عشق آباد دیروز و امروز ازسید
علی موجانی
پایگاه
عبرت پژوهی تاریخی ۱۸ فروردین ۱۳۹۹- 06 Apr
2020
سید علی موجانی فهرست
نگار نسخه های خطی و پژوهشگر تاریخ روابط خارجی ایران وبنیانگذار واولین مدیر کل
مرکز اسناد وتاریخ دیپلماسی وزارت خارجه مشاهدات واطلاعات ارزنده خود درسفری به
ترکمنستان برای حضور درکنفرانسی پیرامون نسخ خطی را در اختیار«پیشینه» قرارداده
است. متن یادداشت ایشان به شرح ذیل است:
انسیتو ملی نسخه های خطی آکادمی علوم جمهوری ترکمنستان ۱۳ و ۱۴ مارس
۲۰۱۳ میزبان جمعی افزون بر ۶۰ پژوهشگر و محقق از۴۷ کشورجهان بود تا با ارائه
مقالات وپژوهش های خود درحوزه نسخه های خطی به ارزیابی این مفهوم بپردازند که آیا
نسخه های خطی می تواند به عنوان یک منبع پایه برای مطالعات میراث ملی مورد استفاده
واقع شود یا خیر؟
برای اینجانب که فرصت مشارکت دراین همایش علمی را پیدا نموده بودم،
دیدار از ترکمنستان پس از افزون بر ۱۷ سال فرصت مغتنمی بود تا درارزیابی تحولاتی
که درهمسایگی جمهوری اسلامی ایران چه از لحاظ علمی و فرهنگی وچه از منظر اجتماعی و
اقتصادی در حال تکوین است، قرار گیرم. آخرین سفرم به جمهوری ترکمنستان به سالهای
پایانی دهه هفتاد شمسی باز میگشت.
درنیمه نخست دهه هفتاد به دلیل تحولات ناشی ازفروپاشی اتحاد جماهیر
شوروی وتشکیل جمهوریهای مستقل آسیای مرکزی درمجموعه ای از طرح ها و پژوهش های
مشترک با محققان کشورهای منطقه مشارکت داشتم و حاصل آن ایام تدوین برخی ازفهارس
نسخه های خطی درسرزمین های پیرامونی ایران اعم از آسیای مرکزی و شمال قفقاز بود.
علاقه شخصی به سفر دراین منطقه تاریخی که به نوعی درهویت سازی فرهنگ کنونی ایران
نقشی به سزا داشته است زمینه سفرهای متعدد زمینی را به شهرها وروستاهای منطقه
فراهم ساخته بود. از این منظر، بارها از شهرهای مختلف ترکمنستان و اماکن تاریخی آن
منطقه دیدار به عمل آورده بودم.
ترکمنستان آن سالها درقیاس با سایر جمهوریهای آسیای مرکزی از ویژگی
های متمایزی برخوردار بود. برای یک ناظر خارجی چنین به نظر می رسید که در زمان
اتحاد جماهیر شوروی ترکمنستان نقطه ای دور افتاده ای بود که زمامداران مسکو به
ویژگی ها و خصائص اجتماعی وفرهنگی آن بی توجه بودند. البته کمیّت جمعیتی این کشور
وگستره جغرافیایی آن نیز مشکلاتی را برای توسعه واجرای برنامه های عمرانی و
اجتماعی فراهم ساخته بود. به ویژه آنکه بخش قابل ملاحظه ای از صحرای قره قوم دراین
سرزمین جای داشت و اراضی خشک و بایر آن امکان توسعه متوازن را از این سرزمین دریغ
نموده بود.
درسال های نخست پس از فروپاشی دغدغه اصلی مردمان این سرزمینها بازسازی
هویت و فرهنگی بود که به عمد از سوی دولتمردان اتحاد جماهیر شوروی به فراموشی
سپرده شده بود. تلاش برای ساخت یک جامعه متأثر از فرهنگ روسی به همان میزانی که
سبب کاهش ظرفیتهای فرهنگی اقوام و طوایف را به دنبال داشت اسباب بیگانگی نسل های
جدید را با میراث نیاکان را فراهم می ساخت. تغییر خط و زبان و جایگیر شدن فرهنگ و
ادبیات روسی که توسط مهاجرین روس از صفحات شمالی ترویج می شد به هویت و فرهنگ ملی
این کشورها لطمات جبران ناپذیری را وارد ساخته بود. دوری از دین که از سوی دستگاه
های تبلیغاتی اتحاد جماهیر شوروی تبلیغ می شد هم سبب می گردید سنت ها و باورهای
مردم به شدت دستخوش تحریف و تغییر گردید. با این همه اگر به دیده تیزبین به مردمان
این نواحی نگریسته می شد می توانستیم دریابیم که این تغییرات روبنایی و سطحی است.
روسها درزمان حاکمیت خود تمایل داشتند تا مجتمعات کارگری را جایگزین
نظامات عشایری ونظام کشاورزی سنتی موجود درمنطقه نمایند. مالکیت خصوصی کم رنگ شده
بود وچارچوب آئین ها وسنن مورد کم توجهی قرار می گرفت. با این همه ترکمنها حتی درهمان
سال ها به دلیل دلبستگی های ذاتی خود در قیاس با سایر مردمان آسیای مرکزی می
کوشیدند سنن و قواعد اجتماعی خویش را حفظ نموده و مراعات نمایند. پوشش ترکمنی درجای
جای این سرزمین قابل مشاهده بود. احترام به شیوخ و بزرگان و ریش سفیدها مشاهده می
شد. مزارات واماکن مذهبی وملی ترکمن مورد احترام وتوجه بیش ازحد سکنه محلی بود.
موسیقی ترکمن درقیاس با سایر جمهوریها اصالت و هویت خود را بیشتر به رخ میکشید وچه
بسا به تعبیری سازهای جدید دراین موسیقی وارد نشده بود. سنت فرمانبرداری از ریش
سفیدان کمتر از سایر جمهوری ها دگرگون شده بود. تصویر ترکمن های ساکن درجمهوری
ترکمنستان در مقایسه به مناطق ترکمن نشین ایران که هویت و سنن خود را مورد تهاجم
روسها ندیده بودند، بیشتر نزدیک بود. به عنوان مثال، اگر عید قربان را در سرتاسر
جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی محترم میدانستند وجشن می گرفتند درترکمنستان این
مراسم ازشکوه وجلوه افزون تری برخورداربود.
به رغم همه این ویژگیها شناخت و درک بیگانگان از ترکمنها کمترازسایر
اقوام اتحاد جماهیر شوروی بود و این سبب می شد که قضاوت ما از ترکمن ها محدود به
گزارش ها وتوصیفاتی باشد که در متون قرون متأخر گنجانده شده بود. مردمانی که به
اسب عشق می ورزیدند و صحرانوردی را دنبال می نمودند وبه جهت هیبت و ظاهر پوشش خود،
تصویری متمایز از دیگران را نشان می دادند. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که
ارتباط ما با ترکمنها درسرتاسر دوره قاجار وحتی درعهد نادرشاه که آخرین تبادلات
سیاسی- نظامی ایران با منطقه آسیای مرکزی به آن دوره بازمیگشت،به گونه ای تعریف
شده بود که صحرای ترکمن نشین میان مرزهای ما وخانات ماوراءالنهر ، منطقه ای بود
دست نایافتنی، پرخطر وپرمخاطره.
حکایات وافسانه های مختلفی درخصوص زندگی ترکمانان وفرهنگ ترکمنهای این
صحرا درمتون ومنابع این دوران وجود دارد. در بعضی ازاین روایات وافسانه ها حقایقی
نهفته بود ودربرخی نیز مبالغه هایی صورت پذیرفته بود. حضور استعمار بریتانیا
درافغانستان و تلاش دولت بریتانیا در بی ثباتی مرزهای ایران و روسیه هم سبب شده
بود که طی آن سالها این منطقه سرزمینی برای تسویه حسابها و زد و خوردهای گوناگون
باشد.
ثروت کشاورزی و تجاری متأثر از زیارتگاه امام هشتم شیعیان در خراسان
هم زمینه ای را فراهم ساخته بود که نوعی نابرابری و عدم توازن در دوسوی مرز به
وجود آید. قاجاران هم به دلیل نظام تیول داری و توزیع مناصب حکومتی کمتر به
واقعیات پیرامونی توجه داشتند. مرز برای آنها پایان قلمرو تلقی می شد و تصوری از
پیوستگی از اقوام و طوایف دو طرف مرز و نیز خاستگاه فرهنگی و تاریخی ایران زمین در
آن سوی خراسان برای آنها کمتر جلوه و نمود داشت. اگرچه قاجارها خود به نوعی با
ترکمن ها پیوستگی خاندانی داشتند اما روحیه شهرنشینی و تأثیرپذیری از فرهنگ
جغرافیای مرکزی ایران به ویژه از اواسط دوره فتحعلی شاه آنها را با زادگاه تاریخی
خود بیگانه ساخته بود. آقامحمدخان قاجار در شیراز پرورش یافته بود و شهر شیراز او را
در قیاس با سایر بنی اعمام خویش که کماکان در مناطق ترکمن نشین حضور داشتند تحت
تأثیر قرار داده بود. باباخان یا فتحعلی شاه بعدی وقتی بر اریکه قدرت برساخته عموی
خود تکیه نمود که ظواهر دولتمداری ایران و ویژگی های نظام بین الملل آن روزگاران
روحیات و خلقیات او را متحول نموده بود. از این رو، انقطاع رابطه فرهنگی و اجتماعی
ما با این مناطق سبب شده بود که این مرزها نابسامان گردد. دخالت های روس و انگلیس
هم بر مشکلات افزوده بود. شکست ایران در دو دوره جنگ های قفقاز یک ترس و هراس را
از حضور در مناطقی که هم مرز با روسیه می شد به وجود آورده بود و همه اینها عواملی
شد که ما نسبت به سرزمین های شمال شرقی کم توجه و بیگانه شویم. چند دهه استقرار
نظام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و دیوار آهنینی که این نظام بر دور مرزهای خود
کشید اگر نگوییم کاملاً، اما به میزان قابل ملاحظه ای رابطه و شناخت ما را از
منطقه و مردمانش نقصان داده بود.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به ناگاه و با شتاب به انجام رسید هم
اجازه نداد که ما با ارزیابی واقع بینانه و دقیقی تلاش نمائیم حفره عدم شناخت خودازمنطقه
را پرنمائیم. فلذا بی توجه به برخی ازواقعیتهای درونی منطقه شاید درنگاه نخست به
دلیل همزبانی وهم فرهنگی با مناطق تاجیک نشین از ظرفیت های دیگر در منطقه آسیای
مرکزی غفلت ورزیم. متأسفانه دیگر مسیرهای زمینی نبود که ما را با این منطقه پیوند
می داد، تجار، صاحب منصبان وحتی توریستهای ما با پرواز وبا عبور از این فضای فراموش
شده بینابینی عبور می نمودند و تنها از بعضی از اماکن خاص تاریخی یا پایتخت ها
دیدار داشتند و به تجارت و تبادل مشغول می شدند.
ترکمن ها هم به نظر می رسد که در پی مجموعه ای از این تحولات به
زندگانی سنتی خود و انزوای تاریخی این منطقه خو گرفته بودند و تلاش برای ایجاد
ارتباط و تعاملات فرهنگی از ناحیه ما و آنها کم مایه و کم رنگ بود. هنگامی که آن
روزها به شهرهای تاریخی ترکمنستان می رفتم و با مردم ترکمن حشر و نشر می داشتم دو
وجه تفاوت زبانی و دوری تاریخی از یکدیگر سبب شده بود تا روابط عاطفی و شخصی که
بایستی خود را بنمایاند کمتر ظهور می یافت. شاید آن چیزی که کمک کرد تا اندکی بیش
از دیگر هموطنان خود بتوانم آن روزها با مردم ترکمن مراوده کنم تاریخ و میراث
بازمانده از تاریخ یعنی نسخه های خطی و آثار تاریخی درون منطقه بود. اما همین
میزان اندک از فضاهای مشترک زمینه ای را فراهم ساخت تا دیدارهای متعددی از
کتابخانه ها و مراکز نسخه های خطی چه آن بخشی که در سازمان های دولتی مثل کتابخانه
ملی ترکمنستان همچون کارل مارکس وجود داشت و یا آن بخش هایی که در کتابخانه های
عمومی و استان ها و روستاها قرار گرفته بود، بی نهایت کمک کرد تا دریابم که برخلاف
دیگر جمهوری ها ترکمن ها پیوند بیشتری با منابع مکتوب دارند. هنگامی که برای
نخستین بار از کتابخانه ملی ترکمن باشی (صفر مراد نیازاف) بازدید کرده، چون
دریافتم که در ۳۵ کیلومتری مرز ایران کتابخانه های وجود دارد که ۵/۵ میلیون اثر را
در خود جای داده دچار تعجب و شگفتی شدم. مسئولان آن روز کتابخانه اظهار می داشته
اند که میزان مراجعه کنندگان به کتابخانه با توجه به کمیّت جامعه ترکمنستان قابل
ملاحظه است به طوری که این کتابخانه حدود ۲۵ هزار عضو پیوسته داشت. سطح آگاهی
عمومی طبقات تحصیل کرده ترکمنستان به همان میزان که از مدار مرکز اتحاد جماهیر
شوروی دور می شدیم با فرهنگ قومی و سنتی خود پیوستگی عمیق تری داشت. مردم اشعار
شعرای ترکمن را زمزمه می کردند و در قیاس با یک جمهوری دیگر مثل باشقیرستان، توجه
آنها به میراث قومی خود افزون تر بود. نمونه هایی از این نوع گرایش را می توانستیم
در تاتارستان، ازبکستان و تاجیکستان نیز مشاهده کنیم اما باید می پذیرفتیم که
مثلاً تاجیکان به دلیل تنوع و غنای فرهنگ و ادبیات خود از ظرفیت های نهفته افزون
تری برخوردار بودند. فلذا رواج شعر و امثال در تاجیکستان را نمی توان به صرف برتری
فرهنگی تاجیکان بر سایر اقوام جمهوری ها در نظر آورد. قرقیزها با افسانه هایی مثل
ماناس هویت خود را ساخته بودند اما ترکمن ها هم افسانه و حکایات تاریخی داشتند و
هم ادبیاتی نو که برخاسته از اشعار مختوم قلی و پدرش دولت محمد آزادی بود. رویکرد
ادبیات معاصر ترکمن مبارزه جویانه تر از نمونه های دیگر بود چرا که ظاهراً ترکمن
ها آخرین قومی از مجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند که در مقابل هجوم وحشیانه
ارتش تزاری سر فرود آورده بودند. بنابراین به نظر می رسید آنها توانسته بودند
روحیه مبارزه جویی خود را بیش از تعاملی که در سایر مناطق آسیای مرکزی مشاهده می
شد حفظ کنند.
آن سال ها علاقه به توسعه و مدیریت آبادانی شهرها و روستاها خود را
نشان می داد اما تصور دگرگونی در کمتر از دو دهه لااقل در عشق آباد که طی سفر اخیر
با آن مواجه شدم غیرممکن می نمود. عشق آباد دیگر آن شهر کوچک مملو از خانه باغ های
ترکمنی نبود. عشق آباد امروزی به شهری مدرن و توسعه یافته بر اساس معیارهایی جدید
تبدیل شده بود که به خوبی توانسته بود رابطه سنت ها و مدرنیته را حفظ نماید. عمارت
های بلندمرتبه، پارک ها و خیابان های بازسازی شده اگرچه نشان از یک روند توسعه ای
داشت اما سردر عمارت ها، نمادهای سنتی، و سازه ای شبیه به یورت های ترکمنی بر فراز
بام برج ها و ساختمان ها نشان می داد که توسعه به منزله از میان برداشتن سنن و
ویژگی قومی مردم کمتر بوده است. شهری آراسته تر با ساکنانی مداراجوی که می کوشیدند
با نظم و دقتی که در برنامه ریزی سمینار از خود نشان می دادند این پیام را بدهند
که روند تغییر نسل های جدید به صرف شیفتگی و ظاهرفریبی نبوده است. حتی در بازدید
از بازارها و کوچه ها، نمونه های بارزی از تغییر و تحول را می توانستیم مشاهده
کنیم. پاکیزگی قابل ملاحظه در قیاس با دو دهه پیش به همان میزان چشم نواز بود نشان
از تغییرات بنیادین در مناسبات اجتماعی و عادات و رسوم زندگی داشت.
در این فضا تلاش برای رویکرد به بازیابی میراث ملی از درون آثار خطی و
گنجینه های فکری موجود در ترکمنستان که هدف برگزاری این نشست بود این پرسش را
ایجاد می کرد که آیا این رویکرد به صرف جلوه ای ظاهری است و یا اینکه نشان از
تحولی بنیادین دارد. یکی از همراهان من در این سفر، دکتر رسول جعفریان بود که او
نیز با این پرسش مواجه شده بود. پاسخ ساده من برای ایشان آن بود که اگر ترکمن ها
توانسته اند در محیط شهری و تعاملات اجتماعی خود طی دو دهه اخیر تحولی اینچنین
نمادین را نشان دهند دور از انتظار نیست که در رویکرد به بهره برداری از دانش ها و
میراث نیاکان هم موفق و سربلند باشند.
هنگامی که به تیراژ کتاب های منتشره دراین جمهوری توجه می نمودیم با
اعدادی چون پنج هزار و پانصد نسخه ازآثار منتشره شده روبرو می شدیم که نشان از
انگیزه وعلاقه به فراگیری و آموزش پذیری داشت. به نظر می رسد به همان میزانی که ما
در سالیان اخیر از متون کلاسیک دور شده ایم جامعه فرهنگی وآموزشی ترکمنستان
اهتمامی درخور تحسین را به کار بسته تا منابع متعدد پیوسته به فرهنگ خودرا به زبان
ترکمنی ترجمه ورواج دهد. ازاین رو بود که مشاهده آثاری چون جوامع الحکایات، تاریخ
بیهقی، جامع التواریخ، دوانین شعرای متعدد، متون عرفانی وصوفیان خراسان وماوراءالنهر
و… که نشان ازآن می داد که این جامعه می کوشد با منابع تاریخی وفرهنگی پیوسته به خود
رابطه برقرار سازد.
سمینار، فضایی بازبرای ارائه موضوعات ومقولات فرهنگی- اجتماعی بود وهرمشارکت
کننده ای نیز کوشیده بود به نوعی زمینه هایی ازاشتراکات فرهنگی خودرا با این
قلمروی جغرافیایی عرضه دارد تا به آن حد که مثلاً یک پژوهشگر مجاربا اتکا به
سفرنامه آرمینییوس وامبری وتوصیفات اوازترکمانان درقرن۱۹م میلادی تلاش داشت زمینه
های ارتباط فرهنگی خودرابا ترکمنستان به رخ دیگران بکشد.
در خصوص فهرست نگاری ونگاهداری ومرمت نسخه های خطی ، حتی جمع آوری وخرید
آثار از دست مردم نیز اهتمامی شایسته از جانب مسئولان انسیتو خطی آکادمی علوم
جمهوری ترکمنستان به کار گرفته شده بود. فهرست نویسان جوانی که هیئتها را همراهی
می کردند می کوشیدند ازتوانایی خود درفراگیری زبانهای دیگر بهره جویند وبا لذت و
شادابی ازما که فارسی گوی بودیم به گویش فارسی استقبال وهمراهی می نمودند. این
ویژگی را درخصوص محققانی ازکشورهای دیگرهم می توانستیم به خوبی مشاهده کنیم.
اگر اقامت کوتاه مدت و گفتگوهای محدود با تجسم تغییرات رخ داده در
ساختارها و نظام کشور ترکمنستان طی دو دهه اخیر را معیاری نخستین برای یک قضاوت
اولیه قرار دهیم شک نباید کرد که همسایه شمال شرقی ما جمهوری ترکمنستان درآستانه
یک تحول بنیادین و اساسی هم به جهات نسلی وهم به جهات آموزشی وتوسعه ای است. تصویرما
ازترکمنستان متأسفانه براساس متون تاریخی وعدم پیوستگی و ارتباط لازم میان دوهمسایه
کمتر تغییر یافته، پژوهشگران ومحققان ما ازهمکاری وهمراهی با مسیری که ترکمنها
برگزیده اند به دور مانده اند و این در درازمدت می تواند ضایعه ای برای روابط
فرهنگی دوکشور همسایه و دو ملتی باشد که خاستگاه فرهنگی واجتماعی درهم تنیده شده
ای دارند. البته برخی ملاحظات سیاسی وحساسیتهای غیرضرور نیز درطرفین مشاهده میشود
که بیش ازآنکه ازسرعناد و لجبازی باشد ناشی ازسامان نایافتن مناسبات فرهنگی نخبگان
و اندیشمندان دو سوی «تجن» باید تلقی گردد.
نظر به اهمیت وضرورت انعکاس آنچه درجلسات متعدد این نشست که
عموماً نیز به صورت همزمان درپنج سالن مختلف برگزارمیشد بر آن شدم تا فهرست شرکت
کنندگان وعناوین مقالات آنها را نیز به ضمیمه دراختیار اهل تحقیق قراردهم.
سید علی موجانی فهرست
نگار نسخه های خطی وپژوهشگر تاریخ روابط خارجی ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر