افشای ترفندهای "پرس تی وی" درزمينه چينی برای ترور
و ايجاد خلل در جنبش آزاديخواهی و عدالت طلبی ايرانيان
کریم عبديان فعال حقوق بشر وسخنگوی سازمان حقوق بشر اهواز ، واشنگتن - ۲۰ دسامبر ۲۰۱۱
بار ديگر رژيم جمهوری اسلامی ايران ماشين تحريف، تحقير، سمپاشی و تهمتپراكنی خود را به راه انداخته و اين بار بجای استفاده از روزنامه كيهان و نشريات زرد ديگرش، "پرس تی وی" را با زبان بينالمللی انگليسی و مخاطبان دور از حقايق ايران، بكار گرفته است، تا مقدمات ترور شخصيتی و شايد فيزيكی را فراهم سازد.البته ايرانيان و آگاهان جهان میدانند كه اين تلويزيون مانند صدها امكانات تبليغی – تخريبی رژيم، از پول نفت مردمانی تهيه شده است كه بخش اعظم آنان درگير نان شب و آسيبها و دردهای بیدرمان اجتماعیاند، بخشی گرفتار سرنوشتی از نوع "نوریزاد"اند كه بايد "سرك كشيدن هيولاها به خصوصیترين اجزای زندگی" خويش را تاب بياورند و در زندانها يا حتی بيرون از زندانها، دايم نگران "پودر شدن" باشند، و بخشی نيز مجبور شده و میشوند كه زجر غربت را تحمل كرده، ميهن را با تمام نعماتش به ميوه چينان انقلاب واگذارند.
ليكن برای آنان كه مورد حملات تبليغی – تخريبی قرار میگيرند، روشنگری يك ضرورت است. اين روشنگری، چه مخاطبان جهانی را هدف قرار دهد و چه به قصد روشنتر كردن مسايل برای ايرانيان داخل و خارج صورت گيرد، دست كم قدری از اثرات حملات ناجوانمردانه را میزدايد، و شايد هم بتواند مانع ترورهای حيثيتی، روحی و گاه فيزيكی افراد گردد.
اكنون من كريم عبديان، فعال حقوق بشر و تنی چند از ديگر همكاران هم تبارم، آماج حمله "پرس تی وی" و همصدايان ريز و درشتش شدهايم.
آيا دليل اين حملات آن است كه ما از بشر و دفاع حقوقش میگوييم؟ آيا جرممان وابستگی به سرزمينی است كه نفت و آب و هوای سالم خود را همراه با "هزاران شهيد" داده است تا در عوض، بمباران و تيرباران و آوارگی و اعتياد و فقر و بيماری دريافت كند؟! يا آنكه اصولاً نشانی غلط دادن و مشغوليت كاذب ايجاد كردن، برای ادامه غارت و تحقير مردممان ضرورت دارد؟ و يا اصلا هدف، "دشمن تراشی" و "شيطان سازی" است تا هم روحيه مخالفان را تضعيف كنند و هم عناصر خود را برای اهدافی شوم تحريك نمايند.
برای پاسخ به اين سوالها، نخست بايد ديد كه اين تلويزيون چه میگويد و بر چه اساسی تهمتها و حملات رذيلانه خويش را پی نهاده است.
يكی از آخرين برنامههای تلويزيون "پرس تی وی" كه تحريفها و تخريبهای خود را بطور همزمان و از كيسه مردم ايران از ۱۵ ماهواره رله و پخش میكند، برنامهای با نام "گروه تروریست الاهواز در ایران" بوده است كه در تاریخ ۱۳ و ۱۴ دسامبر ۲۰۱۱ پخش گرديد.
در اين برنامه، نخست صحنههايی آرشيوی از انفجارهای سال ۲۰۰۵ شهرستان اهواز نشان داده شد و همراه با آن گوشههايی از به اصطلاح اعترافات سه زندانی سياسی با نامهای هاشم شعبانی و هادی راشدی و طاها حیدریان به نمايش درآمد. سپس با نشان دادن عكس و ذكر نام من و تنی چند از ديگر فعالان سياسی و حقوق بشری و قومی از ميان عربهای اقليم اهواز سيلی از اتهامات رنگارنگ و هستی برباد ده روانهی ما شد.
اين كه اصل اعترافات چگونه گرفته شده بر اغلب ايرانيان روشن است. اين كه چه ربطی بين بمبهای كارگذاشته شده با تشكلهای حقوق بشری و سياسی و فرهنگی است نيز بماند. اما يك تنه به قاضی رفتن و در ديزی را باز ديدن و حيا نكردن را هم حدی است.
اصل پخش چنين مصاحبههايی با مفاد كنوانسيون ژنو در تعارض است. علاوه بر اين، تهمت بستن به افراد غايب حتی در جنجالیترين تلويزيونها امكان پذير و عملی نيست زيرا منع قانونی دارد. اما وقتی شبكهای تلويزيونی از درون سرزمينی آزاد برای يكی از مراكز مهم استبداد در جهان كار میكند چه میتوان كرد؟
مركز "پرس تی وی" از لندن نه تنها در اين برنامه، بلكه هميشه سخنانی را از "اعترافات آن چنانی" اعدام شدگان و اسيران رژيماش پخش میكند، كه گويی قاضيانی آزاد و آگاه از پشت ميز عدالت حكمهايشان را صادر میكنند.
تا آنجا كه من اطلاع دارم علاوه بر اعدامها و حبسهای قبلی جوانان عرب اهوازی، چند تن از زندانيان سیاسی هم تبارم را در فوریه امسال در شهرستان خلفآباد (رامشیر) دستگیر كرده و طبق سنت ديرينه و فراگير نهادهای قضايی و امنيتی ايران بدون محاکمه در زندان نگه داشتهاند. اين افراد همگی دبیر دبیرستان و از فرهنگیان با سابقه بودهاند و معلوم نیست که چه بر سر آنها آوردهاند كه از دهانهايشان حرفهای ساخته و پرداخته خويش را خارج كردهاند.
به عنوان يك مدافع حقوق بشر نمیتوانم از سبك سنگين كردن آن اتهامها و نحوه حبس و شكنجهها بگذرم. بويژه آن كه سخن از حكومتی است كه بمب در مرقد امام رضا میگذارد و كشيشان را ترور میكند و متهمان اين جنايات را در صفوف مخالفان میجويد و اعدام میكند، و قتلهای زنجيرهای به راه میاندازد كه با ايستادگی خاتمی و جنبش اصلاحات رسوا میشود.
با اين حال مانند وكيل مدافعانی كه در ايران به جرم دفاع از متهمان آزاده و حق طلب خويش دستگير میشوند و در كسوت دفاع از خود میافتند، مجبورم در اينجا فقط به دفاع از خود بپردازم تا بتوانم راه دفاع از حقوق انسانها را ادامه دهم.
گوينده تلويزيون "پرس تی وی" در برنامه مذكور ضمن ذكر لیستی از اسامی افرادی مقيم خارج، همراه با ارايه عكسهايشان، از من نيز با نفرت و دروغ سخن گفت و بر من تهمت بست.
خوشبختانه طی شش هفت سالی كه از وقوع انفجارهای اهواز گذشته است، اغلب تحليلگران سیاسی، در سطوح مختلف از اهواز گرفته تا ایران و جهان، خود رژیم را باعث و بانی این انفجارات دانستهاند، به اين معنی كه بخشی از حكومت با تهیه بمب و استفاده از نادانی و تطمیع عدهای و در دام انداختن عدهای دیگر برای پاپوشسازی و مهیا کردن زمينه تضعیف و نابودی جنبش اصولا مسالمتآمیز و مدنی خلق عرب اقليم اهواز، دست به چنين اقدامات مخرب و خونين زده است.
اساس اشكال در اين است كه حكومت ايران هنوز بعد از ۳۳ سال از قدرت گيری بر دوش خلقهای ايران با زبانها، فرهنگها و اعتقادات گوناگون و تصويب واژهی "اقوام" در قانون اساسیاش، نه به وجود خلقها معتقد است و نه به لزوم تساوی و عدالت بين اقوام، معترف و پايبند میباشد. چاره كار را نيز در آن ديده است كه با دستی بمب را به دست و بال افرادی نزديك كند و با دست ديگر برای زهر چشم گرفتن از مردم چوبههای دار را در ميادين برافرازد و حلقههای طناب را در ملأ عام بفشارد. هر چند كه صدها برابر اين اعدامها را در خفا انجام دهد.
جنبش مسالمت آميز مردم عرب اقليم اهواز با جو امنيتی و متشنجی كه حكومت به وجودآورده، تا كنون منجر به اعدام شدن رسمی و علنی قريب ۴۰ نفر از روشنفکران و فعالان سیاسی عرب فقط در یکی دو سه سال اخیر گشته است و افراد بسياری را از شهر و ديار خود تارانده و در ساير نقاط جهان پراكنده كرده است.
به خاك و خون كشيدن اعتراضات مردمی و دستگير و شكنجه كردن فعالان مدنی طبعاً مورد اعتراض فعالان حقوق بشر و از جمله اينجانب شده و میشود. ما چارهای جز افشاگری نداريم. نهادهای بينالمللی فعال در زمينه حقوق بشر از طريق امثال ما و ديگرانی كه در داخل كشور با تهيه عكس و مدارك جان خود را به خطر میاندازند به اطلاعات انسانمحورانه خويش دست میيابند. اما ببينيم "پرس تی وی" در واكنش، عليه ما چه میگويد. با هم بخوانيم:
"هشدار مدافعان حقوق بشر در ایران، ملاقات تروریستها با احمد شهید در ژنو. پس از معرفی "احمد شهید" به عنوان گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران ، از گروههای جدایی طلب موسوم به الاهواز که متشکل از "کریم عبدیان" ،"یاسین غبیشی" و "علی ساعدی" میباشد در تاریخ ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۱ در مقر این سازمان در کشور ژنو با وی ملاقات کردند".
سپس میافزايد: "در این دیدار اعضا گروهکهای تروریستی مذکور گزارشهای سراسر دروغ و کذبی منجمله نسل کشی مردم اهواز، ساخت شهرکهای مسکونی مختص قومیت فارس، تخریب بناهای تاریخی، نقض حقوق زنان، مصادره زمینهای کشاورزی، صدور احکام قضایی سنگین بر علیه مردم عرب، شکنجه فعالان سیاسی، وضعیت بهداشتی و اکو سیستمی، عکسهای عوامل تروریستی و بمب گذاریهای خوزستان و لیست زندانیان تروریست و ضد امنیتی خوزستان را به احمد شهید ارائه نمودند".
"پرس تی وی" از يك سو همه معترضان عرب را در كاسهای به نام "گروهك خلق عرب" میريزد و از سوی ديگر از چندين سازمان سياسی آن هم با نامهايی تحريك آميز به عنوان گروهكهای فلان و بهمان ياد میكند. اين تلويزيون میگويد بر اثر انفجارها ۲۶ نفر كشته و بيش از ۳۵۰ نفر زخمی شدهاند. در همين رابطه با خانواده يكی دو قربانی نيز گفتگو میكند.
سابقه آمار دهی جمهوری اسلامی و آسمان ريسمان بهم بافتنهايش بر بسياری از ايرانيان پوشيده نيست. اما بحث اكنون اين است كه افرادی مثل مرا از چپ بودن و زندانی رژيم شاه بودن، به ساواك بستن و بعد به پنتاگون وصل كردن و نسبت توزيع پول امريكايی بين جوانان اهوازی دادن، ودر نهايت، همه اينها را به انفجارهای سال ۲۰۰۵ اهواز ربط دادن چه حاصلی میتواند داشته باشد؟
آيا انتظار داريد سازمان حقوق بشر اهواز و یا كريم عبديان را با اتهام "تروريست" از مجامع حقوق بشری اخراج كنند يا اينكه مردم بپاخاسته منطقه به جای تظاهرات عليه خفقان و استبداد، بر عليه مدافعان حقوق بشر برخيزيد و تجسم عينی تروريسم را نه در شما كه در ما ببينند؟
اين تلويزيون ياسين غبيشی را نيز دارای سوابق چپ از يك سو و همكاری با رژيم شاه از سوی ديگر خوانده و آخرين اتهاماتش را عضويت در حزب همبستگی دموكراتيك اقليم اهواز و انجمن دوستی عربهای ايران - دانمارك میداند. علی ساعدی نيز متهم به عضويت همزمان در دو "گروهك تروريستی" میشود.
"پرس تی وی" میپرسد: وقتی احمد شهيد گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل با تروريستها ديدار میكند، چه انتظاری از گزارش او میتوان داشت؟"
دم خروس همين جا بيرون میزند. آقايان از گزارش بيمناكاند و پيشاپيش آن را تخطئه میكنند. گيرم كه تكذيب حق حكومت ايران يا عادت هميشگی آن بوده و هست، اما آيا وقت آن نرسيده است كه بفمد تهمت زنیها و حتی شكنجه و اعدامها و ترورها راه به جايی نمیبرد، جز آنكه تحولات را برای همگان و از جمله، حاكمان سنگين تر میكند؟
اكنون اجازه دهيد كمی به ريشههای اين تلاشهای هدفمند و كينه توزيهای لجوجانه بپردازيم.
بدون شك رشد بیسابقه آگاهی ملی بويژه درسالهای اخير در بین ملیتهای تحت ستم مضاعف ترک، عرب، کرد، بلوچ، ترکمن و لر به دلیل انقلاب انفورماتیک و جهانی شدن (گلوباليزاسيون) و غیره، موجب شد كه مبارزات بحق اين مليتها برای حفظ هویت ملی، مشاركت برابر حقوق در حیات سیاسی و اقتصادی، خودمختاری فرهگی و زبانی و اقتصادی و تدریس به زبان مادری ابعاد گسترده تری بيابد.
تشکیل کنگره ملیتهای ایران فدرال درفوریه ۲۰۰۳در لندن با مشاركت بیش از ۱۵ حزب و سازمان سیاسی و نیز شخصیتهای ملی و قومی آزربایجان، کردستان، بلوچستان، لرستان، ترکمن صحرا و اقلیم اهواز (خوزستان)، نقطه عطف و گامی مهم در پاسخگويی به يك نياز بزرگ مليتهای ما بوده است.
بدون شک اكنون كه جنبش دمکراسیطلبی ايران در سطوح مختلف - در داخل و خارج- وارد مرحله نوینی شده است، خطر بزرگی كه استبداد را تهديد میكند، پيوند خوردن اين جنبش با مفاهيم حقوق بشری در معنای وسيع آن است.
یکی از موارد مشخص این پيوند، آگاه شدن و آگاه ساختن از مظالم و تخلفات بیشمار رژیم جمهوری اسلامی بر علیه کلیه شهروندان و مردمان آن و بخصوص ملیتهای ایرانی غیر فارس میباشد. مردمی كه به علت دوری از مرکز و عدم دسترسی رسانههای بینالمللی به این مناطق به حاشیه رفتهاند، اكنون با تلاش فعالان خويش در سطح جهانی مطرح میشوند و اين برای رژيم تماميتخواه و سركوبگر ايران غير قابل تحمل است.
سازمانها و شخصیتهای معتدل و با تجربه جنبش ملی ملت عرب اهواز، هميشه سعی در ايفای نقش لازم در افشای نقض حقوق بشر اقلیتهای ملی و قومی و دینی در سطح بینالمللی داشتهاند. راقم این سطور نيز خود را يكی از چنين كسانی میبيند و از مورد تهاجم قرارگرفتن شگفت زده نمیشود.
رژیم از تشکیل جامعه مدنی و حضور رهبران میدانی آن در داخل و خارچ برای ایجاد همبستگی در میان ملیتهای تحت ستم دوگانه و پیوند زدن و انتگراسیون آنها با جنبش سبز و جنبش زنان و دانشجویان و کارگران، براستی به وحشت افتاده و در صدد تخریب وجهه رهبران این جنبش و سعی در ممانعت از این انتگراسیون میباشد.
رژیم به راًی العین میبیند که از یکطرف فعالیتهای دیپلماتیک و حقوق بشری و تماس با جامعه بینالمللی باعث خارج شدن "ديو چراغ جادوی" انرژی و آگاهی تودهها میشود و از طرف دیگر در میيابد كه آگاهی سازمانهای بینالمللی و نیزملل جهان از ترکیب جمعیتی و چند ملیتی بودن ایران و نقض حقوق اقلیتها در ایران، روز به روز افزايش يافته و حكومتش را به چالش میكشاند.
برای نمونه بايد گفت سازمان ملل ازسال ۲۰۰۳ همه ساله ایران را برای ارايه آمار دقیق از ترکیب ملی، ساختار جمعيتی و تعداد نفوساقلیتهای ملی و قومی و مذهبی زیر فشار گذارده است.
لذا گذشته از حوادث خونين محمره (خرمشهر) و تركمن صحرا و کردستان در اوايل انقلاب و انواع خشونتها و ظلمها طی ساليان دراز در ساير نقاط و بويژه كردستان و آذربایجان و بلوچستان و دیگر مناطق ملی، و گذشته از بگير و ببندهای هميشگی و تخريب و تحريفهای مستمر عليه اين و آن، اولین پروژه جدی رژیم برای مقابله با آگاهیهای ملی و تلاشهای همبستگی در حدود یکسال و نیم پیش در پايیز سال ۲۰۱۰ در پرس تی وی براه افتاد.
پرس تی وی، چشم بسته بر آزاديها و برابريهای قومی و دينی و زبانی موجود در اروپا و همان لندنی كه از آن برنامه پخش میكند، در چند هفته متوالی و درچند برنامه بر علیه فعالان جنبش خلق عرب اهواز، بلوچها در بلوچستان و کردها در کردستان تبلیغاتی وسيع براه انداخت. اين رسانه فعالان قومی را تجزیه طلب، جاسوس کشورهای خارجی، تروريست و غيره خواند و سعی در تخریب شخصیت رهبران جنبش عدالت خواهانه آنان كرد.
نوک حمله این تبلیغات سوء بطور اخص، به دلیل نگاه عرب ستیزی كه از ديرباز در ايران به راه افتاده و با جنگ ۸ ساله با عراق و امور جانبی ديگر شدت گرفته است بر علیه خلق عرب در ایران بوده است. از جمله و بدین منظور در برنامهای حدوداً درنوامبر ۲۰۱۰ اسم و عکس من را به عنوان یکی از رهبران جنبش خلق عرب اهواز در پرس تی وی" نشان دادند و با تکرار اتهامات و اهانات همیشگی از قبيل"تروریست و جاسوس"در جهت ایجاد شکاف در درون کنگره ملیتهای ایران فدرال و نابودی اتحاد ملیتهای غیر فارس تلاش كردند.
"پرس تی وی" من و تنی چند دیگر را به عنوان تجزیه طلب، خشونت طلب، ناسیونالیت، ضد ایرانی، کمونیست و فدرالیست مورد حمله قرارمی دهد تا از پروسه تکوین رهبری جنبش خلقهای ايران جلوگيری كند و مانع پيوند خوردن جنبش ما با خيزش سبز و تحركات آزاديخواهی، عدالت طلبی، دموكراسی جويی و نيزگره خوردن با مطالبات برابری طلبانه زنان، زحمتكشان و جوانان شود.
ليكن بر خلاف خواست فرماندهان پرس تی وی ما به نياز زمانه پاسخ خواهيم داد و در تحول طلبی منطقه نقش مثبت خويش را ايفا خواهيم كرد و من نيز به عنوان فردی از اين جنبش ضمن حفظ حق خود در پيگيری قانونی مساله عليه اين كانال، بر عهد خود با مردمم وفادار خواهم ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر