۱۳۹۶ شهریور ۱۳, دوشنبه

اگر مصرف آب کم نشود، تمدن کشور از بین می‌رود


عیسی کلانتری: بررسی‌ها نشان می‌دهد بیش از۷۰ درصد مشکل محیط زیست کشور ما درحوزه آب است و تداوم روند موجود در کشور تا ۱۵ سال آینده از موجب از بین رفتن تاریخ چند هزار ساله ما خواهد شد. تهدید مساله آب برای کشور تهدید بود و نبود کشور و تهدید بود و نبود تمدن کشور است.
عیسی کلانتری در نخستین نشست خبری با اصحاب رسانه که روز دوشنبه ۱۳ شهریور در سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد در مورد مسائل زیست‌محیطی در کشور اظهارنظر کرد.
بخش‌هایی از اظهارات کلانتری به نقل از «ایسنا»
* هر کشوری در حوزه محیط زیست یک اولویت کاری دارد. برای مثال چین آلودگی هوا را در اولویت اول خود قرار داده است. ممکن است در کشورهای دیگر پسماند و یا سایر مسائل محیط زیست در اولویت باشد. بررسی‌ها نشان می‌دهد بیش از ۷۰ درصد مشکل محیط زیست کشور ما درحوزه آب است و تداوم روند موجود در کشور تا ۱۵ سال آینده از موجب از بین رفتن تاریخ چند هزار ساله ما خواهد شد.
* نباید مساله آب را قربانی سایر مسائل کنیم. نباید مساله مهم و اساسی آب را قربانی یوزپلنگ کنیم، اگرچه حفظ اینگونه اهمیت بسیاری دارد. تهدید مساله آب برای کشور تهدید بود و نبود کشور و تهدید بود و نبود تمدن کشور است. اگر مصرف آب در کشور کم نشود، تمدن هشت هزار ساله ایران نابود خواهد شد.
* اهمیت تراریخته در کنار آب بسیار جزیی است بنابراین نباید مسائل اصلی را قربانی مسائل فرعی کنیم.
* ۷۵ درصد آب‌های شیرین فسیلی را از دست داده‌ایم. مسائل محیط زیست در هر منطقه کشور با مناطق دیگر فرق دارد. در حال حاضر شمال کشور دچار مشکل پسماند است ولی در خارج از این منطقه پسماند اولویت چهارم و پنجم است. در شمال کشور آب شاید مساله آخر باشد ولی در بقیه استان‌ها آب اولویت شماره یک است.
* خوزستان از گرما و گرد و غبار رنج می‌برد  اما درخراسان رضوی مشکلی اصلی آب است و درتهران به ویژه درفصل سرد سال اینورژن یا وارونگی دما - که باعث افزایش آلودگی هوا می‌شود- مشکل اصلی تهران است. اگرچه ممکن است در تهران آب مشکل اول نباشد ولی آب، مشکل اول کشور است.
* یکی از چهار اصل توسعه پایدار حفظ حقوق نسل‌های آینده است. نسل آینده از ذخایر ژنتیک، حیات وحش، جنگل‌ها و... صاحب حق است. اگر سیاست توسعه متوازن را به‌درستی اجرا کنیم هیچ مشکلی در زمینه حفظ محیط زیست و توسعه نخواهیم داشت. در غیراینصورت یکی قربانی دیگری خواهد شد.
* سیاست سازمان حفاظت محیط زیست، توسعه پایدار و متوازن است. در این راستا سعی داریم با ایجاد برخی تغییرات تشکیلاتی کاری کنیم که محیط زیست مانع توسعه کشور به شمار نیاید. در حال حاضر ۴.۵ میلیون بیکار فارغ‌التحصیل دانشگاهی داریم که دولت نمی‌تواند به این موارد بی‌توجه باشد بنابراین همه دستگاه‌ها و قوای مجریه، مقننه و قضاییه باید در راستای سیاست متوازن حرکت کنند.
* غیرت و تعصب خبرنگاران حوزه محیط زیست قابل تقدیر است. دوستداران واقعی محیط زیست همین خبرنگاران هستند که باید سازمان محیط زیست آنها را از لحاظ علمی تقویت کند. امیدواریم با ایجاد برخی تغییرات تشکیلاتی در سازمان جایگاه مهم‌تری برای خبرنگاران از لحاظ علمی و آسانی کار پیش‌بینی کنیم. باید تلاش کنیم محیط زیست را به کمک خبرنگاران داخل خانواده‌ها ببریم، چون مدیریت، محیط زیست با ۳۰۰ هزار محیط بان میسر نیست. بدون اینکه مردم جایگاه محیط زیست منطقه خود را درک کنند، حفاظت از حیات وحش و منابع ژنتیک امکان‌پذیر نخواهد بود.
* امکان نگهداری محیط زیست بدون آگاهی مردم وجود ندارد. مردم باید نسبت به حقوق شهروندی خود آگاهی داشته باشند، برای همین تاکید کرده‌ام که هیچ‌کس در سازمان حفاظت محیط زیست حق ندارد به خبرنگاران بی‌احترامی کند. خبرنگاران کمک حال این سازمان خواهند بود.
* طبق تفاهم‌ها ۱۲ تا ۱۷ درصد وسعت هر کشوری باید در قالب مناطق چهارگانه محیط زیست تحت مدیریت قرار گیرد. بالاتر از همه این‌ها اصل توسعه متوازن است. اگر کل کشور این سیاست را بپذیرند فرقی ندارد تقسیم‌بندی دستگاه‌ها به چه شکلی باشد. اگر اعتقاد به سیاست توسعه متوازن باشد، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید، به‌طوری که در برخی کشورها مثل آمریکا همه عرصه‌های جنگلی تحت مدیریت محیط زیست نیست.
* شرایط حاضر بیش از ۸۰ درصد از مشکل کشور مشکل آب است. طبق عرف بین‌الملل حق نداریم بیش از ۴۰ درصد آب‌های تجدیدپذیر را استفاده کنیم ولی درحال حاضر ۱۱۰ درصد از آب‌های تجدیدپذیر مصرف می‌شود این در حالیست که حتی کشورهای آفریقا و خاورمیانه با این شیوه از آب‌های تجدیدپذیر استفاده نمی‌کنند. براساس برآوردها باید ۳۵.۵ میلیارد متر مکعب درسال آب مصرف شود ولی ۹۷ میلیارد متر مکعب آب مصرف می‌شود. بنابراین اولویت اول کشور درحوزه محیط زیست آب است.
* (در مورد برنامه‌های سازمان حفاظت محیط زیست برای کاهش آلودگی هوای تهران): خوشبختانه با انتخاب شهردار جدید تهران و با توجه به شناختی که از او دارم هماهنگی بین سازمان حفاظت محیط زیست و شهرداری در حوزه کاهش آلودگی هوا انجام خواهد شد. در حال حاضر آلودگی هوا مشکل بزرگ کلان‌شهرها است و راه‌حل ایدر صنعت خودرو، موتورسیکلت و نیروگاه‌ها است و این بخش‌ها را باید مدیریت کنیم.
* در این زمینه‌ها متخصص به اندازه کافی در سازمان حفاظت محیط زیست نداریم بنابراین قرار شده است با کمک سازمان برنامه و بودجه بخشی از وظایف حاکمیتی این سازمان را به دانشگاه‌های بزرگ کشور واگذار کنیم و از دانشگاه‌های تهران، امیرکبیر، شریف و... به عنوان ناظر بر روند تولید خودرو و موتورسیکلت استفاده خواهد شد. همچنین در پالایشگاه‌ها نماینده دائمی سازمان محیط زیست به منظور اطمینان از تولید سوخت استاندارد مستقر می‌شود.
* بیش از۵۰ درصد آلودگی هوای تهران ناشی ازکامیون‌هایی است که شبانه وارد تهران می‌شوند. برنامه‌ریزی دقیق باید در این زمینه داشته باشیم تا کامیون‌های ۳۰ ساله و۵۰ ساله وارد شهر تهران نشوند همچنین باید به نوسازی این دستگاه‌ها توجه کنیم.
* نیروگاه شهید رجایی در دو ماه از فصل زمستان گاز ندارد و بیش از ۲۰ درصد آلودگی شهر تهران مربوط به زمانی است که این نیروگاه‌ها با مازوت کار می‌کرد که با آقای زنگنه - وزیر نفت- صحبت و رایزنی شده و او قول داده است که در فصل زمستان گاز نیروگاه شهیدرجایی قطع نشود.
* سازمان حفاظت محیط زیست از لحاظ نیروی انسانی به شدت دچار ضعف است. سازمان به متخصصان در حوزه‌های متعدد نیاز دارد. در شهریورماه سال ۹۳، ستاد احیای دریاچه ارومیه طرح انتقال آب از حوضه شماره ۱ به شماره ۲ را به سازمان حفاظت محیط زیست ارسال کرد تا این سازمان نظر خود را در مورد این طرح ارائه دهد. سه سال از آن زمان گذشته ولی سازمان هنوز نتوانسته یک برگه اظهارنظر در مورد این طرح به ستاد احیای دریاچه ارومیه عرضه کند بنابراین سازمان حفاظت محیط زیست ،متخصص کافی ندارد.
* طبق مصوبه جدید اگر سازمان حفاظت محیط زیست نتواند تا سه ماه به طرح‌های ارائه شده جواب دهد، دستگاه اجرایی می‌تواند بدون داشتن نظر محیط زیست کار خود را شروع کند بنابراین باید توان علمی و تخصصی سازمان حفاظت محیط زیست را افزایش دهیم یا باید از دانشگاه‌های کشور خرید خدمت کنیم. چون سازمان نیروی انسانی کافی برای پاسخگویی و ارزیابی پروژه‌ها را ندارد.
* با مدیران کل استان‌ها جلسه داشته و با آنان در مورد مشکلاتشان صحبت کرده‌ام. بیشتر مدیران کل استان‌ها از ۲۰ سال پیش مدیر هستند. در این جلسات آنان گفتند که ۹۰ درصد مشکلشان سازمان حفاظت محیط زیست است چون مانع تصمیم‌گیریشان در استان می‌شود. مدیرکل استان‌ها معتقد هستند شناخت بیشتری از استان خود نسبت به مدیران مستقر در سازمان دارند بنابراین ی‌توانند تصمیم‌ساز استان تحت مدیریت خود باشند. از بین ۳۱ مدیرکل، ۲۸ مدیرکل سازمان را مشکل اساسی در راه خود می‌بیند و معتقد است سازمان مانع تصمیم‌سازی درون استان می‌شود بنابراین تصمیم‌گرفتیم به مدیران کل اختیار کامل بدهیم و از سوی دیگر از آنها مسوولیت‌پذیری بخواهیم.
* محیط زیست نمی‌تواند ماشین «نه» باشد. باید برای پروژه‌هایی که مشکل زیست محیطی ایجاد می‌کنند راهکار ارائه دهیم تا ضمن اجرای طرح توسعه‌ای محیط زیست نیز حفظ شود. در موارد استثنایی برخی طرح‌ها باید به طور کلی تعطیل شود اما نمی‌توان جلوی همه طرح‌های توسعه‌ای را گرفت بنابراین باید ضمن ارائه راهکار و راه‌حل سعی کنیم در کنار اجرای پروژه‌ها حفظ محیط زیست را نیز داشته باشیم.
* ۷۰ درصد وقت خود را روی مساله آب خواهم گذاشت چون اشتباه است که وزارت نیرو را به حال خود رها کنیم. نباید ۱۱۰ درصد آب تجدیدپذیر مصرف شود. اگر مصرف آب کم نشود، کشور از بین می‌رود.
* از نظر من سدسازی در در برخی جاها خوب و در برخی جاها بد است. من سد نازلو و سد سیمینه‌رود را علی‌رغم پیشرفت کاری بالا و صرف هزینه‌های بسیار بالا متوقف کردم بنابراین سدسازی در همه جا خوب و یا در همه جا بد نیست، بلکه لازم است ارزیابی زیست محیطی برای احداث سد صورت گیرد. معتقدم در شمال کشور سدسازی مانعی ندارد.
* دکتر نمکی از سازمان برنامه و بودجه به سازمان حفاظت محیط زیست آمده و قرار است معاونت محیط زیست طبیعی را برعهده بگیرد. او یکی از صاحبنظرترین افراد در محیط زیست طبیعی است. معاونت محیط زیست طبیعی با اختیارات کامل به دکتر نمکی واگذار خواهد شد. آقای نمکی زمان ریاست خانم ابتکار، مشاور سازمان بودند.
* در سازمان حفاظت محیط  هر سمت را به متخصص آن واگذار می‌کنم. من در بسیاری از حوزه‌های محیط زیستی تخصصی ندارم بنابراین از افراد متخصص برای پست‌های مختلف استفاده می‌کنم. من اینجا هستم تا سازمان را به دست متخصصان مدیریت کنم بنابراین باید توان مدیریت داشته باشم و کارها را به افراد متخصص بسپارم. سازمان حفاظت محیط زیست باید بتواند از نمک گرفته تا آهو و از موشک گرفته تا دوچرخه اظهارنظر کند.
* مدیران کل حفاظت محیط زیست استان‌ها باید از دانشگاه‌های هر استان استفاده کند و همه دانشگاه‌ها باید در خدمت محیط زیست استان خود باشند و باید خرید خدمت از دانشگاه‌ها صورت گیرد.
* (در پاسخ به پرسش آیا این سازمان در این دوره اقدام به تخریب برخی سازه‌های مخرب می‌کند؟): سازمان حفاظت محیط زیست نمی‌تواند خلاف قانون عمل کند. قانون می‌گوید اگر تا سه ماه پاسخ ارزیابی را ندهد، دستگاه اجرایی می‌تواند وارد عمل شود.
* دستیابی به رشد ۸ درصدی کشور، قانون است. اگر در این میان دستگاه‌های مختلف اعلام کنند که محیط زیست مانع دستیابی به این رشد است، محیط زیست کشور به طور کلی حذف می‌شود بنابراین باید ضمن اجرای طرح‌های توسعه‌ای، تخریب محیط زیست را به حداقل برسانیم، در این راستا موظف هستیم تا توسعه انجام شود و خسارت‌های محیط زیست به حداقل برسد.
* بودجه سازمان حفاظت محیط زیست کشور از کمک بلاعوض دولت به دو منطقه آزاد تجاری و اقتصادی کمتر است. بودجه این سازمان بسیار ناچیز است.
* هیچ یک از وزرای نیرو از بعد انقلاب به اندازه آقای چیت‌چیان سهم آبی نداشتند. در دوره او تخصیص حق‌آبه محیط زیست مشخص شد وقرارشد ۱۱.۷ میلیارد متر مکعب حق‌آبه به تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها داده شود. درهمین دوره حق‌آبه کارون، دریاچه ارومیه و گاوخونی داده شد و تالاب گاوخونی ۱۷۰ میلیون متر مکعب آب دریافت کرد.
* حق‌آبه تالاب‌ها باید تا بهمن‌ماه و در زمان پرآبی تامین شود. آب‌های جریانی ازاردیبهشت‌ماه به بعد به دریاچه وتالاب نمی‌رسد. همچنین آب‌های سیلابی با احداث سدها تنظیم شده است وبه تالاب‌ها نمی‌رسد.
* (درمورد برنامه‌های سازمان حفاظت محیط زیست برای پدیده گرد و غبار): طبق آخرین اطلاعات ستاد مقابله با گرد وغبار ۲۷ کانون گرد و غبار وجود دارد که چهار کانون، داخلی و ۲۴ کانون، خارج ازایران یعنی درعراق وسوریه است. چهارکانون داخلی به اندازه ۲۴ کانون خارجی گرد و غبار تولید می‌کنند. ایجاد این کانون‌ها ناشی از خشک شدن تالاب‌های خوزستان است همچنین بخشی ازکانون‌ها ازنواحی رملی واراضی شخم‌خرده‌ای که چک نمی‌شوند نشات می‌گیرد. امسال حدود ۱۹۰ میلیارد تومان برای گرد و غبار تخصیص داده شده است.
* برخی کانون‌های گرد و غبار عراق تحت تصرف داعش بود. خوشبختانه در حال حاضر با آزادسازی این مناطق انتظار می‌رود دولت عراق اقدامات جدی برای مهار کانون‌های گرد و غبار بکند. افزون بر این یک مرکز تحقیقاتی و آموزشی با مشارکت ایران و عراق دراین کشور ایجاد شده است.
* سازمان جنگل‌ها در زمینه بیابان‌زدایی ومقابله با گرد وغبار تخصص زیادی دارند بنابراین باید با تامین امکانات و رعایت حق‌آبه‌های زیست محیطی قابلیت مهار کانون‌ها به گرد و غبار ایجاد شود. این موضوع یک شبه حل نمی‌شود و حداقل دو، سه سال طول می‌کشد.
* احیای دریاچه ارومیه بستگی به تامین بودجه دارد. راه‌حل‌های اجرایی مشخص و نسخه خوبی برای این دریاچه نوشته شده است اما اگر منابع مالی به‌موقع تامین نشود، احیای دریاچه با مشکل روبه‌رو خواهد شد.
* اگر منابع مالی احیای دریاچه ارومیه از سوی دولت تامین شود، قول می‌دهم دریاچه در حد اکولوژیک احیا شود. در شرایط حاضر خطر عدم احیا از بین رفته است ولی دیرکرد در تامین منابع مالی احیا را به تعویق می‌اندازد. بودجه مورد نیاز ستاد دریاچه ارومیه ۲۰۰۰ میلیارد تومان در هر سال است که سال قبل از این مبلغ تنها ۷۰۰ میلیارد تومان داده شد.
* بخش عمده‌ای از گرد و غبارهای نمکی دریاچه ارومیه مهار شده است. گرد و غبار نمکی بر افزایش خون شهروندان تاثیر گذاشت. سازمان جنگل‌ها در سه سال گذشته بسیار خوب عمل کرده و مهار غبارهای حاشیه دریاچه ارومیه را به خوبی پیش برده است. در شرایط حاضر غیر از طرح انتقال آب‌های مرزی، بقیه طرح‌ها به دلیل عدم تخصیص بودجه یا متوقف شده یا در حال توقف است. در حال حاضر دریاچه ارومیه از خطر خشکیدگی کامل عبور کرده ولی مشکلات پابرجا است. خوشبختانه دریاچه ارومیه ارتباطی با آبخوان‌های اطراف ندارد. اگر منابع مالی به موقع تامین شود، دریاچه ارومیه احیا می‌شود. تاکنون ۲۵۰۰ میلیارد تومان برای احیای دریاچه ارومیه هزینه شده است.
* شرط من این بود که تصمیم گیر اصلی آب شورای عالی آب باشد نه وزارت نیرو. آقای روحانی شرط مرا پذیرفته است. :%


۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

چرا طرفدار فدرالیسم هستید ونه استقلال؟



یونس شاملی:  هدف از وارد شدن به میدان سیاست تلاش برای سعادت یک جامع یا یک کشور است. جنبش خلق ترک در ایران نیز دقیقا به همین جهت شکل گرفته است. تلاش خلق ترک و جنبش ملی دمکراتیک منتصب به آن جنبشی برای رفع تبعیض، نفی سیاست استعمار داخلی، تامین حقوق برابر اتنیکهای مختلف (ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب، لر و…) است. در ایران امروز مبارزه سیاسی دو شکل و یا دو مضمون دارد، یکی از این مضامین مبارزه، مبارزه دمکراتیک خلق فارس و دیگران در مرکز برای دمکراتیزاسیون  دولت حاکم (با استفاده از روش های معقول و ضروری) و دومی مبارزه ملی - دمکراتیک متعلق به خلقهای غیرفارس در پیرامون ایران است. اگر دقت کنید یک تفاوت قابل توجه در مضمون مبارزه سیاسی مرکز و پیرامون به چشم میخورد وآن مضمون ملی مبارزه درپیرامون برای تحقق حق تعیین سرنوشت ملی آنهاست. وگرنه هردو جنبش مرکز وپیرامون در یک چیز مشترکند و آن مضمون دمکراتیک مبارزه برای تغییر دولت با ماهیت ارتجاعی (استبدادی، استثماری و استعمار داخلی و...) و جایگزین کردن یک دولت فراملی برای تامین حقوق دمکراتیک تمامی خلقها در داخل و تلاش برای همبستگی و صلح جهانی در سطح منطقه و جهان است. این دولت فراملی از نمایندگان ارسالی مناطق مختلف ملی یا دولتهای ایالتی یا محلی به مرکز و برای برقراری دولت فراگیر  دمکراتیک درکشور است. پروسه تحقق چنین راهی گذر ازیک دولتی است که بر بنیاد جمهوریت، فدرالیسم و دموکراتیسم  و حقوق شناخته شده بین المللی شکل گرفته باشد.
 انتخاب استراتژی فدرالیسم بجای استقلال ازسوی خلقهای غیرفارس، بسیار روشن است. کم هزینه بودن این راه، کم خطر بودن این راه، سرمایه گذاری این راه به همبستگی خلقها، راهی که جهان برای ترقی بایستی از آن بگذرد، برای جلوگیری از جنگ های خانمانسوز، برای حضور قدرتمند در عرصه سیاست منطقه ایی و جهانی، مداخله برای برقراری صلح با توانایی بیشتر، وجود امکان و استعداد توسعه اقتصاد کلان و تمرین «دمکراسی اتنیکی» در یک کشور، کاری که تمامی کشورها در داخل و سپس میان کشورها در جهان، برای توسعه و صلح پایدار باید آن را انجام دهند. فدرالیسم دمکراتیک (حقیقا دمکراتیک) امکانات وشرایطی را دراختیار خلقها میگذارد که گاه آن خلقها به تنهایی قادر به انجام آن نیستند. برای نمونه اگر از اشل یک کشور ۸۰ ملیونی برای تامین صلح و همبستگی در منطقه و جهان تلاش کنیم موثرتر خواهد بود و یا از سکوی یک کشور ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ میلیونی؟ اگر برای توسعه اقتصادی از اشل یک کشور کوچک و یک کشور بزرگ بنگریم هم نتیجه همان است. مثال بسیار روشن پروژه بسیار وسیع برپایی اتحادیه اروپاست. همچنانکه می دانید کشورهای اروپایی به تنهایی کشورهایی پیشرفته (نسبی) درتمام عرصه هستند. اما همهء این کشورها برای تشکیل اتحادیه اروپا به عنوان کشوری فدرال یا کنفدرال تلاش می کنند. سبب همانهایی است که فوقا مطرح کردم و صد البته مسائلی بیشتر از آن.
 فراموش نکنید که فدرالیسم مورد نظر من، راهی برای برون رفت از بحران اتنیکی از یکسو وتعمیق دمکراسی از سوی دیگر درکشور استبداد و استعمار (داخلی) ایران است. بنابراین اگر راه فدرالیسم دمکراتیک که میتوان مضمون آن را «فدرالیسم ملی دمکراتیک» توصیف کرد در ایران شکل نگیرد ایران همچنان در بحران به حیات سیاسی واقتصادی خود ادامه خواهد داد و از غافله ترقی و توسعه در زمینه های سیاسی اقتصادی وفرهنگی عقب و عقب تر خواهند ماند. نتیجه بی توجهی به تحقق فدرالیسم دمکراتیک تنها عقب ماندگی سیاسی و اقتصادی نیست. نتیجه شوم آن سوق دادن کشور به سوی یک جنگ داخلی است. یعنی با بروز هر بحران سیاسی جنبش های سیاسی پیرامون شکلی مرکزگریز پیدا خواهند کرد وبا توجه به فقر اقتصادی وفرهنگی موجود در کشور زمینه های شعله ور شدن جنگ های داخلی فراهم خواهد ساخت. وارد شدن فاکتورهای خارجی به این بحران نتایج  چنین روندی غیرقابل پیش بینی خواهد بود. در چنین شرایطی انتخاب «استقلال» برای خلقهای غیرفارس راهی برای برون رفت از بحران و جنگ خواهد بود. به بیان دیگر مطرح شدن فکر استقلال خواهی در میان ملیتهای غیرفارس ریشه در سیاست های بغایت ارتجاعی دولت مرکزی در نفی و انکار آنها دارد. ادامه چنین روندی میتواند گزینه استقلال را بر جنبش های سیاسی این ملت ها تحمیل کند. اما گزینه آگانه برای دستیابی به حقوق برابر در تمامی عرصه ها و در داخل یک کشور همچنانکه عنوان کردم فدرالیسم دمکراتیک است.%  ۲۰۱۷ ۰۸ ۲۹

۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

اسیمیلاسیون یا ادغام ملیت ها درملت حاکم


دکتر گلمراد مرادی، سایت ایرانگلوبال،10اوت2017: این سیاست ناسیونالیستهای کور ودیکتاتوران حاکم و قدرت طلب، بوده وهست. متأسفانه این سیاست درلباس “روحانیت” کماکان ادامه دارد. درطول تاریخ ودرقرون متمادی همه دیکتاتوران وناسیونالیستها، آن حاکمان مستبدی که خود را مدرن می پنداشتند، همیشه می کوشیدند یک حکومت مقتدر بایک زبان و ملیت متحد زیر فرمان داشته باشند. برای آنها حقوق انسانی و حق گروهی از انسانها مطرح نبود. رضاخان، اتاترک ورشید عالی گیلانی، می شود گفت: سه مشت آهنین اوایل قرن بیستم ازجمله این دیکتاتوران مدرن بودندکه کوشش می کردند هرکدام به نوبه خود ملیتهای اقلیت را در ملت حاکم ادغام کنند. بدین شیوه تبلیغ کنند که زبانهای محلی یازبان ملیتهای اقلیت، زبان “دهاتی ها است” و اگر کسی به زبان مادری درملاء عام حرف می زد، اورا مسخره می کردند. الگوی تمام ایار برای رضا شاه، اتاترک درترکیه بود که نفرت خاصی به کردها داشت. درطول قرن نوزدهم میلادی کردها در امپراتوری عثمانی (1806 تا 1883) شاهد جنبشهای خونین با ترک های عثمانی بودند، زیراکردها خودرا پیشرفته تر ازترکهای عثمانی می دانستند و اصلا نمی خواستند تابع آنها باشند. این مسئله بعد از جنگ چالدران (1514 میلادی)، بین شاه اسماعیل صفوی وسلطان سلیم اول قابل لمس بود و خوب بیاد تاریخی خویش داشتند.
این را اتاترک رهبر ترکهای جوان می دانست و یاد گرفته که تازنده بود می خواست با کمک این ترکهای جوان نسل کردرا منقرض کند و اززبان آغازکرد. اوو یاباز ماندگانش بودندکه تئوری“ترکهای کوهی” برای کردها را بکار گرفتند. اتاترک خوب می دانست که 17 ایالت کرد نشین در جنگ چالدران، به دلیل خود خواهی شاه اسماعیل شیعه صفوی و شکست او از سلطان سلیم اول به امپراتوری عثمانی ملحق شده است.امروزه بعداز ازهم پاشی عثمانی این ایالات کردبین کشورهای ترکیه، سوریه و عراق تقسیم شدند. دراصل کرد از نسل آریائی است و ازنظر نژادی هیچ ربطی به ترک و عرب ندارد. دراینجا بحث این مقاله بحث نژادی نیست، بلکه یک بحث زبانی است که اتاترک تا اندازه ای بازور کوشید زبان کوردی را ازبین ببرد وبرخی ازشهرهای کرد نشین را برای این کار، به ترک نشین تبدیل کرد. مانند کایزری، بدین ترتیب کردهارا کوچ اجباری می داد وبجای آنها ترکهارا با امتیاز دادن، می آورد. باتأسف باید گفت تا اندازه ای موفق هم شد. مقاومت دلیرانه کردها در برابر این سیاست ناسیونالیستی، باعث شد که جلو این اسیمیلاسیون  تا حدودی گرفته شود واو نتواند به آرزوی نژاد پرستانه خود برسد و نسل کرد را منقرض کند! امروزه از هر زمان دیگری با وصف سر کوب شدید حدود 20 میلیون کرد در ترکیه، کردها هنوز زنده اند وشدیدا درمقابل این سیاست ازبنیاد غلط مقاومت میکنند روزبروز بمقاومت افزوده می شود.
تاریخ بدرستی بما می گوید دیکتاتورهای حق پایمال کن مانند ببرکاغذی ازبین می روند، اما به دلیل ناآگاهی توده های زحمتکش به شکل و شیوه ی “مدرن تری”، مانند قارچ از جای دیگر سر بر می آورند. امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول از هم پاشیده شد و به کشورهای متعدد عربی و ترک تبدیل گردید وبخش عمده ای ازکردها نیز با این امپراتوری تقسیم شدند که سهم سوریه یک ولایت کردنشین وسهم عراق عرب حدود چهار ولایت کردنشین و سهم ترکیه حدودا دوازده ولایت کردنشین شد. اتاترک دقیق الگوئی برای رضاخان بود. اواز زمانی که درپادشاهی ضعیف قاجار وزیرجنگ شد نقشه اسیمیلاسیون خودرا، زیرنام مبارزه بافئودالها و ملوک الطوایفی کشید که درآینده پیاده کند. زمان بقدرت رسیدن، قبل از همه بفئودالهای مقام دوست و نا آگاه هوادارحکومت مرکزی درجات بالای نظامی داد گرچه سواد نظامی اصلا نداشتند و حتا احترام نظامی را بلد نبودند بگیرند و دیگر سران ملیتها را به دست خود این ها از سر راه برداشت.
دوما زیاد تبلیغ می کرد که درمدارس زبان مادری غیرزبان حاکم حرف زده نشود واینهارا زبان دهاتی می دانست که عیب بود با آن حرف زدن و مسخره می کردند اگر کسانی به کردی، ترک آذری، بلوچی و عربی حرف می زدند. تاجائیکه دختر دائی خودم که اصلا سواد نداشت درکرماشان بابچه های خود فارسی غلط حرف می زد، این گونه به او تلقین شده بود، در زمانی که بچه به مدرسه می رود از نظر زبانی از بچه های دیگر عقب نمی ماند! در حالی که این تئوری ازبنیاد غلط است. زیرا اولا مغزبچه مانند مغناطیس همه چیز را خوب یابد جذب می کند و خیلی زود نه فقط زبان، بلکه هر چیز دیگری را یادمی گیرد. دوما هرچه مادر بگوید بقول قدیمیها آیات مطلق است و درمغز بچه ثبت می شود گرچه غلط هم باشد. پس چه بهتر کوشش شود با بچه ها رو راست بود.
اگر به دلایلی مطالبی غیر واقعی می خواهید مطرح کنید حتما نزد بچه ها نباشد. سوما تلفظ غلط به بچه یاد دادن، در مغز بچه ضبط می شود و خنثا کردن آن مشکل است. بعلاوه ما می خواهیم بچه هایمان ازحداقل ازده درصد سلول مغزخود استفاده کنند و آنها را تنبل و راحت طلب بار نیآوریم واین بسود بچه هاست که از سلول های مغز حداکثر استفاده رابکنند. هیچ توجه کرده اید، کسی که ریاضی اش خوب باشد، تقریبا همه درسهایش خوب است؟ زیرا حل مسایل ریاضی به سلولهای مغز بیشتر فشار می آورد و مغز را آماده جذب می کند. البته استثناء هم وجود دارد، اما عموما، اکنون این تئوری ثابت شده ومورد قبول است. حالا امکان دارد، یکی در شعر و ادبیات وزبان خوب باشد. زبان ولهجه های آن، مانندهمه دگرمسایل ازقبیل آئین وموسیقی و رقص و آواز و لباس و غیره، خلاقیت دست و مغز توانای انسان است. زبان را ازمادر یاد می گیریم.بهمین دلیل شاعر نامدار ما، ایرج میرزا مادر را مقدس دانسته و این شعر را، در وصف آموزش مادر به بچه سروده است.
  گویند مرا چو زاد مادر          پستان به دهان گرفتن آموخت
  شب ها بر گاهواره ی من         بیدار نشست و خفتن آموخت 
 دستم بگرفت و پا به پا برد       تا شیوه ی راه رفتن آموخت     
یکحرف و دوحرف برزبانم       الفاظ نهاد و گفتن آموخت          
  لبخند نهاد بر لب من              برغنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من زهستی اوست      تا هستم و هست دارمش دوست
بانوشتن یک داستان تاریخی از یک خارجی بی طرف به بحث زبان مادری و کوشش دیکتاتورهای ناسیونالیست برای متحد کردن آن خاتمه می دهم. خواننده عزیزخودش حدس بزند که انسان تا چه حدی حق دارد و مجاز است که فرهنگ و زبان آباء و اجدادی خودرا حفظ کند. اوسکارمن، یک خاور شناس آلمانی بود که برزبانهای ترکی و کردی و فارس تسلط داشت و گویا عربی نیز می دانست. او درسالهای 1896 تا 1903 میلادی در استان کرماشان زندگی و تحقیق می کرده. آنگونه که شاگردش کارل هادانگ آلمانی می نویسد، اوسکارمن می گوید: هنگام اقامتم در کرماشان که در آن روز جمعیتی حدود 150.000 نفر داشت فقط 20 نفر فارس بودند و از آنها 8 نفرکرد به دلیل کارمند بودن استانداری، لباس قجر پوشیده بودند و بقیه مردم لباس کردی برتن داشتند وکردی حرف می زدند. اما امروزه بیش از چهل یا پنجاه درصد فارسی کرماشانی حرف می زنند. این نه فقط محدود به کرماشان است، بلکه کایزری در ترکیه تقریبا همه ترکی حرف می زنند وموصل در عراق که قبل ازکشف نفت درسال 1925 توسط انگلیسی ها آمار گرفته شد، حدود 85 درصد کرد بودند و بقیه ترکمن و عرب و آسوری، اما امروز بیش از 30 درصد کرد ندارد و آنهم دراطراف موصل زندگی می کنند. من فقط از والدین عزیز می توانم خواهش کنم که با زبان مادری با بچه هایتان حرف بزنیدو مطمئنا بچه از من و شما بهتر زبان فرا می گیرد. این شعر ایرج میرزا همیشه در مد نظر داشته باشید.           “یک حرف و دو حرف بر زبانم         الفاظ نهاد و گفتن آموخت"
هایدلبرگ، آلمان فدرال 8.8.2017    > نشانی منبع: http://iranglobal.info/node/61437