شدهاند،
هرچند واکنشی طبیعی است، اما این گرایشات که بیشتر بر نوعی نوستالژیگرایی
استوارند، همواره مثبت نیستند.
۱۰♦ درایران با شکست ایدئولوژیک اسلامگرایی و درمتن چالشهایی که ایدئولوژیهای فراگیر
و کلان روایت ها همچون سوسیالیسم و لیبرالیسم با آن سردرگریبان اند، شاهد عروج
همزمان اما متضاد دو نوع از ایدئولوژیهای بومی (ناسیونالیسم ایرانی وایدئولوژیهای اتنیکی) هستیم. درسطح کشور ناسیونالیسم ایرانی در رویارویی وچالش مفهوم
زوال یافته “امت اسلامی” به صورت گسترده رشد کرده است. گرایشی که برهمبستگی ملی
تأکید فراوان دارد. همزمان خودآگاهی ضد تبعیض وهویت یابی اتنیکی نیز– از جمله تحت تأثیر فروپاشی بلوک شرق وبهویژه یوگسلاوی وشوروی سابق، تحولات
خاورمیانه وتقویت موقعیت کردها – درایران نیز رشد کرده است. حمایت برخی ازقدرتهای خارجی در دامنزدن به تنشهای اتنیکی درتقویت واگرایی اتنیکی درایران نیز بیتأثیر نبوده و نیست.
۱۱♦ بدون
یافتن راه حلی برای رفع تبعیض اتنیکی، تنشهای اتنیکی میتواند در ایران مسیر
خطرناکی بپیماید. یافتن این راه حل نیز در گرو گفتگو با نیروهای اتنیکی موسوم به
اقلیت و تلاش برای دست یابی به توافقی مشترک است. سیاست خشن انکار خواست های گروه
های اتنیکی و سرکوبگرایانه جمهوری اسلامی با بغرنجتر کردن مسئله، تنش اتنیکی
درایران را به بمب ساعتی بدل ساخته است که درخلأ قدرت، میتواند کشور را به سوی
جنگ داخلی سوق دهد.
۱۲♦ دربرابر
دو رویکرد ناسیونالیسم عظمتطلب ایرانی که تنها برحفظ آمرانه تمامیت ارضی پافشاری
کرده و ایدئولوژیهای قومی که با تأکید بر فدرالیسم قومی یا جداییطلبی، واگرایی و
تقویت هویت اتنیکی را راه رهایی از موقعیت فرودست خود مییابند، میتوان و باید
سیاست سومی را برگزید. سیاست فعال ضد تبعیض (اتنیکی) راه مناسبتری برای رفع شکاف،
تبعیض و نابرابریهای اتنیکی و گسترش همبستگی اجتماعی و سیاست جذب و دربرگیرندگی
به جای طرد کردن و به حاشیه راندن است. سیاست تبعیض مثبت و به رسمیت شناختن
پراگماتیک حتی برخی “حقوق ویژه که چارلز تایلور به آن اشاره دارد، میتواند درکاهش
تنشهای اتنیکی نقش بسیار مثبتی ایفا کند.
۱۳♦ سیاست
فعال ضد تبعیض برخلاف ایدئولوژیهای قومی و ملی، نه همانگونه که هابرماس هشدار
داده است فرد را ناگزیر از گزینش جاودانه یا اجباری نوعی از هویت جمعی می کند؛ نه
با تأکید برهویت جمعی متمایز، فردیت و برابر حقوقی افراد و برابری جنسیتی را به
سایه میراند؛ نه لزوم بیطرفی دولت دربرابر تفاوتهای شهروندان را مستقل از تعلقهای
گروهی آنان نقض میکند؛ و نه از همه مهمتر دستاویزی برای تبعیض علیه اتنیکهای
دیگر یا دیگر گروه های تحت ستم میآفریند. سیاست فعال ضد تبعیض با گسترش مشارکت
گروه های به حاشیه رانده شده اتنیکی، خطر دامن گرفتن تعصبات ملی و قومی و
یوگسلاویزه شدن کشور وخصومتهای قومی را کاهش میدهد.
۱۴♦ درپرتو
سیاست فعال ضد تبعیض (اتنیکی)، دفاع از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی که بخشی از
حقوق بینالمللی و حقوق بشر است و نباید آنرا وامدار حق دیگری کرد، نه تنها با تأمین
حقوق برابر گروههای اتنیکی الزاما درتناقض نیست، بلکه میتواند نقطه آغاز مناسبی
در راه توسعه همگراییهای دمکراتیک درمنطقه، فراسوی مرزهای ملی شود.
۱۵♦ بدین
ترتیب حفظ یکپارچگی دمکراتیک ایران درگرو روی کارآمدن نظامی دمکراتیک و گام
برداشتن در راستای رفع تبعیض اتنیکی و توزیع عادلانه تر منابع قدرت است. تمرکز
زدایی جغرافیایی، خودگردانی، پایان بخشیدن به شکاف مرکز و پیرامون، بهویژه در
مناطقی که اقلیتهای اتنیکی درآن اکثریت دارند، تبعیض مثبت برای پر کردن شکافهای
اتنیکی و توسعه اقتصادی، بهرسمیت شناختن حق تحصیل زبان مادری یا تحصیل به زبان
مادری (که نوع آن وچند وچون امکان پذیری و درجه استفاده عملی ازاین حق نیازمد
بررسی جامع کارشناسانه است) درکنار آموزش زبان فارسی همچون زبان مشترک همه
ایرانیان- ازجمله گامهایی است که میتواند چندگانگی اتنیکی وفرهنگی درایران را
غنا بخشد، بیآنکه با خطر تداوم تبعیض یا تهدید واگرایی روبرو شود.
*توضیح:
این نوشته فرازهای سخنرانی نگارنده درمیزگرد پالتاکی همراه با بهزاد کریمی درباره
چالشهای اتنیکی درایران و راه چاره آن است که با مدیریت داریوش پارسا در۳۱ مارس برگزارشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر