۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

مرحوم نادر ابراهیمی حقیندا بیر یادلاما

دکترعبدالرحمان دیه جی

ه" توسسه سیز اُت"ه رُمان-ینگ یاقین دا مرحوم بولان یازجیسی حقیندا یادلاماسی

*- منبع : وئب لاگ drdieji.blogfa.com

-------------------------------------------------------------------------

نادرابراهیمی ترکمنتر از خیلی از ترکمنها بود!ه

سال 1377 بود، اولین سال انتشار هفته نامه صحرا. دفتر صحرا را پس از چند شماره ای که در گنبد منتشر کرده بودم به تهران منتقل کردم تا هم بتوانم به شغل تازه ام در دانشگاه سوره بپردازم و هم به انتشار نشریه.

آن سال یکی از دوستان دانشجو (که الان اسمش یادم نیست) مصاحبه ای با نادر ابراهیمی، نویسنده رمان «آتش بدون دود» کرده برای چاپ در صحرا آورده بود و ما چاپش کرده بودیم. چاپ این مصاحبه بهانه ای بود برا ی دیدار با آن استاد بزرگوار. اول شماره تلفن انتشاراتی ای که ابراهیمی با آنجا همکاری داشت، گرفتم و صحبتی تلفنی با وی داشتم. خودم را به عنوان مدیر مسئول هفته نامه صحرا معرفی کردم و گفتم که علاقمندم ایشان را از نزدیک ببینم. او دعوتم کرد که بیایم خانه اش.

منزلش در حوالی بلوار کشاورز بود. برای اولین بار با وی برخورد می کردم. در کودکی سریال «آتش بدون دود» را از تلویزیون دیده بودم. چند جلد از رمانش را نیز خوانده بودم و نشست با آن نویسنده بزرگ برایم بسیار جذاب بود.

بله مردی قدبلند و قوی هیکل به همراه خانمش در برابرم نشسته بود، ، با سبیلی پرپشت و صدایی محکم و پر صلابت. وقتی از ترکمن صحرا حرف می زد شوق خاصی در صدایش پیدا بود. با شور و حال خاصی از ترکمنها صحبت می کرد. از دوستان قدیمی اش، از ترکمنان اصیل، از مختومقلی و آرمانهای مردم ترکمن صحرا و از تبعیضی که در حق این مردم روا می شد و ...

من شخصیتی را در مقابلم می دیدم که کاملا آگاه به مسائل ترکمن صحرا بود.از سخنانش در شگفت مانده بودم. می دانستم که نادر ابراهیمی یک رمان نویس برجسته ایرانی است که موضوع شاهکار وی را زندگی ترکمنها شکل می دهد. اما هیچ فکر نمی کردم که این شخص که در محله ای در تهران سکونت دارد این قدر نسبت به مسائل ترکمن صحرا حساس باشد. او حتی از استقلال ترکمنستان هم خوشحال بود و می گفت که یک روز حتما از رمانش در ترکمنستان هم استقبال خواهد شد.ه

پرسیدم: استاد شما اصلیتتان مال کجاست؟

جواب داد: من همین جا (تهران) متولد و بزرگ شدم. اما اصلیت ما از گرگان است.

بعد خنده ای کرد و ادامه داد:

اما من از آن ضد ترکمنها نیستم، ترکمندوستم.

گفتم: اتفافا گرگانیهای اصیل معمولا با ترکمنها رابطه خوبی دارند.

نادر ابراهیمی لبخندی زد و گفت: ولی من خودم هم ترکمن هستم. من از ترکمنهای قاجارم.

عجب! تا آن موقع نمی دانستم. واقعا خیلی ها هم نمی دانستند.

استاد گفت: من خودم را نسبت به خیلی از ترکمنهای امروز که سنت و آداب و رسوم خود را فراموش کرده اند و تاریخ و هویت خود را گم کرده اند، ترکمن تر می دانم.

صحبت از داستان و رمان شد. گفتم: من هم دستی از دور در این کار دارم و این کتاب داستانها... را هم من نوشتم.

گفت: من این کتابها را قبلا دیده ام. پس بگو با یک نویسنده جوان ترکمن نشسته ام.

گفتم: به قلم شما که نمی رسد. به هر حال چیزکی می نویسیم.

بعد از آن صحبتها روی داستان و رمان چرخید. استاد حالا به چشم کسی به من نگاه می کرد که حرفهایش را راجع به رمان و داستان به خوبی درک می کند. خیلی صحبتها کردیم. آن موقع وزارت ارشاد به ریاست مهاجرانی می خواست به بیست نویسنده منتخب ایرانی جایزه بدهد. نادر ابراهیمی هم با شاهکار خود «آتش بدون دود» یکی از آنها بود. محمود دولت آبادی هم بین آنها قرار داشت. ابراهیمی برایم تعریف کرد که او و دولت آبادی با هم اختلاف نظری روی آن مراسم داشتند. گویا دولت آبادی سر موضوعی انتقاد داشت و راضی به قبول جایزه نبود. اما نادر ابراهیمی نظرش این بود که باید از حرکت خوب، هر چند که ضعفهایی داشته باشد باید استقبال کرد. بعدها که وزارت ارشاد از آن بیست نفر تجلیل کرد دیدم که هر دو نویسنده بزرگ در آن شرکت داشتند.

دیدار من با نادر ابراهیمی در آن روز تاثیر خوبی روی من کرد. موقع خداحافظی استاد یادداشتی به دستم داد تا به ناشر ببرم و تمام جلدهای «آتش بدون دود» را به حساب او رایگان بگیرم. از او تشکر کردم.ه

«آتش بدون دود» یکی از شاهکارهای جاودانه در زمینه رمان ایرانی است. «آتش بدون دود» رمانی است که برای همیشه نام آن استاد بزرگ ادبیات داستانی را در نزد خوانندگان ایرانی زنده نگه خواهد داشت. همراه با قهرمانهای ترکمن چون «گالان اوجا» و «سولماز» و «آق اویلر» و «آلنی» و ... ه

آتش بدون دود، آمیزه ای از آرمانگرایی افسانه گونه و واقعیات سیاسی و اجتماعی و تاریخی ترکمنهاست با نگاه خاص نادر ابراهیمی و شخصیتهای حماسی پرداخته ذهن خلاق او، و زبانی شعر گونه و دلنشین که خواننده را تا آخر اثر با خود همراه می سازد.

تا آتش بدون دود هست، نادر ابراهیمی زنده است، تا آتش بدون دود هست، سم اسبان تیز تک ترکمن در صحرای ادب ایرانی غبار برخواهد انگیخت. یاد آن استاد بزرگوار و خالق این شاهکار جاودانه گرامی باد!ه

هیچ نظری موجود نیست: