۱۴۰۰ اسفند ۴, چهارشنبه

تبعيض رسمى زبانى درايران- جوما بورش

زبان فارسى، فقط زبان اول ٣٠ درصد از مردم ايران

سایت ایران گلوبال 21فوریه 2022 : اگر اين آمار را به تركيب جمعيت ايران تعميم دهيم، زبان رسمى كشور، يعنى زبان فارسى، فقط زبان اول ٣٠ درصد از مردم ايران را تشكيل مى دهد. برغم اين واقعيت ودراقليت بودن زبان فارسى، ٧٠ درصد جمعيت ايران قانونا ممنوعيت زبانى دارند.

تنها زبان رسمى درايران، كه كشورى داراى گروه هاى اتنيكى متنوع با زبان هاى مختلف است، فارسى است. اين انحصار و تبعيض زبانى دراصل ١٥ قانون اساسى جمهورى اسلامى رسميت يافته است. حميد رضا حاجى بابايى، وزيرآموزش و پرورش كابينه احمدى نژاد گفته بود: " ٧٠ درصد دانش آموزان درسراسر كشور دو زبانه بوده و پس از ورود به كلاس اول و گذراندن يك سال تحصيلى هنوز زبان مادرى آنها به فارسى تبديل نشده است(١)

اگر اين آمار را به تركيب جمعيت ايران تعميم دهيم، زبان رسمى كشور، يعنى زبان فارسى، فقط زبان اول ٣٠ درصد از مردم ايران را تشكيل مى دهد. برغم اين واقعيت و دراقليت بودن زبان فارسى، ٧٠ درصد جمعيت ايران قانونا ممنوعيت زبانى دارند.

على اكبر صالحى، وزير وقت دولت اسلامى، درسال ٢٠١٢ به هنگام ديدار خود از تركيه طى مصاحبه اى درآنكارا اعلام كرد كه ٤٠ درصد از مردم ايران " ترك زبان اند "(٢).

زبان مادرى همزاد بشر است. هرنوع ضربه به زبان مادرى چه بسا لطمات جبران ناپذيرى به كودك وارد مى سازد. شيرزاد عبدالهى، كارشناس مسائل آموزش و پرورش، در رابطه با كودكانى كه زبان مادرى شان فارسى نيست، مى گويد: " كودكانى كه در اين مناطق به مدرسه مى روند به دليل عدم آشنايى به زبان فارسى و مواجه با آن، دچار شوك وحشتناكى مى شوند و خود را نمى توانند تطبيق دهند. "

كارشناسان معتقدند كه " دانش آموزان كلاس اول درمناطق قومى از نخستين روزها مجبور مى شوند به زبان مادرى خود فكر نكنند وبه اين ترتيب ارتباط فكرى و ذهنى آنها با دنيايى كه در آن بزرگ شدند، قطع مى گردد. از اينرو ممنوعيت زبان مادرى صرفا يك عمل ناسيوناليستى و يا شوونيستى نيست، بلكه جنايتى عليه بشريت است."

سازمان يونسكو، نهاد سازمان ملل در امور آموزشى و فرهنگى، منشورى را درباره زبان مادرى تصويب كرده است. طبق اصل يكم، بند اول اين منشور: " همه شاگردان مدارس بايد تحصيلات رسمى خود را به زبان مادرى خود آغاز كنند. " بر اساس اصل يكم، بند دوم: " همه دولت ها موظف هستند كه براى تقويت و آموزش زبان مادرى كليه منابع، مواد و وسايلى لازم را توليد و توزيع نمايند. " طبق اصل يكم، بند سوم: " براى تدريس زبان مادرى بايد معلم به اندازه كافى تربيت و آماده شود…زيرا تدريس به زبان مادرى وسيله اى براى برابرى اجتماعى شمرده مى شود. "

سازمان يونسكو ازسال ١٩٩٩، روز٢ اسفند - ٢١ فوريه- را به نام "روزجهانى زبان مادرى" اعلام نمود. سازمان ملل دربيانيه خود درسال گذشته به اين مناسبت تأكيد كرد كه "چند زبانى عامل مهم درارتقاى سطح كيفى آموزش وازآن مهم تر پايين آوردن تبعيض است."

رضوان حكيم زاده، معاون آموزش ابتدايى وزارت آموزش و پرورش، در ٨ خرداد ١٣٩٨ طرح " بسندگى زبان فارسى " را پيشنهاد نمود. اين طرح در سال گذشته به اجرا گذاشته شد. بر اساس اين طرح ثبت نام كودكان در مدارس مناطقى كه زبان مادرى آنها فارسى نيست مشروط به گذراندن سنجش بسندگى زبان فارسى شده است . مخالفين تبعيض زبانى اين طرح را " نسل كشى زبانى " ناميدند(٣).

كشورهايى كه سياست تدريس زبان مادرى و زبان سرتاسرى را دركنارهم پيش مى برند، به دستاوردهاى مهم علمى و تكنولوژيكى رسيده و درهمه زمينه هاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى وفرهنگى به پيشرفت هاى بزرگى دست يافته اند. يكى از نمونه هاى بارز اين كشور ها هندوستان است كه در آنجا ٨٠ زبان مادرى تدريس مى شود. اين امر نه تنها باعث تفرقه و تجزيه هندوستان نشده، بلكه موجب پديد آوردن بزرگترين همبستگى انسانى درجهان شده است.

بى توجهى به بعد فردى، جمعى و اجتماعى زبان هاى مادرى اقليت ها، بخشا لطمات جبران ناپذيرى به سرمايه عظيم انسانى- فرهنگى زده است. با به حاشيه رانده شدن اين زبانها، بخشى از تاريخ، ادبيات، موسيقى، هستى معنوى، روابط و مناسبات فرهنگى مردم به فراموشى سپرده شده است. نابودى زبان، نابودى تاريخ و ادبيات را بدنبال دارد. وقتى زبان اعتبار و پشتيبان نوشتارى نداشته باشد و دايره استفاده ازآن صرفا از مكالمات روزمره تجاوز نكند، كلمات بتدريج فراموش شده و زبان دچار فقر و محدوديت مى شود. بررسى تغيير تركيب زبانى مردم ايران در يك بازهُ زمانى٤٠ ساله( از ١٩٦٤ تا ٢٠٠٤) نشان مى دهد كه گروه زبانى فارسى١٠درصد بزرگتروگروه زبانى يك گروه اتنيكى غيرفارس، بعنوان مثال تركمنى، ٠/٧ درصد كوچكتر شده است(٤). تبعيض زبانى و ديگر تبعيضاتى كه رسما توسط حكومت اسلامى بر٧٠ درصد غير فارس جمعيت كشور اعمال مى شود، نه فقط نسل كشى زبانى و فرهنگى، بلكه نمادى از نژاد پرستى است.

منابع:

١- سرويس: اجتماعى - آموزش و پرورش، كد خبر: ٩١٠٧٢٢٣٨٤٤

٢- بهرام رحمانى ، كار online، ١٣ اسفند ١٣٩٩، ٣ مارس ٢٠٢١

٣- دويچه وله، ٢٠٢١/٢/٢١

٤- آسيميلاسيون زبانى درايران وچند آمار، بهزاد خوشحالى

بخش دیدگاهها ، انتشار ازبهمن 

https://iranglobal.info/node/93412

۱۴۰۰ اسفند ۳, سه‌شنبه

بیاد چهار رهبر جنبش خلق ترکمن در دوره یکساله پس ازپیروز انقلاب بهمن57

یاد فدائیان خلق، رهبران خلق ترکمن توماج، مختوم، واحدی وجرجانی گرامی باد!

بمناسبت سالگرد اعدام ناجوانمردانه فدائیان خلق شیرمحمد درخشنده توماج، عبدالحکیم مختوم، حسین جرجانی و طواق محمد واحدی

سی وهشت سال از اعدام رهبران خلق ترکمن، فداییان خلق رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی توسط جمهوری اسلامی گذشت. ماموران جمهوری اسلامی در ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۸ چهار تن از رهبران خلق ترکمن را شبانه دزدیدند، بعد از شکنجه های وحشیانه در ۲۹ بهمن ۱۳۵۸ به جوخه اعدام سپردند و جسدشان را در ۱۲۵کیلومتری جاده بجنورد رها نمودند.
بدنبال اين جنايت، سران جمهوری اسلامی علیرغم وجود دلایل و شواهد انکار ناپذیر، مسئولیت مرگ آن چهار تن را نپذیرفتند. آنها بیشرمانه کشته شدن رهبران خلق ترکمن را به اختلافات درون گروهی نسبت دادند. ولی صادق خلخالی در اواخر دهه ۶۰ در مصاحبه با روزنامه کیهان به دستگیری و تیرباران رهبران خلق ترکمن اعتراف کرد. صادق خلخالی در اين مصاحبه از اطلاع اکثر مسئولین وقت جمهوری اسلامی از تیرباران رهبران خلق ترکمن خبر داد. اخیرا هم یکی از فرماندهان سپاه از اعدام رهبران خلق ترکمن توسط جمهوری اسلامی پرده برداشته است.
اعدام فداییان خلق، فرزندان مردم ترکمن صحرا از سر کینه جویی و انتقام از مردمی بود که دست در دست هم با کمک و همیاری فرزندان خود شوراهای سراسری خلق ترکمن را سازماندهی کرده بودند، برای اولین بار به گستره ترکمن صحرا آموزش به زبان مادریشان را سازماندهی کرده بودند. خلقی متحد و یکپارچه از کشت و برداشت شورایی وآموزش به زبان مادریشان دفاع میکردند. آنان چیز جز حق ابتدایی و دمکراتیک خود نمیخواستند.

https://turkmentalk.files.wordpress.com/2022/02/fb_img_1645441390818.jpg?w=407

نظام انحصار طلب و استبدادی این همه را تحمل نکرد. دو جنگ را به ملت ترکمن تحمیل کرد. همه اینها را بهانه ایی کرد، تا رهبران خلق ترکمن را شبانه بدزد و اعدامشان کند، آنگاه زمینه سرکوب سراسری را بر آنها تحمیل بکند.
توماج و ياران او در سازماندهی شوراها و کانون فرهنگی-سیاسی ملت ترکمن نقش جدی داشتند. خواست تاریخی مردمانشان را متحقق کردند. آنها که از قبل از انقلاب در محیط دانشگاه و زندان شاه، با فدائیان خلق ارتباط داشتند، با کمک و یاری سازمان فدائيان خلق ايران به سازماندهی مبارزات دهقانان ترکمن روی آوردند. فعالیت آنان و طرح مطالبات توسط آنان خواست تاریخی و خفته در تارپود ملت ترکمن را بیدار کرد و به سرعت کل ترکمن صحرا را فراگرفت.
ملت ترکمن به کمک رهبران خود در سراسر ترکمن صحرا کشت و کار شورایی را سازماندهی کردند و به تاسیس شوراها مبادرت ورزیدند. تشکیل شوراها در مناطق مختلف ترکمن صحرا برای هماهنگی و فعالیت مشترک تاثیرگذار آنها، تشکیل ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا را اجتناب ناپذیر کرد. استقبال وسیع و سراسری مردم ترکمن صحرا از این اقدامات در زمان خیلی کوتاهی نشان از خواست تاریخی مردم آن منطقه داشت، که تا آن زمان تحقق نیافته بود. این وضعیت و سازماندهی مردم ترکمن صحرا در نهادها، شوراها و کانون فرهنگی-سیاسی که در شکل دمکراتیک برآمده از خواست تاریخی آنان بود، برای رژیم انحصار طلب و استبدادی جمهوری اسلامی قابل تحمل نبود. هر روز به بهانه های مختلف فشارها و خرابکاریهای را بر آنان تحمیل میکرد. علیرغم خواست و اصرار فعالین و مردم ترکمن صحرا برای صلح و حفظ دستاوردهای خود، حاکمیت دو جنگ را بر مردم ترکمن تحمیل کرد.
رژیم بر نقش تاثیرگذار، ارزنده و درخشان فدائیان خلق شیرمحمد درخشنده توماج، عبدالحکیم مختوم، حسین جرجانی و طواق محمد واحدی در سازماندهی و پیشبرد مبارزات خلق ترکمن واقف بود. به همین خاطر تصمیم به حذف فیزیکی آنان گرفت. در بين آنها توماج چهره شاخصی داشت. توماج از دهه ۴۰ وارد فعاليت سياسی شد و در فعالیتهای سياسی دانشجویان دانشگاه اصفهان شرکت داشت. او بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، در جریان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در شهر اهواز دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد. توماج در تداوم مبارزات خود عليه رژيم شاه، دوباره در سالهای بعد دستگیر و به ۲ سال زندان محکوم گرديد. رفیق توماج بعد از آزادی از زندان در سال ۱۳۵۶ به زادگاهش برگشت و به کار و فعالیت در منطقه ترکمن صحرا پرداخت. در آستانه انقلاب بهمن، توماج بخاطر مبارزاتش به چهره معروف و محبوب مردم ترکمن صحرا تبدیل شد.
رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی که بیش از هر کسی از مطالبات و خواسته های مردمانشان خبر داشتند، با امید و آرزوهای نیک برای مردم ايران و ترکمن صحرا، پرچم مبارزه را برای تحقق خواسته های تاریخی ملت خود بدست گرفتند، و برای دستيابی به خواستها و مطالبات آنها شبانه و روز تلاش کردند. آن ها از میان مردم بپا خواسته بودند، به زبان مردم سخن میگفتند و جان و جوانیشان را برای نیک بختی مردم و برای آرمانهای انسانی و شریفشان فدا کردند. ياد آنها در خاطره مردم ترکمن و مردم ایران باقی خواهد ماند.
تجربه مبارزات مردم ترکمن صحرا در سالهای پس از انقلاب بهمن در امر تشکيل شوراها، تجربه ای گرانقدر در مبارزات مردم کشورمان است. مبارزات مردم ترکمن صحرا از مبارزات مردم ایران در راه استقرار دمکراسی،عدالت اجتماعی و جمهوری دمکراتیک تفکيک ناپذير است. گنجينه ایی تابناک در مبارزات مردم ایران به حساب میآيد که میتوان از آن تجربه ها آموخت.
یاد و نامشان گرامی باد!

وهاب انصاری

*-برگرفته از نشریه گفتمان ترکمنها

۱۴۰۰ بهمن ۲۹, جمعه

پارلمان اروپا خواستار تعلیق مجازات اعدام در ایران شد

پارلمان اروپا با تصویب قطعنامه‌ای ازایران خواست اجرای مجازات اعدام را فورا تعلیق کند

پارلمان اروپا روز پنج‌شنبه ۲۸ بهمن با تصویب قطعنامه‌ای، جمهوری اسلامی ایران را به تعلیق فوری مجازات فراخواند و این اقدام را گامی درجهت لغو کامل و یا تخفیف این نوع مجازات دانست.

این قطعنامه خاطرنشان می‌کند که از زمان روی کار آمدن ابراهیم رئیسی در مقام رئیس‌جمهوری اسلامی ایران درمرداد امسال، شمار اعدام‌ها از جمله اعدام زنان به‌طرزی «چشمگیر» افزایش یافته است.

گزارش‌های نهادهای حقوق بشری حاکی است که تنها در سال ۲۰۲۱ دست‌کم ۱۵ زن درسایه دادرسی‌های «ناعادلانه» در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران اعدام شدند.

ژولیا بوربون فرناندز، نماینده سازمان مردم‌نهاد «همه با هم علیه مجازات اعدام» پیش از این درمصاحبه‌ای با خبرگزاری فرانسه گفته بود اکثر زنان درایران به جرم «قتل عمد» شریک زندگی خود اعدام می‌شوند. این درحالی است که اغلب این قتل‌ها با انگیزه دفاع از خود دربرابر تجاوز جنسی و یا انواع خشونت خانگی رخ می‌دهند.

علاوه بر این، بر اساس گزارشی که بخش خبری وب‌سایت پارلمان اروپا منتشر کرده، درمتن این قطعنامه به مسئله اجرای بی‌رویه مجازات اعدام برای گروه‌های اقلیت در ایران اشاره شده است.

دراین بخش آمده است که مجازات اعدام در ایران در مورد اقلیت‌های قومی، مذهبی ودیگر اقلیت‌ها، به‌ویژه بلوچ‌ها، کردها، عرب‌ها و بهاییان وهمچنین دگرباشان جنسی (ال‌جی‌بی‌تی‌کیو) به شکلی بی‌رویه اعمال می‌شود.

   پارلمان اروپا همچنین از مقام‌های جمهوری اسلامی ایران خواسته است تا با اصلاح فوری ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی، استفاده از مجازات اعدام برای جرایم ارتکابی توسط افراد زیر ۱۸ سال درهر شرایطی و به صراحت ممنوع شود.

براساس ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی، برای کودک‌-مجرمانی که «عدم بلوغ ذهنی» آن‌ها اثبات شود، ممکن است مجازات‌های دیگری جز اعدام در نظر گرفته شود.

تنها درسال گذشته میلادی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی حکم اعدام دست‌کم دوکودک‌-مجرم شامل آرمان عبدالعالی وسجاد سنجری را اجرا کرد.

قطعنامه مصوب پارلمان اروپا می‌افزاید که فقط در ژانویه ۲۰۲۲ (از۱۱ دی تا ۱۱ بهمن) هشتاد و پنج نوجوان بزهکار در کشور درصف اجرای حکم اعدام بوده‌اند.

متن این قطعنامه با ۶۱۷ رای موافق، هشت رای مخالف و۵۹ رای ممتنع به تصویب رسید.

سازمان ملل متحد نیز پیش از این در گزارش سالانه خود درباره نقض حقوق بشر در ایران اعلام کرد که تنها درسال ۲۰۲۱ دست‌کم ۲۷۵ تن اعدام شدند. براساس این گزارش، ۴۰ نفر ازاعدام‌شدگان سال ۲۰۲۱ شهروند بلوچ و۵۰ تن نیز ازمیان شهروندان کرد بودند.

جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل درامور ایران، ضمن ارائه این گزارش از جامعه جهانی خواست تا مقام‌های جمهوری اسلامی را درقبال موارد متعدد نقض حقوق بشر از جمله اعدام‌های «خودسرانه» سال ۶۷ وسرکوب اعتراضات آبان ۹۸ «پاسخگو» کنند.

آقای رحمان دراین گزارش تاکید کرده بود که با توجه به «نقض سیستماتیک» روند دادرسی و فقدان دادرسی عادلانه و همچنین «کاستی‌های جدی» در چارچوب قوانین دستگاه قضایی در ایران، بیشتر اعدام‌ها – اگر نگوییم همه – به شیوه «خودسرانه» درجمهوری اسلامی اجرا می‌شوند.

با استفاده از گزارش خبری وب‌سایت پارلمان اروپا و گزارش‌های پیشین رادیو فردا/ آ.ت/ ک.ر

https://www.radiofarda.com/a/european-parliament-call-for-iran-to-immediately-stop-executions/31708877.html

https://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/more/97398/

۱۴۰۰ بهمن ۲۸, پنجشنبه

شاه تا آخر تن به فضای بازسیاسی وانتقال قدرت نداد

شاه تا آخر تن به فضای بازسیاسی وانتقال قدرت درمعنای متعارف و واقعی نداد

*این مطلب به دو علت باز نشر می شود: 1-امروزها مدافعان نظام سطنتی در داخل وخارج کشور فعال شدند،

2-بهمن ماه است و روزهای آغازین 44مین سال حیات انقلاب بهمن 57 می باشد.  

داستان انقلاب ونقش شاه به روایت بی بی سی

محمدرضا شاه درتمامی این دوره زمانی اقدامی برای باز کردن فضای سیاسی چون قول برگزاری انتخابات آزاد، آزاد شدن احزاب یا تمایل به استعفا وانتقال سلطنت انجام نداد. وقتی او دید تمامی تدبیرهایش به شکست انجامیده است ودرعین حال موافق کشتار گسترده وسیاست حمام خون نیز نبود و از ناحیه دولت آمریکا نیز چنین حمایتی را احساس نمی‌کرد به عنوان آخرین تیر ترکش با عقب‌نشینی آشکار، شاپور بختیار که پیشتر سالیانی در زندان بود را بعد از مخالفت چهره‌هایی چون «دکتر علی امینی»، «دکتر غلامحسین صدیقی» و«مهندس مهدی بازرگان» با پذیرش نخست‌وزیری به ریاست دولت گمارد. این انتخاب شاه از سرناچاری بود. صحنه سنگین دیدار او با کابینه بختیار درکاخ نیاوران وناخرسندی هردوطرف به خوبی نشان می‌دهد که این اقدام شاه با هدف پذیرش تغییرات نبود بلکه تمهیدی برای خاموش شدن اعتراضات و بازگشت مردم معترض به خانه‌ها بود.

دولت بختیار درواقع محصول انقلاب واوج گرفتن شعله‌های آن بود. .بدنه ارتش و شهربانی در سرکوب گسترده و خونین مخالفان همراهی نکرد و فرارازپادگان‌ها، نافرمانی در برابر مقامات ارشد و پیوستن به صفوف مردم معترض پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد. اگرچه بختیار ساواک را منحل کرد و فضا بازتر شد اما باز آزادی‌های سیاسی، رسانه‌ای و مدنی در عرصه رسمی در حد متعارف نبود. بازشدن مطبوعات نیز نتیجه گسترش امواج انقلابی و فعال شدن روزنامه‌نگارانی بود که رویکرد انقلابی داشتند و با اعتصاب و به خطر انداختن خود در اندیشه کمک به پیروزی انقلاب بودند. تلویزیون و رادیو تا قبل از پیروزی انقلاب فضایی به مخالفان و منتقدان نداد. در آن دوره کوتاه نیز راهکاری برای انتخابات آزاد و زمان دقیق آن ارائه نشد فقط کسانی که تا پیش از این در محدوده کارگزاران رسمی حکومت نبودند، وزیر شدند. اما افکار عمومی که بشدت به شاه ومقاصد او بدبین بود این کار را نپذیرفت ودولت بختیار را توطئه‌ای برای منحرف کردن فضای سیاسی تفسیر کرد. ازاین رو بعدازمحمدرضا شاه، بختیارآماج حملات وشعارهای منفی مردم شد. درواقع برای کثیری ازمردم پذیرش نخست ‌وزیری درحالی که شعله‌های انقلاب همه‌جا را فرا گرفته وحکومت استبدادی درحال ازهم پاشیدن بود نوعی «خیانت» قلمداد می‌شد.

 سوابق شاه وبخصوص برخورد او درتغییر زودهنگام سرلشگر «فضل‌الله زاهدی» بعدازکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مردم را به درستی نگران ساخته بود که بعد از فروکش کردن اعتراضات و بازگشت شاه، دولت بختیار دچار فرجامی مانند زاهدی «تاج‌بخش» شده ودوباره وضعیت گذشته بازسازی بشود. برای درک منطق رفتاری مردم در آن مقطع کافی است تصور شود که الان یک ابرجنبش اجتماعی با رویکرد انقلابی قوی کشوررا فرا بگیرد و دستگاه سرکوب حکومت فروبریزد و اعتصابات گسترده برقرارباشد، آقای خامنه‌ای بعد از ناتوانی در سرکوب اعتراضات و مهار انقلاب بپذیرد که یکی از مخالفان ومنتقدان رئیس‌جمهور شود. دراین فضا بعید است اکثریت معترضان این اتفاق را پذیرفته وازخواست انقلابی خود دست بکشند.

بدین ترتیب همانطورکه درمطلب توضیح داده شد محمدرضا شاه پهلوی تا آخرین روزهای سلطنت تن به فضای باز سیاسی و انتقال قدرت درمعنای متعارف و واقعی نداد.

آخرین پادشاه ایران در هفته‌های آخر حضور درایران تسلط بر امور را از دست داده ودستگاه محاسباتی‌اش مختل شده بود. دکتر هوشنگ نهاوندی درمصاحبه با برنامه «تاریخ شفاهی» دانشگاه هاورارد شرح می‌دهد که محمدرضا شاه در دیداری که روز قبل از ترک ایران داشت درپاسخ به درخواست او برای ماندن درکشور می‌گوید: «آقای نهاوندی؛ این کله را می‌بینید؟ این دیگر کار نمی‌کند. ولم کنید. می‌خواهم بروم. ارتش هم هرغلطی می‌خواهد بکند خودش بکند از دست من دیگر کاری برنمی‌آید.» پیشتر نیز درواکنش به درخواست‌های مشابهی ازسوی کارگزاران ارشد حکومتی واکنش عصبانی نشان داده و آنها را سرزنش کرده بود که «می‌خواهند به او درس سیاست بدهند».

پادشاه دوم سلسله پهلوی خود را "عقل کل" می‌دانست وازاین جهت آسیب‌پذیر بود. شاید اگر توصیه «جمال امامی» درمدارا با سرلشگر زاهدی و رعایت قانون اساسی مشروطه در عدم مداخله در کار دولت (قوه مجریه) را پذیرفته بود کارش به اینجا نمی‌کشید که به قول امامی اگر عصای حکومت متزلزل شد آن را به دست فرد دیگری بدهد ومشکلات درشرایط بحرانی متوجه او نشود. اما محمدرضا شاه شخصیتی اقتدارطلب داشت؛ درهنگامی که اوضاع بر وفق مراد بود خود را «قدرقدرت» تلقی می‌کرد ووقتی شیرازه امور ازهم می‌گسیخت توان تصمیم‌گیری را از دست داده و منفعل می‌شد. ازاینرو اقدامات واپسین او درتعدیل فضای بسته سیاسی، واکنش به گسترش امواج انقلابی وکاربست تدابیری برای مهارانقلاب بود که درنهایت جواب نداد وشکست خورد.

*-توضیح: اظهار نظر بالا درباره ی انقلاب بهمن57 ونقش شاه به پیامدهایش، مطلبی مرتبط به مطلب زیربود.

آیا محمدرضا شاه در آستانه انقلاب فضای باز سیاسی ایجاد کرد؟

https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-60355597

-----------------

صفحه ویژه؛ چهلمین سالگرد انقلاب ایران

https://www.bbc.com/persian/iran-47096372

۱۴۰۰ بهمن ۲۵, دوشنبه

اعدام پزشکی که از تشیع به تسنن تغییر مذهب داد

علی مظفریان، روحانی اهل سنت و پزشک مشهور شیرازی با حکم دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعدام شد

«۲۹ سال گذشته است! آن موقع اینترنت وفضای مجازی وجود نداشت که خبر مربوط به او جایی منتشر شود. به همین دلیل هم کمتر عکسی ازاو موجود است. خانواده ‌او هم دراین سال‌ها درترس و دلهره زندگی کرده وازصحبت دراین مورد پرهیز کردند. ایشان یک مسلمان شیعه بود که به تسنن تغییر مذهب داد. جزو علمای خاص اهل تسنن محسوب می‌شد. سال ۱۳۷۱ بود که او را بعداز۹ ماه شکنجه و انفرادی وضبط اعتراف تلویزیونی ازطریق اعدام با طناب دار شهید کردند.» این گفته‌های «ابراهیم احراری»، یکی از فعالان حقوق اهل سنت درباره دکتر«علی مظفریان»، مفتی ایرانی است. علی مظفریان، روحانی اهل سنت و پزشک  مشهور شیرازی با حکم دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعدام شد.

دکتر علی مظفریان کیست؟

«علی مظفریان» پزشک جراح عمومی وفارغ‌التحصیل دانشگاه علوم پزشکی شیرازبود. او اصالتا شیرازی بود ودردانشگاه شیراز تدریس می‌کرد. دکتر مظفریان با اتمام تحصیلات و شروع به طبابت در دوره سه ساله طرح خدمت نیروی انسانی که پزشکان باید بعد از فارغ‌التحصیلی بگذرانند، به بندر لنگه رفت. او درمدت اقامت دربندرلنگه دچار تحول مذهبی شد و به مذهب تسنن گرایش پیدا کرد. او متولد سال ۱۳۲۵ درشهر كازرون و درخانواده‌ای شيعه بود.

دکتر مظفریان با اتمام دوره سه ساله طرح پزشکی خود از بندر لنگه به شيراز بازگشت. درآن زمان گروهی از دانشجويان پاكستانی دانشگاه شیراز، دریکی ازسالن‌های دانشکده مهندسی این شهر، نماز جمعه اهل سنت را برپا می‌کردند. علی مظفریان هرهفته برای خواندن نماز به آن‌جا می‌رفت. كم‌كم نمازگزاران که با درجه علمی او آشنا شدند، او را به‌عنوان امام جمعه انتخاب کردند.

سنت خواندن نماز جمعه اهل تسنن دراین دانشکده تا پس ازانقلاب۵۷ ادامه یافت. تا اینکه دانشگاه با ایراد بهانه‌های مختلف، تلاش کرد تا ازادامه اقامه نماز جمعه جلوگیری کند. اين ممانعت و بهانه‌تراشی‌ها باعث شد تا اهل تسنن این شهر به فكر تاسیس مسجد مستقلی برای اهل سنت شيراز بيفتند. اهل تسنن شیراز این خلاء را احساس کرده بودند که جایی برای اقامه نماز جماعت خود ندارند.

تدارک مسجد برای اهل تسنن شیراز

به گفته ابراهیم احراری، با تلاش و پیگیری دكتر مظفریان وحمایت مالی یکی ازافراد خير، او خانه دوطبقه بزرگی را در نزدیکی پل باغ صفا ودرکوچه مجاور محل بنیاد شهید و منتهی به بازارانقلاب شیراز خریداری وبا تغییراتی به مسجد تبدیل کرد: «او با دریافت مجوزهای رسمی این محل را بعنوان مسجد الحسنین نام‌گذاری وبرای برگزاری نماز جمعه و نماز پنج وقت اهل تسنن درشیراز وقف کرد. خود او هم ازطرف اهل تسنن به‌عنوان امام جمعه وجماعت مسجدی که خودش بانی تهیه آن بود، انتخاب شد.»

«مسجد الحسنين» دراداره اوقاف شيراز ثبت و وقف فعالیت مذهبی اهل تسنن این شهرشده است. آقای مظفریان آرام‌آرام با انجام تغییراتی دربنای اين خانه، دو طبقه ساختمان آن را تبديل به دو سالن بزرگ کرد وحياط وسيع آن را هم با سايه‌بان پوشانيد. بدين ترتيب اهل سنت شيراز پس از سال‌ها سرگردانی صاحب مسجدی دراین شهرشدند.

احضار وبازجویی به دلیل استقبال از فعالیت مسجد

یکی ازاهل تسنن ساکن این شهر، اقامه نماز دراین مسجد را برای ایران‌وایر این‌گونه روایت می‌کند: «روز‌های جمعه، سالن‌ها وحياط آن، مملو ازجمعيت نمازگزاربود. دراعیاد مذهبی به خاطر تعداد نمازگزاران، سرتاسر کوچه جنب مسجد، برای نماز خواندن پراز نمازگزار می‌شد، جمعیتی که نسبت به تعداد حاضران درنماز جماعت مساجد شیعیان این شهر بسيار چشم‌گير بود.»

او می‌افزاید: «درنماز جمعه اهل تسنن، افراد تحصيل‌كرده ودانشجويان شيعه هم شركت می‌كردند. اين مساله باعث نگرانی روحانیون متعصب شیعه شده بود. آن‌ها بارها با حمایت نهادهای امنیتی به بهانه‌های مختلف درفعالیت وقفه ایجاد ‌کردند. حتی منجر به تعطیلی مسجد هم شدند. اما با تلاش دكتر و هیات امناء، بار دیگر این مکان باز شد، ولی بهانه‌تراشی‌ها ادامه یافت. دشمنی آن‌ها با این مسجد، باعث شد تا بارها دكتر مظفریان و اعضای هيات امناء به اداره اطلاعات احضار شوند وتحت فشار قرار بگیرند.»

ابراهیم احراری، فعال حقوق اهل تسنن ایران درباره فعالیت‌های دکتر مظفریان به ایران‌وایر می‌گوید: «آقای مظفریان جراح بود. در بیمارستان‌های شهر شیراز فعالیت می‌کرد و مطب هم داشت. شخصیت باسوادی که بارها در مناظرات مذهبی با علمای شیعه حاضر شده وازعقاید اهل تسنن دفاع کرده بود. اما درفاصله دهه۶۰ تا ۷۰ آرام‌آرام فشارهای حکومت براو بیشتر ‌شد. به شکلی که بارها بازداشت و بازجویی شد.»

خواسته‌های حکومت از زبان بازجویان او

ابراهیم احراری درخواست‌های حکومت از این روحانی برجسته اهل تسنن را درجریان بازجویی‌ها چنین عنوان می‌کند: «از او ‌خواسته بودند تا این مسجد را تعطیل کند. از اهل تسنن برائت جسته و دوباره شیعه شود. او زیربار نرفته بود.»

به گفته احراری، روحانیون شیعه بارها با او درشیراز مناظره کردند؛ اما موفق به تغییر عقیده او نشدند. پس ازآن «درفاصله سال‌های۶۹ تا ۷۰ به طرزوحشیانه‌ای او را بازداشت کردند ومسجد الحسنین را هم بستند. آن روزهای پس ازجنگ و اعدام‌های سیاسی، دوران اوج رعب و وحشت بود. دراین دوره از بازداشت آقای مظفریان را به شدت شکنجه کردند. ۹ ماه تحت شکنجه برای اعتراف‌گیری بود.»

اعتراض پزشکان شیراز به اتهامات وارده به دکتر مظفریان

آقای احراری در ادامه به ایام بازداشت او اشاره کرده و می‌گوید: «آقای مظفریان در یکی از ملاقات‌های محدودش در این مدت، به خانواده گفته بود؛ وادارش کرده‌اند تا یک سری اعتراف کند. از او فیلم اعترافات اجباری هم ضبط کرده‌اند. این اعترافات اجباری که او را به آن وادار کردند؛ یکی مرتبط با اتهامات اخلاقی و دیگری جاسوسی برای آمریکا بوده است. دلیل این اتهام جاسوسی و اعتراف‌گیری هم آن بود که او برای درمان برخی از بیمارانش به آمریکا سفر کرده بود. همین دو اتهام را بهانه کردند تا حکم اعدام او را صادر کنند.»

پزشکان عضو سازمان‌ نظام‌ پزشکی فارس در نامه خود خواستند تا حکم اعدام دکتر مظفریان لغو شود؛ اما حکومت بدون توجه به این مساله، بی‌سروصدا او را اعدام کرد. به گفته ابراهیم احراری، «خبر اعدام او متاسفانه به دلیل فضای سرکوبی که در آن روزها وجود داشت، بازتابی در سطح رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا نکرد. دستگاه امنیتی و قضایی حکومت هم در ادامه مسجد الحسنین را علی‌رغم وجود سند وقف ساختمان مسجد برای اهل تسنن تعطیل و مصادره کرد. البته سال‌ها بعد، با پیگیری‌هایی که صورت گرفت، اهل تسنن فارس توانستند یک زمین را خریداری و مسجدی را در آن احداث کنند.»

جاسوسی و لواط در مسجد؛ اتهام‌هایی که به دکتر مظفریان وارد کردند

به گفته ابراهیم احراری، اتهام جاسوسی برای دولت ایالات متحده آمریکا در پرونده او به آن‌جا باز‌می‌گردد که علی مظفریان برخی بیماران خود را داوطلبانه برای درمان در آمریکا همراهی کرده بود.

آقای احراری در مورد اتهام وجود مسائل اخلاقی پیرامون این روحانی برجسته اهل تسنن به ایران‌وایر می‌گوید: «این تهمت که به ایشان زدند، اصلا به او نمی‌چسبد. لواط، آن هم در مسجد!؟ او اگر در روز پنج‌شنبه نمی‌توانست روزه بگیرد، روز جمعه به هیچ‌وجه در مسجد سخنرانی نمی‌کرد. مسلمان معتقدی که باید حتماً یک روز روزه می‌گرفت و آن شب را به عبادت گذرانده باشد تا روز جمعه زبان به ذکر خداوند و سخنرانی برای عموم باز کند. هرگز هم برای سخنرانی درمسجد وسایر کارهایی که بالاخره رسم علماست، پول دریافت می‌کنند، ایشان یک ریال از مردم پول نگرفته بود. ظاهر فریبنده هم نداشت تا دیگران به خاطر آن به او احترام بگذارند. اما شما خوب می‌دانید که انسان گوشت و پوست واستخوان است. زیر شکنجه ممکن است به هر ناکرده‌ای هم اعتراف کند.»

وزارت اطلاعات درآن زمان برای بازداشت یا اعدام مخالفان ازاتهام‌های ساختگی جنسی، اعتیاد به مواد مخدر وجاسوسی استفاده می‌کرد.«علی‌اکبر سعیدی سیرجانی»، ادیب برجسته ایرانی پس ازانتشار نامه‌های اعتراضی خطاب به «علی خامنه‌ای»، درسال ۱۳۷۲ بازداشت وبا همین اتهام‌ها روبه‌رو شد. او درسال ۱۳۷۳ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت. از سعیدی سیرجانی نیز تحت فشار وشکنجه اعتراف اجباری اخذ کردند.

پخش فیلم اعتراف اجباری برای پزشکان و اساتید دانشگاه

به گفته ابراهیم احراری، با اعتراض پزشکان عضو سازمان نظام پزشکی استان فارس و اساتید دانشگاه شیراز به صدور حکم اعدام دکترعلی مظفریان، فیلم اعترافات اجباری که ازاو اخذ شده بود، درجمع پزشکان واساتید دانشگاه شیراز نمایش داده شد: «آن زمان پخش این دست اعترافات تلویزیونی به شدت مرسوم بود. ضبط این اعترافات اجباری را حکومت ازسال۶۰ شروع کرده بود. آن زمان اوج پخش این اعترافات برای تطهیر خودشان بود. بعدتر حتی فیلم هویت را هم ساختند. ولی برای اینکه پرونده دکتر مظفریان خیلی مطرح نشود، آن فیلم اعترافات را درهمان سطح پزشکان واساتید دانشگاه شیراز پخش کرده‌اند.»

اتهام توهین به مقدسات شیعه

این عالم برجسته اهل سنت ایران تا پیش ازآنکه به اهل تسنن گرایش پیدا کند، شیعه وازمقدسات شیعه کاملا مطلع بوده است و درباره گرایش‌های تشیع اطلاع کامل داشت. اما دراتهامات او«توهین به مقدسات شیعه» نیز آورده شده بود. ابراهیم احراری دراین مورد می‌گوید: «این اتهام را معمولاً به اهل تسنن می‌زنند. غالب فعالان اهل سنتی که اعدام، ترور ویا به تبعید فرستاده شدند، با این اتهام مواجه شده‌اند.»

آخرین بازداشت

دکترعلی مظفریان صبح روز پانزدهم آبان‌ماه ۱۳۷۰هنگامی كه برای انجام عمل جراحی از خانه بیرون رفت، به دست ماموران اداره اطلاعات مقابل بيمارستان بازداشت وبرای بازرسی از منزل به خانه منتقل شد. پس از بازرسی محل سکونت ازآن‌جا به مکان نامعلومی منتقل می‌شود. خانواده‌ او تا دوماه پس از بازداشت هیچ اطلاعی ازاو نداشتند. تا اينكه سرانجام در زندان ويژه روحانيت درتهران موفق به ملاقات با او شدند. به گفته آقای احراری: «این ملاقات‌ها تقريبا هرسه-چهارماه یک‌بار صورت‌ گرفته است. هدف مقامات زندان از دادن این ملاقات‌ هم اين بود كه شايد خانواده‌اش بتوانند او را راضی كنند تا ازاعتقاداتش منصرف شود. چون علت بازداشت او رو‌گردانی ازمذهب شيعه بود. حکومت ايران معتقد بود؛ چون دكتر به اهل سنت گرويده وازآن پیروی می‌کند؛ از دايره دين خارج شده وكافر ومرتد شده است.» تیم حقوقی ایران‌وایر پیش‌ترگفته بود که تغییر مذهب از سنی به شیعه مصداق ارتداد نیست واغلب این افراد با اتهام‌های دیگر مواجه می‌شوند.

به گفته ابراهیم احراری: «دکترمظفریان چهارمین نفری ازعلمای اهل تسنن است که بعدازرهبری آقای خامنه‌ای اعدام می‌شود. استاد قدرت‌الله جعفری درخراسان درسال‌ ۶۸ اعدام شد. کاک ناصر سبحانی به همین صورت سال ۶۹ کشته شد. شخصی به نام عبدالوهاب خوافی که بسیار گمنام مانده هم درخراسان اعدام شد. دکتر مظفریان چهارمین نفری است که رسما اعدامش اعلام می‌شود.»

جواد متولی – ایران وایر

https://news.gooya.com/2022/02/post-61447.php