۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

سیاسی - نظری بیر مقاله

گلوباليسم و فدراليسم
*- برگرفته از سایت ارکینلیک.اُرگ

عده اي هنوز بحث هاي عهد لنين درباره حق ملل در تعيين سرنوشت را تکرار ميکنند، و در نتيجه ارزيابي درستي از موضوع اقليت هاي ايران در دنياي کنوني ارائه نميکنند حتي از تجربه واقعي شوروي حرفي نميزنند، وفکر ميکنند اشکال آن بوده که اصل ايده هاي لنين در شوروي پياده نشده است، و گوئي ما در ايران قرار است آن ايده ها را بهتر از روسها پياده کنيم، تا به تنيجه مطلوب برسيم. عده اي ديگر نيز که مخالفين فدراليسم

متأسفانه بسياري از مقالات موافقين و مخالفين فدراليسم در ايران، بحث هاي بسيار کهنه اي هستند. هرچند بسياري از نويسندگان اين نوشته ها از ديدگاه هاي کهنه شده خسته و خواهان آينده نگري هستند، اما بخاطر عدم آشنائي با تئوري ها و تحقيقات جديد، بحث هاي عهد لنين درباره حق ملل در تعيين سرنوشت را تکرار ميکنند، و در نتيجه ارزيابي درستي از موضوع اقليت هاي ايران در دنياي کنوني ارائه نميکنند. حتي از تجربه واقعي شوروي حرفي نميزنند، وفکر ميکنند اشکال آن بوده که اصل ايده هاي لنين در شوروي پياده نشده است، و گوئي ما در ايران قرار است آن ايده ها را بهتر از روسها پياده کنيم، تا به تنيجه مطلوب برسيم. عده اي ديگر نيز که مخالفين فدراليسم هستند، همان بحث هاي قديمي رژيم شاه و ناسيوناليستهاي افراطي ايران را تکرار ميکنند، گوئي که ايران و دنيا همان ايران و دنياي عصر صنعتي است.

واقعيت امر اين است که دليل آنکه در سه دهه گذشته مسأله مليتها در اروپا و ديگرنقاط جهان با حدت بسيار زيادي مطرح شده است، بخاطر توسعه گلوباليسم بوده است. در گذشته حتي زمانيکه اقليت هاي ملي از حق تعيين سرنوشت حرف ميزدند، در عمل وقتي ميديدند يک دولت ملي از منافع اقتصادي آنها در مقابل دولت هاي ديگر پشبيباني ميکند، از بسياري حقوق فرهنگي و اجتماعي خود چشم پوشي ميکردند و زبان رسمي کشوري که در آن قرار داشتند را مي پذيرفتند، و تن به پذيرش دولت هاي مرکزي اي ميدادند، که حتي خود آن ها در آن رژيم ها نماينده اي نداشتند.

از سوي ديگر بسياري اوقات دولت هاي مرکزي حتي ديواري به دور کشور ميکشيدند و آن را رمز پيروزي اقتصادي اعلام ميکردند، مثلأ شوروي و چين هر کدام به نوعي چنين طرح هائي را در زمان استالين و مائو به پيش بردند.

امروز نه شرايط اقليت هاي ملي مثل عصر صنعتي است، و نه شرايط دولت هاي ملي نظير آن دوران است. اقليت هاي ملي در بالکان در دو دهه گذشته، و در کردستان عراق در دهه قبل و حتي هم اکنون، امکانات بيشتري در سيستم گلوبال براي خود مي بينند، تا در يک دولت ملي که بخواهد از آن ها در مقابل دولت هاي ملي ديگرحمايت کند. در واقع اين دليل پايه اي تر همکاري کردهاي عراق با نيروهاي بين المللي در طي سقوط رژيم صدام بوده است.

همحنين رژيم هائي که نتوانند در سيستم گلوبال کار کنند، فرو مي پاشند، حتي اگر نظير رژيم شوروي و صدام نبوده و منتخب مردم خود باشند. چرا که در دنياي کنوني، يک مقام غير انتخابي گلوبال، نظير رئيس سازمان ملل، و يا رئيس صندوق بين المللي پول، نقش مهمتري از يک نماينده اتتخابي مجلس يک کشور دارد، و اتفاقأ يک معضل مهم دنياي کنوني ايجاد ساختارهاي جديد براي دموکراسي در اين سازمانهاي گلوبال است.

چرا يک شهروند عادي در آمريکا ميتواند در انتخاب رئيس جمهور تأثير گذارد، اما در انتخاب رئيس سازمان ملل اثري ندارد. به همين گونه، شهروندان ديگر کشور ها، وقتي حتي رئيس سازمان ملل ممکن است بيشتر در زندگيشان تأثير داشته باشد تا رئيس کشور خودشان.

متأسفانه بجاي کوشش براي حل اين معضلات، و دموکراتيزه کردن سازمانهاي گلوبال، برخي نيروهاي مترقي در غرب به دنبال نابودي گلوباليسم هستند، و عملأ باز گشت به ناسيوناليسم را راه حل براي مسائلي نطير انتقال شغل هاي غرب که به هند و تايوان ميدانند، که من در جاي ديگر بحث کرده ام.

از موضوع دور افتادم و اجازه دهيد به بحث مليت ها برگردم. اينکه در يوگسلاوي انقدر آسان صرب ها شکست خوردند، بخاطر اين نبود که کمونيسم پاشيده بود، بلکه به اين خاطر بود که دولت ملي نميتوانست حمايتي براي اقليت هاي مختلف ناراضي ايجاد کند، که آنان را حاضر کند از حقوق خود چشم پوشي کنند. در واقع ضديت با گلوباليسم بيشتر به ضرر کشورهاي در حال توسعه است، که امروز نظير هند و تايوان قادر شده اند بسياري از مشاغل پر درآمد غرب را به کشور خود جذب کنند.

در نتيجه اگر يک اقليت ملي نتواند به توافق با مليت هاي ديگر يک کشور، براي زندگي در احترام متقابل راه يابي کند، امروزه براحتي وارد ارتباط مستقيم با دنياي اقتصادي گلوبال ميشود. يعني اين اتفاقي نبود که در يو گسلاوي چنين شد، و همچنين در عراق .د ر مورد دوم، در حقيقت کردهاي عراق ميخواهند کل عراق را متحد و رهبري کنند، وکساني نظير طالباني خود بخش مهم اين رهبري مترقي هستند، و گرنه بسيار سريعتر از اقليت هاي ملي يوگسلاوي، کردستان عراق کشوري مسقتل ميشد، حتي با همه تهديدات جمهوري اسلامي و ترکيه.

در ايران نيز اگر نيروهاي دموکراتيک به روشني از يک حکومت فدرال پشتيباني نکنند، نه تنها کردستان، بلکه اقليت هاي ملي ديگر ايران هم ممکن است از ايران جدا شوند. با زور و تهديد در باره تجزيي طلبي، نظير رژيم شاه و بعضي نيروهاي ناسيو ناليست فارس در گذشته، نميشود با اقليت هاي ملي در اين عصر گلوباليسم روبرو شد. در واقع خود ناسيوناليسم ملت هاي بزرگ است که پايه خود يعني جامعه صنعتي را از دست داده است، و در خطر است، و نه خواست هاي اقليت هاي ملي که دنياي گلوبال به نفعشان است.

عصر ما زمان ناپلئون نيست و ناسيوناليسم به شکل ميهن دوستي در يک سيستم همکاري دوستانه در يک کشور ميتواند وجود داشته باشد. اما ناسيوناليسم ديگر تعيين کننده ارزش هاي عصر حاضرنيست. امروزه ارزش هاي جهاني براي متحد کردن مردم اهميت مييابند. اگر دولت هاي ملي جامعه صنعتي، به روابط ملوک الطوايفي و قبيله اي و خانوادگي به مثابه مبناي روابط اقتصادي پايان دادند، و بيشتر و بيشتر آنها را به صورت نهادهاي داوطلبانه در آوردند، اقتصاد گلوبال هم به عمر ناسيوناليسم به مثابه مبناي اقتصادي جامعه پايان ميدهد.

حکومتهائي دوام مياورند که بيشتر به نيازهاي گلوبال توجه کنند، نظير رهبران کنوني روسيه، و نه آنان که نظير رهبران سابق شوروي ميخواستند ناسيوناليسم روس را بر نيمي از اروپا و آسيا تحميل کنند.

در رساله کردستان و شکل گيري دولت مرکزي در ايران نشان دادم که چگونه قدراليسم ميتواند به شکوفائي ايران دموکراتيک آينده بيانجامد. همچنين در نوشته ام تحت عنوان چرا فدراليسم براي کردستان و بقيه ايران ، بحث کردم که چرا فدراليسم راه همکاري مليت هاي مختلف ايران براي توسعه آينده ايران بسوی جامعه فراصنعتی است، و جمع بندي کردم که براي قانون اساسي آينده:

" آنچه امروز لازم است طرح ساختارهای فدرال برای قوه قضائيه، مقننه، و مجريه است، همانکاری که مديسون برای آمريکا انجام داد، و نبايستی از تکراری بودن ارگان های مشایه در سطوح دولت فدرال و دولت محلی هراس از بوروکراسی داشت، چرا که اين بررسی و توازن را باعث ميشود وگرنه يک ارگان واحد بدون تعدد هم ميتواند بوروکراتيک باشد، و راه حل بوروکراسی در جامعه فراصنعتی، حذف تعدد نيست، بلکه در استفاده از تکنولوژی جهت جايگزينی بوروکراسی ارگانهای دولتی است، چه در سطح فدرال و چه محلی."

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچی، ناشر و سردبير ايرانسکوپ

http://www.iranscope.com

20 دي 1382 / January 10, 2004

مطالب مرتبط:

فدراليسم

http://www.ghandchi.com/index-Page16.html

گلوباليسم

http://www.ghandchi.com/index-Page19.html

سایت نویسنده: http://www.ghandchi.com/600-SecularismPluralism.htm

هیچ نظری موجود نیست: