۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

یک زن ترک مسلمان در آلمان وزیر شد

دویچه وئله، 2010-04-28 ، در رسانه ها

آیگول اوزکان، یک حقوق‌دان ترک‌تبار محافظه‌کار، به سمت اولین وزیر ایالت نیدرزاکسن آلمان انتصاب شد. این زن که مادر یک پسر هفت ساله است، هنگام ادای سوگند از "خدا" خواست که در انجام وظایف محوله به او، یاریش دهد.

آیگول اوزکان، (Aygül Özkan) اولین وزیر ترک‌تبار آلمان است. او روز ۲۷ آوریل رسماً به مقام وزارت تأمین‌اجتماعی، زنان، خانواده، بهداشت و درمان و انتگراسیون ایالت نیدرساکسن انتصاب شد. این حقوقدان که ۳۸ سال بیش ندارد و در هامبورگ به‌دنیا آمده، عضو حزب محافظه‌کار دموکرات مسیحی آلمان است. احزاب ائتلافی حاکم در این ایالت، یعنی دموکرات مسیحی و لیبرال‌ها پیشتر بر سر انتصاب این زن مسلمان به توافق رسیده بودند.

اوزکان در مراسم ادای سوگند خود به عنوان وزیر، آرزو کرد که "خدا" در انجام وظایف محوله به او، یاریش دهد. نخست‌وزیر این ایالت، کریستیان وولف، عضو حزب دموکرات مسیحی، هنگام ادای سوگند اوزکان گفت، امیدوار است که این وزیر زن ترک‌تبار، سرمشق نسل جوان آلمانی‌مهاجرتبار قرار گیرد. او گفت: «نمونه‌ی اوزکان نشان می‌دهد که اگر آلمانی‌های مهاجرتبار پشتکار داشته باشند، می‌توانند به هر رتبه‌ای در آلمان دست یابند، حتی وزارت

جریحه‌دار شدن احساسات مسیحی

انتصاب یک زن مسلمان به مقام وزارت در آلمان، در رسانه‌های این کشور بازتاب گسترده‌ای داشت. به ویژه که آیگول اوزکان با اعلام این که به عنوان اولین اقدام، درصدد برخواهد آمد صلیب‌های موجود در کلاس‌های درس مدارس دولتی را گردآوری کند، خود به این جنجال‌ها دامن زد. صدای اعتراض هم‌حزبی‌های این وزیر محافظه‌کار، از همه بلند‌تر بود. شدت فشار اعضای حزب و گروه‌های محافظه‌کار که در اثر اظهارات اوزکان "احساسات مذهبی‌شان را جریحه‌دار می‌دیدند"، ‌به حدی بود که آیگول اوزکان گفته‌ی خود را تصحیح کرد و گفت، "به هیچ‌‌وجه‌قصد جریحه‌دار کردن احساسات مذهبی" آنان را نداشته است.

انتصابی شایسته

اغلب رسانه‌های آلمان، به‌ویژه رسانه‌های مناطق شمالی آلمان، انتصاب این اولین وزیر ترک‌تبار را به مقام وزارت، به عنوان نشانه‌ای مثبت ارزیابی کرده‌اند. روزنامه‌ی "میندنر تاگه‌‌بلات" (Mindener Tageblatt) در این رابطه می‌نویسد: «این که یک زن مسلمان با تبار ترکی و عضو حزب دموکرات مسیحی در آلمان به چنین مقام سیاسی‌ای دست یافته، خود نشانه‌ی پیشرفت است. امیدواریم که این امر، هم بر گروه‌های اقلیت‌و هم بر گروه‌های بسته‌ای که در "جامعه‌ای موازی" جامعه‌ی آلمان زندگی می‌کنند، تأثیر بگذارد؛ تأثیری تشویق‌کننده و هشداردهنده.»

در روزنامه‌ی "وتتسلارر نوی تسایتونگ" (Wetzlarer Neue Zeitung) در همین راستا آمده است: «اولین عضو ترک‌تبار کابینه‌‌ی ایالت نیدرساکسن در آلمان نه تنها هوای تازه‌ای در جو سیاسی این ایالت خواهد دمید، بلکه او از امروز سرمشق حدود ۵ / ۳ میلیون مسلمانی خواهد شد که در این کشور زندگی می‌کنند. این وزیر محافظه‌کار نشان می‌دهد که پیشرفت در آلمان امکان دارد و پشتکار داشتن برای همه صرف می‌کند، صرفنظر از تبار، جنسیت و تعلقات مذهبی آنان. حتی بیشتر از این؛ اوزکان نشان می‌دهد که آلمان در راه به رسمیت شناختن این واقعیت است که سرزمینی مهاجرپذیر است.»

روزنامه‌ی "بادیشه تاگه‌‌بلات" (Badisches Tageblatt) انتصاب آیگول اوزکان را از همین زاویه بررسی می‌کند و می‌نویسد که تأثیر این وزیر بر حدود "دو میلیون ترک‌تباری که بخش اعظم آن هنوز به میهن جدید و بیگانه‌ی خود تعلق‌خاطری پیدا نکرده‌اند، یعنی کسانی که در این جامعه زندگی و کار می‌کنند"، بسیار گسترده است.

روزنامه‌ی "نویه اوزنابروکه تسایتونگ" (Neue Osnabrücker Zeitung)، ضمن برشمردن نکات مثبت انتصاب آیگول اوزکان، به جنبه‌های "پرخطر" آن نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «این انتصاب خالی از خطر نیست. اوزکان در شهر بزرگ شده است و حساسیت لازم را در مورد مسائل مردمی که در روستاهای این ایالت زندگی می‌کنند، فاقد است. او باید از این لحاظ بسیار چیزها بیاموزد و حساسیت‌های لازم را کسب کند.»

ایلت نیدرساکسن، یکی از ایالت‌های شمالی آلمان است و از نظر بزرگی مساحت، پس از بایرن، دومین ایالت این کشور است. به نیدرساکسن سرزمین اسب‌ها هم می‌گویند. روی پرچم این ایالت، اسبی اصیل در حال پرش، نقش گرفته است. کشاورزی در این ایالت، نسبت به ایالت‌های دیگر آلمان، اهمیت شایان توجهی دارد.% FF/FW

-------------------------------------------

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

مصاحبه با روزنامه نگار ترکمن خانم صدیقه جاذبی

اگر شرايطش فراهم شود حتما زنان روزنامه نگار فعال وموفقي ازبین ترکمنها وارد جامعه خواهند شد

5 اردیبهشت 1389، س: قبل از همه کمی درباره ی زندگی وفعالیت‌ها، همچنین امکانات وموانع کارتان برای ما بگویید؟

من متولد گمیشان و فعلا ساکن تهران و دریک روزنامه اقتصادی به عنوان دبیر تحریریه مشغول فعایت هستم.تازگی با یک نقاش ترکمن که او نیز درتهران کار میکند، ازدواج کردم.

من از حدود سال 1380 وارد فعاليت‌هاي روزنامه نگاري شدم. با توجه به علاقه‌اي كه به اين حرفه داشتم از همان ابتدا تصميم گرفتم كه به صورت حرفه‌اي اصول خبرنگاری را ياد بگيرم و تنها به يادگيري تجربي بسنده نكنم. به همين دليل سعي كردم از حضور آقاي كاظمي كه تحصيلات روزنامه نگاري داشت استفاده كنم وبا بسياري از مفاهيم روزنامه نگاري درپيش ايشان آشنا شدم. بعد براي اينكه تكميل‌تر شود به مركز مطالعات وتحقيقات رسانه‌ها رفته و درآنجا هم با دروس روزنامه‌نگاري بيشتر آشنا شدم.

من براي ورود به اين عرصه با سختي‌هايي مواجه شدم. خيلي از اطرافيان دوست نداشتند كه درفاميل دختر خبرنگار باشد ولي من با توجه به علاقه‌اي كه داشتم تصميم گرفتم كه به حرف كسي اهميت ندهم ودرنهايت همه الان به من به عنوان يك روزنامه نگار كه توانسته خودش را بالا بكشد به من افتخار هم مي‌كنند.

نبود آزادي بيان درايران مهمترين مانعي است كه وجود دارد وواقعا انگيزه كاركردن را مي‌گيرد. الان خيلي از روزنامه نگاران بي انگيزه هستند. من درگرگان كار روزنامه نگاري مي‌كردم وفكر مي‌كردم آنجا به دليل كوچك بودن آزادي بيان نيست و دوست داشتم تهران هم كار كنم ولي تهران هم فرقي نمي‌كرد ونبود آزادي بيان باعث مي‌شود كه روزنامه‌نگاري در ايران به معناي واقعي تحقق پيدا نكند.

يك روزنامه نگار بايد درجريان مسائل كشور تأثير گذار باشد كه متأسفانه اين تأثير درايران خيلي كند است. يكي ديگر از موانع اين است كه من علاقه دارم درمورد مسايل تركمن‌ها بنويسم؛ ولي چندان نمي‌شود روي اين مسأله مانور داد؛ چون با اينكه كاملا حرفه‌اي و به دور از مسائل سیاسی با اين مسأله برخورد مي‌كني در نهايت متهم مي‌شوي.

س: میزان علاقمندی زنان ترکمن به حرفه خبرنگاری را چگونه می بینید؟

من فكر مي‌كنم علاقه دربين زنان تركمن نسبت به اين حرفه وجود دارد؛ الان هم خيلي از دانشجويان زن تركمن وقتي مي‌بينند من روزنامه نگارم با تحسين نگاهم مي‌كنند وعلاقمندي‌شان را بيان مي‌كنند؛ ولي فكر مي‌كنم اين حرفه را براي خودشان غيرممكن مي‌بينند. الان اگر شرايطش فراهم شود حتما زنان روزنامه نگار فعال وموفقي ازبین ترکمنها وارد جامعه خواهند شد.

س: منظورتان از شرایط چیست؟

منظورم از شرايط؛ شرايط اجتماعي است. الان مي توانم بگويم كه امكانات تحصيل در جامعه به خصوص در خانواده‌ها يكسان براي دختر و پسر در نظر گرفته مي‌شود؛ اما بسترهاي اجتماعي براي حضور زنان فراهم نيست؛ نه اينكه اين بسترها صرفا فيزيكي باشند بلكه در بيشتر موارد ذهني است. الان در خيلي از مشاغل زنان تركمن كار و فعاليت مي‌كنند؛ اما بيشتر اين‌ها مشاغلي است تعريف شده كه همه جامعه چه خود زنان و چه مردان آن را قبول دارند؛ ولي در مورد بعضي مشاغل زنان صرف قبول خودشان وارد جامعه نمي‌شوند و انگار منتظر تأييد مردان و يا اغلب افراد جامعه هستند. در چينين شرايطي است كه ممكن است يك زن به دليل اينكه هنوز مورد تأييد جامعه نيست و يا اين شغل در جامعه شايع نيست، تن به ريسك ورود به آن شغل را نمي‌دهند؛ روزنامه نگاري نيز يكي از اين مشاغل است كه هنوز زنان تركمن تن به ريسك ورود به آن را نمي‌دهند ولي كم كم وارد خواهند شد.

س: نشریات گوناگونی درترکمنصحرا وجود دارد که عمدتا بر مضامین فرهنگی تاکید دارند، تأثیر آنها را درمیان مردم وبه ویژه جوانان ترکمن چگونه می بینید؟ به نظر شما چه نوع مطالبی بیشتر خواننده دارد؟

ببينيد؛ نشرياتي كه در تركمن صحرا وجود دارند مي‌توانم بگويم كه با عشق كار مي‌كنند. اين نشريات كمتر حرفه ‌اي است. ما در بين تركمن‌ها خبرنگار حرفه‌اي كم داريم. هرچند به صورت تجربي ممكن است خيلي چيزها را ياد گرفته باشند؛ ولي در نهايت اين نشريات ايرادهاي اساسي دارند. با اين حال اين نشريات تأثير خوبي بر مردم دارند به خصوص نشريه صحرا نشريه‌اي جا افتاده در بين تركمن‌ها است كه البته اگر روز به روز بهتر مي‌شد حتما بسياري از مردم تركمن صحرا در خانه‌هاي خودشان داشتند كه متأسفانه به دليل يكسري مسائل نتوانستند روز به روز بهتر كنند. ولي اينكه تا الان هم مانده خوب است.

البته از اينكه مي‌گويم خوب نه آن تأثيري است كه بايد داشته باشند؛ جوانان تركمن خيلي از مفاهيم را حتي تعلقات قومي را نتوانسته‌اند از اين نشريات اخذ كنند. اين نشريات بايد به سمت و سوي یک نوع روشنگری در چهارچوب قانون و اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری باشند. می دانم که در ایران بسیاری از محدودیت ها برای روزنامه نگاران به خصوص قومیت ها وجود دارد؛ ولی به آن صورت هم نیست که نتوان کار کرد. متاسفانه نشریات ترکمن یا از این سو افتادند یا از آن سو و تعادلی وجود ندارد. البته این را هم باید بگویم که از این نشریات حمایتی نمی شود و با سختی و با جان و دل کار می کنند. تنها حمایت های اندکی است که بابت یارانه کاغذ می شود که اصلا کافی نیست. از بین ترکمنها هم کمک های مالی برای حمایت از این نشریات وجود ندارد. به همین دلیل همتنطور که شما اشاره کردید این نشریات عمدتا بر مضامین فرهنگی و گاه تکراری است که تنها مطرح کردن این ها کافی نیست.

س:ـ مراسم روز بزرگداشت شاعر ملی ترکمن، ماغتیم غولی پراغی نزدیک است، به نظر شما امروز ماغتیم غولی در میان ترکمنها ازچه جایگاه و منزلتی برخوردار است؟

ماغتیم غولی همیشه دربین ترکمن ها جایگاهی بسیار ارزشمد داشته است. اینکه اشعار او زمزمه زبانها است می توان از جایگاه او دربین ترکمنها نشان گرفت؛ اما این اواخر شناخت جوانان نیز از وی بیشتر شده است واین به برکت مراسم مختلفی است که برای بزرگداشت این شاعر درروزهای ماه اردیبهشت هرسال برگزار می شود. الان برای بسیاری از ترکمنها ماغتیم غولی یک ارزش حساب می شود؛ اما متاسفانه خیلی ازآنها با اشعارش آشنا نیستد به خصوص جوانان همه به او افتخار می کنند ولی اشعار او را حتی نمی توانند قرائت کنند. البته احساس می کنم جوانان به این سمت دارند پیش می روند که بیشتر با اشعار این شاعر آشنا شوند.

برای شناساندن ماغتیم غولی باید مقالات انتقادانه نوشته شود. مقالات خوبی درمورد عرفان و ... ماغتیم غولی نوشته شد؛ اما کافی نیست. خیلی از مقالاتی که نوشته شده علمی پژوهشی نیست. الان ما باید به سمت نقد پیش برویم تا اشعارش بیشتر درمعرض دید قرار بگیرد. الان فکر می کنم درحد شعار با اشعار وشخصیت این شاعر برخورد می شود نه علمی واین آفتی است که برگزاری مراسم مختلف اشعار این شاعر را مورد تهدید قرار میدهد. برگزاری مراسم مختلف خوب است منتها لااقل مراسم اصلی که توسط ارشاد برگزار می شود علمی باشد که متاسفانه چنین نیست. من معتقدم هردو سال درمیان این مراسم برگزار شود ولی علمی باشد نه اینکه هرسال با این همه کبکبه برگزار می شود و آخرش هم نتیجه چندان علمی حاصل نمی شود.

س: به نظر شما آیا خبرنگاران و ژورنالیست ها در معرفی و شناساندن ماغتیم غولی نقشی دارند؟

چرا که نه؛ حتما نقش دارند. منتها با علم و آگاهی نه از روی شعار. شعار می تواند تا چند سال ادامه پیدا کند ولی در نهایت به سمت افول پیش می رود. به همین دلیل معتقدم خبرنگاران و ژورنالیستها با آگهی می توانند این شاعر را معرفی و بشناسانند.

س: اصلی ترین عناصر اندیشه ماغتیم غولی به نظر شما کدامست؟

درمورد عرفان ماغتیم غولی خیلی حرف زده شده. به نظر می رسد درسالهای اخیر این بخش ازشخصیت ماغتیم غولی و شعرهایی که دراین رابطه بود مورد توجه قرار گرفته اند منتها ماغتیم غولی یک شاعر اجتماعی است. اندیشه های اجتماعی ماغتیم غولی یکی از محورهایی است که جای کار وتدقیق دارد ومن خودم دراین رابطه چند موضوع در ذهنم دارم که اگر فرصت شود کار خواهم کرد.

س: شما دستی درادبیات وشاعری هم دارید، درمورد آفرینش ادبی ماغتیم غولی چه نظری دارید؟

ماغتیم غولی با ادبیات و وزن و قافیه آشنا بوده. من به جرأت می توانم بگویم که ماغتیم غولی عارف شاعر نبوده بلکه هم عارف و هم شاعر بوده است. تشبیهات، استعارات، تلمیحات و قوافی مورد استفاده حکایت از تبحر شاعر در امر آفرینش های ادبی دارد. البته من معتقدم اشعار ماغتیم غولی در حیطه های مختلف ادبی جای بررسی دارد که تا کنون فقط در چند حیطه مشخص و محدود کار شده است.

س: اگر از شما بخواهند که ماغتیم غولی را دریک جمله بگویید، چه میگویید؟

ماغتیم غولی شاعر اجتماع وسياست.%

مصاحبه گر : ر. اجانلی ، - برگرفته از سایت تورکمنصحرامدیا.کوم

-----------------------------------------------------------------------------

۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

ایران در زمان ایلخانیان ایران شد

بئرت فراگنر ایرانشناس مشهور اتریشی : ایران در دوران مغول ایران شد

واقعیت وتوهم ابرقدرتی باستانی

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5461043,00.html

هفته‌نامه آلمانی اشپیگل، دومین ویژه‌نامه‌ی سال ۲۰۱۰ خود را به ایران اختصاص داده. این مجموعه از چهار بخش اصلی تشکیل شده وشامل مطالبی خواندنی وبحث‌انگیز درمورد جامعه، تاریخ وفرهنگ ایرانیان از دوران باستان تا امروز است.

ایران برای بسیاری از ناظران و پژوهشگران پدیده‌ای دشوارفهم، ناشناخته و بعضا اسرارآمیز است؛ چه در دورانی که ایرانیان بر بخش بزرگی از جهان حکم می‌راندند، چه امروز که حاکمانش خودرا زمینه‌سازان ظهور امام زمان می‌دانند. تلاش برای فهم ایران و ایرانیان از دوران تاریخ‌نویسان یونان باستان آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی آلمانی اشپیگل را می‌توان به عنوان نمونه‌ای از این تلاش‌ها تلقی کرد. باستان‌شناسان و ایرانشناسان آلمانی از دیرباز نقش مهمی در شناخت و معرفی فرهنگ و تاریخ ایران داشته‌اند. ارنست هرتسفلد نخستین آلمانی‌ای بود که اواسط دهه‌ی دوم قرن بیستم کاوش‌های باستان‌شناسی درتخت جمشید را آغاز کرد و با ترجمه‌ی کتیبه‌ی داریوش و یافتن هزاران لوح گلی پرتوی تازه بر گذشته‌ی ایران باستان افکند. این ویژه‌نامه مطالب خود را زیر عنوان «ابرقدرت دوران باستان، دولت خدایی ملایان» به خوانندگان المانی‌زبان عرضه کرده است.

عظمتی که بود وتوهمی که برجا مانده

ویژه نامه‌ی اشپیگل با بررسی تاریخ و فرهنگ کهن ایران در مقاله‌ای از دیتر بدنارتس زیر عنوان «عظمت و توهم» آغاز می‌شود. نویسنده به توصیف دیدار از تخت جمشید می‌پردازد که به گفته‌ی او همه‌ی ایرانیان از اسلامگرایان تا سلطنت‌طلبان به آن افتخار می‌کنند. او از محمود احمدی‌نژاد نقل می‌کند که ماه مارس سال ۲۰۰۷ سران قدرت‌های بزرگ جهان را به بازدید از تخت جمشید دعوت کرد تا آنگونه که او می‌گوید «قدرت و توانایی‌های مردم ما را به چشم ببینند.»

نویسنده مدعی است جای پای هویتی را که ایرانیان با تکیه بر گذشته‌ی پرافتخار، برای خود تصور می‌کنند و به آن می‌بالند، می‌توان حتا در باور به تشیع و رفتار حاکمان جمهوری اسلامی نیز دنبال کرد. دیتر بدنارتس می‌نویسد، تخت جمشید نمادی از ابرقدرتی باستانی است که در حافظه‌ی جمعی ایرانیان حک شده و بر رفتار حاکمان آن تا به امروز تاثیر گذاشته. به اعتقاد او غروری که این گذشته‌ی دور در ذهنیت ایرانیان به وجود آورده مرزهای قدرت، واقعیت و توهم را درهم ریخته است.

به زعم نویسنده، فتح ایران و به آتش کشیدن تخت جمشید به عنوان نماد قدرتی جهانی، چنان ضربه‌ای بر ذهنیت ایرانیان وارد آورده که اثر آن تا زمان حال برجا مانده است. بر این اساس رویای شکوه دوران باستان، از زمان سقوط سلسله هخامنشیان بارها انگیزه‌ی فرمانروایان این سرزمین بوده تا زمانی و به شکلی بار دیگر به یکی از بازیگران مهم صحنه‌ی جهانی تبدیل شود. بیهوده نیست که محمود احمدی نژاد چند روز پیش و در زمانی که کشور در اوج نابسامانی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار دارد ادعا می‌کند «ایران قدرتمندترین کشور جهان است.»

حساسیت گروه‌های متخاصم نسبت به ایران باستان

در مقاله «عظمت و توهم» جنبه‌هایی از تاریخ ایران با نگاهی انتقادی دیده می‌شود که برای اغلب ایرانیان قابل قبول و خوشایند نیست؛ افسانه خواندن این باور که نخستین منشور حقوق بشر جهان از دستاوردهای کوروش هخامنشی بوده، از آن جمله است.

مستبد خواندن کوروش و شک در مورد اهمیت محتوای منشور او پیشتر نیز (جولای ۲۰۰۸) موضوع مقاله‌ی دیگری در مجله اشپیگل بود. آن مقاله در داخل و خارج از ایران با مخالفت‌ها و اعتراض‌های فراوانی روبرو شد. نویسنده‌ی ان یادداشت، ماتیاس شولتز، معتقد است کوروش نیز چون دیگر حاکمان دوران باستان مستبدی جبار بوده و توجه او به حقوق بشر و رواداری فریب و تبلیغاتی است که جهانیان تا امروز در دام آن گرفتارند.

زمانی که نوشته‌ی یاد شده منتشر شد ایرانیان سلطنت طلب و مخالفان ضد سلطنت جمهوری اسلامی با همان تندی به آن پرداختند که راست‌ترین گروه‌های اصولگرایان در داخل کشور. خبرگزاری فارس که از رسانه‌های افراطی حامی احمدی‌نژاد و وابسته به سپاه پاسداران محسوب می‌شود اشپیگل را متهم می‌کند که «با دیدی مغرضانه و با پیش كشیدن پیشینه خاندان منحوس پهلوی و برگزاری جشن‌های پر خرج ۲۵۰۰ ساله» کوروش را پادشاهی مستند معرفی می‌کند. خبرگزاری فارس هفتم مرداد ۸۷ می‌نویسد، برخلاف «اظهارات غرض ورزانه نشریه اشپیگل ... سازمان ملل نیز اعلام كرد كه کوروش كبیر "خواستار صلح" بود.»

همزمان با عکس‌العمل خبرگزاری فارس، "پایگاه تاریخ و فرهنگ ایران" نیز اقدام اشپیگل را همسو با حمله‌های دیگر مغرضان به میراث فرهنگی ایرانیان می‌داند «که در مقاله‌ای تهمت‌هایی به کوروش بزرگ زده و استوانه‌ی خشتی وی را دروغی دانسته است.»

"ایران در دوران مغول ایران شد"

گفتگو با برت فراگنر ایرانشناس مشهور اتریشی از دیگر مطالبی است که برخی از نظرات مطرح شده در آن مورد پسند بسیاری از ایرانیان نیست. فراگنر استاد پیشین دانشگاه بامبرگ، موسس و (تا سال ۲۰۰۹) رئیس انستیتوی ایرانشناسی آکادمی علوم اتریش است. فراگنر که پارسیان را ابرقدرت وازپیشگامان تمدن بشری معرفی می‌کند، معتقد است مفهوم "ایران" نه در دوران هخامنشیان که در زمان حکومت ایلخانیان مغول پدید آمده است.

او امپراتوری پارسیان را خاستگاه بسیاری از نمودهای تمدن بشری می‌داند ومی‌گوید ایرانیان این جنبه از تاریخ باستانی خود را تا به امروز در حافظه‌ی جمعی نگه داشته و به آن اعتقاد دارند. فراگنر می‌گوید روشنفکران تبعیدی ایران وقتی در سال ۱۹۱۶ در برلین مجله‌ای را منتشر کردند، گرچه تمایلات مارکسیستی داشتند، آن را به نام یکی از قهرمانان اساطیری شاهنامه، «کاوه» نامیدند. فراگنر می‌گوید یک سال بعد که انقلاب بلشویکی در روسیه به پیروزی رسید مقاله‌ای در کاوه منتشر شد که در آن مزدک به عنوان "نخستین کمونیست" خوانده شده. به تعبیر فراگنر این ادعا معنایی ندارد جز این که، این تفکر را ما ایرانیان از خیلی وقت پیش می‌شناختیم.

هویتی که ایرانیان با تکیه بر پیشینه‌ی پارسیان برای خود ساخته و پرداخته‌اند موضوعی است که در بسیاری از نوشته‌های این ویژه‌نامه به آن اشاره شده است. نکته‌ی دیگری که در بسیاری از نوشته‌ها مشترک است، دشواری فهم ایران امروز در پرتو تاریخ پرفراز و نشیب ملتی است که زمانی بر بخشی از سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا حکومت می‌کردند و در دوران معاصر مرزهای کشور خود را در معرض هجوم "بیگانگان" می‌بینند.

پارس کهن را خاستگاه اعتقادات بنیادین مذهبی خوانده‌اند. جهان را در جدال همیشگی خیر و شر، تاریکی و روشنایی فهم کردن و انسان را در معرض وسوسه‌ی اهریمن دیدن هسته‌ی اصلی رویکردی زرتشتی است که به دیگر مذاهب نیز راه یافته است.

فداییان اسماعیلی و بهشت زمینی

ویژه‌نامه‌ی اشپیگل بررسی ایران باستان را با تحلیل تاریخ‌نویسان یونانی، به ویژه هردوت دنبال می‌کند، که به زعم بسیاری سازنده‌ی تصویر ایرانیان نزد غربیان بوده است. این بررسی با اوج و فرود ساسانیان ادامه می‌یابد تا در بخش دوم به «ورود الله» به ایران برسد. این مقاله را کریستف برنر نوشته که دانش‌آموخته‌ی دانشگاه ماربورگ است. او می‌نویسد اسلامی شدن ایران بیش از آنکه حاصل پیروزی اعراب در میدان جنگ بوده باشد، برآمده از قراردادهایی بود که با وعده‌های فریبنده مورد پذیرش ایرانیان مغلوب قرار گرفت.

در این مقاله به نقش زبان فارسی و ایرانیان در تدوین دستور زبان عربی و متون مذهبی مسلمانان پرداخته شده. برنر می‌نویسد هر شش گردآورنده معتبر احادیث ایرانی‌الاصل بوده‌اند.

ظهور اسماعیلیان موضوع مقاله دیگری از این مجموعه است. اسماعیلیان را در اروپا از سفرنامه‌ی مارکوپولو می‌شناختند که به اعتقاد بسیاری از ایرانشناسان تقریبا هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد. مطابق این تصویر رهبران اسماعیلیان بهشتی این‌جهانی برای فداییان خود ساخته بودند تا آنها پیش از ترورهایی که انجام می‌دهند در باغ‌هایی با جویبارهای شیر و عسل و شراب، و حوریان زیبارو جهان وعده داده شده را تجربه کنند.

تاریخ بر بستر افسانه و اسطوره

سیمونه کایزر در «بوستان زبان» به ستایش شعر فارسی در دوران اوج و شکوفایی آن می‌پردازد؛ به حافظ که به تعبیر او سرودهایش بوی باغ‌های شیراز را می‌دهد و جزیی از هویت ایرانیان به شمار می‌رود. کایزر در ادامه به رودکی و خیام اشاره دارد و به اشتباه شعرهای به جا مانده از خیام را «دو هزار رباعی» عنوان می‌کند. نویسنده در این مقاله که اظهارات مناقشه‌برانگیز در آن کم نیست، به شعر مولوی و سعدی نیز پرداخته است. شاهنامه فردوسی اثری است که هم در این بخش و هم در دیگر نوشته‌های این ویژه‌نامه بارها به آن اشاره شده است. بسیاری از نویسندگان بر این نکته تاکید دارند که در روایت ایرانیان از تاریخ، جدا کردن مرز میان واقعیت تاریخی با افسانه و اسطوره کار ساده‌ای نیست.

حمله مغول که به تعبیر یکی از نویسندگان اشپیگل تاثیری عمیق بر تاریخ ایران داشته موضوع یکی دیگر از نوشته‌های این ویژه‌نامه است. نویسنده همچون پروفسور فراگنر ایلخانیان را حاکمانی می‌داند که از زمان فرمانروایی، این بخش از امپراطوری جهانی خود را ایران خواندند. نویسنده معتقد است علت استفاده از این نام برای بسیاری از تاریخ‌نویسان همچنان معمایی حل ناشده است.

شکوه دوران باستان؛ مرهمی بر زخم ناکامی‌ها

هوشنگ شهابی استاد علوم سیاسی دانشگاه بوستون در مقاله‌ی خود راه ایران برای ورود به دوران مدرن را از قرن شانزدهم میلادی تا امروز پی می‌گیرد. او معتقد است راهی که شاه اسماعیل صفوی پس از زوال حکومت مغول، آغاز کرد به تشکیل دولت‌هایی انجامید که ادامه‌ی آن به جمهوری اسلامی رسیده است.

در نظر نویسنده جلال ال‌احمد و علی شریعتی از روشنفکرانی هستند که در پدید آمدن زمینه‌های فکری جمهوری اسلامی نقشی مهم ایفا کرده‌اند. از اینها، یکی غرب را مسئول زوال ایران می‌دانست و دیگری مدلی از اسلام انقلابی را تبلیغ می‌کرد که با برداشت‌های معمول از اسلام تفاوت داشت و آن را به ایدئولوژی کسب قدرت تغییر می‌داد. در ادامه‌ی بررسی اسلام‌گرایی در ایران مقاله‌ای نیز به شاه عباس صفوی اختصاص دارد که شهر اصفهان را به عظمت و زیبایی لندن و پاریس بنا کرد و تا به «نصف جهان» شهرت یابد.

در مقاله‌ای زیر عنوان «فرانسویان آسیا» شناخت و تصور اروپاییان قرن‌های اخیر از ایران بررسی شده است. به نظر نویسنده تصویری که در غرب از ایران وجود دارد تا امروز ریشه در کلیشه‌ها و نظرگاه‌های کهن دارد؛ سرزمینی که مردمانش از سویی با آفرینش بازی شطرنج، هنر فرش‌بافی، تقویم خورشیدی و نقاشی‌های مسحورکننده نقش فرانسویان هنرشناس و هنرمند آسیا را دارند، از سوی دیگر بیش از دو هزار سال با کابوس و رویای ابرقدرتی از میان رفته هویت خود را شکل می‌دهند و بر زخم‌ شکست‌ها مرهم می‌گذراند.

حکومت پهلوی و رفتار غرب

داود معتدل که سرگرم نوشتن کتابی درباره سفر شاهان ایران به اروپا در قرن نوزدهم است، ایران تا پایان دوران پهلوی را از نگاه اروپاییان تحلیل کرده است. او در مورد برخورد با حکومت پهلوی می‌نویسد، در غرب جنبه‌ی دیکتاتورمنشانه حکومت شاه سابق چندان مورد توجه نبود، زیرا ایران به عنوان متحدی در برابر نفوذ کمونیسم دیده می‌شد.

در مقاله‌ی دیگری روی کار آمدن سرسلسله پهلوی، رضا شاه، مورد بررسی قرار می‌گیرد. استخراج نفت در ایران و روی کار آمدن و کنار گذاشتن مصدق نیز موضوع مقاله‌ی دیگری در این ویژه‌نامه است.

آخرین نوشته در بخش سوم به سال‌های پایانی حکومت پهلوی اختصاص دارد. این سال‌ها با نگاهی انتقادی بررسی شده‌اند و نویسنده معتقد است، در دوران پهلوی دوم تنها دولتیان رشوه‌خوار و فاسد به ثروت رسیدند. نویسنده می‌گوید گرچه شاه در ظاهر علیه فساد اداری و دولتمردان فاسد موضع می‌گرفت اما در زندگی شخصی مثال بهتری نبود. نویسنده به بنیاد پهلوی اشاره می‌کند که به گفته‌ی او هتل‌ها، کارخانه‌ها و کشتی‌های تجاری را در تملک خود داشت اما به هیچ مرجعی حساب پس نمی‌داد.

دولت خدایی و تبعیدیان

دولت خدایی عنوان چهارمین و آخرین بخش از ویژه‌نامه اشپیگل است. در این بخش شکل‌گیری جمهوری اسلامی، جنگ ایران و عراق و جنبش اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم به بحث گذاشته شده است. همچنین بررسی جنبش زنان در یک قرن گذشته بخشی از مطالب این بخش را به خود اختصاص داده است. مقاله‌ی دیگری به ایرانیان در تبعید می‌پردازد. در این مقاله از نویسندگان و شخصیت‌های مختلفی که در شهرهای اروپا ساکن‌اند نام برده می‌شود.

تمرکز این نوشته بر روی زندگی و فعالیت شیرین نشاط هنرمند و فیلمساز و فرج سرکوهی روزنامه‌نگار و داستان‌نویس است. نشاط تازه‌ترین کار خود را که یک فیلم سینمایی به نام «زنان بدون مردان» است به جنبش ازادی‌خواهی در ایران تقدیم کرده است. فرج سرکوهی که خیال بازگشت به وطن، آسایش‌اش را سلب کرده می‌گوید، با طولانی شدن سال‌های تبعید علاقه‌ی آدم به خیلی چیزها از دست می‌رود.

عنوان‌ها اهمیت ندارند؟

در واپسین بخش از ویژه‌نامه اشپیگل گفتگویی نیز با فرزند ارشد محمدرضا شاه پهلوی وجود دارد که در همان نخستین پرسش به مسئله‌ای اشاره می‌کند که در میان ایرانیان بسیار مورد بحث قرار گرفته. خبرنگار اشپیگل می‌گوید «کسی را که ولیعهد ایران بوده و می‌بایست به عنوان جانشین پدرش محمدرضا شاه پهلوی بر تخت سلطنت جلوس می‌کرد، باید چگونه خطاب قرار بدهیم: والاحضرت، عالیجناب، پادشاه عالیقدر ....؟» و رضا پهلوی در پاسخ می‌گوید که برای او عنوان‌ها چندان اهمیتی ندارند و مهم ایده‌ها و تصوراتی هستند که او مایل است در مورد آینده‌ی کشورش به مخاطب ارائه کند.

با این همه برای هواداران او و مخالفان رژیم سلطنتی به کار بردن و نبردن عنوان «شاهزاده» برای فرزندان محمدرضا شاه پهلوی اغلب به موضوع بحث و جدل تبدیل شده. ظاهرا نزدیک بودن خاطرات دوران پهلوی هنوز امکان فاصله گرفتن از انقلابی که به سرنگونی این حکومت منجر شده را فراهم نمی‌کند؛ و یا برخورد دوگانه به پیشینه و تاریخ گذشته، که در بسیاری از نوشته‌های این ویژه‌نامه به ان اشاره شده، شامل گذشته‌ی نزدیک نیز می‌شود.%

بهزاد کشمیری‌پور، تحریریه: فرید وحیدی

*- برگرفته از سایت دویچه وئله

-------------------------------------------------------------------

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

افزایش فزاینده ی جدیت درموضع گیری

رهبر دمکرات‌ها درسنای آمریکا: «ایران زخمی چرکین درجهان است»

دومجلس آمریکا درحال تهیه لایحه‌ای برای تصویب تحریم واردات بنزین و محصولات نفتی به ایران هستند. از سوی دیگر اسرائیل در انتظار نتیجه گفت‌وگوهای گروه ۱+۵ است. احتمال می‌‌رود که چین با تشدید تحریم‌ها علیه ایران موافقت کند.

هری رید، سناتور دمکرات و پرنفوذ آمریکایی، جمهوری اسلامی را "زخم چرکین درجهان" نامید و خواستار تحریم‌های سخت اقتصادی علیه ایران به خاطر برنامه اتمی این کشور شد.

رهبر اکثریت سنای آمریکا از حزب دمکرات با لحنی شدید و بی‌سابقه روز پنجشنبه (۲۲ آوریل / ۲ اردیبهشت) به خبرنگاران گفت: «از نظر من، ما به قدر کافی برای نتیجه‌گیری از راهکارهای دیپلماتیک انتظار کشیده‌ایم». وی افزود که جمهوری اسلامی ایران به «زخم چرکینی در جهان» بدل می‌شود.

این سخنان هری رید هنگامی بیان می‌شود که کنگره آمریکا درحال برداشتن گامی اساسی در زمینه تحریم ورود محصولات نفتی به ایران، به ویژه بنزین است تا این کشور به خواست شورای امنیت مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم گردن بگذارد.

مجلس نمایندگان آمریکا درپی یک رأی‌گیری با نتیجه‌ی ۴۰۳ موافق در برابر ۱۱ مخالف، به این نتیجه رسید که طی چند هفته‌ی آینده مشاوران هردو مجلس نمایندگان وسنای آمریکا در زمینه نحوه‌ی اجرای تحریم‌ها علیه ایران لایحه مشترکی تهیه کنند. این لایحه باید تا ۲۸ ماه مه سال جاری (یعنی حدود ۴ هفته‌ی دیگر) آماده شود.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، رهبر اکثریت سنای آمریکا گفت، به محض آماده شدن لایحه نهایی، وی تمام تلاش خود را برای تصویب سریع درمجلس سنا اقدام خواهد کرد. هری رید تصریح کرد که منطقه خاورمیانه در بی‌ثباتی به سر می‌برد و این طرح به ثبات منطقه یاری خواهد رساند.

هری رید که رهبر دمکراتهای آمریکا در مجلس سنا است، درسال ۲۰۰۷ با سیاست جرج دبلیو بوش، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، در مورد احتمال حمله نظامی به ایران مخالفت ورزیده بود. هری رید اینک بر فشار اقتصادی و سیاسی بر جمهوری اسلامی تاکید دارد.

اسرائیل درانتظار نتیجه گفت‌وگوهای شش‌جانبه

بنا به ارزیابی معاون ریاست جمهوری آمریکا، اسرائیل طرحی برای حمله نظامی به ایران ندارد. جو بایدن درشامگاه پنجشنبه (۲۲ آوریل / ۲ اردیبهشت) در یک میزگرد تلویزیونی گفت: «آنها این کار را نخواهند کرد».

به گزارش خبرگزاری فرانسه، بایدن افزود، اسرائیل اطمینان داده تا نتیجه‌‌ی گفت‌وگوهای گروه گروه ۱+۵ منتظر خواهد ماند. وی تأکید کرد: «ما همچنان بر ایران فشار وارد خواهیم کرد».

«چین آماده‌ی تصویب تحریم‌ها علیه ایران است»

کشورهای غربی به ایران مظنون هستند که مخفیانه در پی ساخت سلاح اتمی است. ولی تهران تأکید دارد که برنامه‌ی اتمی‌اش صرفا خصلتی صلح‌‌آمیز دارد. در شرایط فعلی آمریکا و دیگر کشورهای غربی به دنبال اجرای تحریم‌های شدیدتر علیه جمهوری اسلامی هستند. در این میان تعیین‌کننده نظر دولت چین است که در شورای امنیت حق وتو دارد.

به گفته‌ی بایدن، جمهوری خلق چین نیز با تحریم‌های جدید موافقت خواهد کرد. معاون رئیس جمهوری آمریکا گفت: «این نخستین بار است که کل جهان توافق دارد که ایران پا از مرزهای خود فراتر گذارده است».

به گزارش خبرگزاری فرانسه، اینکه چین به هنگام رأی‌گیری در شورای امنیت در مورد تشدید تحریم‌ها علیه ایران چه رویکردی اتخاذ خواهد کرد، نظرات مختلفی داده می‌شود. در اجلاس اتمی سران کشورها در واشنگتن که اخیرا برگزار شد، مقامات پکن نسبت به اظهارات باراک اوباما، مبنی بر اینکه آمریکا و چین بر سر تحریم علیه ایران به توافق رسیده‌اند، واکنشی خویشتن‌دارانه از خود نشان دادند.

شورای امنیت سازمان ملل تا کنون سه قطعنامه برای تحریم ایران به تصویب رسانده است. علت تصویب این تحریم‌ها بی‌‌اعتنایی مقامات جمهوری اسلامی به خواست شورای امنیت مبنی برتوقف غنی‌سازی اورانیوم بوده است.% DK/BB

. برگرفته از وئب سایت دویچه وئله

---------------------------

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

نامه سرگشاده شیرین عبادی به دبیر کل سازمان ملل متحد

جناب آقای با ن کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد

اعضاء محترم مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد

نظر به اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران درخواست عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را نموده است و اتخاذ تصمیم صحیح نسبت به آن مستلزم اطلاع از وضعیت حقوق بشر خصوصا در یک سال اخیر می باشد، لذا توجه نمایندگان محترم دول عضو را به مراتب ذیل جلب می‌‌کنم:

دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون‌ حقوق مدنی، سیاسی و کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و هم چنین کنوانسیون‌حقوق کودک ملحق شده است اما متاسفانه به تعهدات خود نه در قانون و نه در اجراء عمل نمی کند ، که اکنون خلاصه ای از تخلفات مذکور را بشرح آتی بیان می‌‌دارم:

الف- تخلفات قانونی

الف-۱- درقوانینی‌که بعد از انقلاب به تصویب رسیده است، موارد متعددی تبعیض براساس جنسیت وجود دارد، از جمله دیه زن نیمی از دیه مرد است. شهادت دو زن معادل با شهادت یک مرد است. یک مرد می‌‌تواند چهار همسر داشته باشد وبدون عذر موجه زنش را طلاق دهد و بسیاری قوانین تبعیض آمیز دیگر.

الف-۲- در قوانین تبعیض بر اساس مذهب وجود دارد- طبق قانون اساسی‌جمهوری اسلامی ایران، مذهب رسمی‌تشیع است. سایر فرق اسلامی و هم چنین زرتشتی، مسیحی‌، کلیمی از جمله ادیانی هستند که به رسمیت شناخته شده اند و حال آنکه پیروان ادیان دیگری چون بهائی در ایران زندگی‌می‌‌کنند و یا اساساً عده ای اعتقاد به مذهب خاصی‌نداشته و پیرو احکام اخلاقی‌و نه الهی هستند.متاسفانه برای چنین گروه‌ها و مذاهبی هیچ حقی‌در قانون منظور نشده و آنها ازکلیه حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ خود محروم هستند، حتی از ابتدای انقلاب تا کنون به بهأییان اجازه تحصیل در دانشگاه را نداده اند.

متاسفانه بین پیروان ادیانی که در قانون اساسی‌به رسمیت شناخته شده اند، با مسلمانان نیز تفاوت فاحشی وجود دارد از جمله طبق قوانین کیفری، عمل واحد بر حسب آن که مرتکب آن مسلمان باشد یا غیر مسلمان مجازاتش تفاوت می‌کند.

طبق قانون، اگر مرد و زنی‌که هیچ کدام همسر نداشته باشند مرتکب زنا شوند، مجازات هر کدام از آنها یک صد ضربه شلاق است. اما اگر زن مسلمان و مرد غیر مسلمان ، فرضا مسیحی‌باشد مجازات زن همان صد ضربه شلاق است، اما مجازات مرد تبدیل به اعدام می‌‌شود. هم چنین اگر مسلمانی عمداً فردی را که غیر مسلمان، فرضا یهودی است به قتل برساند، در صورتی‌که نتواند از خانواده مقتول رضایت بگیرد مجازات او حد اکثر ده سال حبس خواهد بود، اما اگر فردی غیر مسلمان، مسلمانی را به قتل برساند در صورتی‌که نتواند رضایت بگیرد، مجازاتش اعدام است و بسیاری قوانین تبعیض آمیز دیگر.

الف-۳- مجازات هایی چون سنگسار، قطع دست و پا، به صلیب کشیدن، شلاق زدن در قوانین وجود داشته و متاسفانه بارها نیز اجرءا شده است.

الف-۴- سنّ مسئولیت کیفری در ایران بسیار پایین است. ۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر و بر همین اساس بارها برای افرادی که در سنین کمتر از ۱۸ سال مرتکب جرم شده اند مجازات مرگ صادر و اجرا شده است.

الف-۵- چاپ هر کتاب مستلزم اخذ اجازه از دولت است و بسیاری از کتب در سال‌های گذشته نتوانسته اند اجازه چاپ بگیرند. سانسور در نشریات نیز وجود دارد از جمله طبق قانون مطبوعات انتقاد از قانون اساسی در نشریات ممنوع بوده و باعث تعطیل آن خواهد شد.

الف-۶- حق شرکت در اعمال حاکمیت ملی‌از طریق نمایندگان منتخب نیز یکی‌از ضوابط مورد تاکید در حقوق بشر است اما طبق قوانین ایران، شورای نگهبان باید ابتدا صلاحیت داوطلبان عضویت در پارلمان و هم چنین داوطلبان ریاست جمهوری را احراز کند و بعد مردم به آنها رای دهند.

رد گسترده صلاحیت‌ها در هر انتخاباتی بسیار سوال بر انگیز است- از جمله در انتخابات ریاست جمهوری که در ماه ژوئن ۲۰۰۹ برگزار شد، بیش از سیصد نفر ثبت نام کردند اما فقط چهار نفر تایید صلاحیت شدند که یک نفر نیز رئیس جمهور بود.

نمایندگان محترم دول عضو، مواردی که نقل شد جزء کوچکی از قوانینی‌است که بعد از انقلاب به تصویب رسید و الا ذکر موارد نقض حقوق بشر در قوانین ایران مستلزم نگارش یک کتاب است که خواندن آن در حوصله و وقت نمایندگان محترم نمی‌‌گنجد.

ب- عملکرد اجرائی: علاوه بر قوانینی‌که فوقا اشاره شد ، مأمورین دولتی در موارد متعددی با زیر پا گذاشتن قوانینی‌که حکومت وضع و تصویب نموده است نیز، مرتکب نقض حقوق بشر گردیده اند که متاسفانه در یک سال اخیر بر شدت آن افزوده شده است.

پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ماه ژوئن ۲۰۰۹ چند میلیون ایرانی در راه پیمائی مسالمت آمیزی ، مخالفت خود را با نتایج انتخابات ، اعلام نمودند اما جواب آنها گلوله بود و زندان- فیلم ها، عکس‌ها و شاهدان فراوانی بر خشونت‌های دولتی تاکید می‌‌نمایند و حتی در چند مورد قاتلین با دلیل و مدرک کافی‌شناسائی و به مقامات دولتی و مردم معرفی‌شده اند، ولی متاسفانه هیچ اقدامی در جهت دستگیری قاتلین و حتی کاهش خشونت‌ها از سوی قوه قضائیه و سایر مسئولین حکومتی انجام نگرفته است.

تعداد کثیری از فعالین سیاسی، مدنی و حتی فرهنگی‌با دلایل واهی دستگیر شده و برخی‌از آنان را با محاکمه ای‌چند ساعته و پشت درهای بسته محکوم به اعدام نموده اند - با زندانیان سیاسی بسیار بد رفتاری می‌‌شود تا حدی که چند نفر از آنان نیز در زندان و زیر شکنجه جان سپرده اند. زندانیان سیاسی حتی از حقوق اندکی که قانون برای زندانیان عادی و مجرمین خطرناک در نظر گرفته است، نیز محروم هستند.

ایران تبدیل به زندان بزرگ روزنامه نگارانی شده که گناهی جز اطلاع رسانی ندارند، نه تنها روزنامه‌های کثیری را تعطیل کرده اند بلکه تعدادی از سایت‌های خبری اینترنتی را هم فیلتر کرده اند. با ارسال پارازیت‌های قوی مانع از پخش تلویزیون هایی می شوند که به زبان فارسی‌برنامه اجراء می‌‌کنند-از طریق کنترل ایمیل‌ها و تلفن‌ها تعدادی دستگیر شده اند.

دانشجویان ایرانی با کوچکترین انتقاد روانه زندان شده و یا از تحصیل محروم می‌‌گردند.

زنان ایران که خواهان تساوی حقوق هستند متهم به براندازی نظام جمهوری اسلامی شده و برای بیش از یکصد نفر از آنان پرونده کیفری ایجاد شده است.

کارگران و معلمین به علت شرکت در اتحادیه‌های صنفی و اعتراض به کمبود دستمزد متهم به ماجراجوئی و اغتشاش شده و تعدادی از آنان در زندان بسر میبرند و تعداد کثیری نیز شغل خود را از دست داده اند.

در ایران اقوام مختلفی‌بسر میبرند که طبق قانون اساسی‌جمهوری اسلامی ایران، حق دارند زبان و فرهنگ خود را تدریس کنند، اما تا کنون این حق از آنان مضایقه شده است.

نه تنها با غیر مسلمانان بدرفتاری می‌‌شود ، بلکه حتی پیروان تشیع که مذهب رسمی‌ایران است، نیز از خشونت‌های دولتی در امان نیستند، از جمله می‌‌توان به ضرب و شتم و بازداشت دراویش گنابادی اشاره کرد.

و در این میان وضعیت مدافعان حقوق بشر از همه بدتر است زیرا مسئولین حکومتی تحت هیچ شرایطی مایل نیستند اخبار نقض حقوق بشر به خارج از ایران درز کند و به همین دلیل است که اکثر مدافعین حقوق بشر شناخته شده ایران یا در زندان هستند یا ممنوع الخروج شده یا مجبور شده اند به طریق مخفی‌و زیر زمینی‌زندگی کنند و متاسفانه برای چند نفر از آنان نیز به اتهام محاربه کیفر خواست صادر شده است که جزای چنین جرمی‌اعدام است.

دولت ایران سال هاست که به گزارشگران حقوق بشر اجازه ورود به ایران را نداده است. آخرین گزارشگری که توانست به ایران برود در سال ۲۰۰۵ بود.

بنا به دلائل گفته شده قطع نامه‌های متعددی علیه ایران درارگان‌های مختلف سازمان ملل متحد صادر شده که آخرین آن دردسامبر ۲۰۰۹ به تصویب مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد رسید وهنوزنمایندگان محترم خاطره آن را از یاد نبرده اند.

فراموش نکنیم قطع نامه شماره ۶۰/۲۵۱ مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد که در سال ۲۰۰۶ در مورد تاسیس شورای حقوق بشر به تصویب رسید، اعضای شورا را ملزم به رعایت استانداردهای زیر می‌کند:

- " حمایت و تقویت بالاترین استاندارد‌ها در ترویج و محافظت حقوق بشر"

- " همکاری کامل با شورای حقوق بشر"

اکنون این پرسش‌مطرح می شود که آیا حکومت جمهوری اسلامی ایران که سالها مرتکب نقض حقوق بشر شده است، صلاحیت ورود به شورای حقوق بشر را دارد؟ آیا حکومتی که تا کنون به قطع نامه‌های سازمان ملل متحد بی‌توجهی‌کرده است و آنها را نادیده گرفته، می تواند نسبت به اجرای حقوق بشر در سایر ممالک قضاوت درستی‌داشته باشد؟

امید است با رد درخواست دولت جمهوری اسلامی ایران برای عضویت در شورای حقوق بشر، مسئولین حکومتی را متوجه عملکرد نادرست خود نموده و عضویت این کشور را در شورای مذکور موکول به اجرای قطع نامه‌های صادره در مورد نقض حقوق بشر در ایران، خصوصا قطع نامه شماره ۶۴/۱۷۶ مورخ ۱۸دسامبر ۲۰۰۹ نمایید.

شیرین عبادی

مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل درسال ۲۰۰۳

۳۱ فروردین ۱۳۸۹ / ۲۰ آوریل ۲۰۰۹

-------------------------------------------------

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

دونیأ تورکمنلری نینگ 3.نجی فستیوالی، گأویرس یایلاسیندا گچیریلیأر

Dünýä türkmenleriniň festiwaly, üçünji gezek geçirilýär

27-nji aprelde Ahal welaýatynyň Gäwers ýaýlasynda dünýä türkmenleriniň «Özgeriş ülkesi - türkmen ýaýlasy» atly halkara festiwaly geçiriler. Dünýä türkmenleriniň bu festiwaly eýýäm Türkmenistanda üçünji gezek geçirilýär.

*-azathabar.com , 19.04.2010

Däp bolup gelşi ýaly, bu ýyl hem «Özgeriş ülkesi - türkmen ýaýlasy» atly halkara festiwalyna daşary ýurtlarda ýaşaýan türkmenler bilen birlikde ýurduň welaýatlaryndan gelen maşgalalar hem gatnaşarlar.
Festiwalyň esasy maksady maşgala temasy bolup, oňa gatnaşyjylar parahatçylygy, dünýäniň halklarynyň dostlugyny, doganlygy folklor çykyşlary bilen wasp ederler.
Dünýä türkmenleriniň ynsanperwer birleşiginiň, Türkmenistanyň Medeniýet we teleradio¬ýaýlymlar ministrliginiň hem-de Ahal welaýatynyň häkimliginiň bilelikde guramagynda Gäwers ýaýlasynda geçirilýän bu feswiwala her ýyl uly ähmiýet berilýär.
Festiwalyň açylyş dabarasyna hökümet agzalary, Mejlisiň deputatlary, hormatly ýaşu¬lular, ýurduň iri jemgyýetçilik guramalarynyň, Türkmenistanda resmi taýdan bellenen diplomatik korpusyň, ýokary okuw mek¬depleriniň, habar beriş serişdele¬riniň ýolbaşçylary hem-de wekil¬leri, meşhur medeniýet işgärleri, paýtagty¬ň ýokary okuw mekdepleriniň talyplary gatnaşmaga barýarlar.
Bu ýylky geçiriljek dünýä türkmenleriniň festiwalynyň tutumynyň has uly bolmaklygyna garaşylýar.
Türkmenistanyň prezidenti Gurbanguly Berdimuhammedow bir aý mundan öň Dünýä türkmenleriniň ynsanperwer birleşiginiň wise-prezidenti Annagurban Aşyrowa «Özgeriş ülkesi - türkmen ýaýlasy» atly festiwalyň guramaçylyk işleriniň pes derejede barýandygyny üçin berk tankyt edipdi we aýdylan belliklerden dogry netije çykarmagy oňa tabşyrypdy.
Şu günler «Özgeriş ülkesi - türkmen ýaýlasy» atly festiwala taýýarlyk işleri güýçli depginde barýar.
Ýerli habarçynyň maglumatlary esasynda taýýarlandy.

http://www.azathabar.org/content/article/2017200.html

------------------------------------------------------------------------------

گزارشی از لوبی گری فارس ها وآذربایجانی ها درجهان

اظهار نظری در مورد لوبی گری وگزارش مقایسه ای

از لوبی گری دو گروه قومی فارس وآذربایجان درجهان

*- احسان آستارالی، 31 مارس 2010 ، برگرفته ازسایت گوناز.تی وی

فعالین ملی ما باید درکنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که درعرصه فرهنگی موفق

نشویم نخواهیم توانست درعرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز

مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم.

لابی پان فارسیزم دراروپا وآمریکا

لابی گری امروزه به هنر دیپلماسی درجهان پر رمز و راز سیاست تبدیل شده است وهر کشور و گروهی که بتواند لابی قوی داشته باشد ، درجهان سیاست دست بالا خواهد داشت. لابی می تواند تهدیدها را به فرصت برای یک کشور وگروهی تبدیل کند ونبود آن می تواند همه فرصتها را بسوزاند. بعضی از افراد وقتی اسم لابی ولابیگری را می شنوند در ذهنشان یک سیاستمدار ویا وجود یک نماینده از گروهی درمجلس فلان کشورتداعی می شود اگر چه این نظر هم متین است ولی همه قضایا و مراحل لابی را شامل نمیشود. امروزه علاوه بر لابیگری سیاسی وحفظ منافع سیاسی یک کشور یایک گروه، لابیگری فرهنگی واقتصادی هم ازاولویت خاصی برخودار شده است ومی توان گفت لابی پان فارسیزم بیشترین تکیه را به لابی فرهنگی و سیاسی معطوف کرده اند متاسفانه دراین راه هم موفقیتهای زیادی بدست آورده اند. لابی پان فارسیزم دراروپا وآمریکا با نفوذ درمراکز سیاسی، تحقیقاتی ودانشگاهی وهمچنین در رادیو وتلویزیونها توانسته است جایگاه محکمی برای خود ایجاد وخود را به عنوان مرجع درباره مسائل ایران و خاورمیانه مطرح کنند وتوانسته اند ذهن بسیاری از سیاستمداران، محققین، خبرنگاران و آژانس های خبری را براساس منافع پان فارسیزم توجیه وهدایت کنند. بیشتر مراکز شرق شناسی دراروپا وآمریکا دراختیار عناصر پان فارسیست می باشد وتمامی تولیدات فکری وقلمی آنها هم براساس منافع فارسها میباشد ازجمله تحریف تاریخ "ممالک محروسه" بی توجهی به داشته های فرهنگی "ملل غیرفارس" درایران وتلاش برای حذف فرهنگ وزبان آنها از مراکز شرق شناسی وایران شناسی را می توان قسمتی کوچک از سعی و تلاش آنها برای زدودن فرهنگ، زبان و تحریف تاریخ این ملل دانست. دربعد سیاسی هم تمام تلاش آنها بر تحریف اخبار وبایکوت اخبار "ملل غیر فارس" ازسوی خبرنگاران پان فارس می باشد همچنین تلاش برای نشان دادن خود به عنوان آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران از دیگر تلاشهای لابی پان فارسیزم می باشد.

مراکز لابی گری پان فارسیزم دراروپا

کانون توحید: بزرگترین مرکز لابی گری پان فارسیزم در اروپا"کانون توحید" در لندن می باشد که از گذشته در دست گروههای مذهبی پان فارسیزم بود ه است از جمله در قبل از انقلاب 57 دکتر شریعتی هم در این مرکز سخنرانی می کرد و حالا هم بیشتر در اختیار اصلاح طلبان حکومتی است. اصلاح طلبان حکومتی تقریبا می توان گفت در اروپا بزرگترین لابی گری پان فارسیزم را هدایت می کنند. وزیر ارشاد خاتمی آقای مهاجرانی هم که حالا لندن نشین شده است در این مرکز گاهی سخنرانی می کند.

انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور: این انجمن که شبیه" دفتر تحکیم وحدت" در داخل می باشد دراروپا و آمریکا فعال می باشد و تقریبا تحت تسلط طرفداران اصلاح طلبان حکومتی است. بعضی از دانشجویان تحکیم وحدت که از کشورهای اروپائی بورس تحصیلی گرفته اند فعلا دررأس این تشکل قراردارند سعیدرضوی فقیه که قبلا درداخل کشور عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت بود در راس این انجمن می باشد.

رادیو زمانه : رادیو زمانه هم با پول یکی از موسسات هلندی تامین می شود واز طرف روزنامه نگاران وخبرنگاران اصلاح طلب که از ایران رفته اند اداره می شود. این رادیو هم از کانونهای لابی گری گروههای پان فارسیزم شده است این رادیو که برای گسترش دموکراسی وحقوق بشر درایران باز شده است تمامی اخبار وحوادث مناطق "ملل غیر فارس" درایران را بایکوت می کند وفقط بر اساس منافع ملی فارسها حرکت می کند.

سایت روز آنلاین: یکی از فعالترین سایتهای سیاسی گروههای پان فارس می باشد که پول این سایت هم از طرف موسسات خارجی تامین می شود و اکثر نویسندگان این سایت حقوق می گیرند و سردبیر سایت هم مسعود بهنود رونامه نگار پان فارس است. این گروه خبرنگاران تقریبا لابی اصلاح طلبان حکومتی در اروپا و آمریکا می باشند. اینها علاوه بر کار خبرنگاری لابی گری اصلاح طلبان حکومتی را هم، بیشتر در اروپا انجام می دهند . رادیو فردا: اگر چه پول این رادیو از طرف رادیو صدای آمریکا تامین می شود ولی در اصل محل تجمع روزنامه نگاران پان فارس است که نمایندگی گروه های میانه رو داخل حکومت یعنی اصلاح طلبان وگروههای ناسیونالیست فارس را انجام می دهند. این رادیو در خدمت اهداف گروههای پان فارس می باشد وتقریبا اخبار خود را بر اساس منافع ملی فارسها تنظیم می کند اخبار آذربایجان در این رادیو یا تحریف می شود یا بایکوت می شود. بی.بی.سی. فارسی: این رادیو هم تقریبا مثل رادیو فردا کار می کند و گاهی ناسیونالیست تر از رادیو فردا هم می شود. اخبار این رادیو و سایت رادیو هم در خدمت منافع فارسها است اخبار مناطق "ملل غیر فارس" دراین رایو هم تقریبا بایکوت یا تحریف میشود. این رادیو بیشتر اخبار ارامنه را درایران پوشش میدهد.

لابی پان فارسیزم دراروپا علاوه براین گروههای خبری وغیره از سوی مراکز دانشگاهی وافراد منفرد هم هدایت می شود مراکز فرهنگی درتمام کشورهای اروپا که با نام ایران باز می شوند تقریبا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برند. مثلا درهلند دریکی از مراکز شرق شناسی دکتر تورج اتابکی که کتاب"آذربایجان و قومیت " را نوشته است دقیقا لابی گری پان فارسیزم را پیش می برد و صدها دانشگاه ومراکز فرهنگی هم همین گونه است.

مراکز لابی گری پان فارسیزم درآمریکا

مراکز لابی گری شورای روابط خارجی آمریکا : این یک مرکز غیرانتفاعی وغیردولتی آمریکا است که برای سیاست خارجی آمریکا خط و مشی تعریف و تبیین می کند وبیشتر اعضای آن از وزیران سابق و دیپلماتهای کهنه کار و سیاستمداران نامدار می باشند و علاوه بر آن اساتید دانشگاه هم عضو این موسسه می باشند. از ایران دکتر هوشنگ امیر احمدی در این شورا عضویت دارد و لابی گری اصلاح طلبان و ناسیونالیستهای فارس را انجام میدهد. دکتر ابراهیم یزدی(دبیر کل نهضت آزادی فارس) هم با این موسسه روابط خوبی در گذشته داشته است. و میتوان گفت رابط جمهوری اسلامی با بخشی ازجناح های سیاسی آمریکا بوده است. دکتر یزدی هروقت برای معالجه به آمریکا می رود بدان که پیامی بین حکومت ایران وآمریکا رد وبدل می شود. همچنین ایشان به گفته بعضی ازسایتها رابط حکومت با برخی ازنمایندگان وحامیان گروههای تروریست اسلامی"اخوان المسلمین" و"حماس" و"حزب الله" درغرب وآمریکا می باشد.

شورای روابط ایران وآمریکا: این هم یک موسسه غیر دولتی است که توسط گروه های پان فارس ایجاد شده است. رئیس این موسسه تریتا پارسی پور می باشد که در تلویزیون انگلیسی زبان الجزیره هم گاهی مصاحبه انجام می دهد ودقیقا مدافع سیاست اتمی اصلاح طلبان ورفسنجانی است.

مرکز مطالعات هوور دردانشگاه استنفورد: مسئول بخش ایران شناسی این مرکز توسط دکتر عباس میلانی هدایت می شود که کتاب" معمای هویدا" را نوشته است و گاهی هم برای روزنامه های پرتیراژ آمریکا مطلب تهیه می کند ومدافع سیاست دوره خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی است. ایشان با اینکه درگدشته ازگروههای چپ بوده است ولی حالا مدافع جمهوری اسلامی و خصوصا اصلاح طلبان است. وهمچنین ازحامیان تورهای گنجی درآمریکا واروپا بوده است وترتیب دهنده بسیاری از دیدارهای گنجی درآمریکا با افراد دانشگاهی بوده است.

انجمن ایرانیان یهودی: یکی از مراکز لابی گری پان فارسیزم درآمریکا است این گروه روابط خوبی با دولت آمریکا دارد. و بیشتر طرفدارسلطنت طلبان میباشند. از اعضای فعال آن هما سرشار روزنامه نگار قبل از انقلاب می باشد.

رادیو وتلویزیون صدای آمریکا: یکی ازمراکز تجمع افراد پان فارس میباشد. که تماما منافع فارسها در ایران را مدافع میکند. این رادیو و تلویزیون اخبار آذربایجان را بایکوت می کند وپیشبرنده اهداف فارسها می باشد.

نگهبان حقوق بشر درآمریکا: یکی از مراکز پی گیر اهداف فارسها در آمریکا تحت عنوان حقوق بشر می باشد نماینده بخش خاورمیانه ای آنرا خانم الهه هیکس(شریفی نیا) از اهل اصفهان برعهده دارد که دوست نزدیک خانم شیرن عبادی میباشد تابحال بیانه ای درباره نقض حقوق بشر درآذربایجان جنوبی صادر نکرده است. خانم شریفی نیا شدیدا پان فارس می باشد وبه حقوق بشر فارس فقط اعتقاد دارد! مثل شیرین عبادی! تلاش خانم شریفی نیا واصلاح طلبان حکومتی دربرنده جایزه نوبل حقوق بشر شدن خانم عبادی بی تاثیر نبود.

بنیاد دانشنامه ایرانیکا: بنیاد ایرانیکا دربخش ایران شناسی دانشگاه کلمبیا تاسیس شده است. این بنیاد توسط احسان یار شاطر اداره میشود که برای تحریف فرهنگ وتاریخ ممالک محروسه ایران ایجاد شده است. تقریبا تمامی مقالات آن درباره ی تاریخ، زیان، موسیقی وفرهنگ آذربایجان جعلی وتحریف شده است.

علاوه براین مراکز صدها مرکز مطالعاتی وفرهنگی هم درآمریکا تحت نفوذ لابی پان فارسیزم می باشد. مراکز وانجمنهای بهاییان و زرتشتیان درآمریکا وهمچنین ارامنه وگروه های سلطنت طلب وناسیونالیستهای جبهه ملی فارس هم مدافع وپیشبرنده منافع فارسها درآمریکا می باشند. درچند هفته گذشته هاله اسنفندیاری(ازمرکزمطالعاتی وودرو ویلسون وابسته به انجمن "جامعه باز") که همسرش یهودی است، کیان تاجبخش، علی شاکری که ازآمریکا به ایران آمده بودند به عنوان جاسوس آمریکا دستگیر شدند که همگی اینها لابی اصلاح طلبان حکومتی درمراکز مطالعاتی و دانشگاهی آمریکا بودند. وطرفدار سرسخت حاکمیت فارسها هستند وهیچ حقی به "ملل غیر فارس" قایل نیستند.

هدف کوتاه مدت و بلند مدت لابی فارسها : هدف کوتاه مدت لابی پان فارسیزم دراروپا و آمریکا تلاش به ترغیب آمریکا برای مذاکره با ایران وترساندن جامعه بین المللی از قدرت پوشالی ایران وترغیب آمریکا به عدم حمله نظامی به ایران وتلقین این نکته به غرب که درصورت جنگ مشکلات غرب ده برابرعراق درایران خواهد بود واینکه قدرت ایران درمنطقه خصوصا در بین گروه های تروریستی حزب الله وحماس، طالبان بیشتر است و می تواند منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد. متاسفانه لابی پان فارسیزم با این ذهنیت ودرتلقین وشایعه این نکات درغرب تابحال تا حدودی موفق عمل کرده است.

هدف بلند مدت لابی پان فارسیزم هم تلاش برای حفظ تسلط فرهنگ وزبان فارسی برملل غیرفارس ایران وحفظ قدرت سیاسی قوم فارس با محوریت سیستم سیاسی فارسی درایران می باشد. مبارزه با فدرالیسم باهرشکل ونوع ومبارزه با عدم تمرکز قدرت وهمچنین جلوگیری ازشکل گیری حرکتهای ملی درمبان ملل غیرفارس درایران میباشد همچنین شناساندن ایران به عنوان کشور فارسها به غرب وخفه کردن خواستها ومطالبات سیاسی و فرهنگی ملل غیرفارس دربلند مدت جزء اهداف لابی پان فارسیزم میباشد.

موقعیت فعالین آذربایجان جنوبی درلابی گری:موقعیت فعالین آذربایجان درلابی گری دراروپا وآمریکا نگران کننده است چرا که ورود افراد ناآشنا به سیاست و روابط بین الملل به موقعیت لابی گری برای آذربایجان جنوبی وحضور گروه های ناوارد و رهبران غیر حرفه ای موقعیت لابی گری بر فعالین آذربایجان جنوبی را سخت کرده است. علاوه بر اینها گروه رقیب پان فارس که از موقعیت بهتری برخوردار است تمامی موقعیت های لابی گری آذربایجان جنوبی درآمریکا واروپا را خراب کرده است. تقریبا 2 سال قبل که مرکز آمریکن اینترپرایز یک کنفرانسی درباره فدرالیسم درایران برگزارکرد لابی پان فارسیزم تلاش خود را دو چندان کرد تا موقیعت لابی گری را ازما بگیرد. علاوه بر آن گروه رقیب به لابی گرهای فرهنگی آذربایجان جنوبی می تازد و فرصت ابراز وجود را می گیرد در قضیه مقالات استاد براهنی اینها احترام استاد را شکستند با اینکه دکتر براهنی به ادبیات فارسی این همه خدمت کرده است ولی به خاطر چند مقاله ایشان در دفاع از زبان ترکی، ایشان را تحمل نکردند چرا که می گفت زبان مادری غیرفارس ها باید درایران تدریس شود یا استاد ماشاء الله رزمی که یک مقاله درباره ریشه های ترک ستیزی نوشته بود باز او را هم تحمل نکردند. تقریبا لابی پان فارسیزم در اروپاو آمریکا بر تمامی موقعیتهای ما می تازد چون کوروش وار با آریا تازی خود، برحقوق حقه ما حمله میکنند وبر شخصیتهای ملی وفرهنگی ما می تازند. فعالین ملی ما باید درکنار کار سیاسی فعالیتهای فرهنگی را هم ادامه دهند تا وقتی که درعرصه فرهنگی موفق نشویم نخواهیم توانست درعرصه سیاسی هم موفق شویم باید قبل از ایجاد یک حزب یک کتابخانه یا یک مرکز مطالعات استراتژیک آذربایجان جنوبی ایجاد کنیم یا با مراکز مطالعات خاورمیانه ای همکاری کنیم. آنوقت می توانیم لابی گری آذربایجان جنوبی را انجام دهیم. صرف ایجاد حزب باچند نفر نمی تواند برای آذربایجان جنوبی ثمری داشته باشد باید مراکز فرهنگی وحقوق بشری خودرا تقویت کنیم مراکز رسانه ای واینترنتی خود را تقویت کنیم. افرادی که به کار سیاسی علاقه ندارند به کار فرهنگی تشویق کنیم مثلا آذربایجان جنوبی یک "کتایخانه ملی" ندارد کتابخانه ملی یعنی جائی که تمامی کتابها ونوشته جات درباره آذربایجان جنوبی درآنجا موجود باید باشد یک حزب یا گروهی اگرمیخواهد برای آذربایجان جنوبی خدمت کند بیایدیک کتابخانه ملی اینترنتی ایجادکند تاهمه محققین استفاده کنند. این همه نشریات دانشجوئی وغیردانشجوئی هم چاپ شده و هیچ کس یکجا اینها را ندارد باید فکری به اینها شود باید میراث فرهنگی و تاریخی خود را یکجا داشته باشیم. اگر نتوانیم اینکارهارا بکنیم نخواهیم توانست درلابی گری سیاسی هم موفق شویم. فارسها با پول دولت آمریکا "دایره المعارف ایرانیکا" چاپ میکنند ماهم باید از این کارهای فرهنگی انجام دهیم. همچنین باید محققینی که درباره آذربایجان جنوبی تحقیق می کنند تشویق کنیم براندا شافر لرزه براندام پان فارسیزم انداخته است وتازه گیها دکتر ژیل ریو هم از فرانسه، تحقیقات خوبی درباره آذربایجان جنوبی انجام داده که توسط دانشجویان ترجمه شده و درکتاب"چالش هویت درآذربایجان" چاپ شده است باید با اینها بیشتر همراهی شود تا آذربایجان جنوبی را بیشتر بشناسانند. درآخر باید خاطر نشان شود که این گروه ها بیشتر خارج از سیستم حکومتی به لابی گری به نفع فارسها مشغول هستند وسیستم لابی گری حکومت هم جای خود دارد. همچنین دراین نوشته آنطورکه باید وشاید تمامی گروه های لابی فارس بعلت عدم دسترسی به اطلاعاتی کافی درباره آنها نیامده است لطفا دوستانی که دراروپا وآمریکا هستند چهره ناپیدای لابی پان فارسیزم را برای ما آشکار کنند.%

*- احسان آستارالی 31 مارس 2010 ، برگرفته ازسایت gunaz.tv ،

-------------------------------------------------------------------