۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

اعتراض اقلیت‌های قومی به اعدام وزندان

دویچه وئله: جمعی از فعالان مدنی وسیاسی قوم‌های ایرانی با انتشار فهرستی از زندانیان سیاسی و افراد اعدام‌شده، کمپینی برای دفاع از زندانیان سیاسی برپا کرده‌‌اند. گفت‌وگوی دویچه‌وله با سه کارشناس مسائل قومی درباره این اقدام.

فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر اقلیت‌های قومی در ایران گزارش می‌دهند، تعداد زندانیان سیاسی و اعدام افراد وابسته به اقوام در ماه‌های اخیر افزایش داشته است. این موجب شده که "فعالان مدنی و حقوق بشری از ملیت‌های مختلف ایران" دست به تاسیس "کمپین دفاع از زندانیان سیاسی" بزنند.

حسن شرفی، عضو دفتر سیاسی وجانشین دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران دراین زمینه به دویچه‌وله می‌گوید: «این کمپین در دفاع از زندانیان سیاسی ملیت‌های ایران قصد دارد درکشورهای مختلف آکسیون‌هایی برپا کند. حزب دمکرات کردستان این کمپین را مثبت ارزیابی می‌کند ودرهرکشوری هم انجام بگیرد درآکسیون‌ها‌ی آن شرکت خواهدکرد».

حسن شرفی تاکید می‌کند که ایران کشوری کثیرالمله است اما سازمان‌های حقوق بشرایرانی نسبت به زندانیان "ملیت‌ها" کمتر توجه می‌کنند.

اعتراض‌های نواحی ایران مورد توجه غرب؟

کمال سیدو از"بنیاد مدافع حقوق اقوام تحت ستم" که مرکز آن درشهر هانوفر آلمان است، کمپین اقوام ایرانی را آکسیونی می‌داند که «می‌تواند نظر دنیای غرب را هم به یکی از مهم‌ترین مشکلات ایران، یعنی مشکل قومی بیشتر جلب کند.»

کمال سیدو می‌افزاید: «تابحال هر اتفاق و اعتراضی که در تهران روی داده در رسانه‌های غربی از جمله رسانه‌های آلمان مطرح ومنعکس شده است، اما این رسانه‌ها تاکنون مشکلاتی را که درمناطق قومی ایران روی داده، انعکاس نداده‌اند.»

«رسانه‌های غرب از لابیست‌های ایران بیم دارند!»

کمال سیدو از بنیاد بین‌المللی مدافع حقوق اقوام تحت ستم خاطرنشان می‌کند: «این رسانه‌ها نمی‌خواهند با حکومت مرکزی ایران و لابیست‌های آنها که در غرب قوی هستند، مشکلی داشته باشند.» این کارشناس حقوق بشرهمچنین تاکید می‌کند که اپوزیسیون ایران باید در قبال دفاع از حقوق اتنیکی در ایران برنامه‌ای شفاف‌ ارائه دهد.

حمایت اقوام از اعتراض‌های ۲۵ بهمن در ایران

حسن شرفی از حزب دمکرات کردستان ایران از حمایت این حزب از تظاهرات ۲۵ بهمن می‌گوید و می‌افزاید: «ما به‌منظور مشارکت و حمایت از اعتراضات ۲۵ بهمن فراخوانی داشتیم. به همان اندازه که در تهران تظاهرات انجام گرفت، در شهرهای کردستان در مهاباد، نقده، سنندج وسقز نیز راهپیمایی و تعطیلی مغازه‌ها صورت گرفت. خوشبختانه تعداد قربانیان کم بود، اما سهم کردها ازهمان مقدارهم زیاد بود.»

آقای شرفی تایید می‌کند که اقوام ایرانی تابه‌حال از جنبش سبز به‌صورت قاطع حمایت نکرده‌اند. وی دلیل را در این می‌بیند که اپوزیسیون برنامه‌ی روشنی برای آینده‌ی ایران ندارد. وی با انتقاد به این وضعیت می‌گوید: «اگر برنامه‌ی آنها واقعا همان ادامه‌ی جمهوری اسلامی و بازگشت به زمان اوایل انقلاب باشد نه دمکراسی تحقق خواهد یافت، نه مساوات بین زن و مرد و حقوق قومیت‌ها برآورده خواهد شد.»

«بی‌توجهی سازمان‌های حقوق بشر ایرانی به مسائل بلوچ‌ها»

ناصر بلیده‌ای سخنگوی "حزب مردمی بلوچستان" از دیگر حامیان کمپین یاد شده است. وی بر این باور است که تعداد اعدام‌ها به لحاظ ترکیب جمعیتی کشور بیشتر ازمیان قومیت‌ها بوده است. او بلوچستان را مثال می‌آورد: «جمهوری اسلامی ایران به بهانه‌ی "قاچاق فروشی" و "تروریسم" افراد سیاسی بلوچ را اعدام کرده و به همین منظور ما خواستیم نظر مردم ایران و جهانیان را به این مسئله خاص جلب کنیم.»

ناصر بلیده‌ای نیز از توجه اندک گروه‌های حقوق بشر ایرانی به مشکل قومیت‌ها انتقاد می‌کند و می‌گوید برخی از این گروه‌ها به بهانه‌ی بی‌اطلاعی از این که اعدامی‌ها قاچاقچی هستند یا سیاسی، سکوت می‌کنند. به‌نظر او اعدام در هر شکل نباید مورد قبول واقع شود و محاکمه‌ها باید در دادگاهی عادلانه وبا حضور وکیل انجام گیرند.

«اعدام‌ کردها و بلوچ‌ها بیشتر است»

در "لیست اعدام شدگان" که از سوی کمپین دفاع از زندانیان ملیت‌های ایران منتشرشده بیشترین تعداد به کردها و بلوچ‌ها اختصاص دارد. در این فهرست از جمله نام ۵۰۹ کرد و ۲۱۰ بلوچ ذکر شده است.

در بیانیه‌ی"كمپین دفاع از زندانیان سیاسی ملیت‌های ایران" آمده است: «ضمن محكوم نمودن اعدام فعالان سیاسی، فرھنگى ومدنى ملیت‌های ایرانی، توجه همگان را به خطری كه هم اكنون جان بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی را در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران تهدید می‌كند، جلب نموده و تمامی كوشندگان راه آزادی ومدافعین حقوق بشر در جهان را به تلاش برای بازداشتن رژیم ایران از سیاست تبدیل کشورایران به بزرگترین زندان سیاسی و عقیدتی در جهان برای ملیت‌های مختلف ساكن این كشور فرا می‌خوانیم».%

طاهر شیرمحمدی ، تحریریه: مهیندخت مصباح

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

بیانیه کمپین دفاع از زندانیان سیاسی ملیتهای ایران

مردم آزادیخواه ایران! انجمن ها، مجامع وسازمانهای مدافع حقوق بشر!
دیرزمانیست که سرزمین دیکتاتورزده‍ی ما ایران، پیشینه ای بس دور و دراز از کشمکش میان مدنیت و توحش، آزادی و استبداد، عدالت طلبی و انحصار طلبی را توشه‍ی راه پرفراز و نشیب تاریخ خویش نموده است۔ ایران سرزمینی است سرشار ازتنوع رنگها، آداب، عقاید، زبا ن ها، ادیان و تبارها و مردمان گوناگون، و بهمین سبب زمینه ساز همزیستی و آمیزش مسالمت آمیز ملل با فرهنگهای گوناگون درتاریخ دور و دراز این سرزمین بوده است. به رسمیت شناختن تکثر فرهنگی و ملی موجود درایران کنونی، و دمیدن روح پلورالیسم سیاسی و فرهنگی مدرن درکالبد این سرزمین کثیرالمله، می تواند خمیرمایه ی فراگیرشدن دمکراسی درمنطقه ای گردد که دیکتاتوری و واپسگرایی حاکم بر آن، در تقابل با بالندگی و دموکراسی قرارگرفته است.

جمهوری اسلامی ایران این تکثر ملی و فرهنگی را نه فرصتی مغتنم برای توسعه‍ی دموکراسی وپویایی، بلکه تهدیدی همیشگی برای بقا و حفظ قدرت مطلقه و تمامیت خواه خویش قلمداد نموده و فعالین راه آزادی و برابری انسانی را با توسل به اتهاماتی از قبیل محاربه با خدا، عوامل بیگانه، تجزیه طلب و...، با اعمال شکنجه های قرون وسطائی به زندانهای درازمدت و اعدام محکوم می نماید تا مبادا گزندی به قدرت مطلقه‍ی ولی فقیه ومُلارشی وارد آید.
درچنین فضایی به جای گوش فرادادن به خواستهای سیاسی، مدنی، فرهنگی(زبانی و دینی) و حقوق بشری فعالین سیاسی ملیتهای ایران، همچون مجرمانی بالفطره و شایسته‍ی کیفر مضاعف معرفی میگردند. دراین سی و دو سال، هرساله صدها تن از فعالان سیاسی، فرھنگی و مدنی این ملیتھا به مراکز امنیتی رژیم احضار و مورد بازجوئی و شکنجه‍ی روحی و جسمی قرار گرفته اند، که شرح این مظالم و شکنجه هایی که همراه با صدور احکام سنگین کیفری از قبیل اعدا م ها، حبس های ناروا و مجازاتهای اجتماعی و اقتصادی گوناگون علیه این فعالان بوده است، حجم عظیمی از اخبار مربوط به رویدادهای ایران تحت حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی رابه خود اختصاص داده است.
بر کسی پوشیده نیست که ساختار قدرت سیاسی حاکم و رابطه آن با دستگاه قضایی غیرمستقل و وابسته به آن با قوانین واپسگرایانه و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی، منشأ و خاستگاه تمامی اجحافات موجود علیه تمام مردمان ایران و بخصوص ملیتهای ایران می باشد که همچون زنان ایران تحت ستم مضاعف قرار دارند. ازهمین رواست که ما اعضای کمپین دفاع از زندانیان سیاسی ملیت ها ی ایران، در راستای صیانت از حقوق زندانیان سیاسی ملیتها و حمایت از خواستهای برحق آنان در ایران، منطبق با مفاد اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر خواستار لغو تمامی مناسبات و قوانین تبعیض آمیزجمهوری اسلامی ایران و آزادی بی قید و شرط ھمه زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو احکام اعدام آنان می باشیم. از تمامی آزاداندیشان، فعالان حقوق بشر و مجامع و محافل بین المللی تقاضا داریم تا در دفاع از حقوق انسانی زندانیان سیاسی ملیتها در زندان های مخوف جمهوری اسلامی ایران پشتیبان ما باشند.
"کمپین د فاع از زندانیان سیاسی ملیتهای ایران"، ضمن محکوم نمودن اعدام فعالین سیاسی، فرھنگی ومدنی ملیتهای ایرانی، توجه همگان را به خطری که هم اکنون جان بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی را در زندان های جمهوری اسلامی ایران تهدید می کند جلب نموده و تمامی کوشندگان راه آزادی و مدافعین حقوق بشر در جهان را به تلاش برای بازداشتن رژیم ایران از سیاست تبدیل کشور ایران به بزرگترین زندان سیاسی و عقیدتی در جهان برای ملیتهای مختلف ساکن این کشور فرا می خواند.

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی ملیتهای ایران
http://kampeeyn.blogspot.com

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

فیلترشدن نشریه ی مرکزمطالعات تورکمن را محکوم میکنیم

اطلاعیه

بدینوسیله به اطلاع خوانندگان ایل گویجی میرسد که نشریه ی دیجیتالی "مرکز مطالعات تورکمن"، به آدرس turkmenstudy.blogspot.com از جانب جمهوری اسلامی ایران فیلتر شده و دسترسی برخوانندگان آن در داخل ایران غیرممکن گشته است.

کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن این اقدام مغایر با آزادی بیان ومطبوعات را محکوم کرده و خواهان برطرف شدن فیلترینگ این نشریه می باشد

کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن

26 فوريه 2011 - 07 اسفند 1389

----------------------------------------------

در زیر اطلاعیه مرکز مطالعات توکمن

رژیم جمهوری اسلامی نشریه الکترونیکی مرکزمطالعات تورکمن شناسی را فیلتر کرد

بنابر اخبار واصله از داخل ایران، رژیم جمهوری اسلامی نشریه دیجیتالی مرکز مطالعات ترکمن را فیلتر کرده است و خوانندگان تنها به وسیله فیلترشکن می توانند به نشریه الکترونیکی دسترسی داشته باشند. ولی خوانندگان ما درخارج از کشور کماکان مثل گذشته می توان به نشریه ی مرکز مطالعات تورکمن شناسی مراجعه نمود.

مدیر مرکز مطالعات توکمنشناسی

25 فوريه 2011 - 07 اسفند 1389

۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

دعوت به سخنرانی وگفتگو

دراتاق پالتاکی کنگره ی ملیتهای ایران فدرال به مناسبت بزرگداشت 21 فوریه روز جهانی زبان مادری

ابتدا سخنرانی کوتاه افراد تشکلهای عضو کنگره، وسپس گفتگو مابین آنها ودیگر علاقمندان دراشکال پرسش و پاسخ، و اظهارنظر پیرامون دیدگاهها و دیگر مسائل مربوط به زبان وزبان مادری در ایران و جهان

- ازعلاقمندان به شرکت وهمکاری، دراشکال طرح سوال، اظهارنظر، شعرخوانی وپخش آهنگ و آواز متناسب استقبال شده، وقت کافی داده خواهد شد.

زمان: جمعه 25 فورال 2011 - 6 اسفند 1389، وساعت 21 بوقت اروپای مرکزی و 15 تورونتو شروع میشود.

Adres: Paltalk, All rooms- Middle East / Iran: IRAN Kongreh Melyathay Iran e Federal,

گروه ادمین های کمیته ی پالتاک

2011-02-22

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

پیام مدیر کل یونسکو به مناسبت روز جهانی زبان مادری

پیام خانم ایرنا بوکووا – مدیر کل یونسکو به مناسبت 21 فوریه ( 2 اسفند 89) روز جهانی زبان مادری

ترجمه : اومود شوکری (امید شکری) ، برگرفته از: ایران گلوبال

تکنولوژیها نوین روشهای جدیدی را برای یادگیری وامتحان زبانها فراهم می نمایند موفقیت نسخه اینترنتی اطلس زبانهای درمعرض خطر یونسکوقدرت اینترنت را درعرصه زبانها وآموزش چند ربانه وهمچنین افرایش آگاهی درسطح جهانی را نشان داد.
تمامی زبانها ازطریق ریشه هایشان و وام گیری لغات بهم دیگر مرتبط هستند اما هریک از آنها منبع منحصر بفردی برای درک وفهم – نوشتن و بیان واقعیت می باشند.

اولین اصوات قابل فهم ازطریق زبان مادری ابراز میشوند روز جهانی زبان مادری فرصت مغتنمی است برای درک اهمیت زبانهای مادری و بسیج همگانی برای ترویج سیستم آموزشی چند زبانگی و تنوع زبانی.

در قیاس با تنوع زبانی – زبان مادری موضع اصلی هویت اشخاص می باشد چرا که منبع خلاقیت و ابزار گسترش فرهنگی بوده و هم چنین برای تامین سلامت جامعه بسیار مهم می باشد. واضح است که زبانها عامل توسعه و رشد جوامع بشری هستند. ما در مورد اهمیت تحصیل بزبان مادری و نتایج آموزشی آن مطلع هستیم.آموزش بزبان مادری روش بسیار موفقی برای مبارزه با تبعیض وهمچنین بارور ساختن جوامع مهاجر می باشد زبانها به عنوان سرچشمه علم و دانش تامین کننده توسعه پایدار بوده وبطور هارمونیک روابط ما را با محیط و تغییرات آن مدیریت میکند.

سیستم آموزشی چند زبانه- فرصت افسانوی مورد نیاز برای گفتگو در مورد همکاری و درک متقابل را فراهم می کند زبان مادری بطور هماهنگ همراه با اکتساب سایر زبانها به حیات خویش ادامه می دهد مجموع فضای زبانی باعث پخش ارزش تنوع زبانی درسطح عموم مردم شده و باعث تسریع در تبادل دانش و تجربه میگردد. این امر یکی از اهداف کلیدی اعلام سال 2010 به عنوان سال بین المللی ایجاد روابط حسنه فرهنگی بود اصل آموزش بزبان مادری باید به ستون اصلی سیستم چندگانه زبانی در قرن 21 مبدل گردد.

می توانیم با حمایت از گسترش متوازن ترجمه به عنوان دریچه ایکه که آغازگر تنوع عظیم علم و دانش و تجربیات در سطح جهانی است استفاده نماییم.

موضوع روز جهانی زبان مادری در سال 2011 نحوه بکارگیری تکنولوژیهی اطلاعاتی و ارتباطی برای ترفیع و محافظت از زبانها و تنوع زبانی است.

زبانها فراهم کننده نرم افزار مورد نیاز تکنولوژیهای ارتباطی واطلاعاتی هستند. این تکنولوژیها در امر توفیع تنوع زبانی پیشتاز هستند یونسکو از ترفیع و گسترش چند زبانگی در اینترنت حمایت می نماید چنین اهدافی موجب همکاری یونسکو با شرکت اعداد ونامها دراینترنت [1] گردید.

تکنولوژیها نوین روشهای جدیدی را برای یادگیری و امتحان زبانها فراهم می نمایند موفقیت نسخه اینترنتی اطلس زبانهای در معرض خطر یونسکو– قدرت اینترنت را درعرصه زبانها وآموزش چند ربانه وهم چنین افرایش آگاهی درسطح جهانی را نشان داد.

تکنواوژیهای ارتباطی واطلاعاتی را می توان برای ترفیع زبان مادری بکار گرفت باید قدرت پیشرفت را برای حفاظت از تنوع گونه ها (زبانی) درسطح جهانی وهم چنین ترفیع تمامی منابع علمی و اشکال بیانی بکار گیریم.این موضوعات بافت نقش دار تاریخ بشری هستند نوآوری، انعطاف پذیری وتعامل اجتماعی در بطن تکنولوژیهای ارتباطی واطلاعاتی جدید قرارگرفته که می تواند در دستیابی به این اهداف یاری نمایند. درروز جهانی زبان مادری به همکاری با هم دراین مسیر متعهد شویم.%

[1] Internet Corporation for Assigned Names and Numbers.

-------------------------------------------------------------

لینک پیام مدیر کل یونسکو به مناسبت روز جهانی زبان مادری

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-65031

ایران ومسأله ای بنام زبان مادری درایران

نیمی از حدود ۶۷۰۰ زبانی که توسط مردم ساکن قاره های مختلف جهان استفاده می شود درحال نابودی است. نامگذاری روز ۲۱ فوریه (دوم اسفند) به عنوان روز جهانی زبان مادری از سوی کنفرانس عمومی یونسکو درسال ۱۹۹۹ از جمله واکنش به خطری است که گنجینه غنی و متنوع زبانی بشریت ویا بخشی ازمیراث فرهنگی تمدن انسانی با آن دست و پنجه نرم می کند. کشور ما ایران به خاطر وجود شمار فراوانی زبان وگویشهای بومی دربخشهای جغرافیایی مختلف آن از جمله مناطق بسیار آسیب پذیر جهان از نظر زبانی به شمار می رود.

زبان مادری : واژه زبان مادری درحوزه ی علوم انسانی به اولین زبانی گفته می شود که کودک پس از تولد و در رابطه با محیط پیرامون خود می آموزد. کسانی هم که درخانواده های دوزبانه به دنیا می‌آیند وبا هردو زبان همزمان آشنا می شوند دارای دو زبان مادری هستند.
اهمیت این تعریف درجایگاهی است که فرد و هویت و وابستگی فرهنگی او در بحث زبان مادری دارند. همزمان زبان ها بخشی از سرمایه فرهنگی وهویتی هرجامعه به شمار می روند. با آن که زبان‌شناسان برسر تفکیک زبانها وآنچه که لهجه وگویش بومی نامیده میشود همداستان نیستند، ولی واژه زبان مادری بیشتر مفهوم وسیع کلمه زبان را دربرمیگیرد.
زبانها و گویش هایی که امروز می شناسیم در طول قرن ها همراه تمدن ها و همبودهای انسانی زندگی و سفر کرده‌اند، تحولات ژرفی را از سر گذرانده‌اند و تا حدودی آئینه انسانشناسانه پیچیدگی‌های تاریخ بشریت هستند.
از قرن نوزدهم به این سو روند صنعتی شدن و توسعه جامعه با بی توجهی به زبان‌های بومی همراه بوده است. در آن زمان تصور غالب این بود که تنوع زبانی مانع پیشرفت جامعه و به ویژه اقلیت‌ها می شود. بسیاری از کشورها راه "آسان"‌تر تحمیل یک زبان رسمی (بیشتر زبانی که اکثریت و یا نخبگان استفاده می کردند) به همگان و بی اعتنایی به زبان های بومی و اقلیت ها را برگزیدند و حتا برخی با کنار گذاشتن زبانهای بومی، زبانی خارجی را برای شتاب بخشیدن به روند توسعه اقتصادی برگزیدند.
به وجود آمدن زبان رسمی، زبان اصلی ارتباطات و زبان آموزشی همزمان به معنای منزوی شدن سایر زبان ها و گویش های محلی هم بود. جایگاه جدید زبان نوشتاری و پیشرفت علوم و آموزش هم به تنوع زبانی جامعه انسانی لطمات فراوانی زد، چرا که بخش بزرگی از زبانهای رایج دنیا فقط شفاهی بودند و یا سنت نوشتاری کمی داشتند.
بغرنجی پدیده ای به نام زبان مادری در دنیای امروز همچنین به شکاف ها و گسست هایی باز می گردد که میان مرزهای جغرافیایی و سیاسی از یک سو و مرزهای فرهنگی و زبانی از سوی دیگر وجود دارد. هیج کشوری در دنیا نیست که در آن فقط به یک زبان صحبت شود و کمتر زبانی هم وجود دارد که در چهارجوب مرزهای جغرافیایی یک کشور محدود بماند.
این واقعیت مهم سیاست‌های زبانی یک کشور را پیچیده می‌کند و گاه به آن بعد سیاسی هم می‌دهد. مهاجرت گسترده در سطح بین‌المللی و شکل‌گیری اقلیت‌های نوظهور در بسیاری از کشورهای دنیا هم بر پیچیدگی پدیده زبان مادری افزوده است، به ویژه آن که اقلیت‌های جدید مهاجر دارای سرزمین مشخص نیستند و پراکندگی جغرافیایی آنها خطر انزوا و فراموشی تدریجی زبانشان را هم افزایش داده است.
بی توجهی به بعد فردی و جمعی و اجتماعی زبان‌ها به ویژه زبان‌های اقلیت ها و زبان ها و گویش‌های شفاهی در سراسر جهان سبب نابودی بخش مهمی از این سرمایه عظیم فرهنگی شده است. با به حاشیه رانده شدن این زبانها و گویشها بخشی از تاریخ، هستی معنوی و نمادین، ادبیات، موسیقی، سنتها وفرهنگ مردم هم به فراموشی سپرده می‌شود.
در نیم قرن اخیر روند جهانی شدن و تسلط روزافزون زبان‌های اصلی بین المللی و بسیار قدرتمند دنیا زبان های کوچکتر را با مشکلات باز هم بیشتری روبرو کرده است. جایگاه زبان در جامعه را نمی‌توان از رابطه قدرت جدا کرد.
برای پاسخ گفتن به نیازهای زمانه و زنده مانده در فضای فرهنگی و علمی زبان ها به روز شدن، مراقبت، نوسازی و خلاقیت منظم نیاز دارند و باید به گونه‌ای مستمر خود را با واقعیت‌های دنیای پرتحول کنونی همراه سازند.
امروز بیش از ۷۰ درصد مطالب علمی دنیا به زبان انگلیسی منتشر میشود وپنج زبان اصلی دنیا بیش از ۹۰ درصد تولید مطالب علمی رادرانحصار خود دارند. زبانهای اصلی بین المللی مانندانگلیسی، فرانسه، اسپانیولی به خاطرموقعیت جهانی خود از غنا و ساختار پیچیده ای برخوردار شده اند و زبانهای کوچکتر توانایی رقابت با آنها در دنیای علمی، ارتباطات و فرهنگی را ندارند.
آموزش به زبان مادری: یکی از مهم ترین بحثهای پیرامون زبان مادری رابطه آن با زبانی است که در نظام آموزشی هر کشور مورد استفاده قرار می گیرد. نظام آموزشی به خاطر گسترگی پوشش آن و نقشی که در روند فرهنگ پذیری و یادگیری زبان دارد به مهم ترین وسیله حفظ و نوسازی زبان ها تبدیل شده است. از قرن نوزدهم به این سو دو گرایش مهم در رابطه با زبان رسمی تحصیلی در نظام های آموزشی دنیا شکل گرفته است.
گرایش اول انتخاب و تحمیل یک زبان (زبان اکثریت در کشورهای چند زبانه و یا زبان استعماری در کشورهای مستعمره) به همه ساکنان کشور است. یکی از دلایل مهم این انتخاب نقشی است که سیاست های آموزشی برای زبان واحد آموزشی در شکل دادن به هویت جمعی وملی یگانه وجلوگیری ازچندپارگی پراکندگی احتمالی درنظر می‌گیرند.
برای طرفداران این نظریه به ویژه در کشورهایی که دارای تنوع زبانی و فرهنگی هستند چند زبانه شدن آموزش می تواند به تضعیف وحدت ملی و تقویت جنبش های قومی و ملی ویا گرایش های جدایی طلبانه منجر شود. از نظر تاریخی فرانسه یکی طرفداران جدی این گزینه بوده است.
دراوایل قرن بیستم حدود شش میلیون نفر در فرانسه زبان مادری متفاوت از زبان اکثریت داشتند و اعمال این سیاست مبتنی بر آموزش یکسان به زبان فرانسه به عنوان یگانه زبان رسمی سبب تضعیف زبان های محلی و همگانی شدن زبان فرانسه شد. فرانسه تنها کشور اتحادیه اروپا است که میثاق اروپایی حق آموزش به زبان مادری را به دلیل تضاد آن با قانون اساسی خود نپذیرفته است.
گرایش دوم کشورهایی را در بر می‌گیرد که با به رسمیت شناختن تنوع زبانی اقلیت ها به آنها امکان می دهند زبان خود را در مدرسه (به عنوان زبان اصلی و یا زبان دوم) فرا گیرند. سیاست تنوع زبانی در حوزه آموزش گاه به صورت همزیستی برابر چند زبان و گاه به صورت وجود یک زبان اصلی در کنار امکان فراگیری زبان مادری برای اقلیت ها اجرا می شود. سوئیس، کانادا و بلژیک از نظر تاریخی کشورهایی هستند که تجربه آموزش همزمان و برابر چند زبان را بکار گرفته اند.
تجربه بسیار جالب دیگر در این زمینه هند است که ۲۲ زبان آموزشی دارد. یکی از تازه‌ترین تجربه‌های چند زبانی مربوط به کشور اسپانیا می‌شود که از اوایل سال‌های دهه ۸۰ میلادی به این سیاست روی آورده است.
پژوهش‌های جامعه شناسی نشان می دهد که سیاست چند زبانی در آموزش اثرات مثبتی روی حفظ و گسترش فرهنگ های بومی و یا میراث فرهنگی یک کشور بر جا می‌گذارد و به جذاب تر شدن آموزش رسمی برای اقلیت ها کمک می کند. هم زمان چند زبانه شدن نظام آموزشی گاه می تواند به گونه‌ای غیر منتظره به تشدید نابرابری میان گروه های زبانی در یک کشور هم بیانجامد.
این مشکل به ویژه در کشورهایی به چشم می‌خورد که نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی چشمگیری میان اکثریت و اقلیت‌ها و یا در میان اقلیت‌های بزرگ وجود دارد. در کشوری که زبان اکثریت دارای جایگاه علمی و فرهنگی بالایی است اقلیت ها به خاطر یاد گیری زبان بومی و عدم تسلط به زبان اصلی در عمل از دستیابی به سرمایه فرهنگی و نمادینی که موجب پیشرفت فردی در سطح ملی می شود باز می مانند. به همین خاطر است که برخی از کشورها همزمان با کاربست سیاست آموزش زبان مادری برای اقلیت ها، برای یادگیری زبان رسمی و زبان بین المللی در برنامه تحصیلی اهمیت خاصی قائل می شوند. هدف این سیاست ها آن است که آموزش زبان مادری در میان اقلیت ها به ابزاری برای حفظ سلطه اجتماعی و سیاسی اکثریت زبانی منجر نگردد.
زبان مادری در آموزش ایران: درایران براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۲۷ درصد از جمعیت کشور (۱۹ میلیون نفر) در مناطقی زندگی می کنند که به اقلیت‌هایی بزرگ که به زبانی غیراز فارسی حرف می زنند تعلق دارد. در کنار این اقلیتها باید به وجود گویشهای بسیار متنوع دراستانهای مختلف اشاره کرد که به درجات گوناگون با زبان فارسی متفاوتند ویا از شاخه های بسیار نزدیک آن به شمار می روند.
گاه در منطقه بسیار کوچک و در شعاع چند ده کیلومتری می توان چند گویش محلی را یافت که با یکدیگر بسیار متفاوتند و هر یک تاریخ و ساختار خاص خود را دارند. همزمان جابجایی جمعیتی گسترده در ایران سبب حضور چشمگیر اقلیت ها (به ویژه آذری ها و کردها) در مناطق فارسی زبان شده است. با وجود گستردگی کمی اقلیت ها، گویش های بومی و یا زبان های اقلیت های بزرگ مانند آذری ها، کردها، عرب ها و بلوچ ها هیچ یک جایی در نظام آموزشی ایران ندارند.
بررسی های آماری نشان می دهد که میزان دسترسی به آموزش درمناطق اقلیت نشین ایران به طور محسوسی کمتر از مناطقی است که به زبان فارسی صحبت می کنند. برای مثال درحالیکه درسرشماری ۱۳۸۵ نرخ باسوادی دربسیاری از استان‌های مرکزی ایران (فارسی زبان) مانند تهران، اصفهان، سمنان و یزد به حدود ۹۰ درصد می رسد، در استان سیستان و بلوچستان این شاخص از ۶۸ درصد و در کردستان از ۷۵ درصد فراتر نمی رود.
این تفاوت‌ها در زمینه میزان ماندگاری در نظام آموزشی و یا راهیابی به آموزش عالی بسیار گسترده تر است. مناطق روستایی وشهرهای دورافتاده استان‌های حاشیه‌ای ایران که به زبان فارسی صحبت نمی‌کنند، محروم ترین مناطق آموزشی ایران هم به شمار می‌روند. برای نمونه احتمال دسترسی به آموزش عالی برای یک دختر روستایی در سیستان و بلوچستان بطور متوسط هشت برابر کمتر از یک دختر تهرانی است.
هرچند این نابرابری ها فقط به دلیل دشواری های زبانی و وجود زبان مادری متفاوت نیست و فقر و توسعه نیافتگی نیز از عوامل اثر گذار به شمار می رود، اما همان گونه که در پژوهش های جامعه شناسی هم به خوبی می توان دید، تحمیل زبان اکثریت به عنوان عامل نوعی سلطه فرهنگی در بعد نمادین و عینی اثرات منفی فراوانی در توسعه اجتماعی و آموزشی مناطق اقلیت ها بر جا می گذارد.
سیاست‌های زبانی درآموزش ایران از ابتدای شکل گیری نظام آموزشی جدید هیچ گاه توجه به زبان‌ها و گویش های بومی را در دستور کار خود قرار نداده است. در حالی که تناقضی میان یادگیری همگانی زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی همه ایرانیان و یادگیری زبانها و گویش های محلی وجود ندارد.
هم اکنون درمدارس ایران تلاش فراونی برای آموزش زبان عربی (زبان دینی وزبان قرآن) به عنوان زبان سوم به کار می‌رود، درحالی که حدود یک سوم دانش آموزان ایران امکان یادگیری زبان مادری خود حتی درسطح ابتدایی و پایه را هم ندارند وگاه درمدرسه باید به زبانی که نمی‌شناسند، خواندن و نوشتن را بیاموزند.
این سیاست مصداق واقعی اعمال خشونت نمادین علیه کودکانی است که نوعی تحقیر فرهنگی را زندگی می‌کنند و فرصت نمی‌یابند با اصلی‌ترین میراث فرهنگی گروه اجتماعی که به آن تعلق دارند، به گونه‌ای عمیق‌تر در چهارچوب آموزش رسمی آشنا شوند.
بسیاری از زبان‌ها و گویش‌های محلی ایران با راه یافتن به نظام آموزشی و مدارس و دانشگاه‌ها می‌توانستند حیاتی دوباره پیدا کنند و زمینه‌ای برای بازسازی و مراقبت از این میراث فرهنگی چند هزار ساله فراهم شود. این زبان‌ها و گویش‌ها فقط ابزار ساده ارتباط میان انسان‌ها نیستند، در دل هر یک از این زبان‌ها و گویش‌ها تاریخ، سنت‌ها و فرهنگ و زندگی یک منطقه و یک همبود انسانی نهفته است.
ابتکار یونسکو درسال ۱۹۹۹ برای نام‌گذاری روز ۲۱ فوریه به عنوان روز زبان مادری نوعی فراخوان به مقاومت در برابر روند رو به رشد به حاشیه رانده شدن ویا نابودی زبان اقلیتها، زبانها و گویشهای کوچک ومنطقه ای و زبان مهاجرین در سراسر جهان است. % منبع: سایت رادیوفردا، از: سعید پیوندی - جامعه شناس

http://www.radiofarda.com/content/f11_iran_unesco_mother_language_day/2316504.html

لینک مطلبی با عنوان : آیا اندیشه گرفتار زبان است؟

http://www.radiofarda.com/content/F12_Does_Your_Language_Shape_How_You_Think/2148439.html

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

به مناسبت 21 فوریه روز جهاني زبان مادري

1 - بیانیه ی شورای هماهنگی کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن

گرامی باد 21 فوریه روز جهانی زبان مادری

دفاع از برابر حقوقی زبان ملل عنصر جدائی ناپذیر دفاع از حقوق جهانی بشر است.

کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن 21 فوریه "روز جهانی زبان مادری" را به همه ی مدافعین برابرحقوقی زبانها و فرهنگها درایران وجهان تبریک گفته، آرزوی موفقیت می نماید.

کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن زبان را تنها یک ابزار برای گفتگو نمی داند، بلکه زبان را حامل فرهنگ و دانش خلقی دانسته و حفاظت و تلاش در راه توسعه ی آنرا را یک امر انسانی و در راستای تلاش برای حفظ و توسعه ی میراث فرهنگی و مدنی هر ملت می داند.

گسترده باد اتحاد ملل ایران و جهان در راه مبارزه برای برابر حقوقی

شورای هماهنگی کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن

21 فوريه 2011 - 02 اسفند 1389 ----------------------

2 – متن "اعلامیۀ جهانی حقوق زبانی" ، ترجمه: علي دده بيگلو ، به مناسبت روز جهاني زبان مادري- ٢٠٠٥

مقدمات: موسسات وتشكيلات غيردولتي، امضاء كنندگان "بيانيه جهاني حقوق زباني" حاضر، گردهم آمده از ٦ تا ٩ ژوئن ١٩٩٦ دربارسلونا؛

با درنظر گرفتن "اعلاميه جهاني حقوق بشر" مورخ ١٩٤٨، كه درمقدمه اش اعتقاد خود را به "برابري حقوق پايه اي بشر، كرامت و ارزش افراد انساني و حقوق برابر مرد و زن" بيان مينمايد؛ و نيز درماده دوم خود كه اعلام ميكند "همه افراد، بدون درنظر گرفتن " نژاد، رنگ، جنسيت، زبان، دين، باورهاي سياسي و يا ديگر باورها، منشاء ملي و يا اجتماعي، مالكيت، محل تولد و يا خصوصيات ديگر"، داراي همه حقوق و آزاديها ميباشند"؛

با در نظر گرفتن "عهدنامه بين المللي حقوق سياسي و مدني" ١٦ دسامبر ١٩٦٦ (ماده ٢٧) ، و "عهدنامه بين المللي حقوق فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي" به همان تاريخ، كه در مقدمه هاي خود بيان مينمايند آحاد نوع بشر نميتوانند آزاد شمرده شوند مگر آنكه شرايطي فراهم گردد كه آنها را قادر به اعمال و بهره برداري از هر دوي حقوق مدني و سياسي و حقوق فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي خود نمايد؛

با درنظر گرفتن "قطعنامه ١٣٥-٤٧"، ١٨ دسامبر ١٩٩٢مجمع عمومي سازمان ملل متحد كه "بيانيه در حقوق افراد متعلق به اقليتهاي ملي، ائتنيكي، ديني و زباني" را تصويب نمود؛

با درنظر گرفتن اعلاميه ها و توافقنامه هاي (كنوانسيونهاي) مجمع اروپا مانند "كنوانسيون اروپائي براي حفظ حقوق بشر و آزاديهاي اساسي"، به تاريخ ٤ نوامبر ١٩٥٠ (ماده ١٤)؛ "كنوانسيون شوراي وزيران مجمع اروپا" به تاريخ ٢٩ ژوئن ١٩٩٢، كه "مقاوله نامه (چارتر) اروپائي براي زبانهاي منطقه اي و يا اقليتي" را تصويب نمود؛ "اعلاميه در باره اقليتهاي ملي" تهيه شده توسط نشست سران مجمع اروپا در تاريخ ٩ اكتبر ١٩٩٣؛ و "كنوانسيون چهارچوب براي محافظت از اقليتهاي ملي" نوامبر ١٩٩٤؛

با درنظرگرفتن "بيانيه انجمن بين المللي قلم درسانتياگو د كومپوستلا" و "بيانيه ١٥ دسامبر ١٩٩٣ كميته حقوق زباني و ترجمه اي انجمن جهاني قلم، در رابطه با پيشنهادي براي برگزاري كنفرانسي جهاني درموضوع حقوق زباني"؛

با درنظر گرفتن اين امر كه درشهر رسيف برزيل، "اعلاميه ٩ اكتبر ١٩٨٧ دوازدهمين سمينار انجمن بين المللي براي توسعه تفاهم وارتباط بين فرهنگها"، به سازمان ملل متحد توصيه نمود كه گامهاي لازم را براي تصويب و اجراي اعلاميه جهاني حقوق زباني بردارد؛

با درنظر گرفتن "كنوانسيون ١٦٩ سازمان جهاني كار" مورخه ٢٦ ژوئن ١٩٨٩ درباره مردمان بومي و طائفه اي در كشورهاي مستقل؛

با توجه به "اعلاميه جهاني حقوق جمعي خلقها بارسلونا، مي ١٩٩٠، كه اعلام نمود همه خلقها، در درون چهارچوبهاي سياسي متفاوت از حق افاده وتوسعه فرهنگ، زبان وقواعد سازمانيابي خويش و درنهايت ازحق پذيرش و دارا بودن نهادهاي حكومتي، ارتباطاتي، تحصيلي و سياسي خود برخوردار ميباشند؛

با درنظر گرفتن "بيانيه نهائي پذيرفته شده درهمايش عمومي فدراسيون جهاني معلمان زبان مدرن" درشهر پچ (مجارستان) به تاريخ ١٦ آگوست ١٩٩١، كه به شناخته شدن رسمي حقوق زباني به عنوان حقوق پايه اي انساني توصيه نموده بود؛

با درنظر گرفتن "گزارش كميسيون شوراي اقتصادي واجتماعي سازمان ملل متحد، ٢٠ آوريل ١٩٩٤ " درارتباط با طرح "اعلاميه در حقوق خلقهاي بومي" كه به حقوق فردي در پرتو حقوق جمعي نظر ميكند؛

با در نظر گرفتن طرح "بيانيه كميسيون حقوق بشر بين آمريكائي درباره مردمان بومي مصوب نشست ١٢٧٨ به تاريخ ١٨ سپتامبر ١٩٩٥؛

با درنظر گرفتن اينكه اكثريت زبانهاي درخطر نابودي، متعلق به گروههاي مردماني ميباشند كه از حق حاكميت ملي خود برخوردار نيستند و اينكه عوامل اصلي كه از توسعه اين زبانها ممانعت كرده و به روند جايگزيني زباني ديگر به جاي آنها شتاب ميبخشند، عبارتند از نبود حكومتهاي خودگردان آنها وسياست دولتها، كه ساختارهاي سياسي واداري وزبان خود برآنها را تحميل مينمايند؛

با درنظر گرفتن اينكه حمله نظامي، مستعمره نمودن، اشغال وديگر نمونه هاي به انقياد درآوردن اجتماعي، اقتصادي وسياسي، اغلب اوقات شامل تحميل مستقيم زباني خارجي بوده و يا حداقل، تصورات موجود در باره ارزش و منزلت زبانها را خدشه دار نموده و موجب ايجاد آنچنان رفتارهاي زباني سلسله اي ميگردند كه وفاداري زباني متكلمين به آنها را از بين ميبرند؛

وبا درنظر گرفتن اينكه زبانهاي برخي از خلقهائي كه حاكميت ملي خود را بتازگي بدست آورده اند، متعاقبا ودرنتيجه سياستي كه زبان قبلي قدرتهاي استعماري و يا امپرياليستي را مقدم ميشمارد، در روند جانشيني زباني در ميغلطند؛

با درنظر گرفتن اينكه جهاني شدن ميبايست براساس تلقي اي از تنوع زباني و فرهنگي، غالب آمده بر روندهاي يكسانسازي و تجريد حذفي زبانها و فرهنگها، بنياد گذارده شود؛

با درنظر گرفتن اين نكته كه به منظور تامين نمودن همزيستي صلح آميز بين جمعيتهاي زباني، ميبايست اصولي عمومي يافت شوندكه تشويق وارتقاء موقعيت واحترام بهمه زبانها وكاربرداجتماعي آنها درمحيطهاي عمومي وخصوصي را تضمين نمايند؛

با درنظر گرفتن اينكه عوامل گوناگون با ماهيتهاي غيرزباني (عاملهاي تاريخي، سياسي، سرزميني، جمعيت شناسي، اقتصادي، اجتماعي-فرهنگي و اجتماعي-زباني و عوامل ديگر مربوط به رفتارهاي جمعي) مسائلي را ايجاد ميكنند كه منجر به نابودي، به حاشيه رانده شدن و يا انحطاط زبانهاي بيشمار ميگردند، و نيز براي اينكه بتوان راه حل هاي مناسبي براي هر مورد خاصي اعمال نمود، حقوق زباني ميبايست به طوري همه جانبه بررسي گردند؛

با اعتقاد به اينكه "اعلاميه جهاني حقوق زباني"، به منظور تصحيح عدم توازنهاي زباني در پرتو تضمين احترام وتوسعه كامل همه زبانها، وپايه گذاري اصولي براي صلح وبرابري عادلانه زباني درسراسرجهان به عنوان عاملي كليدي درحفظ روابط اجتماعي موزون، مورد نياز ميباشد؛

بدينوسيله اعلام ميدارند كه:

آغاز : موقعيت هر زبان، درپرتو ملاحظاتي كه در زير آمده اند، محصول تقارب و اندركنش دامنه وسيعي از عوامل با ماهيتهاي سياسي وقانوني، ايدئولوژيك وتاريخي، جمعيت شناختي وقلمرو-سرزميني، اقتصادي واجتماعي، فرهنگي، زبان شناختي و زباني-اجتماعي، بين زباني و ذهني است.

درحال حاضر، اين فاكتورها بدينگونه تعريف ميشوند:

1) تمايل ديرينه يكسانسازي اكثريت دولتها به كاهش تنوع وتشويق رفتارهائي كه برضد چندگانگي فرهنگي وتكثر زباني ميباشند.

2) سير به سوي اقتصاد جهاني وبدنبال آن بازارجهاني اطلاعات، ارتباطات وفرهنگ كه باعث مختل گرديدن محيطهاي مناسبات مشترك و گونه هاي تاثير متقابلي كه انسجام دروني جمعيتهاي زباني را تضمين مينمايند، ميشود.

3) مدل رشد اكونوميسيستي پيشنهاد شده توسط گروههاي اقتصادي ماوراء ملي، كه خواهان يكي نشان دادن كاهش كنترلهاي دولتي با پيشرفت و فرديت گرائي رقابتي بوده و باعث ايجاد نابرابريهاي جدي و فزاينده زباني، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميگردد.

4) جمعيتهاي زباني درعصر حاضر ازسوي عواملي مانند نداشتن حكومتهاي ملي (خودگردان) خود، نفوس محدود، ويا جمعيتي كه به لحاظ جغرافيائي قسما وياكاملا پراكنده شده است، اقتصادي شكننده، زباني استاندارديزه نشده، ويا مدلي فرهنگي درضديت با مدل فرهنگي مسلط، درمعرض تهديد قراردارند. اين عوامل، ادامه حيات وگسترش بسياري اززبانها را عملا غيرممكن ميسازد مگر آنكه اهداف اساسي زيرين ملحوظ شوند:

أ‌. از ديدگاه سياسي، هدف طراحي روشي براي سازماندهي تكثر و تنوع زباني به گونه اي كه به مشاركت موثر جمعيتهاي زباني در اين مدل توسعه جديد اجازه دهد.

ب‌. از ديدگاه فرهنگي، هدف تامين و ايجاد محيط ارتباطات جهاني اي سازگار با مشاركت برابر همه خلقها، جمعيتهاي زباني و افراد در روند توسعه.

ت‌. از ديدگاه اقتصادي، هدف تشويق پايدار توسعه بر پايه مشاركت همه وبراساس احترام به تعادل محيط زيست جوامع و در روابط برابر بين همه زبانها و فرهنگها.

بنا به همه دلايل فوق الذكر، اين اعلاميه مبداء حركت خود را "جمعيتهاي زباني" و نه "دولتها" قرار ميدهد و ميبايست به اين اعلاميه در متن تقويت موسسات بين المللي قادر به تضمين نمودن توسعه برابر و پايدار همه جامعه بشري نگريست. به همين دلايل، همچنين از اهداف اين اعلاميه، تشويق ايجاد چهارچوبي سياسي براي تنوع زباني مبتني بر احترام، همزيستي هماهنگ و منافع متقابل ميباشد.

عنوان مقدماتي: مفاهيم

ماده ١

١- اين بيانيه "جمعيت زباني" را بدين گونه تعريف مينمايد: هرجامعه انساني كه به لحاظ تاريخي در "محيط سرزميني" معيني، فارغ از به رسميت شناخته شدن و يا نشدن آن، سكني گزيده و خود را به عنوان يك توده با هويت واحد دانسته و زبان مشتركي را به عنوان وسيله اي طبيعي براي ارتباط و هم بندي فرهنگي بين اعضاي آن توسعه داده است. تعبير "زبان خاص يك سرزمين" (زبان نياخاكي) به زبان جمعيتي كه به شرح فوق در همچو محيطي سكني گزيده باشد اطلاق ميشود.

٢- اين اعلاميه مبداء حركت خود را بر اين اصل قرار ميدهد كه حقوق زباني در عين حال و يكجا، هم فردي و هم جمعي ميباشند. در تعريف دامنه كامل حقوق زباني، اين اعلاميه مرجع خود را مورد يك جمعيت زباني تاريخي، در محيط سرزميني خود قبول مينمايد. و آنچه از اين محيط درك ميشود، نه تنها گستره جغرافيائي اي كه جمعيت در آنجا زندگي مينمايد، بلكه محيط اجتماعي و عملي اي كه براي توسعه و شكوفائي تمام و كمال يك زبان حياتي است ميباشد. تنها بر اين اساس امكان دارد كه حقوق زباني گروههاي ذكر شده در نقطه ٥ ام اين اعلاميه و حقوق افرادي كه در خارج سرزمين زباني خويش ميزيند را، برحسب پيوستگي و درجه بندي تعريف نمود.

٣- به منظور كاربرد دراين بيانيه، گروههايي كه داراي يكي از موقعيتهاي زير باشند نيز متعلق به يك جمعيت زباني و ساكن در سرزمين خود شمرده ميشوند:

الف- هنگامي كه آنها از بدنه اصلي جمعيت خود توسط مرزهاي اداري ويا سياسي جدا شده باشند.

ب – هنگاميكه درطول تاريخ، درمنطقه كوچك جغرافيائي اي محصور شده توسط اعضاء جوامع زباني ديگر، تثبيت شده باشند.

ج- هنگامي كه در منطقه جغرافيايي اي كه در آن با اعضاء جمعيتهاي زباني ديگري با سوابق تاريخي مشابه، سهيم و شريكند تثبيت شده باشند.

٤- اين بيانيه همچنين مردمان عشايري كوچرو درمناطق قشلاق-ييلاق خودشان و همچنين مردمان تثبيت شده در نواحي به لحاظ جغرافيايي پراكنده را به عنوان جمعيتهاي زباني در سرزمينهاي تاريخي خود ميپذيرد.

٥- اين اعلاميه "گروه زباني" را بدين شكل تعريف مينمايد: هر گروه از اشخاص داراي زبان واحد، كه زبانشان در محيط سرزميني جمعيت زباني ديگري تثبيت شده اما داراي سابقه تاريخي برابري با اشخاص جمعيت مهمان پذير نبوده نباشد. نمونه هاي اين چنين گروههائي مهاجرين، پناهندگان، اشخاص ديپورت شده و اعضاي دياسپورا ميباشند.

ماده ٢

١- اين بيانيه اعلام ميدارد كه هرگاه گروهها و جمعيتهاي زباني گوناگون در سرزمين واحدي مشترك باشند، حقوق مندرجه در اين اعلاميه ميبايست بر اساس احترام متقابل و به گونه اي اعمال شوند كه دمكراسي به حداكثر اندازه ممكنه تضمين گردد.

٢- در جستجو براي وصول به تعادل اجتماعي-زباني رضايت بخش، به عبارت ديگر به منظور ايجاد هماهنگي مناسب بين حقوق مربوطه چنين جمعيتها و گروههاي زباني و افراد متعلق بدانها، عوامل مختلفي - علاوه بر سوابق تاريخي مربوطه آنها در سرزمينها و مطالبات آنها كه به روشهاي دمكراتيك بيان شده اند- ميبايد در نظر گرفته شوند. اينچنين عواملي شامل ماهيت اجباري مهاجرتها، كه منجر به همزيستي جمعيتها و گروههاي مختلف ميشود و همچنين درجه آسيب پذيري فرهنگي، اجتماعي-اقتصادي و سياسي آنها ميگردد.

ماده ٣

١- اين اعلاميه حقوق زير را به عنوان حقوق شخصي غيرقابل سلبي كه در هر گونه شرايط، امكان برخورداري از آنها وجود دارد، قبول مينمايد:

- حق به رسميت شناخته شدن شخص به عنوان عضوي از يك جمعيت زباني؛

- حق شخص براي استفاده از زبان خود در مكانهاي خصوصي و عمومي؛

- حق شخص براي استفاده از نام خود؛

- حق شخص براي ايجاد مناسبات و پيوند با ديگر اعضاي جمعيت زباني مبداء خود؛

- حق شخص براي حفظ و گسترش فرهنگ خود؛

- و همه حقوق ديگر مربوط به زبان كه در "عهدنامه بين المللي حقوق سياسي و مدني ١٦ دسامبر ١٩٦٦ " و "عهدنامه بين المللي در باره حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي" به همان تاريخ به رسميت شناخته شده اند.

٢- اين بيانيه اعلام ميدارد كه حقوق جمعي گروههاي زباني، علاوه بر حقوق فوق الذكر كه تك تك افراد عضو گروههاي زباني از آنها برخوردار ميباشند، در تطابق با شرايط تشريح شده در بند ٢.٢ شامل موارد زير ميباشد:

- حق گروههاي زباني براي آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛

- حق گروههاي زباني براي دستيابي به خدمات فرهنگي؛

- حق گروههاي زباني براي حضور برابر زبان و فرهنگهايشان در رسانه هاي ارتباطي؛

- حق گروههاي زباني در دريافت توجه و اعتناء نهادهاي حكومتي و در روابط اجتماعي-اقتصادي تهيه شده به زبان خود.

٣- حقوق فوق الذكر اشخاص و گروههاي زباني به هيچ طريقي نميبايست مانع برقراري مناسبات متقابل بين اينگونه اشخاص و گروههاي زباني، باجمعيت زباني مهمان پذير ويا ادغامشان درآن جمعيت گردد. همچنين اين حقوق نبايد به محدود نمودن حقوق جمعيت مهمان پذير ويا اعضاء آن دركاربرد زبان خود جمعيت درسراسر فضاي سرزميني آن زبان منجر شود.

ماده ٤

١- اين اعلاميه بيان ميدارد اشخاصي كه به سرزمين جمعيت زباني ديگري رفته درآنجا ساكن ميشوند حق دارند وموظف اند كه نسبت به اين جمعيت (مهمان پذير) رفتاري همگرايانه ازخود نشان دهند. آنچه ازاين بيان استنباط ميشود تلاشي اضافي است از سوي اينگونه اشخاص براي انسيت با اعضاء جمعيت مهمان پذير؛ به طرزي كه در ضمن حفظ خصوصيات فرهنگي اصلي خويش ؛ مراجع، ارزشها و گونه هاي رفتاري كافي اي را با جامعه اي كه در آن سكني گزيده اند سهيم شوند. اين امر آنها را قادر خواهد ساخت كه به لحاظ اجتماعي و بدون مواجه شدن با مشكلاتي بيش از آنچه اعضاي جمعيت مهمان پذير با آن مواجه اند، كارآ عمل نمايند .

٢- اين اعلاميه، از سوي ديگر، بيان ميكند كه يكسان سازي –آسيميلاسيون، تعبيري به مفهوم اخذ فرهنگ جامعه ميهمان پذير به شكلي كه خصوصيات فرهنگي اصلي، با مراجع، ارزشها و گونه هاي رفتاري جامعه مهمان پذير جايگزين ميگردند، به هيچوجه نبايد تحميلي و يا جبري بوده و تنها ميتواند كه محصول انتخابي تماما آزادانه باشد.

ماده ٥

اين اعلاميه بر اين اساس استوار است كه حقوق تمامي جمعيتهاي زباني مساوي و مستقل از موقعيت اين زبانها به عنوان زبان رسمي، محلي و يا اقليتي بودن ميباشد. در اين اعلاميه، تعبيراتي مانند محلي و يا اقليتي بكار برده نشده اند زيرا - هرچند در بعضي موارد مشخص، شناساني زبانها به عنوان اقليتي و يا محلي ميتواند احقاق برخي از حقوق معين را تسهيل نمايد- با اينهمه، اين و ديگر تعابير جرح و تعديل كننده، غالبا براي اعمال محدوديت بر حقوق جمعيتهاي زباني بكار برده ميشوند.

ماده ٦

اين اعلاميه اعلام ميكند كه نميتوان تنها بر اين مبناء كه يك زبان، زبان رسمي دولت است و يا به طور سنتي براي مقاصد اداري و يا برخي از فعاليتهاي فرهنگي مشخص دريك سرزمين بكار رفته است، آنرا "زبان خاص سرزمين" بشمار آورد.

عنوان اول: اصول عمومي

ماده ٧

١- همه زبانها بيان هويتي جمعي و راهي مجزا براي درك و توصيف واقعيت اند و بنابراين ميبايست كه از همه شرايط لازم براي گسترش و پيشرفتشان در همه نوع فعاليت و كاركرد برخوردار باشند.

٢- همه زبانها محصول آفرينش جمعي بوده و به عنوان ابزار همبستگي، تعيين هويت، ارتباط و افاده خلاق براي استفاده فردي در درون يك جمعيت، در دسترس همگان قرار دارند.

ماده ٨

١- همه جمعيتهاي زباني از حق سازماندهي و مديريت منابع خويش، براي تضمين نمودن كاربرد زبانهايشان در همه فعاليتها در درون جامعه برخوردارند.

٢- همه جمعيتهاي زباني محق اند كه بر هرگونه وسائط لازمه ممكن براي تضمين نمودن انتقال و پيوستگي زماني زبان خود دسترسي داشته باشند.

ماده ٩

همه جمعيتهاي زباني حق دارند كه سيستم زباني خود را، بدون مداخلات اجباري و يا القائي، تنظيم و استاندارديزه نموده، حفظ، توسعه و ارتقاء دهند.

ماده ١٠

١- همه جمعيتهاي زباني داراي حقوق برابرند.

٢- اين اعلاميه تبعيض بر عليه جمعيتهاي زباني را غيرقابل قبول ميداند، فارغ از آنكه اين تبعيض بر مبناي درجه حاكميت سياسي مستقل جمعيت زباني؛ موقعيت تعريف شده آن جمعيتها از لحاظ اجتماعي، اقتصادي و يا ديگر لحاظها؛ درجه استاندارديزه شدن، مدرنيزاسيون و يا به روز شدگي زبانهايشان و يا هر معيار ديگري اعمال گردد.

٣- همه گامهاي ضرور براي تحقق اصل برابري و به جا آوردن موثر آن ميبايست برداشته شوند.

ماده ١١

همه جمعيتهاي زباني از حق دستيابي به و استفاده از همه وسائط ترجمه به ديگر زبانها و يا ترجمه از ديگر زبانها، كه براي تضمين نمودن اعمال و برخورداري از حقوق ذكر شده در اين اعلاميه ضروري باشند، برخوردارند.

ماده ١٢

١- هر كس حق دارد كه كليه فعاليتهاي خود را در محيطهاي عمومي به زبان خويش به جا آورد؛ به شرط آنكه آن زبان، "زبان خاص سرزميني" محلي باشد كه وي در آن ساكن است.

٢- هر كس حق دارد كه زبان خود را در محيط هاي شخصي و خانوادگي بكار برد.

ماده ١٣

١- هر كس حق دارد كه زبان خاص سرزميني (زبان نياخاكي) خود را كه در آن زندگي ميكند بياموزد.

٢- هر كس حق دارد كه چند زبانه شود و بر اساس تضميناتي كه دراين اعلاميه براي كاربرد عمومي زبان خاص سرزميني (زبان نياخاكي) تثبيت شده اند، و بدون هيچ گونه پيشداوري، مناسبترين زباني را كه موجب پيشرفت شخصي و يا تحرك اجتماعي وي ميگردد آموخته و بكار برد.

ماده ١٤

تدابير اين اعلاميه نميتوانند به طرزي تفسير شوند ويا بكار روند كه به نرمها ويا رويه هاي عملي ناشي از موقعيت داخلي و يا بين المللي يك زبان - كه براي كاربرد آن زبان در سرزمين خود مناسبتتر ميباشند- زيان برسانند.

عنوان دوم: رژيم جامع زباني ،

بخش اول: ادارات دولتي و نهادهاي رسمي

ماده ١٥

١- همه جمعيتهاي زباني حق دارند كه زبانهايشان در سرزمين- قلمرو خود به طور رسمي بكار برده شوند.

٢- همه جمعيتهاي زباني از اين حق برخوردارند كه تمام اسناد اداري، مدارك شخصي و دولتي و قيديات محضرهاي عمومي ثبت شده به زبان خاص سرزمينشان (زبان نياخاكيشان)، معتبر و قابل اجراء شناخته شوند. و هيچ كس و مقامي نميتواند تظاهر به ناديده گرفتن و بيخبري از اين زبان بنمايد.

ماده ١٦

همه اعضاي يك جمعيت زباني حق دارند كه با مقامات دولتي به زبان خويش ارتباط برقرار كرده و اعتناء متقابل در زبان خود را از آنها دريافت كنند. اين حق همچنين بخشهاي مركزي، سرزميني، محلي و تقسيمات فرامنطقه اي، شامل سرزميني كه زبان مورد نظر، زبان خاص نياخاكي آن ميباشد، را فراميگيرد.

ماده ١٧

١-همه جمعيتهاي زباني از اين حق برخوردارند كه به همه اسناد و مدارك رسمي كه به نحوي مربوط به سرزمين نياخاكي يك زبان ميباشد، تهيه شده در زبان خودشان دسترسي داشته و آنها را كسب نمايند، چه اين چنين مداركي چاپي، قابل خواندن با ماشين و يا در هر فرم ديگري بوده باشد.

٢- فرمها و اسناد اداري استاندارد، چه درشكل چاپي وچه درشكل قابل خواندن توسط ماشينها ويا به هر فرم ديگر، بايد به همه زبانها تهيه شده و در محلهاي قابل دسترسي براي عموم واستفاده آنها قرار گيرند. اين خدمت بايد توسط مقامات دولتي به شكلي انجام پذيرد كه همه سرزمينهايي را كه براي يك زبان، سرزمين خاص زباني (نياخاكي) شمرده ميشوند تحت پوشش قرار دهد.

ماده ١٨

١- همه جمعيتهاي زباني حق دارند كه قوانين و ديگر ملاحظات قانوني كه به نحوي به آنها مربوط ميشود، به زبان خاص سرزمينيشان (زبان نياخاكشان) تهيه و منتشر شوند.

٢- مقامات دولتي كه در حوزه حاكميت خود، داراي بيش از يك زبان خاص سرزميني (زبان نياخاكي) تاريخي هستند، ميبايست همه قوانين و مقررات ديگر قانوني و حقوقي داراي ماهيت عمومي را، به تك تك اين زبانها تهيه و منتشر سازند. فارغ از اينكه متكلمين به هر كدام از اين زبانها قادر به فهم زبانهاي ديگر باشند و يا نه.

ماده ١٩

١- زبان رسمي همه مجالس نمايندگي، ميبايست زبان(هاي) به طور تاريخي رايج در سرزمينهايي كه نمايندگان، نمايندگي آن را بر عهده دارند باشد.

٢- اين حق همچنين شامل زبانهاي جمعيتهاي زباني سكني گزيده در مناطق جغرافي پراكنده كه به آنها در بند ١ پاراگراف چهار اشاره گرديد نيز ميشود.

ماده ٢٠

١- هركس حق دارد زباني را كه به طور تاريخي در يك سرزمين به آن تكلم ميشود - هم به شكل شفاهي و هم به شكل نوشتاري- در محاكم و دادگاههاي قضائي واقع در آن سرزمين بكار برد. محاكم قضائي بايد در امورات داخلي خود، زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكي) را بكار برند و اگر بنا به سيستم حقوقي فعلا موجود در كشور، ضرورتي به ادامه جريان محاكمات در محلي ديگر موجود باشد، ميبايد به كاربرد زبان اصلي در محل جديد همچنان ادامه داده شود.

٢- هر كس حق دارد كه در تمام موارد، به زباني كه آنرا درك ميكند و قادر به تكلم به آن است محاكمه شود، همچنين حق دارد كه از خدمت مترجمي مجاني بهره مند گردد.

ماده ٢١

همه جمعيتهاي زباني حق ثبت و بايگاني مدارك و اسناد به زبان سرزميني خود (زبان نياخاكي) توسط محضرهاي عمومي را دارا ميباشند.

ماده ٢٢

همه جمعيتهاي زباني حق دارند كه مدارك تائيد شده آنها توسط ثبت اسناد، محضرهاي عمومي و يا ديگر ماموران صلاحيتدار دولتي، به زبان خاص سرزمين (زبان نياخاكي) محل خدمت ماموران دولتي و يا محضرهاي عمومي تهيه و تنظيم شوند.

بخش دوم: تحصيل

ماده ٢٣

١- آموزش وتحصيل ميبايست درسرزميني كه درآن عرضه ميگردد، به تشويق افاده فرهنگي خودازسوي جمعيت زباني، كمك نمايد.

٢- آموزش وتحصيل ميبايست در سرزميني كه عرضه ميشود، به حفظ وتوسعه زباني كه يك جمعيت زباني به آن سخن ميگويد ياري رساند.

٣- آموزش و تحصيل همواره ميبايست در خدمت تكثر و تنوع زباني و فرهنگي و روابط آهنگدار بين جمعيتهاي زباني گوناگون در سراسر جهان باشد.

٤- در بستر اصول پيش گفته، هر كس حق دارد كه هر زباني را بياموزد.

ماده ٢٤

همه جمعيتهاي زباني حق دارند درباره گستره حضور زبانشان، به عنوان زبان رابط وبه عنوان زبان مورد مطالعه، درتمام سطوح تحصيلي درسرزمين خود (پيش دبستاني، ابتدائي، متوسطه، حرفه اي وفني، دانشگاهي وآموزش بزرگسالان) تصميم بگيرند.

ماده ٢٥

همه جمعيتهاي زباني از حق دستيابي و كاربرد همه منابع انساني و مادي لازم براي تضمين نمودن حضور زبانشان در همه سطوح تحصيلي در نياخاك خود، از قبيل آموزگاران ورزيده، روشهاي آموزشي مناسب، كتب و متون درسي، منابع مالي، تجهيزات و ساختمانها، تكنولوژي هاي سنتي و مدرن و در وسعتي كه خواهان آنند برخوردار ميباشند.

ماده ٢٦

همه جمعيتهاي زباني محق اند از تحصيلي كه اعضاي آن جامعه را قادر به تسلط كامل در كاربرد زبانشان سازد، شامل توانائيهاي مختلف مربوط به همه محيطهاي روزمره كاربرد زبان، همچنين گسترده ترين تسلط ممكنه به هر زبان ديگري كه خواهان يادگيري آن باشند، برخوردار شوند.

ماده ٢٧

همه جمعيتهاي زباني حق دارند از تحصيلي كه اعضاي آن جمعيت را قادر به كسب دانش هر زباني كه مربوط به سنن فرهنگيشان بوده باشد برخوردار شوند. مانند زبانهاي ادبي و يا زبانهاي مقدس كه سابقا زبانهاي معمول آن جمعيت بوده اند.

ماده ٢٨

همه جمعيتهاي زباني حق دارند كه از تحصيلي كه اعضاي آن جمعيت را به دستيابي به آگاهي همه جانبه در باره ميراث فرهنگي خود (تاريخ، جغرافيا، ادبيات، و ديگر نمودهاي فرهنگيشان) قادر سازد برخوردار شوند. همچنين محق اند كه از گسترده ترين آگاهي ممكنه در باره هر فرهنگ ديگري كه خواهان دانستن آن باشند بهره مند شوند.

ماده ٢٩

١- هركس محق است كه ازتحصيل وآموزش به زبان خاص سرزمين خودكه درآنجاساكن است (زبان نياخاكي) برخوردارگردد.

٢- اين حق، حق كسب دانش گفتاري و نوشتاري زباني ديگر را كه شخص ممكن است به عنوان ابزار ارتباط با ديگر جمعيتهاي زباني بكار برد، نفي و سلب نميكند.%