۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبه

گفتگو با شیرین عبادی بمناسبت 21سپتامبر روزجهانی صلح


شیرین عبادی میگوید، صلح یک فرهنگ است. که این فرهنگ بایستی از کوچکی آموخته بشود.
سایت ر.فردا ۲۹/شهریور/۱۳۹۶ : درتقویم سازمان ملل متحد،روز۲۱ سپتامبر، روز جهانی صلح است. روزی برای ترغیب جهانیان به بزرگداشت صلح و دوستی. احترام، ایمنی و حفظ شئون انسان ها، شعار امسال سازمان ملل متحد برای این روز است. رادیوفردا در روز جهانی صلح با شیرین عبادی، حقوقدن و برنده جایزه ی صلح نوبل، گفت و گو کرده است.
خانم عبادی، صلح برای هرکسی یک معنایی دارد. شما به عنوان برنده جایزه ی صلح نوبل، صلح را چگونه معنا می کنید؟
صلح به معنای نبود و فقدان جنگ نیست. صلح به معنای شرایطش [است]، [این] که انسان بتواند با حفظ کرامت انسانی خود، آزادانه زندگی کند. فرقی نمی کند که شما در اثر گلوله ی دشمن بمیرید یا به خاطر عدم دسترسی به دارو و واکسیناسیون. فرقی نمی کند که اسیر دست دشمن بشوید و یا این که برای نوشتن یک مقاله، سال‌ها در زندان بمانید. فرقی نمی کند که اشغالگرِ خارجی، خانه ی شما را بگیرد و شما را بیرون کند، یا این که شما به خاطر این که اموالتان مصادره شده، ویلان و سیلان [شوید] نصفه شبی.
در ایران شرایط صلح به معنای واقعی برقرار نیست. زیرا کرامت انسانی صدمه خورده به خاطر نقض مستمر و مکرر حقوق بشر... وقتی که تعداد ژورنالیست هایی را که در زندان دارید، می بینید، آن وقت متوجه می شوید که آرامشی هم که هست، آرامش گورستانی است. یعنی دیر یا زود این آرامش از هم پاشیده خواهد شد.
بنابراین، همه ی این موارد، معنای صحیح صلح را -که آرامش است- به هم می زند. با این ترتیب بایستی تعریف صلح را به این صورت بگویید: مجموعه ی شرایطی که انسان بتواند با حفظ کرامت انسانی خود آزادانه زندگی کند. هرنوع قانونی و هر نوع عملکردی که آرامش انسان را به هم بزند، صلح جامعه را به هم می زند. به همین دلیل، ما می بینیم که در بسیاری از جوامع، ظاهرا صلح است. یعنی آرامش هست ولی آرامشی که اینجاست من آن را شبیه به آرامش گورستان می کنم. گورستان‌ها هم آرام هستند ولیکن آرامش گورستانی در هر جامعه‌ای دیر و زود از هم پاشیده خواهد شد. نمونه ی بسیار ساده‌اش را ما در قیام مردم علیه دیکتاتورها در خاورمیانه دیدیم، که به غلط، به بهار عربی معروف شد.
حالا این الگوی صلحی که شما ارائه می کنید، این را اگر بخواهید مقایسه کنید با وضعیتی که درایران هست، تصور می کنید تا چه حد صلح و آشتی و دوستی آن جا برقرار است؟
متاسفانه درایران شرایط صلح به معنای واقعی برقرار نیست. زیرا کرامت انسانی صدمه خورده به خاطر نقض مستمر و مکرر حقوق بشر. شما وقتی شرایط زنانه/زمانه را سیاسی می بینید، وقتی که تعداد ژورنالیست هایی را که در زندان دارید، می بینید، آن وقت متوجه می شوید که آرامشی هم که هست، آرامش گورستانی است. یعنی دیر یا زود این آرامش از هم پاشیده خواهد شد.
خانم عبادی، حالا راهکار چیست؟ چه راه حل هایی وجود دارند؟
راه حل‌های متعددی می تواند وجود داشته باشد اما آن چه که ازعهده ی ما برآمد درسال‌های گذشته، این بود که درکانون مدافعان حقوق بشر با کمک همکاران، شورای ملی صلح را پی ریزی کردیم.
 درکانون مدافعان حقوق بشر با همفکری تعدادی از دوستان وهمکاران، ما شورای ملی صلح را پی ریزی کردیم و درآن از ۷۵ نفر نماینده ازاقوام مختلف ایرانی، مذاهب مختلف، گروه‌های مختلف، ازهنری و دانشجو وکارگر، فعالین کارگری، فعالین حقوق زن و افراد سیاسی مطرح دعوت کردیم بیایند، نشستند در کنار هم و برای رهایی از این شرایط، یعنی بیرون آمدن از شرایطی که هر لحظه امکان دیگرگونی و خرابی عمیق و دردناک جامعه را می توانست به بار بیاورد، راه حلی بی‌اندیشند.
این مجمع، معروف است به شورای ملی صلح،واین‌ها آمدند یک هیات یازده نفره تعیین کردند به عنوان هیات اجرایی. ورئیس وسخنگوی هیئت اجرایی، خانم نرگس محمدی، همکار ارزشمند من هستند که متاسفانه الان در زندان هستند.باید بگویم بسیاری از فعالینی که در شورای ملی صلح بودند، به همین علت وبه همین دلیل که چرا درشورای ملی صلح هستید وچرا تلاش می کنید که جامعه را به یک وضعیت متناسب برسانید، مدتی زندان را تجربه کردند.
به آقای سلطانی، که الان در زندان هستند اشاره بکنم وتعداد دیگری که زندانی خودشان را تمام کردند، ازقضا مثلا آقای رجایی هم جزو شورای ملی صلح بودند، آقای مدنی همین طور، وتعدادی دیگر، تاآن جایی که به خاطرم می آید آقای جعفر پناهی عضو شورای ملی صلح بودند. متاسفم که شورای ملی صلح با هجوم مامورین امنیتی به کانون مدافعان حقوق بشرمانند سایرفعالیتهای این کانون تعطیل شد.
خانم عبادی، برقرار صلح در یک جامعه، کاری است که شهروندان خود یک جامعه باید انجام بدهند، بدون دریافت کمک از حکومت یا نظام؟ یا این که وظیفه‌ای است که می بایست برعهده ی دولت یا نظام باشد تا بتواند مردم را راضی وخوشبخت نگه دارد؟
صلح درحقیقت یک فرهنگ است. که این فرهنگ بایستی ازکوچکی آموخته بشود. وحفظ این فرهنگ و اشاعه اش، هم بر عهده ی یکایک شهروندان است و هم وظیفه ی اصلی حکومت است. بنابراین وقتی که ما درجامعه‌ای زندگی می کنیم که قوانین تبعیض آمیز فراوانی علیه اقلیت‌های مذهبی مثل بهایی‌ها و حتی سنی‌ها وجود دارد، یا در جامعه‌ای زندگی می کنیم که اقوام مختلفی در آن زندگی می کنند ولیکن این اقوام از حقوق اولیه ی خودشان یعنی فراگیری و صحبت به زبان مادری محروم هستند، از مشارکت سیاسی در سطوح بالا محروم هستند، طبیعتا این جامعه آرامش ندارد و از سوی دیگر، من مایل هستم اشاره بکنم به عملکرد برون مرزی حکومت ایران، و آن دخالت در سایر کشورهاست.
متاسفانه دولت ایران نیرو فرستاده، ارتش فرستاده برای سوریه، برای یمن، درعراق دخالت می کند در لبنان دخالت می کند، وهمه ی این‌ها باعث شده که ایران درمنطقه دشمن‌های زیادی داشته باشد.درنتیجه مردم نگران دشمن‌های برون مرزی هستند و اگر یک موقعی به ایران حمله بشود، طبیعتا این آرامش به هم خواهد خورد. بنابراین حکومت وظیفه دارد هم در درون کشور کاری بکند که آرامش باشد، و هم این که در ابعاد/در ساختار سیاسی و بین المللی‌اش ایجاد آرامش بکند.
خانم عبادی، شما از زمانی که شما جایزه ی صلح نوبل را دریافت کردید وبا دیگر برندگان جوایز صلح نوبل همراه وهم قدم بودید، تصور می کنید که این جایزه امکاناتی برای همکاری وهمراهی بیشتر وحتی هدایت دیگران برای شما فراهم کرده؟
باید بگویم که جایزه ی صلح نوبل، بلندگوهای بیشتری را در اختیار من قرار داد. از آن طریق، من خیلی بهتر می توانم با مردم جهان و همچنین مردم کشور خودم ارتباط برقرار کنم، که از این جهت در پیشرفت کار ما خیلی موثر بوده. اما خود حکومت همواره سعی کرده چشم بر این جایزه ببندد وآن را تلاشی تلقی کرده برای سرنگونی حکومت. حال آن که اساسا چنین منظوری در بین نبوده من لیدر سیاسی هم نیستم. متاسفانه حکومت چون خودش را متضرر می بیند ازهرچیزی، ازهرحرکتی وازهر انتقادی میترسد. درخاتمه میخواستم روز جهانی صلح را به شنوندگان عزیز تبریک بگویم. امیدوارم که این روز ویاد آوری آرامشی که انسان‌ها ضروری است داشته باشند، حکومت ایران را به این فکر بی‌اندازد که با مردم خودش و با مردم دنیا آشتی بکند، ودَرِصلح وآسایش را بر روی مردم بازکند.%


 

۱۳۹۶ شهریور ۲۳, پنجشنبه

طرح کوتاهی ازفدرالیسمِ مناسب با ساخت وبافتِ کشورایران

فدرالیسم وایران
سعی این نوشته ارائۀ طرح کوتاهی ازفدرالیسمِ مناسب با ساخت وبافتِ کشورایران است، بنحوی که ساختاردولت آینده باساختار متکثروچندگانه جامعه ایران منطبق گردد، به این امید که راه گفتگوو مکاتبه را برای رسیدن به تفاهم درمیان اپوزیسیون براندازِ رژیم انحصارطلب وآزادی کُشِ جمهوری اسلامی درایران، بیش ازپیش هموارتر سازد.
قضاوت دربارۀ آن را به خوانندگان محترم محول می کنم.
نخست اشارتِ کوتاهی خواهم داشت به تعریف فدرالیسم مُدرن، اَشکال آن، ساختارحکومت وسابقۀ فدرالیسم سنتی درکشورایران، وسپس به فدرالیسم مدرنِ موردِ نظرخود اشاره ای خواهم کرد که درواقع، براساسِ منطبق ساختن ساختاردولت، با بافت وساختِ متنوع، و وسیع جامعۀ ایران دریکی از دوره های بحرانی تاریخ آن استواراست و درنهایت به نتیجه گیری خواهم پرداخت.
بقول معروف: " تاچه پسند اُفتد وچه درنظرآید".
الف- تعریف فدرالیسم: اصطلاح سیاسی فدرالیسم از واژه " فوئدوس" ( foedus ) لاتین میآید که بمعنی قول وقرار، وعهد وپیمان بستن براساس اعتماد متقابل است که درآن طرفین درشرایط مساوی، پیمان شراکتِ تعهدآوری را ما بین خود منعقد می کنند. براساس این تعهد، هریک ازاعضاء، ضمن حفظ هویت وجامعیت فردیِ خویش، هستیِ جمعی ترِِ نوینی را، نظیرخانواده، نهادِ سیاسی وغیره، بوجود می آورند که بنوبه خود، هویت مستقل وجامعیّت خاص خود را دارد، یا به آن، درشرایط دموکراتیک، مفهوم جدیدِ دیگری عطا میکنند: امروزما ایرانیان، درتعلق به کشورایران، و بنا به حقوق بین المللی، درمقابل ملتهای دیگر، " ملت ایران " را تشکیل می دهیم، و" ملت ایران " هم مرکب از ملیت های ( فارس، ترک آذربایجانی، کُرد، لُر، عرب، بلوچ، ترکمن مازندرانی و گیلانی - تالشی و.... ) درمعنی ( Sub-Nation= Sous -Nation) می باشد.
درمیان ملیتها، اقوام وجود دارند که کمیتشان، آنها را به کیفیت مبدل نساخته وکل جمعیت آنها به نیم ملیون نفر نمی رسد. درسرزمین معینی زندگی نمی کنند وبرای حفظ خود ازدواج درون گروهی می کنند ومعمولاً دین و زبان خاصی دارند، به ترتیب جمعیت : بهائی ها، ارمنی ها، زردشتی ها، یهودی ها، آسوریها، بابی ها، پروتستانها، کاتولیکها، صُبی ها وکسرویها و...
مفهوم تعهدهمچنین بدین معنا است که طرفینِ عهد وپیمان، نه فقط برمُفادِ قانونیِ تعهدِ خود، بلکه اخلاقاً برروح عهد وپیمان خود نیزپایبند میمانند. بنابراین، توافق تعهد شده، چیزی فراتراز، یک قراردادِ ساده است، چرا که متضمن تعهد به رابطه ای پایداروحتی دائمی دربین طرفین، وتعهد بهمکاری برای دستیابی بهدف های این پیمان، وبه حلِ صلح آمیزِ مناقشاتِ احتمالی هم مربوط می باشد.
ازاینرو، فدرالیسم مدرن، هم بمعنی یک ساختار، ونیز بمفهوم یک روش حکومتی است که اتحاد دوجانبه (میان دولت فدرال وتمام دولتهای ایالات) را برشالودۀ تفاهم، و رضایت برقرار می سازد، درعین حالی که ازطریق یک قانونِ اساسیِ فراگیر، تنوعِ مؤلفه هایِ تشکیل دهندۀ اتحادِ سیاسیِ پایدار را حفظ می کند.
برپایه چنین تعریفی، فدرالیسم، شکلی ازسازمان سیاسی و اداری دولت است که برحاکمیت دوگانه مرکزوایالت ها، و یابعبارتی دیگر، برسطوح متفاوتی ازتوزیع عمودی قدرت ( چه بشکل جغرافیائی یا استانی، چه براساس خطوط ملی- قومی و یا برترکیبی ازجغرافیائی و ملی- قومی ) استواراست که در آن، هر یک از دوسطح حاکمیت، حدود و اختیارات مشخص خود را داشته، ودر حوزه های صلاحیتِ خود، حقِ اعمالِ اقتدارِ مستقل خود را دارند وهیچیک ازآندو، حق تعرض به حیطه حقوق و صلاحیت ها ی دیگری را ندارد.
ب- اشکال فدرالیسم: با توجه به اینکه (
۵۲%) خاک دنیا بوسیلۀ دولت- ملتهای فدرال اداره می شود، طبعاً حکومتهای فدرال نیزهمانند حکومت های دموکرات و دیکتاتور، یا استبدادی و توتالیتر، شکل های مختلفی داشته و دارند.
بنا به نگرش" ساختارشناسی"(Structuralisme) ونیز"عمل کردگرائی"(Fonctionalisme) میتوان حکومتهای فدرال را تقسیم بندی کرد:
یک - ازنظرتنوع فرهنگی واجتماعی، کشورباستانی ایران نیز، ساختاری همانند دوکشورباستانی هند و نیز چین، ودوکشورجدیدتر سویس و کانادا دارد، که درآن ها، مردمانی با زبانها ومذاهب وفرهنگهای مختلف وجود دارند.
ازدویست زبان ولهجه درسال(
۱۳۳۲ )(فرهنگ ایران شمارۀ: ۱)، امروزه بنا به (Ethnologue. com / Iran) حدود هفتاد زبان و لهجه درایران باقی مانده است. بنا براین ساختارمتنوع، سیستم مناسبِ غیرمتمرکز ازنوع فدرال آن، شبیه کشورهای ذکرشده در بالا( ملی- جغرافیائی ) خواهد بود، و نه ازنوع سیستم فدرال جغرافیائی ( آلمانِ دارای یک زبان ) ونه همچون کشورمهاجر پذیری ازنوع امریکا، که خود فدرالیسم ایالات متحده را قبلاً با توجه به تنوع فرهنگی موزائیک می نامیدند، ولی بعد از گروگان گیری سفارت امریکا بوسیلۀ ایادی خمینی، ملی گرائی درآن کشور بسوی افراط گرائیده و میگراید. حالا تنوع فرهنگی(دینی زبانی) را نه (موزائیک) بلکه ( مالتی پات ) می نامند: ( سوپ درهم جوش، یا باصطلاح آش شُله قلمکار).
دو- ازنظرعملکرد گرایی:
اختیارات ایالت ها و مرکزدرسیستم های فدرال متفاوت است. این تقسیم درونی حاکمیت یکی ازشاخص های اساسی نظام های سیاسی فدرال مدرن است. نکته قابل توضیح اینکه، حاکمیت دوگانه را با تفکیک وتقسیم عرضیِ قدرت یا قوای سه گانۀ: مقننه ، قضائیه و مجریه، نباید اشتباه گرفت. درهمه دموکراسی های پارلمانی، تفکیک قوا یا قدرت وجود دارد که شرط لازم یک حکومت فدرال هم هست، لیکن همه حکومتهای پارلمانی، ضرورتاً فدراتیو نیستند، بلکه برای تحقق آن نیاز به: تقسیم عمودی قدرت یا حاکمیت دوگانه دردرون کشورنیزهست.
این توزیع عمودی قدرت، درچند حوزه کلیدی که خود بازتابی است ازنیاز به اقدام وهمآهنگی مشترک ایالتها، درحوزه صلاحیت حکومت فدرال قراردارد نظیر: دفاع، سیاستِ خارجی، پول و بانک مرکزی، تعیینِ اوزان واندازه ها، سیاست های کلی مربوط به اقتصادِ استراتژیک کشور، وکنترل مهاجرت. بقیه حوزه ها ی مربوط به اداره کشور، به ایالت ها و دولتهای محلی واگذارمی گردد.
میزان و نحوۀ مشارکت زیرمجموعه ها درحکومت مرکزی نیز، ازکشوری به کشوردیگرفرق می کند. بعنوان مثال درآمریکا، ایالت ها یا زیرمجموعه ها، نقشی درگزینش مستقیم کابینۀ وزراء رئیس جمهور فدرال درشهر واشنگتن (دی .سی) ندارند. اما دراغلبِ حکومتهای فدراتیو، درمقابل، مشارکت زیرمجموعه ها یعنی ایالات درحکومت فدرال، حکومت فدرال نیزدرایالت ها، ازحقوق معینی برخورداراست.
آیندۀ دموکراتیک سیستم فدرال، بقول درستِ" پرودون ":
بسته باین استکه: درجهت افزایش اختیارات دولت مرکزی سیرمی کند یا درجهت افزایش دولتهای ایالات.
درصورت اول آزادیهای مردم محدودتر می شود.
ب- ساختارحکومت درایران: کشورایران درطول تاریخ طولانی خود سه نوع حکومت را تجربه کرده است:
۱- ملوک الطوایفی یاخان خانی: دردولت- شهرهای ایلامی(از۲۸۵۰ تا ۲۱۰۰ ق.م) و دربرزخ ِسلسله ها وجود داشت .عمر آن به هزارو چهارصد سال می رسد. میتوان آنرا سیستم "هرکه شاهی" هم نامید.
۲- شاهنشاهی یا فدرال سنتی: که ایلام، هخامنشی، اشکانی وسلجوق را شامل است که عمرآن به دوهزارو چهارصدو پنجاه سال می رسد. دراین سیستم هرشاه یا مَلِکی، برمردم خود، حکومت می کرد و شاهنشاهی یا ملکشاه، شاه آن شاهان یا ملک ها بود
۳- پادشاهی: حکومت متمرکزسلطنتی بود. ساسانیان وبعد ازسلجوقیان را شامل می شود وکمترازهمه یعنی تقریباً هزارسال حکومت برکشورایران راشامل می شود. اصطلاح " استبداد شرقی " مُنتِسکو براین حکومتها ناظراست.
باتوجه به ساخت وبافت مُتکثر، ووسعت کشورایران، طولانی ترین وهمچنین مناسبترین نوع حکومتها، همان شاهنشاهی یا سیستم فدرال سنتی بود. آخرین سیستم فدرال، نظام اتابکی سلجوقی بود، که درآن درکناراتابکان: حَلب، روم، آذربایجان، کردستان، لُرستان، فارس وکرمان و... هم وجود داشت.
علاوه بر دو نام ذکرشده برامپراتوری سلجوقی، یعنی سیستم (اتابکی) ویا سیستم(ملکشاهی یا ملکان شاهی)، نام دیگری هم دردورۀ سلجوقی برای نامیدن سیستم شان وجود داشت که تا شاه شدن رضاخان (روی کارآمدن رضا شاه) درایران واسناد دولتی برقراربود و آن"ممالک محروسه" یعنی کشورهای حراست و حفظ شده سلجوقی وایران بود (درمقابل هجوم خارجی). که در تاریخ آل سلجوق ابن بی بی (صفحۀ هفتادو پنج) نوشته شده درزمان سلجوقیان آمده است وبرروی سکه ها و تمبرهای دورۀ قاجارو حتی اولین تمبررضاشاهی نیزوجود دارد. بعد رضاشاه برای استقرار دیکتاتوری وابسته اش(ممالک محروسه ایران) را مبدل به (مملکت ایران) یعنی مملکت سیستم حاکم مبدل کرد. سیستم دورۀ پدر و پسر پهلوی با پنج مشخصۀ زیر قابل تبیین است:
اول: زبان انحصاری فارسی با ممنوع التحصیل شدن همه دویست زبان و لهجه درایران(ذکرشده درشمارۀ:
۱
فرهنگ ایران سال:
۱۳۳۲ )،
دوم: نژاد موهوم وادعائی آریائی وباستانگرائی آریائی مبتنی برآن: شروع تاریخ ایران ازماد وهخامنشی بجای ایلام سوم: خاک پرستی بجای مردم دوستی: سرود : ای ایران ای مرز پرگهر/ ای خاکت سرچشمه هنر(ونه مردمانش) چهارم: فرد پرستی درمعنای شاه پرستی: چه فرمان یزدان چه فرمان شاه...وحالا تکفیر منکران بدعت ولایت فقیه پنجم: مدرنیزاسیون بدون مدرنیت: پذیرش تکنولژی غرب بدون پایه های فرهنگی آن که علم گرائی،عقل گرائی و دموکراسی یعنی آزادی و برابری درمعنای مبارزه با هرنوع تبعیض است
ت- فدرالیسم مورد نظر من بعنوان یک ترک ایرانی:
با توجه به تجربیات تلخ صد ویازده ساله (از1906 میلادی /
۱۲۸۵هجری شمسی) اخیر: پایان حاکمیت ملی ومشروطیت که با ممنوعیت قانونی آزادیهای اساسی(ازانتخاب نمایندگان واقعی یامسئولان دولتی ایالت وشهرخویش تا تحصیل بزبان مادری خود و..) شامل میشد ومیشود، سپس اِشغال قابل اجتناب ایران درجنگ دوم جهانی، بستن قرارداد با دوحکومت ملی(آذربایجان ومهاباد) و سرکوب بلافاصلۀ هردودرهمان سال، وآخرازهمه بقول خود خمینی"خدعه"کردن رهبرانقلاب درسال(۱۳۵۷) به مردمان ایران، آنهم بعنوان یک روحانی ومدعی رهبراخلاقی وآغاز سرکوب سیستماتیک: کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان، آذربایجان، بلوچستان، قشقائی ها، و... در کنارِسرکوب دائمی زنان وآزادیخواهان، شرایطی را امروز فراهم کرده است که جزبا یک سیستم فدرال، البته با توجه به ساختاراجتماعی- فرهنگی وسیاسی- اقتصادی ایران، (شبیه هند،کانادا وسویس)، تضمینی به بقاء ایران در
اوضاع کنونی، بنظرنمی رسد.
بنظرمیرسد اگرسیستم تمرکزگرا، که مدعی خدا محوری(ولایت فقیه) هم میباشد، کارا به جنگ دیگرباخارج و تجزیۀ ایران نکشد، پس از براندازی رژیم ولایت فقیه، درسیستم فدرال آینده، هرایالت (استانی) خود را اداره خواهند نمود وجمعاً چهارچوب ایران را حفظ خواهند کرد.
نتیجه گیری:  فدرالیسم نه به شکلِ حکومت (جمهوری یا پادشاهی) مربوط است ونه به محتوای حکومت(دموکراسی ودیکتاتوری یا حتی توتالیتاریسم: تامیت خواهی) ارتباط دارد زیرا:
- ازنظرِشکلِ حکومت: هم حکومتهای پادشاهی فدرال(اسپانیا ومالزی/ کانادا واسترالیا و..) وجود دارند وهم جمهوری های فدرال موجودند ( هند و سویس )، برعکس نیز، هردو شکل حکومت غیرفدرال هم موجودند: (پادشاهی سعودی) و( جمهوری فرانسه ).
- ازلحاظ محتوای حکومت:
هم حکومتهای فدرال دموکرات مانند:(هند، آلمان، اسپانیا وامریکا) وجوددارند وهم حکومتهای فدرال غیردموکرات مانند: چین، روسیه ( شوروی سابق)،  و برعکس، هم حکومتهای پادشاهی دموکرات(سوئد، هلند وانگلستان) و هم پادشاهی های غیردموکراتیک همچون عربستان سعودی و اردن و مراکش و( رژیم سابق ایران: رضا شاه و محمدرضاشاه ) وجود دارند وداشتند.
پس فدرالیسم درواقع، نوعی: - تقسیم عرضی ( تفکیک واستقلال سه قوه و رسانه های گروهی ازهم)
- ونیزتقسیم عمودی قدرت سیاسی واداری، بین دولت فدرال ودولتهای ایالات است به نحوی که مانع انحصارطلبی وآزادی کُشی و برابرستیزی می شود.
ایده فدرالیسم، بی آنکه همچون "حلال مشکلاتی" برای همه مشکلات و مسائل سیاسی - اقتصادی واجتماعی -فرهنگی، وهمه بیماریها وناموزونی های اجتماعی وتاریخی ما باشد، تلاشی است برای حل صلح آمیزنابرابریهای ملی دردرون کشورایران و نزدیک کردن دموکراتیک ملیتهای سازندۀ ملت ایران بهمدیگر، برای یافتن راه حل هائی مناسب درتغييرساختارهای سیاسی، حکومتی، تعدیل نابرابریهای اقتصادی در بین ملیتها و ارائه پاسخی دموکراتیک (مبتنی برآزادی های مدنی و رفع هرنوع تبعیض) برآنها، بی آنکه شیرازه امورکشورازهم گسسته شود. فدرالیسم حفظ تمامیت ارضی ایران است بنا به ارادۀ خودخواستۀ ملیت هایش براساس آزادی و برابری و سکولاریسم، جهت حفظ منافع مشترکشان.
فدرالیسم درواقع تضمینی برای بقاء دموکراسی (آزادی و برابری) وتداوم حقوق بشر، ورفع دموکراتیک تبعیضهای ( زبان- دینی، جنسیتی- نژادی وعقیدتی- طبقاتی ) است.
اگرفدرالیسم به دموکراسی منجرنشود،مسلم استکه ازتمرکزوانحصارطلبی وتبعیض،به دموکراسی نمیتوان رسید. 
دکتر ضیاء الصدر الاشرافی، سبتامبر 2017 ، نشانی منبع http://iranglobal.info/node/62015  

۱۳۹۶ شهریور ۲۲, چهارشنبه

برای حل "فاجعه انسانی" میانمار خواهان "مداخله فوری" شورای امنیت شدند

بی بی سی، 14.09.2017 بحران روهینگیا؛ نامه شیرین عبادی وبرندگان نوبل به سازمان ملل
ده برنده جایزه نوبل صلح ودوبرنده جایزه نوبل پزشکی، به همراه تعدادی ازشخصیت‌های دیگر، درنامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهان "مداخله فوری" این شورا و"استفاده از همه ابزارهای ممکن" برای حل "فاجعه انسانی" درمیانمار شده‌اند.
امضاکنندگان نامه از جمله شیرین عبادی، برنده نوبل صلح، از شورای امنیت خواسته‌اند تا زمانی که فرصت برای حل بحران وجود دارد، با تصمیمی "جسورانه و قاطع" برای حمایت از اقلیت مسلمان روهینگیا مداخله کند.
این چهره‌های سرشناس فعال در زمینه حقوق بشر به گزارش‌‌های متعدد از خشونت‌های ارتش میانمار علیه اقلیت مسلمان روهینگیا اشاره کرده و گفته‌اند صدها کشته، صدها هزار آواره، مواردی از تجاوز، به آتش کشیدن روستاها و بازداشت‌های خودسرانه، شرایط دردناکی را ایجاد کرده‌اند که هر روز هم بدتر می‌شود.
آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل امروز، چهارشنبه ۱۳ سپتامبر، گفت مسلمانان روهینگیا با یک "فاجعه" انسانی در میانمار روبرو هستند.
اقدام‌های نظامیان میانمار علیه اقلیت روهینگیا چنان بوده که زید رعد الحسین، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، آنها را "نمونه کلاسیک پاکسازی قومی" دانسته است.
ارتش میانمار برای مقابله با گروه شورشی "ارتش آزادی‌بخش روهینگیای آراکان" عملیاتی وسیع در ایالت راخین را آغاز کرده و گزارش‌ها حاکی از همراهی شبه‌نظامیان بودایی با نیروهای نظامی است.
شیرین عبادی و چند برنده دیگر جایزه نوبل، در نامه خود به شورای امنیت سازمان ملل گفته‌اند که دولت میانمار باید بداند که کمک‌های مالی بین‌المللی مشروط به تغییر سیاست در قبال اقلیت روهینگیا است و تبلیغات علیه این اقلیت و برافروختن تنفر و خشونت علیه آنها باید متوقف شود.
آنگ سان سوچی، رهبر دولت میانمار، از برندگان پیشین جایزه صلح نوبل است و به همین دلیل بسیاری از او خواسته‌اند که خشونت‌ها در ایالت راخین را محکوم کند.
اما خانم سوچی رسانه‌های جهان را به ارائه تصویری نادرست از وقایع میانمار متهم کرده است. او امروز چهارشنبه ۱۳ سپتامبر اعلام کرد که به دلیل وضعیت داخلی میانمار از شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل منصرف شده است.
شیرین عبادی، ازامضا کنندگان نامه سرگشاده به شواری امنیت، پیش ازاین هم ازموضع خانم سوچی انتقاد کرده است.
دزموند توتو وملاله یوسف‌زی از دیگر امضاکنندگان نامه هستند.

۱۳۹۶ شهریور ۱۹, یکشنبه

تخریب مجسمه های باستانی ترکمنصحرا



تخریب عمدی میراثهای فرهنگی ترکمنصحرا بعلت بی توجهی ادامه دارد
آتش افروزی وتخریب سنگ قبر درگورستان باستانی خالد نبی
 رادیو زمانه: افراد ناشناس پنج‌شنبه شب، ۱۶ شهریورماه گورستان باستانی خالد نبی را به آتش کشیدند وچند سنگ قبر آن را تخریب کردند.

امان محمد حمیدزاده، رئیس هیئت امنای مجموعه خالد نبی گفته است که آتش‌سوزی پنج‌شنبه شب رخ داد وبه علت خشکی علفزارها به سرعت گسترش یافت اما مهار شد.
به گفته او، عاملان ناشناس این آتش‌افروزی « اقدام به تخریب و شکستن سه سنگ مزار استوانه ای چلیپا که ازاهمیت تاریخی ومطالعاتی ویژه ای برخوردارهستند ، کرده ویک سنگ مزار دیگر را نیز از دل خاک بیرون کشیده و رها کرده‌اند
گورستان و زیارتگاه خالد نبی درمنطقه‌ای کوهستانی در ۵۵ کیلومتری شمال شرق شهرستان کلاله قرار دارد.
گورستان قرارگرفته دراین منطقه دارای سنگ‌قبرهایی به شکل‌های استوانه‌ای وصلیبی است که گاه از سوی رسانه‌ها ازآن با عنوان «گورستان آلات» نام برده شده.
شکل برخی سنگ قبرهای این گورستان که بنا به برخی روایت‌ها بیش از 1000سال قدمت دارند، شبیه آلت جنسی مردانه است. برخی این قبرها را قبر مردان می‌دانند. به گفته آنها، قبر زنان زیر سنگ قبرهایی به شکل سینه و سینه‌بند زنانه قرار دارد.
قدمت دقیق این گورستان مشخص نشده است و روایت‌های متفاوتی ازآن وجود دارد.
 به گفته حمیدزاده نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی استان گلستان «برای کشف علل وانگیزه های احتمالی وقوع حریق وشناسایی عامل ویا عوامل این حادثه» شنبه به این منطقه اعزام شده‌اند.
پیش از این نیز سنگ‌ قبرهای این گورستان از سوی افراد ناشناس تخریب شده بودند. اکنون به دور این محوطه حصارکشی شده است اما حمیدزاده گفته که «برای حفظ و حراست از این آثار ارزشمند باستانی وتاریخی، گماردن نگهبان ثابت، تجهیز محوطه به دوربین مدار بسته و سایر امکانات ایمنی ضروری به نظر می رسد
زیارتگاه خالد نبی نیز محل دفن خالد بن سنان است که شش قرن پس از میلاد مسیح و40 سال پیش از ظهور پیامبر اسلام می‌زیست.%  https://www.radiozamaneh.com/358016