۱۳۹۳ تیر ۲۳, دوشنبه

حذف نام بلوچستان از اسناد دولتی



درخصوص تغییر نام بلوچستان توسط رژیم تمامیت خواه ایران
رژیم پهلوی وجمهوری اسلامی ایران، نود سال است با آزادی کُشی وبرابری ستیزی دارند بقول سلیمان: ” باد ( جدائی و کینه ) میکارند تا ( کی ) طوفان( نابودی را ) درو کنند”.  
دکتر ضیا صدرالاشرافی، سایت کنگره ملیتهای ایران فدرال
من ضیاء صدرالاشرافی، همچون یک فعال سیاسی وفردی آزادیخواه و تبعیض ستیز، اقدام ضدِ ملیِ حذف نام ملیت بلوچ را ازاسناد رسمی دولتی بشدت محکوم می کنم وآنرا سندی ازاوج گیری خودبینی وخود مرکزبینیِ ( فرهنگی- سیاسی ) حاکم برجمهوری اسلامی ایران میدانم، که باند مافیائی علی خامنه ای( با مادری ازنجف آبادیش ) وحسن روحانی با کابینۀ امنیتی- اش، نماد و سَمبُلِ این اشتباه سیاسی ایران برباد- دِه، محسوب می شوند.
چنانکه درنامۀ اعتراضی آقای دکتررضا حسین بُر، بدرستی اشاره شده، این میراث شومِ ( تک فرهنگی وتک زبانی ) را نظامِ ارتجاعی وانحصارطلب مذهبی ولایت فقیه، از رژیمِ نژاد پرست و زبان- کُش پهلویِ( پدروپسر) به ارث بُرده، وبکمال رسانیده، و آنرا به سبزۀ تشیع ولایت فقیهی اش هم، آراسته است. نخستین ملیتی که نامش را پیش کسوت وسَلف نظام کنونی، ازآغازحکومت استبدادی رضاشاه، پس ازتبدیل ممالک محروسه ایران به مملکت ایرانِ( تک فرهنگی و تک زبانی )، ازنام ایالت ها ( استانهای بعدیِ ) ایران حذف کرد، ترکمن ها بودند، ( که درجمهوری اسلامی ایران، خَلف صدق وفرزندِ بحقِ رژیم پهلوی، لابُد بنا به مصلحت نظام، ضمن تقسیم استان ترکمن ها، به دوقسمت خراسان شمالی واستان گلستان، سه ملیون ترکمن، به محو- نام ترکمنصحرا - ازعنوانهای دولتی، مفتخرشده اند! ).
همانند رژیم کنونی، درزمان رضاشاه، بعدازترکمن ها، نوبت تقسیم استان ترک آذربایجان به شرقی وغربی ( با تبدیل نام اورمیه به رضائیه وسلماس به شاپور!) رسید ( که بعد ازانقلاب بهمن ۱۳۵۷ چون یاد آورنام رضا شاه و شاهپوربود، به نام اصلی شان بازگشت داده شدند ).
سومین تغییرنام شامل استان عربستان ایران شد( اسم کتاب ناصرالدین شان: سفرنامۀ عربستان است که درسایتها اثری ازآن دیده نمی شود! ). درسال ( ۱۹۳۶ م= ۱۳۱۵ه.ش ) “عربستان ایران” که قبل ازآن ازتاریخ یعقوبی تا شاهنامۀ فردوسی و.. نام “اهواز” داشت به “خوزستان” ( که نام یکی ازقبایل ایلامی بود ) تغییرداده شد، تا معلوم نشود که در کشورایران ( درمعنی کشورآریائی ها؟ ) درابعاد ملیونی، عرب و ترکمن و ترک آذربایجانی هم وجود دارد ودر آن زندگی می کنند. چون جنون وبخصوص جنون سیاسی، برخلافِ عقل، بشدت مُسری است، این عارضۀ خود- بینی وخود- بزرگ بینی، در زبان وفرهنگِ انحصاری حاکم، و درستیز با دیگر فرهنگ ها، ازتغییرِ نام ایالات ( استانها )، به اسم( شهرستان ها، شهرها، دهات ورودها وکوه ها، تا کوچه ها ومیدانهایِ و…) همۀ استانها سرایت کرد که هنوز هم ادامه دارد: که شرح آن کتابی می شود. دراین آریا- نمائی به خود ودیگران، بخصوص نام های: عربی، ترکمنی و ترکی آذربایجانی، ( ونیزبلوچی بخصوص برهوئی ) ازاین باصطلاح ” اصلاحات ” شاهانه وآخوندی سهم بیشتری بُردند، که به ترتیب به دو نمونه ازهریک اشاره می شود: ( محمره به خرمشهر/ فلاحیه به شادگان )، ( بندرترکمن به : بندرشاه / استرآباد به گرگان )، ( خیاو به مشکین شهر / شرابخانه به  شرفخانه! ) و ( گِه شهربه نیک شهر / بمپور به ایرانشهر )، تبدیل شد. رضاشاه پس ازسرکوب بلوچستان( همانند ترکمن ها، عرب ها، لُرها و..) دربازدید از بلوچستان، ضمنِ آنکه نام سیستان را به نام آن استان اضافه کرد، درضمن پرسیده بود که درشاهنامه خوانی ها از فردوسی راجع به رستم وشهر زابل درسیستان شنیده بودم، پس درسیستان شهر زابل درکجا است؟
رضاشاه ( بیسواد ) نمی دانست که فردوسیِ اسطوره سُرا، زابل را مثل کرمان و اهواز و..، جزو ایران ( اسطوره ای اش ) نمی داند، چنانکه از زبان رستم می گوید:
ز زابل به ایران زایران به تور / برای تو پیمودم این راهِ دور
رستم زابلی که مادرش، دخترمهراب شاه کابلی است که کشورسند ازحکومت او بقول فردوسی شاداب بود، وضحاکِ عرب هم پنجم پدررستم است! رستم شاهنامه، پاسدارِایران- اسطوره ای: ( بدون زمان تاریخی معین وبدون مکان جغرافیائی مشخص ) است بی آنکه رستم درمفهوم شاهنامه ای، ایرانی باشد. رستم باداشتن جدّ پنجمی چون ضحاک، طبعاً به نژاد پاک ( ولی موهوم ) آریائی هم تعلق نداشت. تالی فاسدِ هر” نژاد موهوم پاک ” نژادهای ناپاک است!
فردوسی سپس درداستان دارا، پسر و( نوۀ ) دارا: ( که بقول فردوسی ازدواج دارا با دخترش همای )، متولد شده بود؛ درجنگ با اسکندر( که بنا به شاهنامه پسرخود دارای پسرهم هست! ) می گوید:
چو دارا زکرمان به ایران رسید / دو بَهر ازبزرگان لشکر ندید
دو صد مرد بگزید اندر میان / ز ایران و اهواز و از رومیان
بخاطراجرای اَمرِملوکانه، نام ” نصرت آباد “ را بندگان اعلیحضرت همایونی به” زابل” مُبدل کردند! تا یک سخن فردوسی پاکزاد، درشاهنامه اقلاً مصداقی داشته باشد، همچنانکه طبرستان که ( مهدِ جریرطبری مورخ نامدار ) است، به مازندران که درشاهنامه آنهم جزو ایران نیست، مبدل گشت: ( دکترحسین کریمان: مازندران درشاهنامه ).
تغییربعضی ازنام ها علاوه براین که سندی است برفاقد فرهنگ غنی محلی بودن، وبیسوادی مأموران سیستم فرهنگ ستیزِ فرستاده شده ازمرکز، درعین حال بیانگرخباثت وخوی ضد انسانی ودعین حال نادانی رقت انگیز، رژیم انحصار طلب، بیمار وخود مرکز- بین پهلوی وخلفش جمهوری اسلامی ایران، دراهانت به شهروندان کشورهم بوده ومی باشد: ( تشبیه ترکان آذربایجانی به سوسک مستراح، آنهم درمجلۀ رسمی ودولتی ایران، زمان احمدی نژادِ- علی خامنه ای ): مثلاً مأموران ثبت اسناد رژیم انحصارطلب، نام ده ساری قیه ( بمعنی سنگ آذرین زرد ) را سارُقیّه ( محل دزدان وسارق ها )، و روستای آخما قیه ( سنگ آذرین جاری شده ) را احمقیه ( محل احمق ها )، نامگزاری کرده بودند!
رژیم پهلوی وجمهوری اسلامی ایران، نود سال است با آزادی کُشی و برابری ستیزی دارند بقول سلیمان: ” باد ( جدائی و کینه ) میکارند تا ( کی ) طوفان( نابودی را ) درو کنند”.
اخیراً نام محال “هَشدری“( هشترود: که فارسی شده است ) را درراستای سیاست هویت زدائی وهمان عارضۀ خود مرکز بینی وخود بینی، به واژۀ بی معنی( آذران ) مبدل ساخته اند: ( شیخ اسماعیل هشترودی نمایندۀ شجاع مجلس اول وهمرزم شیخ محمد خیابانی درمجلس دوم، وپدر استاد دکترمحسن هشترودی ازمحال هشترود برخاسته اند. تمام آذربایجانی ها به وجود هشترود وشیخ اسماعیل هشترودی و دکتر محسن هشترودی و.. افتخارمی کنند ).
از تمام ملیت های ( تحت ستم زبانی- مذهبی جمهوری ارتجاعی اسلامی ایران ) خواهش مندم که درمبارزۀ فرهنگی برای دفاع ازهویت وفرهنگ خود، نامهای جعلی دو رژیم بیمار، انحصارطلب، آزادی- کش وبرابری ستیزِ( پهلوی و جمهوری اسلامی ایران ) را درنوشته های خود بکار نبرند ودرصورت اجبار( جهت رسانیدن مقصود ) حتماً نام اصلی ومحلی آنرا ( با تلفظ اصلی آن ) ذکرکنند که درواقع آپارتاید زدائی زبانی و زنده کردن هوویت خواهی ومبارزه برای آزادی وبرابری، درعرصۀ فرهنگی درایران است. نام شهرهای مرزی که دوملیت با هم درآنجا زندگی می کنند، بهتراست هردو نام را جهت افزودن همدلی و احترام متقابل میان ملیت ها با هم بکار ببریم.
دیگراین که درفکرِتهیۀ لیستی از نام های اصلی ومحلیِ: تمام استان ها، شهرستان ها، شهرها، روستاها، رودها، کوه ها، اماکن، خیابانها وکوچه ها و.. خود باشیم تا این بخش ازکتاب جنایات فرهنگی دورژیم فرهنگ و مذهب ستیز و زبانکُش را با هم تکمیل نمائیم واین سیاست ضد بشری را اِفشا وخنثی سازیم.  
================================== 
  نام بلوچستان از اسناد دولتی درایران حذف شد
رضا حسین بر،  دوشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۳ - 14 ژوئیه 2014

هیچ نظری موجود نیست: