۱۴۰۴ مهر ۲۱, دوشنبه

خواستار یک سیستم غیرمتمرکز در سوریه هستیم

مظلوم عبدی: توافق اولیه با دمشق حاصل شد

مظلوم عبدی، رهبر کردهای سوریه، درگفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه (AFP)، اعلام کرد که در مورد ادغام «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) به رهبری «یگان‌های مدافع خلق» (YPG) در ارتش سوریه با دمشق «توافق اولیه» حاصل شده است.

عبدی، رهبر «نیروهای دموکراتیک سوریه»، هفته گذشته در دمشق با احمد شرع، رئیس جمهور انتقالی سوریه، دیدار کرد. سفیر ایالات متحده در آنکارا و نماینده ویژه ایالات متحده در امور سوریه، تام باراک، و فرمانده ایالات متحده، برد کوپر، نیز در این جلسه حضور داشتند.

نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که منطقه وسیعی از شمال شرقی سوریه را کنترل می‌کنند، مارس گذشته توافقی را با دولت جدید سوریه برای ادغام نهادهای مدنی و نظامی در منطقه در دولت مرکزی امضا کردند. با این حال، مفاد این توافق‌نامه اجرا نشده است.

عبدی در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه در یک پایگاه نظامی در شهر حسکه در شمال شرقی سوریه که تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه است، گفت: «آنچه در مورد مذاکرات اخیر ما در دمشق جدید است، عزم مشترک و اراده قوی برای تسریع در اجرای مفاد است

عبدی افزود: «مهمترین نکته این است که توافق اولیه‌ای در مورد مکانیسم ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه و نیروهای امنیت داخلی (کرد) در چارچوب وزارتخانه‌های دفاع و کشور حاصل شده است

عبدی، رهبر نیروهای دموکراتیک سوریه، گزارش داد که هیئت‌های نظامی و امنیتی کرد در حال حاضر برای بحث در مورد مکانیسم ادغام در دمشق هستند.

کردهای سوریه تخمین می‌زنند که تعداد کل نیروهای دموکراتیک سوریه و نیروهای امنیت داخلی حدود ۱۰۰ هزار نفر است.

پس از سرنگونی بشار اسد در سوریه در دسامبر گذشته، دولت احمد شرع اعلام کرد که همه گروه‌های مسلح منحل شده و این ساختارها به بخشی از ارتش رسمی تبدیل خواهند شد.

چه مسائلی مورد توافق قرار گرفت؟

عبدی اظهار داشت که نیروهای دموکراتیک سوریه “با ادغام در وزارت دفاع سوریه، بازسازی خواهند شد.”

با این حال، مسائلی نیز وجود دارد که طرفین در مورد آنها اختلاف نظر دارند. عبدی گفت: “ما خواستار یک سیستم غیرمتمرکز در سوریه هستیم. ما در این مورد به توافق نرسیده‌ایم.” و افزود که آنها “به مذاکرات برای یافتن فرمول مشترکی که همه بتوانند آن را بپذیرند، ادامه می‌دهند.”

عبدی تأکید کرد که آنها در مورد “تمامیت ارضی سوریه، وحدت نمادهای ملی، استقلال فرآیندهای تصمیم‌گیری سیاسی در کشور و مبارزه با تروریسم” به توافق رسیده‌اند. وی افزود: “همه ما موافقیم که سوریه نباید به دوره جنگ بازگردد و ثبات و امنیت باید تضمین شود. من معتقدم که این عوامل برای دستیابی به یک توافق پایدار کافی خواهد بود.”

عبدی، رهبر نیروهای دموکراتیک سوریه، اظهار داشت که در آخرین دیدارش با الشرع، درخواست کرده است که «برخی از بندها اصلاح شوند یا بندهای جدیدی به اعلامیه قانون اساسی که در ماه مارس اعلام شد، اضافه شود».

او گفت که در این مورد «پاسخ مثبتی» دریافت کرده و امیدوار است «این اتفاق به زودی رخ دهد». عبدی اظهار داشت که درخواست‌های او به ویژه مربوط به بندهایی است که «حقوق مردم کرد را در قانون اساسی تضمین می‌کند

تأکید بر نقش ترکیه

عبدی، رهبر نیروهای دموکراتیک سوریه، همچنین از ایالات متحده و فرانسه برای تسهیل مذاکرات با دمشق تشکر کرد.

وقتی از عبدی در مورد دیدگاهش در مورد موضع آنکارا، یکی از بزرگترین حامیان دولت جدید سوریه به رهبری الشرع، در این فرآیند سوال شد، او گفت که «شانس موفقیت مذاکرات، البته، به نقشی که ترکیه ایفا می‌کند بستگی دارد» و امیدوار است که ترکیه «نقش حمایتی و مشارکتی در این روند مذاکرات جاری ایفا کند

رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، چهارشنبه گذشته با اشاره به توافق دهم مارس گفت: «نیروهای دموکراتیک سوریه باید به وعده خود عمل کنند. آنها باید ادغام خود را با سوریه تکمیل کنند

عبدی اظهار داشت که آنها هنوز در مورد موضوع منابع نفتی در منطقه تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه با دمشق صحبت نکرده‌اند، اما مطمئناً این موضوع در دستور کار مذاکرات آینده قرار خواهد گرفت.

عبدی گفت: «نفت و سایر منابع زیرزمینی در شمال شرقی سوریه متعلق به همه سوری‌ها است و درآمد آنها باید به طور عادلانه در تمام استان‌های سوریه توزیع شود

 https://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/print/123634/

۱۴۰۴ مهر ۱۹, شنبه

فدرالیسم راه حفظ وحدت در تنوع

تمرکز و عدم تمرکز قدرت؛ دو الگوی حکمرانی در تاریخ و سیاست
مقدمه
توزیع قدرت سیاسی یکی از بنیادی‌ترین مسائل درفلسفهٔ سیاست و علم دولت است. در طول تاریخ، جوامع انسانی برای ادارهٔ خود دو الگوی عمده را تجربه کرده‌اند: حاکمیت متمرکز و حاکمیت غیرمتمرکز.
هر یک از این دو الگو پیامدهای عمیقی در زمینهٔ توسعه، آزادی، ثبات سیاسی و میزان مشارکت مردم در تصمیم‌گیری برجای گذاشته‌اند.
در این مقاله، این دو مدل از منظر تاریخی و نظری بررسی می‌شوند تا روشن گردد که کدام‌یک با مبانی دموکراسی و عدالت اجتماعی سازگارتر است و ایران در مسیر آیندهٔ خود به کدام جهت باید بیندیشد.

تعریف مفاهیم
حاکمیت متمرکز ساختاری است که در آن تصمیم‌گیری‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اداری عمدتاً در دست نهاد مرکزی یا رأس قدرت قرار دارد. در چنین نظامی، سلسله‌مراتب عمودی و فرمان‌محور بر روابط اداری و سیاسی حاکم است و کنترل از بالا جایگزین مشارکت اجتماعی می‌شود.
درمقابل، حاکمیت غیرمتمرکز نظامی است که درآن اختیارات میان سطوح مختلف حکومت توزیع می‌شود؛ از دولت مرکزی گرفته تا نهادهای محلی، ایالات یا مناطق. این الگو بر اصل تفویض اختیار، مشارکت مردمی و استقلال نسبی در تصمیم‌گیری‌های محلی استوار است.
زمینهٔ تاریخی تمرکز قدرت
در دوره‌های تاریخی، تمرکز قدرت غالباً پاسخی به نیازهای نظامی و امنیتی بوده است. ضعف ارتباطات، تهدیدهای خارجی و ضرورت کنترل منابع باعث شد که حکومت‌های باستانی همچون چین، روم و ایران ساسانی قدرت را در رأس هرم سیاسی متمرکز کنند.
اما تمرکز قدرت دربلندمدت پیامدهایی ویرانگر داشت. فاصله میان حاکمان و مردم افزایش یافت، نظارت عمومی تضعیف شد، و تصمیم‌گیری‌ها به ارادهٔ گروه یا فردی محدود وابسته گردید. درچنین شرایطی، استبداد، فساد ساختاری و تبعیض منطقه‌ای رشد یافت و مسیر توسعهٔ متوازن مسدود شد.
پیدایش الگوی غیرمتمرکز
با آغاز دوران مدرن وشکل‌گیری دولت، ملت‌ها، فلسفهٔ سیاسی جدید به‌ویژه پس از انقلاب‌های آمریکا و فرانسه، خواستار محدودسازی قدرت و مشارکت عمومی در حاکمیت شد.
در همین راستا، الگوهای فدرالیسم در ایالات متحده و کنفدرالیسم در سوئیس به‌وجود آمدند تا توازنی میان وحدت ملی و استقلال محلی برقرار شود.
دراین نظام‌ها، قدرت از رأس به پایین توزیع شد، نهادهای محلی اختیار یافتند، و مردم در تصمیم‌گیری‌های اجرایی نقش مستقیم پیدا کردند. اصل «نظارت از پایین» جایگزین «فرمان ازبالا» شد واین تغییر، موجب شکوفایی آزادی‌های مدنی، عدالت اجتماعی وهمبستگی ملی گردید.
مقایسهٔ دو الگو و پیامدهای آن
در نظام متمرکز، تصمیم‌گیری‌ها عمودی و فرمان‌محور است و اراده از بالا به پایین اعمال می‌شود. در چنین ساختاری، نظارت عمومی محدود و کنترل‌شده است، زیرا نهادهای مستقل محلی یا رسانه‌های آزاد مجال نظارت مؤثر بر قدرت ندارند. درمقابل، در نظام غیرمتمرکز، تصمیم‌گیری به‌صورت افقی و مشارکتی صورت می‌گیرد و مردم از طریق شوراها و نهادهای محلی در ادارهٔ امور نقش فعال دارند.
از نظر کارآمدی، حکومت متمرکز ممکن است در کوتاه‌مدت قادر به واکنش سریع در بحران‌ها باشد، اما در بلندمدت به‌دلیل انحصار تصمیم‌گیری و نبود بازخورد اجتماعی، ناکارآمد و انعطاف‌ناپذیر می‌شود. در حالی‌که نظام غیرمتمرکز، اگرچه فرآیند تصمیم‌گیری در آن گاه کندتر است، اما به‌واسطهٔ انعطاف‌پذیری و توان تطبیق با شرایط متغیر، در بلندمدت کارآمدتر و مقاوم‌تر است.
از نظر سیاسی نیز، خطر استبداد در ساختارهای متمرکز بسیار بالاست، زیرا تمرکز قدرت همواره زمینه‌ساز انحصار، فساد و سرکوب است. اما در نظام غیرمتمرکز، تقسیم قدرت میان سطوح مختلف حکومت، امکان بازتولید استبداد را به حداقل می‌رساند و قدرت واقعی در جامعه توزیع می‌شود.
درنهایت، در زمینهٔ توسعهٔ منطقه‌ای، تمرکز قدرت معمولاً به نابرابری منجر می‌شود؛ ثروت، امکانات و تصمیم‌ها در پایتخت و مناطق مرکزی انباشته می‌شود و مناطق پیرامونی درحاشیه باقی می‌مانند. درحالی‌که نظام غیرمتمرکز با واگذاری اختیارات اقتصادی و اداری به مناطق، توسعه را بر پایهٔ ظرفیت‌های محلی ممکن می‌سازد و تعادل ملی را تقویت می‌کند.
مطالعات تطبیقی درعلوم سیاسی نشان می‌دهد که دموکراسی‌های پایدار درجهان امروز، تقریباً همگی نوعی از تمرکززدایی قدرت را درساختار خود به‌کار گرفته‌اند. کشورهایی که همچنان درساختار متمرکز مانده‌اند، معمولاً گرفتار فساد، نارضایتی اجتماعی و بحران مشروعیت‌اند.
تجربهٔ تاریخی ایران
ایران، از دوران باستان تا امروز، عمدتاً با ساختار سیاسی متمرکز اداره شده است. در هر دو دورهٔ شاهنشاهی و جمهوری اسلامی، تصمیم‌گیری‌ها درلایه‌ای محدود از حاکمیت متمرکز بوده و نهادهای محلی نقشی حاشیه‌ای ایفا کرده‌اند.
این تمرکز تاریخی اگرچه گاه موجب انسجام کوتاه‌مدت شد، اما در درازمدت به تبعیض، تمرکز ثروت در پایتخت و ضعف مشارکت عمومی انجامید. بخش‌های مختلف کشور، به‌ویژه مناطق قومی و مرزی، همواره احساس بی‌عدالتی و طردشدگی داشته‌اند. این احساس، ریشه بسیاری از بحران‌های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران است.
ضرورت بازاندیشی درالگوی حکمرانی
درجهان امروز، که جوامع پیچیده‌تر وچندلایه‌تر ازهر زمان دیگرند، ادارهٔ متمرکز دیگر کارآمد نیست. رشد آگاهی عمومی، گسترش ارتباطات، وخواست عدالت اجتماعی، ساختارهایی را می‌طلبد که درآن قدرت توزیع‌شده و مردم در سرنوشت خود مشارکت واقعی داشته باشند.
برای ایران، گذار از ساختار متمرکز به مدلی از حکمرانی غیرمتمرکز یا فدرال دموکراتیک، ضرورتی تاریخی است. چنین مدلی نه تنها به معنای تجزیه نیست، بلکه با تقسیم عادلانهٔ قدرت، زمینه‌ساز وحدت پایدار، اعتماد ملی و توسعهٔ متوازن خواهد بود.

فدرالیسم؛ راه حفظ وحدت در تنوع
تجربه تاریخی تمرکزگرایی؛ از استبداد تا فروپاشی
الگوی متمرکز درظاهر وحدت‌آفرین است، اما در باطن، تمرکز قدرت دریک نقطه را با خود دارد. تجربه تاریخی ایران، و بسیاری ازکشورهای خاورمیانه، نشان داده که تمرکز قدرت درپایتخت ودر دست یک گروه، طبقه یا شخص، به‌جای ایجاد انسجام، به حذف، بی‌اعتمادی و مقاومت حاشیه‌ها انجامیده است.
درچنین نظام‌هایی، «وحدت» به‌جای آنکه بر پایه رضایت و مشارکت شکل گیرد، بر زور، سرکوب و ترس استوار می‌شود. نمونه‌های تاریخی از جمله عثمانی دراواخر دوران خود، یوگسلاوی سابق، عراق صدام حسین وسوریه اسد، همگی درظاهر متحد بودند، اما این وحدت، ظاهری وتحمیلی بود. سرانجام، با تضعیف مرکز، کشورها دربرابر تنش‌های قومی و منطقه‌ای از درون فروپاشیدند.
فدرالیسم در ذات خود «ضد تجزیه» است
برداشتی که درمیان برخی سیاستمداران ایرانی رواج دارد، که فدرالیسم موجب تجزیه کشور می‌شود، ناشی از درک سطحی ویا تحریف هدفمند مفهوم فدرالیسم است.
فدرالیسم درمعنای علمی خود، ابزار تجزیه نیست؛ برعکس، سازوکار هوشمندانه‌ای برای حفظ وحدت ملی در عین احترام به تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و منطقه‌ای است.
در کشورهای متنوع از نظر قومی، زبانی یا مذهبی، فدرالیسم با توزیع عادلانه قدرت ومنابع، انگیزه جدایی را از میان می‌برد. نمونه‌های موفق آن را می‌توان در آلمان، سوئیس، کانادا، هند، وایالات متحده دید؛ کشورهایی که همگی دارای تنوع قومی و زبانی‌اند، اما به‌جای ترس از این تنوع، آن را درقالبی حقوقی و سیاسی سازمان داده‌اند.
تناقض دراستدلال مخالفان
مخالفان فدرالیسم در ایران معمولاً می‌گویند: «کشورهایی چون آلمان و آمریکا پس از اختلافات داخلی، برای اتحاد به فدرالیسم روی آوردند، اما ایران متحد است و نیازی به آن ندارد
این استدلال در ذات خود متناقض است. اگر فدرالیسم در کشورهایی با اختلاف و نزاع توانسته وحدت بیافریند، چگونه ممکن است در کشوری با تنوع زبانی و فرهنگی، موجب تجزیه شود؟ اگر فدرالیسم نیروی وحدت‌بخش در شرایط بحران است، پس در شرایط صلح و ثبات، می‌تواند این وحدت را پایدارتر و نهادینه‌تر کند.
ایران؛ کشوری چندفرهنگی با یک هویت ملی
ایران سرزمینی است با تمدن مشترک اما هویت‌های متکثر. تنوع فرهنگی، زبانی و قومی درایران، نه تهدید است و نه انحراف ازوحدت ملی، بلکه سرمایه‌ای تاریخی است که باید درچارچوب یک نظام سیاسی عادلانه ومشارکتی شکوفا شود.
درتاریخ معاصرایران، تمرکزقدرت درتهران وحذف اراده مردم مناطق مختلف، بارها به نارضایتی وشورش انجامیده است. سرکوب موقتی شاید برای مدتی نظم ظاهری ایجاد کند، اما سرکوب جایگزین مشارکت نیست. مشارکت داوطلبانه مردم درمدیریت سرنوشت خود، همان چیزی است که فدرالیسم به‌صورت قانونی وساختاری تضمین می‌کند.
تجربه‌های هشداردهنده
یوگسلاوی نمونه‌ای است روشن از فروپاشی ناشی از ناتوانی در مدیریت تفاوت‌ها. همان‌طور که سوریه و عراق نیز نشان دادند، تمرکز قدرت در پایتخت و حذف هویت‌های منطقه‌ای، زمینه انفجار اجتماعی را می‌سازد. ترکیه، با وجود رشد اقتصادی، هنوز از زخم عمیق سرکوب کُردها رنج می‌برد.
ایران، با تنوع قومی و فرهنگی مشابه، اگر همچنان درساختار قدرت متمرکز باقی بماند، دیر یا زود با بحران مشابهی مواجه خواهد شد. فدرالیسم نه تهدید، بلکه سپر دفاعی در برابر تجزیه است.
جمع‌بندی

تجربهٔ تاریخی بشر نشان می‌دهد که تمرکزقدرت، چه در دست فرد باشد وچه دراختیار گروهی محدود، در نهایت به استبداد، فساد و فاصلهٔ طبقاتی می‌انجامد. درمقابل، تقسیم قدرت میان نهادهای مردمی، شوراهای محلی و دولت مرکزی، هم عدالت اجتماعی را تقویت می‌کند وهم بنیان دموکراسی پایدار را می‌سازد.
آزادی و توسعه در سایهٔ تمرکز رشد نمی‌کنند، بلکه در بستر تقسیم عادلانهٔ قدرت ومشارکت واقعی مردم شکوفا می‌شوند. آیندهٔ ایران، اگر بر پایهٔ اعتماد متقابل، عدالت و احترام به تنوع ملی بنا شود، بی‌تردید از مسیر غیرمتمرکز سازی قدرت و بازگرداندن اختیار به مردم خواهد گذشت.
فدرالیسم، درتعریف علمی خود، نه به معنای تجزیه کشور است ونه تقسیم خاک وطن؛ بلکه تقسیم قدرت برای حفظ وحدت ملی است.
دموکراسی واقعی زمانی تحقق می‌یابد که قدرت از بالا به پایین جریان یابد، نه برعکس. تجربه بشری نشان داده است که نظام‌های متمرکز دیر یا زود به استبداد و فروپاشی می‌انجامند، اما نظام‌های فدرال با تکیه بر آزادی محلی و قانون مشترک، ماندگارتر و انسانی‌ترند.
درجهانی که تنوع، واقعیتی انکارناپذیراست، فدرالیسم نه راه تجزیه، بلکه تنها راه اتحاد پایدار درکثرت است.
اسماعیل مرادی

https://iranglobal.info/fa/node/197963 

۱۴۰۴ مهر ۱۶, چهارشنبه

معرفی کتاب بازنویسی وبازنشرشده ازکتاب توُرکستان

انتشار کتاب بازنویسی وبازنشر مرتضی حسینی از کتاب «تُرکستان» اثر مختار بکر درتبریز ترجمه سید رضا علیزاده

کتاب «تُرکستان» اثر مختار بکر، با بازنویسی «سیدمرتضی حسینی» نویسنده ومحقق زنجانی درتبریز چاپ و منتشر شد.

این کتاب بسیار مهم و ارزشمند یکی از هزاران اثر علمی و فرهنگی جریان بزرگ «جدیدچی‌لیک» (جدیدیه) در جهان تُرک می‌باشد. نویسندۀ این کتاب، مختار بکر؛ از  اساتید دارالفنون خیوه و تاشکند بود.

 مختار بکر معلم، محقق و نویسندۀ جدیدچی‌ اهل قازان بود که به دعوت اسفندیار خان؛ خان ترقی‌خواه خیوه از قازان به خیوه رفت و یکی از بنیانگذران دانش و فرهنگ جدید در اوزبکستان شد. وی کتاب «تُرکستان» را به زبان تُرکی نوشته و در سال 1918 منتشر کرده است (در تاشکند). سیدرضا علیزاده؛ نویسنده ومعلم جدیدچی تاجیک، این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و ناشر مشهور افغانستانی؛ شیرمحمدخان ناشر این ترجمه را درسال 1927 (1305) منتشر کرده است.

 کتاب «تُرکستان» حاوی اطلاعات دست اول و ارزشمندی دربارۀ جغرافیای انسانی و طبیعی، اوضاع سیاسی و فرهنگی، اقتصاد و تاریخ تُرکستان است. ناحیۀ بسیار مهم در تاریخ و جغرافیای تُرک، کانون داغ دولتمداری تُرکان و بستر رشد و اعتلای جریان فکری- فرهنگی بزرگ جدیدچی‌لیک که با غلبۀ روس‌ها در دو دورۀ تزاری و شوروی، یکپارچگی خود را از دست داد و روند رشد و توسعۀ آن متوقف شد. عنوان واقعی آن یعنی «تُرکستان» نیز تبدیل به عنوان جعلی «آسیای میانه» شده، هویت یکپارچۀ تُرکستانی به هویت‌های خُرد از قبیل قیرقیز، قازاق، تاجیک، اوزبک و... تجزیه شد.

 مختار بکر پس از تبیین کلیات جغرافیای طبیعی تُرکستان، ضمن ارائۀ اطلاعات کلی تاریخی دربارۀ هر یک از مناطق و خان‌نشین‌های آن تا غلبۀ روس‌های تزاری، ویژگی‌های جغرافیای انسانی و طبیعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر یک از خان‌نشین‌ها و ولایات را در متن جغرافیایی- فرهنگی آنها یعنی جغرافیای تُرکستان مورد بحث قرار داده و اطلاعات دقیق و بی‌نظیری عرضه کرده است. منبع: سایت گوناز تی.وی ، ۱۴۰۳/۰۶/۰۸،  https://gunaz.tv/fa/post/109101

۱۴۰۴ مهر ۱۴, دوشنبه

اطلاعیه دو2 ائتلاف سیاسی درباره اعدام7 زندانی سیاسی

اطلاعیه دوائتلاف سیاسی درباره اجرای حکم اعدام

هفت زندانی سیاسی عرب و کُرد در زندان سپیدار اهواز وقزلحصار

در روز شنبه ۱۲مهرماه ۱۴۰۴ - ۴ اکتبر۲۰۲۵، تیغ ظلم و اعدام جمهوری اسلامی ایران بر گردن هفت زندانی سیاسی و مدنی عرب و کُرد فرود آمد. شش زندانی سیاسی عرب با اتهام‌های واهی چون «تجزیه‌طلبی»، «تروریسم» و «جاسوسی برای اسرائیل» در زندان سپیدار اهواز اعدام شدند درحالی که جز مطالبه عدالت اجتماعی برای خود و مردم عرب خوزستان (اقلیم اهواز)، خواسته‌ای نداشتند. حکم ناعادلانه اعدام آنان توسط مقامات قضایی و دستگاه اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اجرا شد. همچنین سامان محمدی خیاره، زندانی سیاسی کُرد پس از تحمل ۱۶سال حبس، در زندان قزلحصاراعدام شد.

    درشش ماه گذشته، سازمان‌های حقوق بشری اهوازی به‌طور مکرر نسبت به خطر قریب‌الوقوع اعدام شش فعال سیاسی عرب هشدار داده و از نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر خواسته بودند تا با اعمال فشار بردستگاه‌های امنیتی وقضایی فاسد جمهوری اسلامی ایران، مانع اجرای این احکام شده ومحل نگهداری آنان را اعلام کنند.

  اسامی شش زندانی سیاسی عرب که درسال‌های۱۳۹۷ و۱۳۹۸بازداشت شده وازحق ملاقات با خانواده‌های خود محروم بودند، به شرح زیر است:

سید سالم موسوی، محمدرضا مقدم، علی مجدم، معین خنفری، حبیب دریس و عدنان البوشوکه (غبیشاوی).

بر اساس گزارش منابع موثق سازمان حقوق بشر اهواز، تمامی آنان در طول بازداشت از بیماری‌های کلیوی، قلبی، کمردرد و اختلالات روحی ناشی از شکنجه‌های طاقت‌فرسا رنج می‌بردند و دست‌کم پنج بار براثرشکنجه‌های شدید تعادل روحی خود را از دست داده بودند. این زندانیان درهفته گذشته، بدون اطلاع خانواده‌هایشان، به سلول‌های انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شدند.

  سامان محمدی خیاره، متولد سنندج، پس از بازداشت در سال ۱۳۸۸ و در حالی که فقط ۱۹ سال سن داشت به اتهام محاربه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به اعدام محکوم شد. این زندانی سیاسی سرانجام در روز شنبه در قزلحصار کرج پس از ۱۶ سال حبس توسط حکومت جنایتکار حاکم به دار آویخته شد.

   همبستگی فراگیر برای آزادی و برابری در ایران و کنگره ملیتهای ایران فدرال ضمن محکوم‌کردن اعدام جنایتکارانه و غیرانسانی زندانیان سیاسی، بار دیگر از تمامی نهادهای بین‌المللی و حقوق بشری، به‌ویژه خانم مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد درامورایران، می‌خواهد که فشار برحکومت ایران را برای توقف اعدام‌های غیرقانونی و غیرانسانی افزایش دهند و مجدداً موضوع بازدید از زندان‌ها و شهرهای ایران را در دستور کار دبیرکل سازمان ملل قرار دهند.

  همبستگی فراگير براي آزادي و برابري در ايران

كنگره مليتهاي ايران فدرال

۱۳ مهرماه ۱۴۰۴ برابر با ۵ اکتبر۲۰۲۵ 

https://www.iranfederal.net/698-2/ 


۱۴۰۴ مهر ۱۲, شنبه

عملیات نفوذ دیجیتالِ اسرائیل برای بازگرداندن سلطنت

گزارش هاآرتص: عملیات نفوذ دیجیتالِ اسرائیل برای بازگرداندن سلطنت درایران

تحقیقی مشترک از هاآرتص و دِمارکر (TheMarker) نشان می‌دهد شبکه‌ای سازمان‌یافته وفارسی‌زبان، مستقر دراسرائیل وبا تأمین مالی غیرمستقیم دولتی، درماه‌های گذشته کارزاری گسترده برای تقویت چهره‌ی رضا پهلوی وبازنمایی مطالبه‌ی «بازگشت سلطنت» در رسانه‌های اجتماعی پیش برده است. هم‌زمان، مؤسسه‌ی دانشگاهی سیتیزن‌لب (Citizen Lab، دانشگاه تورنتو) شبکه‌ای مجزا اما همسو را مستند کرده که با حساب‌های جعلی و محتوای تولیدشده با هوش مصنوعی، روایت‌هایی پرو-اسرائیلی را به زبان فارسی پمپاژ کرده و حتی در زمان حمله‌ی هوایی اسرائیل به زندان اوین، ویدئوهای جعلی و «خبر»های آماده را از پیش هماهنگ و منتشر کرده است.

تحقیق مشترکِ روزنامه‌های هاآرتص و د مارکر نشان می‌دهد شبکه‌ای سازمان‌یافته و فارسی‌زبان که در اسرائیل مستقر است و از طریق منابع غیرمستقیم عمومی پشتیبانی مالی می‌شود، کارزاری دیجیتال برای تقویت تصویر عمومی رضا پهلوی و برجسته‌سازی ایده بازگرداندن سلطنت در ایران به‌پیش برده است.

این شبکه با استفاده از حساب‌های جعلی درپلتفرم‌هایی مانند ایکس و اینستاگرام و به‌کارگیری ابزارهای هوش مصنوعی برای تولید و توزیع پیام، محتوایی هماهنگ منتشر کرده و هم‌زمان پست‌ها ومواضع گیلا گملیئل، وزیر عضو حزب لیکود واز نزدیکان پهلوی در اسرائیل، را نیز تقویت کرده است. چند منبع آگاه که به‌طور مستقیم در پروژه مشارکت داشته‌اند می‌گویند گردانندگان کمپین، فارسی‌زبانان بومی را به‌کار گرفتند و به آن‌ها مأموریت دادند تا با «آواتارها» یا هویت‌های جعلیِ شبیه شهروندان ایرانی، پیام‌های سلطنت‌خواهانه را پمپاژ کنند و بازنشر سازمان‌یافته انجام دهند. به گفته دو منبع، بخشی از فشارها برای برجسته‌سازی پیام‌های گملیئل – در حالی که بودجه پروژه غیرمستقیم از منابع عمومی تأمین می‌شد – برای برخی عوامل محل ناخشنودی بوده است.

زمینه سیاسی این عملیات به سفر رسمی رضا پهلوی به اسرائیل در اوایل ۲۰۲۳ بازمی‌گردد؛ سفری که میزبان آن گیلا گملیئل بود و در رسانه‌های اسرائیلی به‌عنوان نشانه‌ای از فقدان خصومت میان «مردم ایران و اسرائیل» در برابر تقابل دولت‌ها توصیف شد. پهلوی که خود را حامل پیام‌های صلح، دموکراسی و حقوق بشر معرفی می‌کند، در نشست خبری کنار گملیئل تأکید داشت که جنبش‌های موفق تغییر، بدون حمایت بین‌المللی به نتیجه نرسیده‌اند و برای سنجش واکنش‌ها خبرنگاران را به شبکه‌های اجتماعی ارجاع داد. همین تأکید امروز در پرتو یافته‌های جدید اهمیت مضاعف یافته است، زیرا قسمت‌هایی از همان فضای شبکه‌های اجتماعی طبق این تحقیق، با کارزارهای سازمان‌یافته و غیرشفاف دست‌کاری شده است.

به موازات این افشاگری، آزمایشگاه پژوهشی سیتیزن‌لب دانشگاه تورنتو نیز در گزارشی جداگانه اما هم‌زمان، شبکه‌ای دیگر اما همسو به زبان فارسی را مستند کرده است.این شبکه شامل ده‌ها حساب غیراصیل است که بسیاری ازتصاویر پروفایل‌شان با هوش مصنوعی ساخته شده و فعالیت‌شان از۲۰۲۳ آغاز واوایل ۲۰۲۵ شدت گرفته است.به ارزیابی سیتیزن‌لب، نشانه‌هایی از هم‌زمانی فعالیت این شبکه با عملیات‌های نظامی اسرائیل دیده می‌شود؛ از جمله در روز حمله هوایی اسرائیل به زندان اوین تهران در ژوئن ۲۰۲۵ که حساب‌های شبکه پیش از رسانه‌های ایرانی از «انفجارها» خبر دادند ودقایقی بعد ویدئویی منتشر کردند که ظاهراً صحنه انفجار را نشان می‌داد وبعداً روشن شد جعلی بوده است. پژوهشگران با استناد به زمان‌بندی انتشاراین محتوا وآمادگی قبلی برای تولید وتوزیع آن، نتیجه گرفته‌اند که این عملیات یا توسط دولت اسرائیل یا پیمانکارانی از جانب آن هدایت شده است.

منابعی که با هاآرتص و دمارکر گفت‌وگو کرده‌اند، می‌گویند شبکه‌ای که برای تقویت چهره پهلوی کار می‌کرد، از ۲۰۲۲ به بعد – هم‌زمان با اوج اعتراضات «حجاب» در ایران – انبوهی حساب کاربری ساخت و موج دوم حساب‌ها در ژوئن ۲۰۲۵ و هم‌زمان با نبرد ۱۲روزه هوایی ایران و اسرائیل به‌صورت خوشه‌ای فعال شد. این حساب‌ها با هشتگ‌هایی مانند #KingRezaPahlavi پیام‌ها را بالا می‌کشیدند، بیانیه‌ها و ویدئوهای تبلیغاتی را بازنشر می‌کردند وهم‌زمان پست‌های گیلا گملیئل را که درباره تغییر رژیم در ایران می‌نوشت، تقویت می‌کردند. در یکی از نمونه‌های پر بازدید، ویدئویی تولیدشده با هوش مصنوعی با عنوان «سال آینده درتهرانِ آزاد» منتشر شد که درآن نتانیاهو،همسرش، گملیئل و شریکش در کنار رضا پهلوی و همسرش در خیابان‌های تهران قدم می‌زنند. پژوهشگران می‌گویند بخش مهمی از بازدید این ویدئو غیرارگانیک بوده و شبکه‌ای از کاربران به‌طور اختصاصی محتوای مرتبط با ایران را تقویت می‌کرده است.

گزارش سیتیزن‌لب نیز علاوه‌بر ماجرای اوین به موارد دیگری اشاره می‌کند: تولید و انتشار ویدئوهای طنز سیاه و تحقیرآمیز با جایگزین‌کردن چهره رهبر ایران در صحنه معروف فیلم «سقوط»، اسکرین‌شات جعلی از «خبر» منتسب به بی‌بی‌سی فارسی درباره فرار مقامات ارشد، و حتی دیپ‌فیک یک خواننده ایرانی با ترانه اعتراضی. این شبکه با صفحه‌ای محوری در ایکس با نام @TelAviv_Tehran پیوند دارد که تولیدکننده و توزیع‌کننده ویدئوهای انحصاری AI بوده و همان حساب‌های غیر اصیل آن را بالا می‌کشیده‌اند. به‌گفته سیتیزن‌لب، این حساب‌ها همچنین کوشیده‌اند بر موج اعتراض‌های واقعی سوار شوند؛ از تشویق به حضور مقابل اوین با شعار «آزادکردن بستگان» تا هم‌صدایی با فراخوان‌های «مرگ بر دیکتاتور» روی بالکن‌ها و استفاده از هشتگ‌های اعتراضی موجود. بررسی‌ها همچنین نشان می‌دهد شماری از این حساب‌ها به کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی درباره بحران آب، فساد و ناکارآمدی زیرساختی و گروه‌های زنانه پیوند داشته‌اند که با هویت‌سازی جعلی از زنان، آنان را به «بازگویی امن» تجربه‌ها دعوت می‌کرده‌اند.

در بُعد سیاسی ماجرا، رازی زیمت، پژوهشگر مؤسسه مطالعات امنیت ملی تل‌آویو، هشدار می‌دهد که اگرچه بسیاری از ایرانیان از وضع موجود ناراضی‌اند و خواهان تغییرند، اما آرزوی غالب، زندگی عادی است و بازگشت سلطنت در اولویت افکار عمومی نیست. او همسویی علنی با پهلوی را اشتباه می‌داند، زیرا روایت رسمی تهران را تقویت می‌کند که اسرائیل و آمریکا می‌خواهند ایران را به سلطنت وابسته بازگردانند. به‌گفته او حتی اگر رابطه‌ای با پهلوی برقرار می‌شود، انجام علنی آن عجیب است و بیشتر رنگ‌وبوی روابط‌عمومی دارد تا دیپلماسی واقعی.

در سطح اجرایی، منابع هاآرتص و دمارکر می‌گویند بخشی از خدمات این عملیات‌ها به پیمانکاران خصوصی سفارش داده شده که ممکن است فراتر از دولت اسرائیل به دیگر مشتریان هم خدمت دهند، اما وقتی تأمین مالی غیرمستقیم از منابع عمومی است و کارزار به‌صورت موازی پیام‌های یک وزیر شاغل را برجسته می‌کند، مرزهای حرفه‌ای و اخلاقی مخدوش می‌شود. سیتیزن‌لب نیز یادآور می‌شود که هرچند عملیات نفوذ در رژیم‌های اقتدارگرا رایج است، به‌کارگیری همین ابزارها توسط حکومت‌های دموکراتیک هزینه‌های سنگینی برای اعتماد عمومی دارد و نسبت‌دادن قطعی چنین عملیات‌هایی معمولاً به داده‌هایی نیاز دارد که در اختیار پلتفرم‌هاست.

جمع‌بندی این پرونده تصویری فشرده از لایه فارسی‌زبانِ جنگ نفوذ میان ایران و اسرائیل به‌دست می‌دهد: یک‌سو شبکه‌ای که تلاش می‌کند با حساب‌های جعلی و محتوای تولیدی، محبوبیت سلطنت و رضا پهلوی را به‌صورت موج مردمی بازنمایی کند و سوی دیگر شبکه‌ای که هم‌زمان با عملیات‌های میدانی، با ویدئوهای AI و خبرسازی، روایت‌های مطلوب را در لحظه تولید و پخش می‌کند. تأکید رضا پهلوی بر «داوری شبکه‌های اجتماعی» درباره سفرش به اسرائیل در چنین زمینه‌ای، معنایی دوگانه یافته است؛ زیرا همان میدان به شهادت این تحقیقات، از بیرون دست‌کاری و مدیریت شده است. اگر قرار باشد هر راه‌حل سیاسی برای آینده ایران بر اعتماد عمومی بنا شود، میدانی که با آواتارها، دیپ‌فیک‌ها و پمپاژ هماهنگ روایت‌ها آشفته شده، پیش از هر چیز اعتماد را می‌فرساید و تصویر بازیگران را به‌عنوان بازتاب واقعی افکار عمومی مخدوش می‌کند.

https://akhbar-rooz.com/1404/07/11/29893/