گروههای هوادار عمدتا زمانی شکل میگیرند که احزاب و
سازمانهای سیاسی ازامکان فعالیت قانونی وعلنی برخوردار نیستند
درحوزه ی احزاب، "هوادار" به نیروهایی گفته میشود که پشتیبان حزب بوده، ولی عضو آن به حساب نمیآید.
"هوادار" با کمک مالی وامکانسازی، تبلیغ برنامه وسیاستهای حزب ومشارکت درتبلیغات انتخاباتی به نفع کاندیداهای حزب، از حزب پشتیبانی میکند.
مقوله گروه هوادار، کارکردی فراتر از هوادار احزاب وسازمانهای سیاسی دارد. گروه هوادار، گروه سازمان یافتهای است که فعالانه وبا برنامه به نفع یک حزب ویا سازمان سیاسی وارد عمل میشود، به جذب و پرورش نیرو میپردازد وحزب وسازمان را از جهات مختلف تغذیه میکند.
گروههای هوادار عمدتا زمانی شکل میگیرند که احزاب و سازمانهای سیاسی از امکان فعالیت قانونی وعلنی برخوردار نیستند. درحکومتهای دمکراتیک به خاطر فعالیت علنی وقانونی احزاب، هواداران یا به حزب میپیوندند ویا درجریان انتخابات به نفع حزب به فعالیت میپردازند. در این کشورها، ضرورتی برای شکلگیری گروههای هوادار وجود ندارد.
درباره نویسنده: بهروز خليق از نيمه دوم سال ۴۰ به فعاليت سياسی روی آورد، دراعتصاب بزرگ دانشگاه تبريز شرکت داشت و در گروه سياسی که در زمستان سال ۱۳۴۷به ابتکار بهروز ارمغانی تشکيل شد، جزو هسته اصلی آن بود. بهزاد کريمی، مجيد عبدالرحيمپور، محمدرضا حدادپور و ابراهيم خليق جزو اين گروه بودند.
او درسال ۱۳۵۰ به مدت شش ماه و در مردادماه سال ۱۳۵۳ برای چهار سال بازداشت شد. سومين بازداشت او در سی فروردين سال ۱۳۵۸ در ستاد سازمان در آبادان بود که بعد از چهل روز آزاد گرديد. او در سال ۱۳۵۹ به عضويت کميته مرکزی و سپس درسال ۱۳۶۱ به عضويت هيئت سياسی درآمد. از انقلاب بدين سو او مسئوليتهای متعددی در سازمان در حوزه سياسی، سازماندهی و نظری داشت. دو دوره است که بهروز خليق مسئول هيئت سياسی ـ اجرائی سازمان فدایيان خلق ايران (اکثريت) است.
اما درحکومتهای استبدادی، احزاب وسازمانهای سیاسی اجبارا به فعالیت مخفی روی میآورند وبرای آنها امکان سازماندهی نیروی وسیع هوادار در تشکیلات مخفی وجود ندارد، لذا زمینه برای شکلگیری گروههای هوادار فراهم میشود.
ما در دهههای قبل از انقلاب بهمن شاهد شکلگیری گروههای هوادار بودیم. اما شکلگیری گروههای هوادار در رابطه با جریان فدایی به ویژه درسالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بارز و برجسته بود.
گروههای هوادار
رویداد سیاهکل و شکلگیری سازمان چریکهای فدایی خلق، نیروی وسیعی را در مبارزه علیه رژیم شاه به میدان آورد. بعد از سیاهکل ما شاهد پدید آمدن گروههای متعددی بودیم که به مبارزه مسلحانه روی آورده، یا به پخش وسیع اعلامیههای سازمان چریکهای فدایی مبادرت می کردند.
دستگیریهای آن زمان، این موضوع را به وضوح نشان میداد. در زندانها تعداد اندکی بودند که به عضویت سازمان در آمده و در تیمها سازماندهی شده بودند. اعضای سازمان یا در درگیریها کشته شده و یا بعد از دستگیری اعدام میشدند. اکثر نیرویی که در زندان به عنوان مدافع جنبش فدایی به حساب میآمدند، از هواداران جنبش فدایی بودند.
درسال ۱۳۵۰ اکثر کادرهای سازمان در درگیریها با پلیس وساواک کشته ویا دستگیرشدند. تعداد انگشت شماری از اعضای سازمان باقی مانده بودند. همین وضعیت به درجاتی بعداز ضربات سال ۱۳۵۵ وجود داشت.
سازمان از یک سو در مبارزه با رژیم شاه مرتبا نیرو از دست میداد وازسوی دیگر به جهت ساختار وکارکردش قادر نبود که همانند سازمانهای سیاسی، راسا به پرورش کادر بپردازد. گروههای هوادار تغدیه کننده سازمان به جهات مختلف وبه ویژه کادر بودند.
سازمان مرتبا از بین گروههای هوادار نیرو میگرفت و صفوف خود را ترمیم میکرد. بدون وجود گروه های هوادار، سازمان قادر به ادامه حیات خود نبود.
در سال ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ سازمان در شرایط نامساعدی قرار داشت. کمیته مشترک ساواک و شهربانی تشکیل شده بود، گشتهای خیابانی راه افتاده بود و تعقیب و مراقبتها افزایش پیدا کرده بود. کمیته مشترک با کشف کوچک ترین "رد" تا انتها آن را دنبال میکرد. گروههای مسلح از جمله سازمان، سخت در تنگنا قرار گرفته بودند. در این سالها مستمرا اخبار دستگیری، درگیری و کشف خانههای تیمی در رسانهها منتشر میشد.
اما مبارزه مسلحانه هم دراین سالها ازجاذبه بسیاری برخوردارشده وجوانان زیادی به این مبارزه روی آورده بودند. دردانشگاه های کشورودرشهرهای مختلف گروههای متعدد هوادارشکل گرفته ویا گروههای موجود به مبارزه مسلحانه پیوسته بودند. ازجمله:
۱. گروه دانشگاه صنعتی: یک گروه هوادار از دانشگاه صنعتی در بهار سال ۱۳۵۱ به سازمان پیوست. بهروز عبدی، ابراهیم خلیق و اسماعیل خاکپور جزو این گروه بودند.
۲. گروه بابل: در شهر بابل هم یک گروه هوادار تشکیل شده بود که در اوائل سال ۱۳۵۲به سازمان پیوست. محمد حرمتیپور، محسن نوربخش، محمد علی خسروی اردبیلی، حسن جان لنگوری، عباس کابلی، غلامعلی خراط پور و علی اکبر هدایتی جزو این گروه هوادار بودند.
۳. گروه تبریز: در نیمه دوم سال ۱۳۵۲ یک گروه هوادار از تبریز به سازمان پیوست. اعضای این گروه عبارت بودند از ابراهیم محجوبی، بهجت محجوبی، یوسف کیشیزاده و فرزاد کریمی.
۴.گروه بهروز ارمغانی: درسال ۱۳۵۳ گروه بهروز ارمغانی باسازمان ارتباط پیدا کرد ودراین ارتباط، تعداد زیادی به سازمان پیوستند.
- عکسی از نشریه ی 19 بهمن تئوریک ، *وحدت ونقش استراتژیک چریکها فدائی خلق، *"مشی سیاسی" و
"کار توده ای" ، *حزب طبقه کارگر ایران . اثر: چریک فدائی خلق بیژن جزنی. شماره دوم آذر ماه ...
سازمان مرتبا از بین گروههای هوادار نیرو میگرفت وصفوف خود را ترمیم میکرد
پیوستن گروههای متعدد هوادار وزندانیان آزاد شده درسال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ به سازمان، به گسترش آن منجر شد. سازمان درطی این دو سال به یک سازمان چریکی نیرومند تبدیل گردید.
بعداز وقفهای که درسال ۱۳۵۵ به جهت ضربات به وجود میآید، باز درسالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ گروههای هوادار درشکلی گسترده درسراسر کشور از جمله در دانشگاهها پا به حیات گذاشتند.
تعداد و کمیت آنها در این دو سال بیسابقه بود. در این سالها سیل گروههای هوادار به سوی سازمان درجریان بود. درمواردی تعداد اعضای یک گروه هوادار بیشتر از اعضای سازمان بود.
ازجمله این گروههای هوادار، گروه سرخه رجا بود که درمازندران به فعالیت میپرداخت. درکرمانشاه یک گروه بزرگ وجود داشت که بعداز انقلاب به سازمان پیوست. درتبریز گروه های متعدد هوادار فعالیت داشتند. در دانشگاه تبریز چند گروه هوادار بود که در رهبری اعتصابات دانشجویان نقش بالایی داشت.
از اواخر سال ۱۳۵۶ به بعد هدایت اعتراضات دانشجویی، دست گروههای هوادار سازمان بود. درتراکتورسازی تبریز و در پالایشگاه نفت هم گروههای هوادار فعالیت داشتند. درسنندج یک گروه هوادار فعالیت میکرد که دربرخی شهرهای دیگری کردستان هم نیرو داشت. درسایر استانها وشهرهای کشور ازجمله درگیلان، ترکمنصحرا، اهواز، اصفهان، آبادان، بندرعباس، خرمآباد و بروجرد گروههای هوادار فعالیت داشتند.
مراکز تشکیل گروههای هوادار ، گروه های هوادار درمراکز زیر تشکیل میشدند:
ـ دانشگاهای کشور (دانشگاه تهران، صنعتی، پلیتکنیک، علم و صنعت، دانشگاه تبریز، دانشکده نفت ......)
ـ واحدهای تولیدی ( ذوبآهن اصفهان، تراکتورسازی تبریز......)
ـ درسطح شهرها
ـ ارتش و شهربانی
درارتش وشهربانی هم گروههای هوادار تشکیل شده بودند که فعالیت شدیدا مخفی داشتند. بعداز انقلاب وجود چنین گروههایی آشکارشد.
پیشینه اجتماعی گروههای هوادار
بعداز انقلاب سازمان از یک گروه چریکی به یک سازمان سیاسی گذر کرد وطی چند ماه به یک سازمان سیاسی سراسری فرارویید. عده اعضای مخفی سازمان درسال ۱۳۵۷ چند ده نفر بود؛ درحالی که با پیوستن گروههای هوادار، هواداران و زندانیان آزاد شده، هزاران نفر درتشکیلات درسال ۱۳۵۸ سازماندهی شدند.
بهروز خلیق
ترکیب اجتماعی گروه های هوادار همان ترکیب اجتماعی اعضای سازمان بود. تقریبا از نظر پیشینه اجتماعی، گروههای هوادار به طبقات مدرن جامعه و گروههای مختلف روشنفکری تعلق داشتند.
گروههای هوادار عمدتا از دانشجویان، معلمان، کارگران، کارمندان، مهندسین و پزشکان تشکیل میشدند.
حوزه فعالیت گروههای هوادار ، گروههای هوادار دو دسته بودند:
۱. گروههای سیاسی: اکثر گروههای هوادار به فعالیت سیاسی میپرداختند. به ویژه درسالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷. کار آنها جذب و پرورش نیرو، تهیه دستگاههای تکثیر، پخش اعلامیههای سازمان، تکثیر جزوات سازمان، موضعگیری پیرامون مسائل محلی و فعالیتهای فرهنگی وتوده ای بود. پخش وسیع اعلامیههای سازمان درماههای قبل ازانقلاب، توسط گروههای هوادار صورت میگرفت. این گروهها در شناساندن سازمان و در بردن مواضع آن بین گروههای مختلف اجتماعی نقش بالایی داشتند.
۲. گروههای مسلح: برخی از گروههای هوادار سلاح تهیه کرده ویا به عملیات نظامی درمنطقه خود دست مییازیدند. از جمله آنها یک گروه هوادار درسنندج بود که قبلا به آن اشاره شد.
ارتباط گروه های هوادار با سازمان
ارتباط گروههای هوادار با سازمان به وضعیت سازمان بر میگشت. در مواقعی که وضعیت سازمان مساعد بود، ارتباطات به درجات مختلف تامین میشد، اما درمواقعی که سازمان ضربه خورده بود و در وضعیت نامساعدی بود، گروههای هوادار بدون ارتباط با سازمان کارهای خود را پیش میبردند.
- (تصویر شناسنامه یکی از زنان فدایی خلق که توسط ساواک دستگیر شده)
برخی از گروه های هوادار درارتباط با سازمان تشکیل میشدند، ولی اکثریت آنها بدون ارتباط با سازمان به وجود میآمدند و به فعالیت خود ادامه میدادند.
برخی ازاعضای سازمان که ارتباطشان با سازمان درجریان ضربات قطع شده شده بود، به فعالیت خود درشکل گروه هوادار ادامه میداند. ارتباط چند تن از رفقایی که در سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ با سازمان در ارتباط بودند، در جریان ضربات آن سال قطع شد. آنها جدا از سازمان به فعالیت خود ادامه دادند و نیروی زیادی را جذب کردند.
ارتباط این گروه دوباره در سال ۱۳۵۶ برقرار شد و آنها دوباره به سازمان پیوستند و در تداوم حیات سازمان در آن سالها نقش بازی کردند.
اشکال ارتباط گروههای هوادار با سازمان
ارتباط گروههای هوادار با سازمان عمدتا برای اینکه ضربه از جانب آنها به سازمان منتقل نشود، یکطرفه بود.
یکی از اشکال ارتباط یکطرفه، ارتباط "دبهای" بود. اعضای سازمان مکانهایی را در نظر میگرفتند و اعلامیهها را در آن محل قرار میدادند و گروه هوادار اعلامیهها را از "دبهها" در میآوردند و پخش میکردند.
در مواردی هم یک شماره تلفن واسط تعیین میشد و از این طریق ارتباط برقرار میگردید و یا قرارهای معینی گذاشته میشد.
گروه های هوادار در خارج از کشورها
در خارج از کشور هم گروههای متعدد هوادار سازمان فعالیت داشتند که مشهورترین آنها ۱۹ بهمن بود. گروه ۱۹ بهمن نشریهای را به نام "۱۹ بهمن" منتشر میکرد. در این نشریه آثار بیزن جزنی درج میشد.
گروه هوادار در فلسطین: عدهای ازهواداران سازمان که نتوانستند با سازمان ارتباط برقرارکنند، به فلسطین رفته وبا سازمان های فلسطینی تماس برقرار کرده و دوره آموزش نظامی را گذراندند. آنها، گروه هوادار سازمان را در فلسطین تشکیل دادند.
آزاد کردن نیرو و عدم توانایی جذب آنها: تئوریهای ناظر بر مبارزه چریکی در این موضوع مشترک بودند که انقلاب کار تودهها است و پیشرو نمیتواند دست به انقلاب بزند. وظیفه پیشرو آزاد کردن نیرو و بسیج توده ها است. امیر پرویز پویان در جزوه رد تئوری بقا، دو مطلق را تئوریزه کرده بود که میبایست پیشرو به این دو مطلق ضربه میزد تا سد استبداد و اختناق شکسته شود و سیل نیرو به سوی مبارزه علیه رژیم شاه جریان یابد.
فعالیت مخفی و الزامات آن و به ویژه ساختار تشکیلاتی سازمان چریکی اجازه نمیداد که نیروی وسیعی را که سازمان آزاد کرده بود، سازماندهی کند. از یک سو اکثر نیروهای آزاد شده نمیتوانستند از محیط کار و زندگی و خانواده کنده شوند و در تیمها زندگی کنند
مسعود احمدزاده موتور کوچک و موتور بزرگ را از رژی دبره اخذ کرده وبراین باور بود که موتور کوچک که همان پیشرو باشد با فداکاری قادرخواهد شد موتور بزرگ را که توده مردم باشد، راه بیندازد. بیژن جزنی هم تبلیغ مسلحانه وکار سیاسی پیشرو را در خدمت بسیج تودهها میدانست.
جنبش فدایی قادر نشد طبقه کارگر و زحمتکشان را به سوی خود جلب کند. گرچه عناصر پیشرو کارگری در صفوف سازمان کم نبودند، اما این جنبش توانست بیشترین تاثیر را در طبقه متوسط جدید و به ویژه گروههای مختلف روشنفکر بگذارد و از بین آنها نیروی وسیعی را آزاد سازد. اما تنها گروه نسبتا اندکی از آنها را توانست عضوگیری و در تیمها سازماندهی کند.
فعالیت مخفی و الزامات آن و به ویژه ساختار تشکیلاتی سازمان چریکی اجازه نمیداد که نیروی وسیعی را که سازمان آزاد کرده بود، سازماندهی کند. از یک سو اکثر نیروهای آزاد شده نمیتوانستند از محیط کار و زندگی و خانواده کنده شوند و در تیمها زندگی کنند واز سوی دیگر سازمان هم فاقد امکانات برای سازماندهی نیروی وسیع بود و گسترش کمی هم آسیبپذیری سازمان را بالا میبرد.
این تناقض زمینهساز شکلگیری گسترده گروههای هوادار گردید که نقش قابل ملاحظهای درحیات سازمان چریکهای فدایی خلق داشتند.
گروههای هوادار وسازمان سیاسی سراسری
بعداز انقلاب سازمان از یک گروه چریکی به یک سازمان سیاسی گذر کرد وطی چند ماه به یک سازمان سیاسی سراسری فرارویید. عده اعضای مخفی سازمان در سال ۱۳۵۷ چند ده نفر بود؛ درحالی که با پیوستن گروههای هوادار، هواداران و زندانیان آزاد شده، هزاران نفر درتشکیلات درسال ۱۳۵۸ سازماندهی شدند.
بررسی تاریخ سازمان چریکهای فدایی، بدون بررسی جایگاه و نقش گروه های هوادار درتداوم حیات ودرفراروییدن آن به یک سازمان سراسری، ناقص خواهد بود.%
*- این مطلب را آقای بهروز خلیق نوشته ودرسایت رادیو بي بي سی بتاریخ 06 فوريه 2011 - 17 بهمن 1389 بمناسبت چهلمین سال آغاز جنبش چریکی باعنوان گروه های هوادار سازمان چریک های فدایی خلق درج گردید.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/02/110204_l13_siahkal_behrouz_khaligh.shtml
------------------------------------------------------------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر