۱۴۰۳ آذر ۱۳, سه‌شنبه

ترکيب قومیت ها در جمعيت استان گلستان

آينده پژوهي جمعيت گلستان،  محمد نظري فوق دکترای مديريت صنعتی : ترکيب جمعيتي اقوام استان گلستان چگونه  است؟ با وجود تنوع قومي موجود، سهم نسبي جمعيت اقوام ترکمن، فارس، سيستاني….چگونه سامان يافته است؟ دراين گزارش تلاش مي شود به سوالات مذکور پاسخ داده شود.

▫️ امري که در هاله اي از ابهام و غير شفاف براي عموم جامعه مانده، هر چند که خواص دولتي و اداري از آن احتمالا مطلع باشند. طبق گزارش جمعيت استان هاي ايران در سال 1403 (بر اساس داده‌هاي مرکز ملي آمار) استان گلستان به عنوان چهاردهمين استان پرجمعيت ايران، به واسطه آب‌وهواي خود، رشد جمعيتي بالايي دارد و در حال حاضر، بيش از 2 ميليون و16 هزار نفر درآن زندگي مي‌کنند.(رنگ فردا ،6 خرداد 1403) دراستان گلستان اقوام مختلفي سکونت دارند که 5 قوم، سهم اصلي جمعيتي را دارا مي باشند. 5 قوم اصلي استان شامل ترکمنها، فارس(تبري، کتول، گالش)، سيستانيها، ترکهاي آذري و‌بلوچها مي باشند.

▫️درباره ترکيب جمعيتي اقوام استان آمار رسمي کمتر منتشر شده است ولي براساس پژوهشي که به سفارش شوراي فرهنگ عمومي درسال 1389 انجام شد وبراساس يک بررسي ميداني ويک جامعه آماري از ميان ساکنان 288 شهر و حدود 1400 روستاي سراسر کشور، درصد اقوامي که دراين نظرسنجي نمونه‌گيري شد دراين استان به قرار زير بود:

▫️ترکمنها 33.1 درصد، تبري( فارس) 31 درصد، سيستاني 20 درصد، ترک هاي آذري 9.3 درصد وبلوچها 3.9 درصد و ساير وبدون جواب 2.8 درصد مي باشد.
 ▫️
طبق اين گزارش تحقيقاتي بيشترين سهم جمعيتي قومي استان را ترکمنها دارا بوده و‌سپس قوم فارس وسيستاني، ترک و بلوچ در رده هاي بعدي قرار دارند. (طرح بررسي و سنجش شاخص‌هاي فرهنگ عمومي کشور (شاخص‌هاي غيرثبتي) {گزارش}: استان گلستان)
لازم به ذکر است گزارش مذکور براي سال 1389 بوده متناسب با تغييرات جمعيتي 14 سال اخير ناشي از نرخ زاد و ولد احتمالا اين نسبت تغيير کرده است. طبق گزارش‌هاي سال 1395، بيشترين نرخ رشد جمعيت در بندر ترکمن و‌کمترين آن با نرخ رشد منفي9دهم درصد در بندرگز و منفي 5 دهم درصد در مينودشت بوده است.

▫️همچنين طبق اين گزارش، بالاترين بعد خانوار مربوط به مراوه تپه(3.76) منطقه ترکمن نشين و‌کمترين بعد خانوار به بندرگز(3.06) مي باشد. با اين وصف احتمالا عدد 40 درصد ذکر شده درباره نسبت جمعيت ترکمنها توسط مهندس امانزاده نماينده گرگان و آق قلا در سال 1403 قرين واقعيت هست. از منظري ديگر با توجه به سهم جمعيت ترک تبارهاي استان ( ترکمنها و ترک هاي آذري. با سهم نسبي 33.1 درصد و‌9.3 درصد، جمعا 42.4 درصد در سال 1389) بنظر ميرسد جمعيت ترک تبارهاي استان به اکثريت مطلق جمعيت استان نزديک شده باشد. اين روايت مبتني بر آمار و تحقيقات انجام شده و تجربه زيستي مردم‌ مي تواند به واقعيت نزديک‌ باشد که در عين حال نقض کننده برخي روايتها درباره سهم جمعيتي اقوام در انتصابات اداري و دولتي باشد.

▫️مولفه مهمي که بايد درمدل اداره استان، انتصابات وتحقق برنامه هاي توسعه استان لحاظ گردد. امري که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

منبع : روزنامه گلشن مهر گلستان، شماره ۲۸۸۷ در روز یازدهم آذر 1403 ش

*برگرفته از گفتمان ترکمنها

https://turkmentalk.wordpress.com/2024/11/30/

۱۴۰۳ آذر ۹, جمعه

آیا مخالفان با اصلاح طلبی دارند طرد میشوند

 احمد خاتمی؛ طرد یا کم‌فروغ شدن درنهاد ولایت فقیه؟

*احمد خاتمی بعدازدوم خرداد٧٦ ورئیس‌جمهور شدن م.خاتمی درضدیت با جنبش اصلاح طلبی درصحنه سیاسی پدیدارشده بود.

برگزاری انتخابات نهمین دوره اعضای «شورای عالی حوزه‌های علمیه» و تأیید نتایج آن از سوی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، بحث برانگیز شده است. رای نیاوردن سید احمد خاتمی در ادامه کنار رفتن وی از هیئت رئیسه مجلس ششم خبرگان رهبری در کانون بحث‌ها قرار دارد.

زمزمه‌هایی شنیده می‌شود که این اتفاقات به معنای به حاشیه رانده شدن او دربلوک قدرت و دور شدن از محدوده اعتماد نهاد ولایت‌فقیه به دلیل مخالفت با جانشینی مجتبی خامنه‌ای است. با این حال، هنوز شواهد ومستندات معتبری دراین خصوص مشاهده نشده است.
 البته احمد خاتمی هنوز مناصبی چون عضویت شورای نگهبان ، امامت جمعه موقت تهران، عضویت هیئت مدیره مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی وعضو شورای‌ عالی مجمع جهانی اهل بیت، را دراختیار دارد. این فقیه٦٤ ساله کرمانی درسال ١٣٩٩ جایگزین شیخ محمد یزدی درشورای نگهبان شد. درسال ١٤٠١ مجدداً در دوره هشتم شورای نگهبان به عنوان یکی از شش فقیه از سوی خامنه‌ای برگزیده شد. حال ممکن است براساس سنت تغییر نیمی از فقهای شورای نگهبان بعد از سه سال، او در سال آینده کنار گذاشته شود.

احمد خاتمی به یک باره بعد از دوم خرداد ٧٦ و رئیس‌جمهور شدن محمد خاتمی درصحنه سیاسی ایران پدیدارشد. دلیل این کار شباهت نام وی با خاتمی وبیان نظرات متضاد درضدیت با جنبش اصلاح‌طلبی بود.

او در دهه شصت از شاگردان آیت‌الله حسینعلی منتظری بود که به گفته مهدی کروبی در صف اول کلاس‌های درس ایشان حاضر می‌شد. اما بعد از «عزل غیرقانونی» آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری، صف خود را جدا کرد و در کنار حاکمیت قرار گرفت و مانند شماری از کارگزاران ارشد جمهوری اسلامی چون اکبر هاشمی رفسنجانی به مخالفت با مواضع سیاسی و حوزوی استاد سابق خود روی آورد.

سید احمد خاتمی با خدماتی که به نهاد ولایت‌فقیه کرد پله‌های ترقی در قدرت را به سرعت طی کرد و به یکی از سخنگویان بخش مسلط قدرت تبدیل شد. وی کماکان این موقعیت را حفظ کرده‌ است. سخنان او در نماز جمعه‌های اخیر تهران گویای این ادعا است که مواضع رسمی نظام در تقابل با آمریکا، دفاع از اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، و ضرورت پاسخ به حملات اسرائیل را تشریح کرده است. هیچ‌گونه موضع‌گیری انتقادی با وضعیت موجود از وی مشاهده نشده است.
   اما درعین حال به نظر می‌رسد که نفوذ او در بلوک قدرت به طور نسبی تضعیف شده است. در حالی‌که او سخنگوی هیئت رئیسه مجلس پنجم خبرگان رهبری بود ولی در هیئت رئیسه ششم هیچ جایگاهی پیدا نکرد. البته او از دوره سوم تا پنجم خبرگان، مقام منشی را داشت که رده بالایی نبود و ارتقاء هم پیدا نکرد. افرادی چون ابراهیم رئیسی و سید هاشم حسینی بوشهری علی‌رغم این‌که در ابتدا جایگاه نازل‌تری از او در هیئت رئیسه مجلس خبرگان داشتند، اما توانستند تا نایب‌رئیسی مجلس خبرگان رشد کنند.

*بیشتر دراین باره: خبرگان ششم؛ سیطره کامل خامنه‌‌ای بر حال و آینده حکومت

شورای عالی حوزه‌های علمیه یک نهاد حوزی است که از سوی اعضاء جامعه مدرسین برای مدت چهار سال انتخاب می‌شود و بعد از تأیید خامنه‌ای و چند نفر از مراجع تقلید حکومتی مدیریت حوزه‌های علمیه در ابعاد آموزشی، اخلاقی، تبلیغاتی و اجتماعی را در دست می‌گیرند.

این نهاد ابتدا در سال ١٣٥٨ با دستور آیت‌الله خمینی و مشارکت آیت‌الله محمد گلپایگانی تشکیل شد. شکل اولیه آن انتخاب اعضا بر اساس معرفی سه نماینده از سوی هر دو مرجع فوق و سه نماینده از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود. بعد ازاین‌که خامنه‌ای رهبر شد در هماهنگی با آیت‌الله اراکی و گلپایگانی شیوه انتخاب اعضا را بدین شکل تغییر داد که اعضا جامعه مدرسین، یک جمع هفت نفره را انتخاب کرده و به تأیید وی و مراجع تقلید برسانند. از سال ١٣٧٥ به بعد این رویه اعمال‌شده و تأیید نظر مراجع نیز جنبه تشریفاتی داشته است.

در دوره‌های نخست تجدید ساختار شورا، ناصر مکارم شیرازی، ابوالقاسم مصباح یزدی و رضا استادی حضور داشتند تا به نوعی موافقت مراجع تقلید حکومتی جلب شود اما در دوره‌های اخیر نیروهای مورد نظر خامنه‌ای و منصوبان وی به عضویت شورا درآمده‌اند. البته معلوم نیست که اعضا جامعه مدرسین در فضای آزاد و بر اساس تشخیص خود رای می‌دهند یا این‌که تحت تاثیر تصمیمات بیت رهبری عمل می‌کنند.
   احمد خاتمی از دوره پنجم، عضو این شورا شد و برای سه دوره بعد نیز این منصب را حفظ کرد اما در دوره نهم از آن کنار گذاشته شد. برای بررسی این‌که این اتفاق آیا واجد ویژگی سیاسی است یا نه؟ می‌توان وضعیت دیگر اعضای انتخاب‌شده در دوره نهم را بررسی کرد.

از هفت عضو دوره هشتم، تنها دو نفر (احمد خاتمی و حسینی بوشهری) در دوره نهم حضور ندارند. دو نفر جایگزین شده (سید محمد غروی و محمود عبداللهی) نیز افراد تازه واردی نیستند. عبداللهی که نظراتش به بخش سنتی جامعه مدرسین نزدیک است، در دوره چهارم و پنجم عضو شورا بوده و زودتر از احمد خاتمی به این نهاد پیوسته بود. غروی نیز از دوره سوم تا هفتم مستمراً حضور داشته و تنها در دوره هشتم در شورای یادشده عضویت نداشته است. هاشمی بوشهری ابتدا در دوره سوم عضو شورا شده و سپس در دوره چهارم حضور نداشته و باز از دوره پنجم تا هشتم عضو آن بود. بنابراین، تحولات در شورا از الگوی منظمی پیروی نمی‌کند. ممکن است احمد خاتمی در دوره دهم دوباره به عضویت این شورا برگردد. 
      مورد دیگری که حائز اهمیت است، توجه به موقعیت سید هاشم حسینی بوشهری است. او در دوره نهم شورای مدیریت حوزه‌های علمیه حضور ندارد اما رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است؛ نهادی که اعضای آن ترکیب شورای مذکور را انتخاب کرده‌اند! وی نایب رئیس اول مجلس ششم خبرگان رهبری نیز هست.
 بنابراین لزوماً نمی‌توان نتیجه گرفت که عدم انتخاب در شورای مدیریت حوزه‌های علمیه نشانه به حاشیه رانده شدن و یا طرد از قدرت باشد. این حالت را نیز می‌توان نتیجه گرفت که ازابتدا قرارنبوده احمد خاتمی موقعیت بالایی درهرم قدرت جمهوری اسلامی داشته باشد. درمجموع، تحولات ماه‌های آینده مشخص می‌کند که وضعیت سید احمد خاتمی چه خواهد شد. فعلا وی در بلوک قدرت حضور دارد اما از شمار مناصب حکومتی‌اش به طور نسبی کاسته شده است.

 نهم آزر1403 – 29نوامبر 2024 ، ع.افشاری تحلیلگر سیاسی وفعال حقوق بشر 

https://www.radiofarda.com/a/ahmad-khatami-expel-supreme-leader-circle/33220172.html

توافق سیصد میلیارد دلاری کوپ29 درباکو

 کشورهای فقیر جهان با اکراه به نتیجه نشست اقلیمی تن دادند

یورونیوز: کشورهای جهان در ساعات پایانی نشست سازمان ملل برای تغییرات آب و هوایی (کوپ ۲۹) بر سر نحوه حمایت کشورهای ثروتمند از کشورهای فقیر در برابر تغییرات اقلیمی به توافق رسیدند.
بنا به این توافق کشورهای ثروتمندی که به طور سنتی از جمله آلوده‌کنندگان محیط زیست بودند تا سال
۲۰۳۵ میلادی سالانه ۳۰۰ میلیارد دلار به کشورهای فقیر و آسیب‌پذیر جهان کمک خواهند کرد. این در حالی است که کشورهای فقیر که اغلب در خط مقدم مقابله با تغییرات آب و هوایی قرار گرفته‌اند خواستار اختصاص مبلغ بیشتری بودند.
برخی از این کشورها مانند هندوستان از توافق
۳۰۰ میلیارد دلاری به دست آمده انتقاد کردند. با این حال نماینده اتحادیه اروپا در تغییرات آب و هوایی از توافق به دست آمده به عنوان «آغازگر دوران جدیدی در زمینه تامین مالی امور مقابله با تغییرات اقلیمی» یاد کرد.
نزدیک به
۲۰۰ کشور در اجلاس تغییرات آب و هوایی (کوپ ۲۹) در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان شرکت کرده بودند. این نشست تا ساعات پایانی به نظر می‌رسید که نخواهد توانست به توافقی در زمینه کمک کشورهای ثروتمند و آلوده‌کننده محیط زیست به کشورهای فقیرتر دست یابد.
کشورهای فقیرتر جهان که تا ساعات پایانی تهدید می‌کردند در صورت عدم اختصاص مبلغ کافی ترجیح می‌دهند که نشست بدون دستیابی به توافق پایان یابد، در نهایت با پیشنهاد اختصاص سالانه
۳۰۰ میلیارد دلار موافقت کردند.
این مبلغ قرار است که برای کمک به کشورهای فقیر در راستای کاهش ردپای کربنی اقتصادشان و مقابله با فجایع طبیعی ناشی از تغییرات آب و هوایی مورد استفاده قرار گیرد.
توافق به دست آمده سالانه
۱۰۰ میلیارد دلار از وعده اولیه کشورهای ثروتمند بیشتر است اما کشورهای فقیر جهان همچنان آن را به «شکل توهین‌آمیزی» پایین قلمداد می‌کنند.
گروهی متشکل از
۱۳۴ کشور در حال توسعه جهان خواستار اختصاص سالانه دستکم ۵۰۰ میلیارد دلار از سوی کشورهای ثروتمند شده بودند.

*برگرفته از عصرنو 4آزر1403 -  24 11 2024

https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=63787

==========

اعلامیه به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

اعلامیۀ کانون نویسندگان ایران «در تبعید» وانجمن قلم ایران «درتبعید» به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان

https://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/more/117676/

۱۴۰۳ آذر ۵, دوشنبه

همگام وهمراه با مبارزات زنان ایران علیه خشونت

روز۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است.  

این روز مناسبت خود را از قتل دولتی «خواهران میرابل» درتاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰، در جمهوری دومنیکن برگرفته است. خواهرانی که با همسران و همراهانشان علیه  دیکتاتوری«رافائل لئونیداس تروخیلو» دراین کشور، مبارزه می کردند. فمینیستهای آمریکای لاتین دراولین نشست سراسری خود درسال۱۹۸۱ دربوگوتا، درگرامیداشت «خواهران میرابل»، ۲۵نوامبر را بعنوان روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان برگزیدند، سپس مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر۱۹۹۹ آن را ، روز جهانی منع خشونت بر زنان اعلام نمود.

خشونت علیه زنان پدیده ایست جهانی و مرز جغرافیایی نمی شناسد. در بسیاری از کشورها، فمینیست ها و نهادهای مدافع حقوق زنان در تمامی روزهای سال و به اشکال گوناگون علیه خشونتهایی که در عرصه های مختلف بر زنان اعمال می شود تلاش ومبارزه می کنند. این تلاش ها در برخی از کشورها منجر به  تصویب قوانینی شده اند که در آنها خشونت علیه زنان جرم محسوب شده و مجازاتهای قضایی مختلفی را بدنبال دارد . جرم انگاری خشونت بر زنان در این کشورها، دستاوردی مهم برای حقوق زنان است و در مواردی به کاهش خشونتهاانجامیده است با این وجود در همین جوامع هم، خشونت علیه زنان که ریشه در فرهنگ مرد- پدر سالاری دارد همچنان و به درجات مختلف ، در عرصه های گوناگون زندگی، تداوم دارد. هم از این رو فمینستها، تشکلها و نهادهای دفاع از حقوق زنان به مبارزات خود در این عرصه ادامه داده و با فشار به دولتها آنها را مجبور می سازند که برای مقابله با خشونت علیه زنان، تصمیمات جدی اتخاذ کنند. در کشور ایران اما طی بیش از ۴دهه روندی معکوس طی شده است! حکومت اسلامی نه تنها خشونت علیه زنان را قانونی کرده است بلکه از همان فردای تسخیر قدرت، ابزارهای مختلفی را برای نهادینه کردن خشونت بر زنان در عرصه های مختلف خانوادگی؛ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بکار گرفته است. تصویب قوانین زن ستیز و ارتجاعی و پایمال کردن ابتدایی ترین حقوق زنان که خود گواه خشونت دولتی علیه زنان است باعث افزایش خشونتهای خانوادگی، زن کشی، خود سوزی، کودک همسری و… در جامعه شده است. هرچند این خشونتها از قبل نیز  در بطن جامعه  وجود داشته اند اما افزایش آنان از نتایج فاجعه بار سیاستهایی هستند که زنان کشور ایران ، هر روزه قربانی آنند.

زنان ایران اما طی تمامی این سالها، به شیوه های گوناگون و با پرداخت بهایی سنگین، علیه این خشونتها و برای دستیابی به حقوق انسانی خود تلاش و مبارزه کرده اند. هرچند زنان در ایران از حق داشتن تشکلها و نهادهای مستقل محروم بوده وهرگونه تجمع و اقدام آنها با سرکوب ، دستگیری ، شکنجه و زندان و یا محکومیت به اعدام مواجهه می شود با این وجود تلاش و مبارزه آنها با فراز و نشیب همواره ادامه داشته و دارد. جنبش انقلابی ” زن، زندگی، آزادی” گواه بارز و نقطه عطفی در مبارزات بدون وقفه زنان ایرانی برای رهایی از سلطه حکومتی است که پایه های قدرت خود را بر سرکوب مردمان ایران بطور عام و زنان بطور خاص بنا نهاده است. هم از این رو شاهد آن بودیم که بسیاری ازمردان در سراسر ایران، شانه به شانه زنان در این جنبش انقلابی شرکت فعال داشتند و نه تنها قانون حجاب اجباری و گشت ارشاد بلکه سایر تبعیض ها و نابرابری ها در جامعه و در یک کلام، کلیت نظام دیکتاتوری مذهبی و سرکوبگر را به چالش کشیدند. هرچند به دلایل گوناگون و از جمله سرکوب، این جنبش در شرایط فعلی در رکود نسبی بسر می برد اما مقاومت و اعتراضات زنان پیوسته در بطن جامعه جاریست. هزاران زنی که با وجود جریمه های سنگین و خطر دستگیری همچنان از بر سر گذاشتن حجاب اجباری، این نشانه تسلط بر پیکر زنان، خوداری می کنند  و یا اقدام شجاعانه آهو دریایی دانشجوی دانشگاه آزاد در تاریخ ۱۲ آبان،  نشانه هایی از تداوم مبارزه زنان برای دستیابی به آزادی، برابری است.

ما در“همبستگی فراگیر برای آزادی و برابری درایران” و“کنگرہ ملیتھای ایران فدرال” بر این باوریم که خشونت بر زنان یک پدیده و ناهنجاری اجتماعی یی است که نتایج فاجعه بار آن کلیت جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد۔ هم ازاین رو، رفع هر گونه خشونت علیه زنان بایستی یکی از اصلی ترین اهداف ائتلافها، احزاب، سازمانها و جریاناتی باشد که علیه رژیم زن ستیز و ضد بشری حاکم بر ایران مبارزہ میکنند۔

پیش بسوی استقرار جامعه ای عاری ازھر نوع خشونت، تبعیض، نابرابری و تأمین و تضمین عدالت اجتماعی، آزادی و برابری درایران پس از جمھوری اسلامی ایران.

کنگره ملیتهای ایران فدرال

همبستگی فراگیر برای آزادی وبرابری درایران

(ائتلاف سياسی متشکل از چهارده حزب، سازمان و جريان سياسی)

چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ / ۲۰ نوامبر ۲۰۲۴ ،  https://hambastegi.de/

*ضمیمیه: اعلامیۀ کانون نویسندگان ایران «در تبعید» وانجمن قلم ایران «درتبعید» به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان

https://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/more/117676/

بازار مشترک بین دو کشور افغانستان ازبکستان

آزادی تجارت درسایه نگرانی ازمحدودیت‌ها بر زنان ومالیات یک‌جانبه

 ببرک احساس، خبرنگار اعزامی بی‌بی‌سی به ازبکستان: بازار مشترک افغانستان – ازبکستان که چند ماه پیش بازگشایی شد، درحال رونق گرفتن است و روزانه صدها تن از شهروندان افغانستان برای خرید به این بازار می‌روند.

این بازار که درآن سوی رود آمو درمنطقه مرزی شهر ترمز ازبکستان گشوده شده است، فرصتی را برای تاجران و فروشندگان هردو کشور فراهم کرده تا فراورده‌ها وکالاهای تجارتی‌ خود را دراین بازار بفروش برسانند. شهروندان ازبکستان نیز روزانه از این بازار خرید می‌کنند.

این بازار در۲۹ آگوست با حضور عبدالله آریپوف، نخست‌وزیر ازبکستان افتتاح شد. درمراسم افتتاح یک هیئت حکومت طالبان ومقامات قرقیزستان، قزاقستان وجمهوری آذربایجان نیز دعوت شده بود

نگرانی تاجران افغانستان از تعرفه‌های گمرکی و مالیات: با آنکه مقامات ازبکستان می‌گویند بازرگانان افغان اجازه دارند ازتجارت بدون مالیات دراین منطقه آزاد استفاد کنند اما تاجران افغان دراین بازار هنوزهم از احتمال وضع مالیات بر عایدات شان نگران هستند.

جمعه الدین حاجی‌زاده، منشی تاجران افغان دراین بازار، می‌گوید «تاجران افغان درابتدا درمورد این بازار زیاد مطمین نبودند که آیا موفق خواهد بود یا خیر تا اینکه مقامات افغانستان وازبکستان به آنها اطمینان دادند که سرمایه تاجران دراین بازار مصون خواهد بود» به گفته وی تاجران افغان نگران آن بودند که اگر دراین بازار سرمایه‌گذاری کنند، شاید روزی این مرز بسته شود.

با این حال شماری از فروشندگان افغان دراین بازار می‌گویند هنوزهم آنها با مشکلاتی روبرو هستند.

جمال، یکی از فروشندگان افغان دراین بازار می‌گوید هنگام سفر از حیرتان به این بازار درازبکستان آنها بعضی روزها ساعت‌ها در صف منتظر می‌مانند ومشتریان شان قبل از آنها به بازار می‌رسند. آنها دراین بازار جای ندارند تا شبها اقامت کنند و باید حتما به شهرک حیرتان ومزارشریف به جانب افغانستان برگردند. او می‌گوید هنوزهم نگران وضع محصولات گمرکی و مالیات از سوی مقامات ازبکستان است.

با این حال محمد نادر یک تاجر فروشنده دیگر افغان می‌گوید از کار دراین بازار راضی است که دراین مدت توانسته است کار و کاسبی اش را رونق دهد. به گفته وی تاجران افغان دراین بازار از مالیات معاف هستند.

سفر به خارج: این مکان ۳۶ هکتاری در سمت ازبکستان واقع شده است. براساس توافقنامه بین حکومت طالبان و ازبکستان، شهروندان افغانستان می‌توانند بدون ویزا به این بازار بروند ودرصورت نیازمی‌توانند تا ۱۵ روز دراین منطقه آزاد اقتصادی میان دو کشور اقامت کنند.

صابر منگل که از کابل برای دیدار به این بازار آمده است، می‌گوید این بار اول است که بدون ویزا به یک کشور خارجی سفر می‌کند.

مسئولان ازبکستان که اداره این بازار را در دست دارند، می‌گویند در بلاک اول این بازار مشترک که در حال حاضر فعال است، ۳۶۳ مغازه وجود دارد که ۲۷۵ مغازه آن برای بازرگانان و فروشندگان ازبکستانی و ۸۸ مغازه آن برای فروشندگان افغان اختصاص یافته است.

درمنطقه آزاد این بازار یک بیمارستان مجهز هم ساخته شده است که توانسته افغان‌هایی‌ را که به دنبال درمان هستند، جلب کند. روزانه ده‌ها تن از افغانها شامل زنان و مردان برای درمان به این بیمارستان مراجعه می‌کنند. به گفته آنها از آنجا که دریافت ویزای پاکستان برای افغان‌ها دشوار شده است، حالا انها بدون نیاز به ویزا به این بیمارستان مراجعه می‌کنند.

دراین مجمع همچنین یک خوابگاه، هتل هیلتون ویک رستوران هم ساخته شده که غذاهای ترکی وازبکی را به مشتریان ارائه می‌کند.

محدودیت بر سفر دختران و زنان بدون «محرم شرعی»: هرچند روزانه مردان زنان و خانواده‌های افغان هم برای خرید وهم بازدید وتفریح به این بازار می‌روند اما مسئولان طالبان دربندر مرزی حیرتان از مدتی به این سو بر رفتن زنان و دختران جوان به این بازار محدودیت وضع کرده‌اند. مقامات حکومت طالبان می‌گویند درمواردی دیده شده که دختران و پسران جوان بدون اینکه به همدیگر «تعلق شرعی» داشته باشند، می‌خواستند به این زون (منطقه) آزاد سفر کنند ازاین رو حالا دختران و زنان باید در گذرگاه حیرتان اسنادی ارائه کنند که تایید کند، مرد همراه محرم آنها است.

شماری ازخانواده‌ها در مزار شریف گفته‌اند در مواردی افراد طالبان حتی به زنانی‌که با اعضای خانواده‌شان می‌خواسته‌اند از افغانستان به این بازار بروند، اجازه رفتن را نداده‌اند.

چندی پیش مقامات حکومت طالبان همچنین ازازبکستان خواستند تا کنسرت‌ها وبرنامه‌های موسیقی دراین بازار مشترک مرزی را لغو کند.

مسئولان ازبکستانی می‌گویند این منطقه آزاد به گونه‌ای طراحی شده است که در آینده بتواند ۱/۴ میلیون دلار تجارت ماهانه داشته باشد و سالانه بیش از ۱/۵ میلیون نفر را جذب کند.

به گفته آنها در بیشتر از دو ماهی که این بازار به فعالیت آغاز کرد، حدود پنجاه هزار نفر از آن بازدید کرده‌اند.

انتظار می‌رود که این منطقه آزاد تجاری برای حدود ۳ هزار نفر زمینه کار را فراهم کند که یک سوم ازاین مشاغل به افغان‌ها اختصاص دارد. به گفته مقامات ازبکستان خدمات بس بین مزارشریف و منطقه آزاد آماده می شود تا انتقال روزانه برای کارگران افغان فراهم شود.

چینی‌ها و روس‌ها به این بازار «می‌پیوندند»

مقامات ازبکستان می‌گویند افغان‌هایی‌که می‌خواهند تجارت خود را دراینجا راه اندازی کنند، به قرضه وکمک‌ مالی دسترسی خواهند داشت.

علاوه بر شرکت‌های ازبکستانی و وتاجران افغان، روس‌ها، اوکراینی‌ها وبلاروسی‌ها قبلاً به خرید غرفه‌ها دراین بازار علاقه نشان داده‌اند.

به گفته مقامات ازبکستانی اما چینی‌ها بیشترین علاقه را به این بازار نشان داده اند ودرحال حاضر یک بخش بزرگی از این بازار درحال ساخت برای تاجران چینی است

طالبان درحیرتان بازار آزاد بین‌المللی می‌سازند: مسئولان حکومت طالبان در ولایت بلخ می‌گویند که آن‌ها درحال حاضر کار روی طرحی را آغاز کرده‌اند که براساس آن درمنطقه بندری حیرتان یک بازار بزرگ تجاری آزاد وبین‌المللی ساخته خواهد شد.

امیر محمد متقی، رئیس صنایع و تجارت بلخ، به بی‌بی‌سی گفت که این بازار بزرگ تجاری آزاد و بین‌المللی با استانداردهای جهانی و در مساحت وسیعی ساخته خواهد شد، که تاجران کشورهای آسیای میانه ودیگر کشورها درکنار تاجران افغان در آن فعالیت خواهند کرد.

بی.بی.سی، 3 آذر۱۴۰۳ - 23نوامبر2024

https://www.bbc.com/persian/articles/cew2rgnvkldo

۱۴۰۳ آبان ۲۹, سه‌شنبه

ملت اقلیت قومی ومسئله ملی در ایران

 

ملت ، اقلیت قومی و مسئله ملی درایران

ملت چیست؟ : درعلم جامعه شناسی، انسانهای تشکیل دهنده یک جامعه به نسبت درجه پیشرفت زندگی اجتماعی- اقتصادی خویش ، در یکی ازپله های تکامل اتنیکی یعنی طایفه ، قوم، قبیله، خلق، ملت قرار میگیرند. در دنیای امروز درکنار ملت های پیشرفته اروپا و آمریکا قبایل گوناگونی وجود دارند که بصورت ابتدائی درجنگلهای آفریقا و آمازون زندگی میکنند. قوم، قبیله و یا طایفه نامیدن گروه های انسانی با مناسبات پیشرفته سرمایه داری اشتباه محض بحساب میاید .

در رابطه با مفهوم "ملت" تعریف مشخص وقابل قبول ازجانب عموم وجود ندارد. علیرغم این، ساده ترین تعریف ملت میتواند :  " ملت خلقی است که به حرکت سیاسی روی آورده است " باشد. (1)

پولیتولوق مشهور دانشگاه هاروارد در تعریف "ملت" مینویسد: "ملت جمعیتی است تشکیل یافته از Karl Deutsch

فردها که در رابطه با مسائل و موضوعات مختلف، میتواند سریع، افکتیو وبدون در نظر گرفتن فاصله باهم ارتباط برقرار کند" (2). طبیعی است که برای برقراری این ارتباط زبان و فرهنگ مشترک شرط اصلی بحساب میاید. اگر این خلق صاحب آپارات دولتی و قوه سیاسی خودمختار باشد، در اینصورت یک "ملت" خوانده میشود.

بعبارت دیگر طبق تعریف کارل دویچ "ملت خلقی است که صاحب دولت خویش" باشد.(3)

بروشنی میتوان ملاحظه کرد که، تعریف کارل دویچ از مفهوم ملت بسیار محدود بوده وبرخلاف واقعیت های عینی جامعه بشری میباشد. زیرا طبق استدلال این نظریه، خلقی که در مرحله تشکیل دولت ملی خویش میباشد، هنوزنمیتواند " ملت" نامیده شود. درتعریف کارل دویچ اتینکهای صاحب کاراکتر ملی مثلا باسک ها، کاتالانها، شوتلاندیها، سیک ها، تبت ها، فلسطینیها و... که هنوز موفق به تشکیل دولت ملی خویش نگردیده اند بفراموشی سپرده میشوند. (4)

بنابراین با اطمینان تمام میتوان گفت که : "ملت بدون دولت و دولت بدون یک ملت واحد میتواند موجود باشد". (5). بعبارت دیگر در تعریف "ملت" داشتن و یا نداشتن دولت ملی رول مهمی را بازی نمیکند.

جامعه شناس مشهور آلمان در مقوله مربوط به" ملت" چنین میگوید: " ملت گروه های معینی از Max Weber

انسانهاست که حس همبستگی بخصوصی را نسبت بهمدیگر دارا میباشند" (6). در اولین نگاه این تعریف بی اعتبار بنظر میرسد. زیرا " حس همبستگی متقابل" میتواند در نهادهای دینی، حزبی و یا سندیکائی هم موجود باشد. علیرغم این، بکار بردن واژه "بخصوص" در این تعریف ماهیت اصلی این کلمه را آشکار میسازد. زیرا "حس همبستگی بخصوص" توسط عوامل مشترکی که تشکیل دهنده ملت است (زبان، کولتور، شعور تاریخی، آداب و رسوم، دین و هدفهای سیاسی) بوجود میاید و در جامعه زنده نگه داشته میشود.

در بوجود آمدن هویت ملتها عوامل مشترک دارای اهمیتهای گوناگونی میباشند. بعنوان مثال، صربها و یونانیها علیرغم اینکه صدها سال زیر سلطه امپراتوری عثمانی بودند، دین ارتودکس مسسیحی را بمثابه سمبول ماهیت اتنیکی خویش تلقی میکردند. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی هنگامیگه در سال 1923 بین یونانیها و تورکها تبادل اهالی انجام میگرفت، تعلق به ملت تورک و یا ملت یونان بودن، تابع خواست شخص و یا زبان او نمیشد، بلکه متعلق بودن این شخص به دین اسلام و یا دین مسیحی شاخص تعین کننده بحساب میامد.

در بیشتر مواقع عامل زبان در بوجود آمدن هویت ملتها اهمیت بیشتری را نسبت به عامل دین بازی کرده است. در این رابطه میتوان به مناسبات مختلف از جمله مناسبات بین آلمانها و لهستانیها را در رابطه با ایالات شرقی پرویس ها و همچنین به منطقه ماورا شلزی و در منطقه بؤو به مناسبات بین چک ها، اسلاوها و آلمانها اشاره کرد. زبان در اتحاد ملی رومانیها نیز عامل اساسی بوده است. ماهیت زبان در تعلق به یک اتینک و یا جدا بودن از آن، وقتی عیان میگردد که انسان در یک کشور بیگانه زبان آن کشور را نمیفهمد. این مسئله در اروپا تا سال 1918 در امپراتوریهای کثرالملله عثمانی، روسیه و هابس بورق وجود داشته است.

در بعضی از مواقع عوامل زبان و دین بصورت مشترک در بوجود آمدن هویت ملی یک اتنیک رل اساسی را بازی میکنند. برای مثال میتوان لهستانیها و یا تا اوایل قرن 19 والون، فلام و هلندیها را در کشور متحد هلند مثال زد. عوامل دین و زبان در سال 1830-1831 سبب فروپاشی کشور متحده هلند و بوجود آمدن دو کشورمستقل هلند و بلژیک شد.

ملت شناس و محقق مشهور انگلیس "ملت" را گروه های انسانی میداند که ، در میان آنها حس Hug-Ston-Waston

همبستگی ، فرهنگ و شعور ملی مشترک موجود میباشد و آنها خویشتن را بمثابه یک جمعیت تلقی میکنند. بعقیده او "ملت موقعی بوجود میاید که، اکثر انسانهای یک جامعه خویشتن را ملت میشناسند و همانند ملت نیز رفتار میکنند" (7).

"ملت – دولت" و "ملت – کولتور"

تاریخشناس مشهورآلمان درتحقیقات خویش راجع به "ملت"هم از"ملت زائیده شده ازFriedrich Meinheke

دولت"  (اشتاتس ناسیون) وهم "ملت زائیده شده از کولتور" (کولتور ناسیون) صحبت میکند. (😎

ماینهکه در تشکیل " ملت زائیده شده از دولت" اصل برابری و یگانگی انسانها و همچنین حق آزادانه فرد و جمع در "تعین سرنوشت خویش" را شرط اساسی میشمارد. در اینجا ماینهکه مخصوصا عقیده تاریخ شناس دینی فرانسه

را که در سال 1882 در رابطه با تعریف ملت میگوید : " وجود یک ملت باید هر روز از خود Ernest Renan

او پرسیده شود" درنظر میگیرد. (9) ارنست رنان در ادامه تعریف خویش میگوید: "ملت جمعیت بزرگی است با حس همبستگی متقابل که درگذشته قربانی داده و درآینده نیز به دادن قربانی حاضراست" . (10)

در رابطه با "ملت زائیده شده از کولتور" (کولتور ناسیون) باید خاطرنشان ساخت که، این ملت نباید حتما صاحب دولت ملی، پول ملی، ارتش ملی و یا ارگانهای دیگر سیاسی باشد. زیرا: وجود عینی عناصر مشترک درجامعه که جزو داده های طبیعت و تاریخ بحساب میایند (زبان، دین ، ادبیات، تاریخ، موسیقی، آداب ورسوم) در تشکیل استروکتور یک ملت کافی میباشند. این ملت بعد از سیاسی شدن و موفق به تشکیل دولت ملی شدن به ملت با دولت (اشتاتس ناسیون) تبدیل میشود. در این رابطه میتوان لهستانیها، آلمانهاو یهودیها را مثال آورد. آلمانیها علیرغم اینکه خود را از اواخر قرن 18 ملت میشناختند، در سال 1871 موفق به تشکیل دولت ملی خویش گردیدند. لهستانیها در سال 1772 بین سه دولت بزرگ یعنی روسیه، اطریش و پرویس تقسیم شدند و در سال 1918 موفق به تشکیل دولت ملی خویش گشتند. (11) . یهودیهای پراکنده در نقاط مختلف دنیا که خویشتن را صاحب اصلی خاک فلسطین میدانستند در سال 1948 دولت ملی خویش یعنی اسرائیل را تشکیل دادند. (12)

در کشوریکه بخواست اکثریت جامعه، "ملت" براساس دولت بوجود میاید، درآنجا انسانها بدون در نظرگرفتن موقعیتهای اقتصادی و اجتماعی خویش شهروند آن کشور محسوب میشوند وافراد بمثابه انسانهای بحد بلوغ رسیده درتمامی شئونات اجتماعی دارای حقوق مساوی میباشند. (13)

با تعریف نهائی از مفهوم "ملت" و اشاره کوتاه به تعریف "ملیت" بسراغ مسئله ایران برویم:

ملت، گروههای انسانیست که عناصر مشترکی را (زبان، کولتور، دین، هدفهای سیاسی) از تاریخ و طبیعت به ارث گرفته، افراد آن با همدیگر پیوند و همبستگی داشته و مصالح مشترک خویش را شناخته اند. این گروه اجتماعی دولت ملی خویش را تشکیل داده و یا خواهان تشکیل آن میباشد. شناختن خویش بمثابه یک ملت و خواست حق تعین سرنوشت بدست خویش برای وجود یک ملت کافیست.

بیشتر اوقات در ادبیات سیاسی اوپوزیسیون ایران، مفهوم "ملت" و "ملیت" بغلط یکسان وهم معنا بکار برده میشود. ملیت در درجه اول به اقلیت کوچک اتنیکی شامل میشود که خواهان حفظ ومحترم شمرده شدن زبان و فرهنگ خویش است و حد اکثر خواست خود را در خودمختاری فرهنگی و سیاسی در چارچوب کشوریکه مسکون آنجاست خلاصه میکند. مشخصه بارز "ملیت" ، دوری جستن از تشکیل دولت ملی میباشد. در اروپای غربی کلمه "ملیت" به تابعیت دولتی نیز گفته میشود. (14)

مسئله ایران

تا اواخر قرن 19 واوایل قرن بیستم اقتصاد سنتی ایران بر پایه مناسبات کشاورزی و دامداری بنا ګردیده بود. این استروکتور در اثر مداخله دولتهای اروپایی بخصوص انګلستان و روسیه شروع به فروپاشی کرد. سرازیر شدن سرمایه خارجی به کشور، ایجاد کارخانجات گوناگون در شهرهای بزرگ، دادن امتیازات فراوان به کشورهای خارجی، تبدیل شدن ایران به کشور نیمه مستعمره و بالاخره بوجود آمدن طبقات نوین اجتماعی سبب پیدایش مناسبات ګاپیتالیستی در کشورګردید. رشد و تکامل دینامیک این مناسبات، تغییرات مهمی را در بخشهای گوناگون جامعه بوجود آورد. انقلاب مشروطیت، تدوین قانون اساسی، تفکیک قوای دولتی، بوجود آمدن احزاب سیاسی وبالاخره تعویض سیستم دولتی از سلطنت به جمهوری اجزائی از تغیرات مهمی هستند که از آن تاریخ تا بامروز در بخش سیاسی جامعه بوقوع پیوسته اند. مناسبات سرمایه داری بخش فرهنگی جامعه را نیز مورد تغییر وتحول روزافزون قرار داد. آشنائی و راه یافتن به دنیای مدرن اروپا، بوجود آمدن روشنفکران غیر مذهبی، ترجمه کتابهای علمی، ادبی و اجتماعی، گسترش مطبوعات، رادیو- تلویزیون ، سینما، ساتلیت و اینترنت ، بخشی از این تغیرات اساسی هستند که امروزه شاهد آن میباشیم.

در کشور ایران مدتهاست که مدارس مدرن، دانشگاهها و مراکز علمی بوجود آمده و مشغول فعالیت میباشند. مدتهاست که میلیونها نفر از تحصیل کرده های دانشگاهی ومتعلق به اتنیکهای گوناگون درشئونات مختلف اجتماعی - اقتصادی مشغول بکار میباشند. مدتهاست که میلیونها کارگر ترک ،کرد، فارس، ترکمن، بلوچ وعرب در صنایع مختلف کشور و در خدمات اجتماعی انجام وظیفه میکنند. از جمعیت تقریبا 74میلیونی کشور بیشتر از 65% در شهرها زندگی میکنند. در دهات تا حدودی تاسیسات مدرن آبیاری، برق، جاده، حمام و بیمارستانها بنا شده ودر حال گسترش میباشند. رفت و آمد بین دهات و شهرها افزایش یافته،اتوبانها، هواپیما و قطارامکان برقراری روابط بین اهالی مناطق مختلف کشوررا با یکدیگر و با کشورهای خارج فراهم آورده اند...

بعبارت دیگر، مدتهاست که در ایران مناسبات کشاورزی و دامداری قرن 19 فروپاشی کرده و جامعه ایران به دنیای سرمایه داری پیشرفته پای گذاشته است. این گذار سبب پیدایش طبقات و قشرهای نوین اجتماعی گردیده وانسانهای متعلق به اتنیکهای گوناگون کشوررا از رعیت و کشاورزو دامدار سنتی به کشاورز صنعتی ، کارفرما، کارگر صنعتی ، کارمند و دانشجوی شهرنشین ارتفا داده است. طوایف و اقوام جامعه ی سنتی ایران نیزمرحله قوم و طایفه و قبیله را پشت سر گذاشته و امروزه بمثابه ملت های بدون دولت، خواهان تشکیل دولت ملی خویش میباشند.

کشور کثیرالملله و سیستم اداری کشور

بنا به دلایل و تعاریف فوق، ایران کشوری است کثیرالملله. درایران بغیر از اقلیت های دینی – مذهبی، ملت های تورک آذربایجان، کردها، بلوچها، فارسها، تورکمنها و اعراب زندگی میکنند. تا بکار آمدن حکومت پهلوی سیستم اداری کشورایران سیستم غیرمتمرکزبود. امورات داخلی دهات، شهرها وایالات توسط انجمنهای محلی و هیاتهای ریش سفیدان، معتمدین و اصناف اداره میشد. وظیفه دولت مرکزی جمع آوری مالیات، حفاظت از امنیت راه ها و پاسداری ازمرزهای کشوربود. بهمین خاطر کشورایران "ممالک محروسه ایران" نامیده میشد.

ناکام ماندن هدفهای دموکراتیک انقلاب مشروطیت و زیر پا گذاشته شدن اصل"انجمنهای ایالتی و ولایتی سبب بروز نارضایتی های عمیق و کوششهای خودمختار طلبانه در بعضی از ایالات کشور شد. تشکیل دولت ملی اذربایجان بدست شیخ محمد خیابانی، جنبش جنگل، تشکیل منطقه خودمختارعربستان بدست شیخ خزعل، جمهوری تورکمنستان بدست عثمان آخوند کوششهائی بودند در راستای حق خودمختاری واداره امورداخلی بدست خود. با سرکار آمدن رضا شاه بنیانگذار سلسله پهلوی پان ایرانیسم و شونیزم عظمت طلبانه زبانی - نژادی (زبان فارسی و نژاد آریائی) جزئی از ایدئولوژی دولتی شد. وجود خلقهای متنوع در ایران نفی، تحصیل بزبان آنها قدغن و تبعیض اقتصادی و سیاسی در دستور کار دولت قرار گرفت. رضا شاه با پشتیبانی انگلستان و با استفاده از قوای نظامی موفق به متمرکز کردن سیستم اداری کشور و تحمیل شرایط استعماری به خلقهای غیرفارس شد.علیرغم این، خلقهای غیرفارس لحظه ای از مبارزه بر علیه استعمارفرهنگی –اقتصادی و کوشش برای تعین حق سرنوشت خویش نکاستند . بطوریکه چند ماه بعد از سقوط رضا شاه و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین ،حکومتهای خودمختار آذربایجان و مهاباد تشکیل شدند. حکومت ملی اذربایجان توانست فقط یکسال حاکمیت ملی خلق آذربایجان را برپا کند و درعرض این مدت کوتاه اقدامات مترقی اجتماعی – اقتصادی انجام دهد.

بنیانگذار حکومت ملی آذربایجان سید جعفر پیشه وری در تاریخ 28 ژانویه 1946 با استناد به "حق تعین سرنوشت ملتها بدست خود" برای برسمیت شناخته شدن حکومت ملی آذربایجان به سازمان ملل مراجعت کرد.

رژیم تهران که هنوزبه نیرومندی ارتش برای تجاوز به اذربایجان مطمئن نبود، متوسل به سیاست نیرنگ و دروغ ماکیاولیستی شد. در 14 ژوئن 1946 بین نماینده دولت تهران مظفر فیروز و رئیس حکومت ملی آذربایجان پیشه وری موافقتنامه 15 ماده ای در تبریزبه امضا رسید. در این موافقتنامه از جمله خودمختاری آذربایجان در کادر دولتی ایران به رسمیت شناخته شد، زبان ترکی زبان رسمی آذربایجان اعلام گردید، آذربایجان دارای ارتش و دارایی مستقل شد و...

علیرغم این موافقتنامه و پیش ازرسیدگی سازمان ملل متحد به درخواست رئیس دولت آذربایجان، واحدهای ارتش دولت مرکزی تحت نظر مستقیم محمد رضا شاه در تاریخ 24 نوامبر 1946 به سوی آذربایجان سرازیر شدند. حکومت ملی آذربایجان سقوط واراضی این دیار به اشغال نیروهای متخاصم ارتش درآمد. هزاران انسان آزادیخواه که خواستی جز اجرای اصل انجمنهای ایالتی و ولایتی وتعین سرنوشت ملت آذربایجان بدست خود نبودند، بدست جلادان رژیم تهران به قتل رسیدند. رژیم پهلوی بار دیگرشرایط استعماری را به آذربایجان تحمیل گرداند و همچنان به سیاست نسل کشی فرهنگی ادامه داد.

در این میان جیره خواران قلم بدست استعمار، حرکت ملی و ضد استعماری آذربایجان را که دارای پایه های عمیق و گسترده اجتماعی بود، ساخته و پرداخته روسها اعلان کرده و ادعا کردند که گویا": فرقه دموکرات آذربایجان میخواست آذربایجان را از ایران جدا و به شوروی الحاق کند و...". اینها برگشتن خانها و زمینداران بزرگ، سوزانده شدن کتابهای درسی به زبان ترکی، قدغن شدن سیستم تحصیلی به زبان ترکی، اعدامها و سربریدنهای وحشیانه ، تجاوز به دختران و زنان و غارت اموال دهقانان را "روز نجات آذربایجان" نامیدند.

حکومت ملی آذربایجان هنگامی تاسیس گردید که کشور ایران تحت اشغال نیروهای متفقین بود. بدون شک، خودداری روسها از تخلیه بموقع آذربایجان و حمایت موقت آنان از حکومت خودمختار آذربایجان سر آغاز جنگ سرد بین دو اردوگاه متخاصم بود . استالین درجستجوی منافع اقتصادی – استراتژی روسیه و احتمالا نقشه تصاحب آذربایجان جنوبی و یا سر کار آوردن حکومتی دست نشانده درآنجا بود. با تمام این تفصیلات اسناد وفاکتهای موجود ثابت میکنند که: اولا رهبران حکومت ملی آذربایجان نیت جدائی از ایران و قبول بندگی استالین را نداشتند و ثانیا اگرهم اینچنین میبود که نبود، آیا گردن نهادن به حاکمیت روسها صدها بار بهتر از ستم رضاشاهی و سیاست استعماری قرون وسطائی رژیم تهران که حتی ابتدائی ترین حق انسانی یعنی تحصیل بزبان مادری را از دست ملت ترک آذربایجان گرفته بود نمیشد؟.

راستی اگر روسها بقول این اقایان آذربایجان جنوبی را تصاحب میکردند ویا درآنجا دولت وابسته به خویش را بوجود میاوردند چه میشد و امروزخلق اذربایجان چه سرنوشتی را دارا بود؟

آیا غیراز این میشد که امروزه آذربایجان صاحب ملت و سرزمین واحدی میبود؟ آیا غیر این میشد که ملت آذربایجان صاحب دولت ملی خویش میگردید؟ آیاغیراز این میشد که زبان و فرهنگ ما آزاد بود؟ آیا غیر از این میشد که ملت آذربایجان صاحب ثروتهای زیرزمینی خود میشد؟ آیا غیر از این میشد که امروزه نمایندگان ملت واحد آذربایجان در مجامع بین المللی جای میگرفتند و....

آری ، غرب پیروز شد و رژیم آپارتاید پهلوی ازبکارگیری ارزشهای دموکراتیک غرب خودداری کرد. استبداد فردی جایگزین حکومت قانون شد و جلوی آزادیهای سیاسی و پیشرفت اجتماعی را گرفت. بیت المال مملکت به مالکیت خصوصی تبدیل گردید و درآمد کشور کلان کلان تاراج شد. هزاران انسان آزادیخواه و عدالت طلب بخاطر مبارزه با دیکتاتوری وبرقراری آزادیهای فرهنگی - سیاسی بقتل رسید. میلیونها انسان ترک ، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن قربانی سیاست ضد انسانی اسیمیلاسیون اجباری شدند. امروزه نیز این سیاست از طرف رژیم جمهوری اسلامی ادامه دارد و همراه این فجایع فرهنگی – اجتماعی فاجعه عظیم اکولوژی با خشک کردن عمدی دریاچه ارومی در انتظارملت آذربایجان است.

درحال حاضراکثریت "روشنفکران" فارس زبان ایران حاضر به دیدن تغییرات عمیق دموکراتیک درسطح دنیا ومنطقه نبوده وهمچنان مشغول تئوری بافیهای نو استعماری میباشند. اینان بجای قبول حق تعین سرنوشت ملتها بدست خود، بجای قبول وجود ملتهای گوناگون درایران، بعوض مبارزه عملی برای حقوق پایمال شده اتنیکهای غیرفارس، بعوض ارائه طرح های مترقی و واقعا دموکراتیک در رابطه با مسئله ملی ، در گفتار و نوشته های قیم منشائه شان به دماگوژیهای ارزان متوسل شده و پی در پی از مقدس بودن "تمامیت ارضی ایران"، "ملت و فرهنگ ایران"، "وحدت ملی ایران" و... صحبت میکنند. ازصفوف اینان چند بازنشسته سیاسی نیز که اتفاقا بزبان ترکی حرف میزنند و ازخواندن و نوشتن بزبان مادریشان بیسواد ماندن را ترجیح میدهند، خویشتن را بعنوان سخنگویان منافع ملت آذربایجان ومتخصصین حل مسئله ملی درایران جا میزنند.

بطور خلاصه درجواب این نوشته ها وتئوریهای نواستعماری باید گفت:

اولا: در ایران ملتی بنام "ملت ایران" وجود ندارد. زیرا بطوریکه در بالا نشان داده شد، شرط لازم برای تشکیل یک ملت واحد در کشور کثیرالملله (دولت- ملت)، دارا بودن فرد و جمع به "حق تعین سرنوشت خویش بدست خود" میباشد. این حق تابحال در ایران وجود نداشته و بطوریکه شاهد آن هستیم مورد قبول طبقه سیاسی وسازمانهای اپوزیسیون جامعه فارس زبان ایران نیز نمیباشد.

ثانیا: در کشورایران اتنیکها از لحاظ اجتماعی - اقتصادی دارای حقوق مساوی نیستند. نمایندگان انتخابی و واقعی اتنیکهای غیرفارس درهیات دولت و اداره سیاسی کشور نقشی را بازی نمیکنند. زبان، فرهنگ و مذهب آنها قدغن و یا تحت فشاردولت مرکزی است. سیاست فرهنگی - مذهبی و در بسیاری از موارد اقتصادی دولت تنها در خدمت منافع اتنیک فارس و مذهب شیعه میباشد. روشن است که ، در چنین کشوری نمیتوان از ملت واحد و یا از وحدت ملی صحبتی بمیان آورد.

واقعیت این است که، در نواحی مرزی ایران با کشورهای همسایه ملتهای تقسیم شده زندگی میکنند. این ملتها برخلاف خواست واراده خود بخاطر جنگها و کشمکشکهای گوناگون سیاسی بدو قسمت تقسیم شده اند. تمایل به جدائی و تشکیل دولتهای مستقل ملی واحیانا وحدت دوباره با بخش بیرونی متعلق به خویش، بین اهالی این مناطق روز به روز در حال گسترش است. سبب این تمایلات را باید هم در تاثیر بخش بیرونی متعلق به خویش که سبب بیداری روزافزون ملی این اتنیکها در کشور ایران گردیده اند و هم در سیاست تبعیض آمیز دولت ایران جستجو کرد. پروسه لاینقطع بیداری ملی و گریز از ایران که آنرا میتوان جبر ویا انتقام تاریخ نامید باعث ترس روزافزون طبقه سیاسی شوونیزم زده فارس زبان ایران گردیده است. این طبقه برای جلوگیری از تشدید سرعت این پروسه که نا گریز به پایان یافتن برتریهای فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی اتینک فارس زبان منجر خواهد شد، بهترین پادزهر را در کاشتن تخم کینه بین اتنیکهای غیرفارس مثلا ترکها و کردها ، تشدید اختلافات درونی تشکیلاتهای سیاسی ملتهای غیرفارس و سکوت در مقابل سیاست سرکوبگرانه رژیم قرون وسطائی ایران جستجو میکند . جای تعجب نخواهد بود اگر روزی این طبقه شوونیزم زده را همانطوریکه آقای داریوش همایون میگفت، " بخاطر جلوگیری از تجزیه ایران" بطور علنی در کنار رژیم جمهوری اسلامی ببیینیم.

درایران امروز نقش ملتهای تحت استعمار شگفت فزونی گرفته، موفقیت آنها به مثل معروف "دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد". آنها با عزم راسخ برای "حق تعین سرنوشت خویش" مبارزه میکنند و هر روز بندی از زنجیرهای استعمارملی را پاره میکنند.

آیا میتوان ازبخش مترقی و واقع بین اوپوزیسیون اتنیک فارس انتظار داشت که با استواری و شهامت تمام در مقابل شوونیزم فارس و تئوریهای استعماری آن قد علم کند؟ آیا میتوان ازاین بخش انتظار داشت که با ارائه طرحهای مدرن برای همکاری کشورهای منطقه واحیانا تشکیل کنفدراسیون و اتحادیه دولتها افق ها و پرسپکتوهای تازه ای را به نمایش بگذارد؟

ببینیم و قضاوت کنیم!

1- Peter, Alter; Nationalismus: Dokumente zur Geschichte u. Gegenwart eines Phenomens; München 1994; S. 22

2-5- Karl W. Deutsch; Der Nationalismus und seine Alterfnative; München 1992; S. 1-16

6- Max Weber; Wirtschaft und Gesellschaft; Tübingen, 1976; S. 528-530

7- Hug-Stone-Waston; Nations and States; London 1977; S. 5-12

8- Friedrich Meinheke; Weltbürgertum und Nationalstaat; München/Berlin; 1911; S. 1-3, S. 9-13

9- (9-12) Ernest Renan; Was ist eine Nation? In: Neuen und alten Nationalismus: (Michael Jesimann/Hennine Ritter) Leipzig 1993; S. 308-310

10- (13-14) Fischer Maria; Biologismus, Rassismus, Nationalismus; Wien 1995; S. 160; S. 172

احمد امید یزدانی ، برلین  15سپتامبر 2021