یکمین سالگرد آغاز فاز جدیدی ازتظاهرات سراسری با عنوان "دیگه تمام شد ماجرا" برعلیه"
برعلیه دستگاه حاکمه
"بحران
مشخصا شامل این موقعیت است که امر کهنه درحال مرگ است وامر نو نمیتواند زاده شود.
درچنین مقطعی انبوهی ازعلائم ناخوشی بروز میکنند."
ایل گویجی
سالگرد 'اعتراضات سراسری' وشعارهایی که 'تمام ماجرا'
بودند
روز
پنجشنبه، 7 دی1396 ، معترضان درمشهد، شاید مهمترین شهرمذهبی ایران، شعار دادند
"اسلام رو پله کردن/ ملت
رو ذله کردن"
تجمع مشهد و چند شهر دیگر خراسان، سرآغاز موجی
اعتراضی شد وطی یک هفته پس ازآن شهرهای مختلف درسراسر ایران صحنه تظاهراتی بیسابقه.
یکی از تفاوتهای این موج اعتراضی با جنبشهای مشابه دهههای اخیر
ایران، تفاوت شعارها بود
شعارهایی که
مسئولیت مشکلات اقتصادی را مستقیما متوجه مقامات عالی حکومت و سیاستهایشان میدانست
و حل آنها را منوط به تغییر مسئولان عالی، سیاستها و یا خود حکومت.
همین شعارهای
متفاوت بودهاند که انگار جناحهای رسمی حکومت در ایران را تا حدی در مواجهه با
اعتراضات سردرگم کردهاند و یک سال پس از اعتراضات، به نظر میرسد که آنها هنوز
نتوانستهاند ضربه گفتمانی دی ۹۶ را جبران کنند.
پس از اعتراضات
دی ماه ۹۶، دست کم دوبار
دیگر درتیر (بازاریان ومعترضان آب) و مرداد ۹۷، موجهای اعتراضی مشابهی درابعاد
کوچکتر به راه افتاد وچندین شهر را برای چند روز درگیر کرد.
به جز موجهای
این چنینی، تقریبا هر هفته در گوشهای از ایران اعتراضاتی صنفی، کارگری یا زیست
محیطی بر پا میشود. اعتراضاتی که بیسابقه نیستند، اما در اغلب آنها یک چیز تغییر
کرده است: لحن و هدف شعارها.
سیاسی
شدن اقتصاد
پیشتر دراکثر
تجمعات صنفی، معیشتی وامثال آن، معترضان تاکید داشتند که خواستههای خود را به
شکلی "غیرسیاسی" بیان کنند.
حتی آنها در
مواردی تصاویری از آیتالله خامنهای، و دیگر سران جمهوری اسلامی همراه خود میبردند
تا نشان دهند که اعتراضشان برای رسیدن به مطالبهای مشخص است و با حکومت سر ستیز
ندارند.
چنین رویکردی
میتوانست به معترضان اجازه دهد که بدون درگیری با پیچیدگیهای یک پروژه کلان
سیاسی، روی خواسته محدود و ملموس خودشان متمرکز شوند، و در عین حال با پرهیز از
سیاسیکاری، حاشیه امنیتی داشته باشند و در برخوردهای امنیتی و قضایی معمول علیه
مخالفان سیاسی گرفتار نشوند.
ما حکومت در
مواجهه با اعتراضات صنفی نرمشی به خرج نداد و فعالان کارگری، محیط زیستی و معلمان
بسیاری را به زندان انداخت.
با افت کیفیت زندگی خانوارهای ایرانی در
یک دهه اخیر، کوچک
شدن سفرهها، بزرگ شدن شکاف درآمدی، افت رفاه عمومی و به ویژه سقوط رفاه طبقه
متوسط، به اضافه وخامت وضعیت آب و آلودگی هوا، اعتراضات معیشتی نیز بیشتر شده و
سرکوب آنها نیز شدیدتر.
سرکوب اعتراضات
صنفی تا جایی پیش رفت که در سال ۹۵، عدهای
از کارگران معترض یک معدن طلا که حقوق معوقهشان را میخواستند، با حکم قوه قضاییه
شلاق خوردند.
اعتراضی که در
دی ماه ۱۳۹۶ به
طور سراسری فوران کرد، در ماهها و هفتههای پیش از آن به طور پراکنده در حال
جوشیدن بود.
تا میانه سال
بحران مالی بالا گرفت و تجمعات سپردهگذاران موسسات مالی و مستمریبگیران نگران وضعیت صندوقهای بازنشستگی، پیشدرآمد اعتراضات دی ماه شد.
سپردهگذاران
پدیده شاندیز، که کارش را از مشهد شروع کرده بود، در تحصن مقابل قوه قضاییه، شعار میدادند: "حسین
حسین شعارشون/دزدیها افتخارشون" و "نه حکم داریم، نه حاکم/دزدند خود
محاکم".
و یک هفته قبل
از آغاز اعتراضات دی، بازنشستگان اصفهانی در
شعارهایشان میگفتند از مشارکت در انقلابی که جمهوری اسلامی را سر کار آورد پشیمان
هستند: "چه اشتباه کردیم/که انقلاب کردیم".
مطالبات معیشتی
دیگر به یک اعتراض سیاسی مشخص علیه حکومت پیوند خورده بود.
ا گذشت چند
هفته از زلزله مرگبار کرمانشاه، توجه بسیاری به شرایط وخیم آن زلزلهزدگان و مرگ
چند نفر از سرمازدگی جلب شده بود که زلزلهای دیگر تهران را لرزاند.
هرچند زلزله تهران خسارت
جانی یا مالی چندانی نداشت، دیدن آنها که نیمه شب به خیابان ریختند برای بعضی
تصویر نگرانکنندهای از ناآمادگی نهادهای حاکمیتی حتی در پایتخت بود.
هفته
بعد زلزلهای سیاسی در راه بود.
ازگسل تا گسست
مدتها در
اشاره به نارضایتیهای اجتماعی و اعتراضات مردمی در ایران از اصطلاح "گسل
دولت و ملت" استفاده میشد، استعارهای از شکاف، اصطکاک و تنش.
اما زلزله
سیاسی زمستان ۹۶ فراتر
از فعال شدن یک گسل، و همچون گسست معترضان از گفتمان رسمی جمهوری اسلامی بود.
حکومت ایران در
چهار دهه عمر خود منتقد و مخالف کم نداشته، اما همواره میتوانست با ترکیبی از
سرکوب مخالفان بیرون نظام و رقابت نیروهای درون آن، فضای سیاسی را به ترتیبی کنترل
کند که مخالفانش قادر به بسیج پایگاه اجتماعی گستردهای نباشند.
گذشته از چند
سال اول تثبیت حکومت پس از انقلاب، در هر موج اعتراضی عمده، بخشی از معترضان با
زبان نظام سخن میگفتند و جناحی از آن را خطاب میکردند و میخواستند که
مطالباتشان از آن طریق پیگیری شود.
اما برخلاف موجهای
اعتراضی ۷۸ (به
دنبال اعتراضات کوی دانشگاه) و ۸۸ (به دنبال ادعای
تقلب در انتخابات)،
و تجمعات اعتراضی کوچکتر دیگری که دردهههای اخیر برگزار شدند، در اعتراضات ۹۶ معترضان اساسا به دنبال هواداری از
بخشی از حاکمیت یا دست کم جلب حمایت آن نبودند.
دیگر خبری از
"الله اکبر" و تصاویر محمد خاتمی و میرحسین موسوی نبود و شعارهای مذهبی
و یا شعارهای انقلاب ۵۷ پررنگ
نبودند.
اگر هم اشارهای
به انقلاب میشد نه از باب اعلام آرمانخواهی آن چنانی و یادآوری ارزشهای انقلابی
به حکومت، که برای انکار و انتقاد بود، تا جایی که بخشی از معترضان ۹۶ شعارهایی در حمایت از سلطنت پهلوی
دادند.
پس از چهار دهه
حکومت روحانیون شیعه و ولایت فقیه، ضدیت با روحانیها بخش مهمی از شعارهای ۹۶ به بعد را تشکیل میدهد و شعارهایی
چون "عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز/حقوق ملت ما، زیر عباست امروز"
یا "توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه" به دفعات در اعتراضات داده
شده است.
ضدیت با
روحانیون حکومتی چنان در اعتراضات ۹۶ پررنگ
بود که به گفته یکی از مقامات با پرتاب سنگ یا آتش زدن به دفاتر ۶۰ امام جمعه حمله شد
در حالی که
روحانیون حاکم بر ایران چهل سال آمریکا را دشمن مردم معرفی میکردند، معترضان خود
روحانیون را دشمن میدانستند.
آنها در چند
مورد در نمازهای جمعه حاضر شدند و در حالی که میگفتند "پشت به دشمن/رو به
میهن"، به امامان جمعه پشت کردند.
جهتگیری اصلی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز از طرف معترضان زیر سوال رفته و میگویند:
"دشمن ما همینجا است/دروغ میگن آمریکاست".
در کنار آن
شعارهای متعددی داده شده که از مداخله ایران در سوریه، فلسطین، یمن و لبنان انتقاد
میکنند و خواهان اولویت دادن به حل مسایل داخلی هستند.
سرریز
شدن کاسه صبر
شعارهای ۹۶ به بعد بیشتر و بیشتر پر از خشم و
استیصال شدهاند.
مردمی که میگویند
"گرسنهایم"، "آب نداریم"، "هوا
نداریم"، یا بیان دیگری از "ملت رو ذله
کردین" درشعار" سر اومد، سر اومد/کاسه صبر ملت".
اما
این خشم فراتر از یک طغیان غریزی و نسنجیده است.
درسال ۱۳۷۱ نارضایتی از نتایج سیاستهای تعدیل
اقتصادی اکبر هاشمی رفسنجانی به شورشهای شهری انجامید که به سرعت سرکوب شد.
شورشیان آن روزها فرصت آن را نداشتند که یک جنبش اعتراضی با گفتار سیاسی ویژه خود
را شکل بدهند.
اما موج
اعتراضات کارگری که از ۹۶ به
بعد تشدید شد زبان سیاسی جدیدی پیدا کرده که سیاستهای کلان را نقد میکند و مثلا
مشکلات ناشی از خصوصیسازی و انتقال آب کارون را به هم ارتباط میدهد، یا به دنبال
شکل جدیدی از اداره اقتصاد است.
زبان جدید
اعتراضات طنزی گزنده پیدا کرده است و مثلا یکی از شعارهای کارگران "مرگ بر
کارگر/درود بر ستمگر" بوده است.
شعار مشابهی
حقوقهای معوقه و ضدیت حکومت ایران با آمریکا را ریشخند میکند: "حقوق به ما
نمیدن/مرگ بر آمریکا".
درنمونهای
دیگر معترضان در اصفهان با کنایه خواهان کنارهگیری آیتالله خامنهای شدند:
"سید علی ببخشین/دیگه باید بلند شین".
آغاز ماجرا؟
گره خوردن
اعتراضات سیاسی و اقتصادی، ضدیت صریح با حکومت و روحانیون، و زبان طنزآمیز، تمام
ماجرای شعارهای اعتراضات ۹۶ به
بعد نیستند.
هرچند معترضان
با گسست ازگفتمان رسمی جمهوری خطاب به اصولگرایان و اصلاحطلبان اعلام کردند که
"دیگه تمومه ماجرا"، اما داستان رقابت برسر نمایندگی وهدایت اعتراضات
وشعارها تازه آغاز شده است.
شعارهای
اعتراضات این یک ساله یک دست نیستند و دست کم میان گرایشهای ناسیونالیست و سلطنتطلب
آنها با گرایش چپی که بیشتر در اعتراضات کارگران و معلمان به چشم میآید تفاوتهایی
وجود دارد.
در حالی که
بخشی از معترضان شعار دادهاند: "ما آریایی هستیم/عرب نمیپرستیم"،
اسماعیل بخشی، از نمایندگان کارگران هفتتپه که مدتی نیز
بازداشت بود، در یکی از تجمعات کارگران گفت: "فردطلبان، ناسیونالیستها و
نژادپرستها خودشان را به ما نچسبانند."
تفاوتی مشابه
حتی در میان "دختران خیابان انقلاب"
نیز دیده میشود،
زنانی که در عین مخالفت با حجاب اجباری و مبارزه برای حقوق برابر، درباره دیگر
مسایل سیاسی اختلاف نظرهای جدی دارند.
شاید همزمانی
این اعتراضات دلیلی کافی برای آن نباشد که آنها را یک اعتراض واحد بدانیم و در
واقع با جریانهای اعتراضی متفاوتی سر و کار داریم، کما اینکه همه نارضایتیها و
ناآرامیهای یک ساله اخیر ایران در قالب این اعتراضات و شعارهایشان بیان نشدهاند.
از اعتصاب گسترده در شهرهای کردنشین
ایران و حمله اهالی شهری مرزی در
سیستان و بلوچستان به بخشداری تا شعارهای قومیتی در مسابقات فوتبال، یا درگیری با
دروایش و گسترش اعتراضات دانشجویی، ایران به طور فزایندهای صحنه اعتراضات مختلف
بوده است.
علاوه بر این
حوادث امنیتی وحملات مسلحانه متعددی نیز در این مدت رخ داده است.
آنتونیو
گرامشی، متفکر ایتالیایی، میگوید: "بحران مشخصا شامل این موقعیت است که امر
کهنه درحال مرگ است و امر نو نمیتواند زاده شود. درچنین مقطعی انبوهی از علائم
ناخوشی بروز میکنند."
در تقاطع بحرانهای
زیستمحیطی، اقتصادی و مالی، و همچنین بحرانهای سیاسی ایران، آیا امری نو در حال
زاده شدن است؟
علی سودایی بیبیسی، 27دس2018
http://www.bbc.com/persian/iran-features-46651220
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر