*- درزیر ترجمه بقارسی مقاله ای ازمجله ی اشپیگل (به آلمانی) باعنوان " كورش، شاهنشاه صلح جعلى! " قراردارد.
به این مقاله پروفسورکاوه فرخ جوابیه(به انگلیسی) نوشته و"کميته بين المللی نجات پاسارگاد" آنرا ترجمه نموده.
---------------------------------------------------------------------------------------
كورش، شاهنشاه صلح جعلى!
*- منبع : روزنامه ی " نیمروز" شماره ی 989 ، و برگرفته ازسایت روزنامه www.nimrooz.com
درسازمان ملل متحّد درشهر نيويورك يك كتيبه ميخى قديمى ۲۵۰۰ ساله كه به عنوان منشور باستانى حقوق بشر از آن تجليل میشود با شكوه فراوان درزير يك ميز شيشه اى قراردارد. الان معلوم شده است كه متن توسط يك حاكم مستبد كه اجازه میداد مخالفين خود را شكنجه بكنند به رشته تحرير در آمده است.
محمدرضاشاه پهلوى مى خواست با برگزارى جشن هاى ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى ايران مجلل ترين و باشكوه ترين مجلس جهان را برگزار كند و او كه با انقلاب سفيدش كه اصلاحات ارضى دررأس آن بود لقب آريامهر گرفته بود در اكتبر ۱۹۷۱ جشن ۲۵۰۰ سالگى شاهنشاهى ايران را برگزار كرد كه بزرگترين نمايش جهانى اعلام شد. او دستور برپايى ۵۰ چادر با شكوه در ويرانه هاى تخت جمشيد را صادركرد و ۶۹ نفر ازسران دولتها وحاكمان جهان به ايران مسافرت كردند كه دربين آنهاامپراطور ژاپن هم مشاهده مى شد. درحدود ۲۰.000 ليتر شراب و تخم بلدرچين همراه با گوشت طاووس وخاويار طلائى رنگ صرف شد. شيشه هاى شراب فرانسوى ميزها را احاطه كرده بودند.
دراوج برگزارى جشن ۲۵۰۰ ساله شاه برسرمقبره كوروش حاضرشد. پادشاهى كه در ۶ قرن قبل ازتولد مسيح درجنگى خونين و طولانى بيش از ۵ ميليون كيلومتر سرزمين را فتح كرده بود. ۱۰۰ ميليون دلارهزينه تجليل از پادشاه پيشين ايران شد كه نسبتاً گران به نظر مى رسيد. اين را منتقدين در گذشته انتقاد میكردند. شاه غرولند كنان وخشمناك به آنها پاسخ داد كه آيا مى بايست از سران دولتها با نان وتربچه پذيرايى مى كرد؟ رهبر مذهبى آيت الله خمينى هم خشمناكانه ازتبعيد صداى اعتراض خود را بلند كرد ودربيانيه اى اعلام داشت كه اين جنايتى كه به توسط شاه ايران صورت گرفته صفحات كتابهاى تاريخ را سياه كرده است.
شاه معتقد بود كه كوروش يكمرد كاملاً استثنايى درتاريخ ايران بوده است. مردى نجيب زاده واصيل وكاملاً مهربان ولطيف. او اوّلين حكمرانى بود كه حق آزادى بيان را به رسميت شناخت. شاه اين بخش ازمطلب را به آگاهى سازمان ملل متحد هم رسانيد. اشرف خواهر دو قلوى شاه در ۱۴ اكتبر درجريان برگزارى مراسم جشنهاى ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى وارد ساختمان سازمان ملل متحد در نيويورك شد و درآنجا يك فتوكپى از يك كتيبه ميخى به بزرگى تخته چوب نازكى را تقديم دبيركل وقت سازمان ملل آقاى سيتو اوتانت Sithu U Thant كرد. آقاى دبيركل ازاين هديه تاريخى تشكر وازآن به عنوان بيانيه باستانى حقوق بشر تجليل كرد. رئيس سازمان ملل تضمين داد كه كوروش صلح مى خواسته است. او گفت كه كورش پادشاه ايران دركمال خرد و دانش تضمين داد كه تمدنهاى ديگر را مورد توجه قرار داده و آنها را محترم بشمارد. بعد از آن دبير كل ملل متحد اجازه داد كه آن كتيبه را به عنوان فرمان حقوق بشر كوروش در ۵۳۹ سال قبل ازميلاد مسيح به صورت مجلل و با شكوه درويترينى در ساختمان اصلى سازمان ملل متحد درمعرض نمايش عموم قرار بدهند. اين كتيبه هنوز تا به امروز در آنجا در مجاورت مستقيم رونوشتى از قديمى ترين قرارداد صلح در جهان قراردارد.
اشارات و ايماهاى بزرگ- كلمات بزرگ و پرت و پلاها و مهملات پوچ بزرگ!
اينگونه به نظر مى رسد كه سازمان ملل متحد در دام يك تقلب و تزوير سقوط كرده باشد.
شرق شناس عهد باستان آقاى يوسف وايزهوفر برخلاف ادعايى كه شاه مى كند معتقد است كه فرمان كتيبه ميخى يك تبليغات است. او مى گويد اين موضوع كه كوروش ايده حقوق بشر را به جريان انداخته است چرت و پرت و بيهوده گويى است. هانزپتر شوديگ Hanspeter Schaudig از شهر هايدلبرگ آلمان هم معتقد است كه حاكمان باستان هيچگونه مبارزه اى براى برابرى و شان و ارزش انسانى را بر نمى تابيدند. زير دستان مى بايستى پاهاى حاكم را ببوسند. كوروش دقيقا ۳۰ سال تمام با جنگ به سرزمين هاى مشرق زمين هجوم برد و ميليونها نفر را در يوغ خود اسير و به پرداخت ماليات وباج و خراج مجبور و دستور بريدن بينى و گوش افرادى كه سرپيچى مى كردند را صادركرد. محكومين به مرگ را تا سر در شن فرو مى كردند. بقيه كار را خورشيد به اتمام مى رساند.
آيا سازمان ملل متّحد مى بايست يك دروغ تاريخ را كه درفكر و مخيله شاه بود بدون بررسى قبول مى كرد؟
اكنون كارشناس تاريخ هنر آقاى كلوس گالاسKlaus Gallas كه در شهر وايمارWeimar آلمان يك جشنواره آلمانى- ايرانى را تدارك مى بيند موضوع را به معرض و قضاوت همگان گذاشته است.
اين جشنواره تحت عنوان ديوان غرب و شرق نامگذارى شده و قرار است كه در تابستان ۲۰۰۹ برگزار بشود. در اين رابطه او بيهودگى فرمان كوروش را مورد بررسى قرار خواهد داد.
آقاى گالاس مى گويد كه سازمان ملل متّحد اشتباه سنگين و فاحشى را مرتكب شده است. عليرغم تماسها و پرسشهاى مكرر مجلّه اشپيگل اين سازمان مايل نيست كه در باره ماجرا اظهار نظرى بكند.
دفتر اطلاع رسانى سازمان ملل متّحد درشهر وين اتريش كماكان اعلام كرده است كه براى بسيارى اين كتيبه باستانى ازشرق به عنوان اوّلين سند حقوق بشر اعتباردارد. هنوز يك چنين تجليل و تكريمى انعكاس خودرا درجاهاى ديگر دارد. حتّى دركتابهاى درسى دركشورآلمان اين ايرانى باستان-كوروش- بعنوان رزمنده ومبارزخطّ مقدم سياست بشردوستانه-هيومنيست- مطرح است.
دراينترنت ترجمه اى -جعلى- وجود دارد كه درآن كوروش حتّى طرفدار حد اقل دستمزد وحقّ پناهندگى معرفى مى شود. در آنجا همچنين آمده است كه:
«درسراسر جهان مى بايست برده دارى لغو شود. هرسرزمين وكشورى مى تواند آزادانه تصميم بگيرد كه آيا مايل به رهبرى وحكمرانى من است يا خير.؟» حتّى خانم شيرين عبادى برنده جايزه صلح نوبل ۲۰۰۳ دردام اين فريب و تقّلب افتاده است. او درنطق خود درشهر اسلو عنوان مى كند:
«من ايرانى هستم. نواده وفرزند كوروش بزرگ. اين همان حاكم وزمامدارى است كه اعلام كرد كه زمانى كه مردم مايل به فرمانروايى من نباشند من بر آنها حكومت و فرمانروايى نخواهم كرد.»
كارشناسان مبهوت و متحيّر هستند. آيا مدركى مستقل در اين ميان وجود دارد؟ در كانون اين بلوف و غلّو گويى يك چيز روشن است كه يك شخصيّتى وجود دارد كه به ندرت فرد ديگرى به غيراز او توانسته اينگونه شرق باستان را تكان داده وتحت تأثير قرار داده باشد.
آقاى وايزهوفر ميگويد كه نبوغ نظامى كوروش اورا تا هندوستان و سرحدات كشور مصر رسانيد. او سر فصل و روش نوينى را به عنوان بانى و خالق يك دولت پهناور و وسيع گشود. راجع به قدرت او افسانه ها وحكايتهاى زيادى بر سر زبانها جارى است. در اين رابطه او همه را با فروتنى و تواضع شروع كرد.
كوروش به عنوان پسر يك پادشاه كوچك و بى اهميّت در پارس در جنوب شرقى ايران متولّد شد و در سال ۵۵۹ قبل از ميلاد مسيح بر تخت سلطنت پارس جلوس كرد. در آن روزگار كهن افسانه و داستان هاى عجيب و شگفت انگيزى راجع به سلسله و دودمانها برسر زبانها جارى بود. دريكى از آنها نقل شده است: كوروش در بيابان بى آب و علف لم يزرع رشد و نمو كرد و يك ماده سگى (آدم پست و حقير-مترجم) به او شير مى داد.
تصاوير و عكس هائى از زمان او وجود ندارند. بالاخره غربيها به زودى تصميم قطعى گرفتند كه اين مرد را رد يابى كنند. بدوا كشور همسايه المارElmar را فتح كرد. در سال ۵۵۰ قبل از تولّد مسيح با ارابه هاى جنگى چابك و سپاهيان در زره پوشهاى برنزى به مدا حمله كرد.بعد از آن شروع به حمله به آسياى صغير يعنى جاهايى كه صدها هزار يونانى به صورت مستعمره زندگى مى كردند كرد. شهروندان شريف از شهر پرينه به بردگى و غلامى گرفته شدند. سردار جنگ -كوروش- خستگى از سفرهاى جنگى را در اقامتگاه خودش در شهر پاسارگاد برطرف و در آنجا استراحت مى كرد. اقامتگاه او توسط باغى آبيارى شده به نام پاراديسوسParadeisos (-بهشت- فردوس- جنّت) احاطه شده بود. او در قصر خود مثل يك خوشگذران حرمسرا زندگى مى كرد. با اين همه اين سردار مدّت طولانى در آنجا ماندگار نمى شد. مجددا و بزودى به جبهه هاى جنگ در آسياى صغير باز مى گشت. تازه در سن ۷۱ سالگى درجايى مثلاً ازبكستان خاتمه كار او بود. ۳ روز بعد از اصابت نيزه اى به ران او فوت مى كند. شجاع و دلاور دردرگيرى ها و و تيز هوش و زيرك در سياست داخلى. وايزهوفر، كورش را يك پراگماتيك -عملگرا- مى نامد كه با نان شكر و شلاق به اهداف خودش مى رسيد. امّا يك بشر دوست (هومانيستHumanist) نبود. در واقع بسيارى از يونانيان در فتوحات او كشته شدند. هرودت و آيشيلوسAischylos كه در هر حال بعد از او زندگى مى كردند از كوروش به عنوان رحيم و بخشنده ياد مى كنند. در انجيل او مرهم گذار Gesalbterناميده مى شود چونكه از قرار معلوم به يهوديان ربوده شده تبعيدى اجازه داد به سرزمين خود مراجعت بكنند.
تاريخ نويسان مدرن يك چنين گزارشهائى را دير زمانى است كه به عنوان چاپلوسى و تملّق افشا كرده اند. وايزهوفر توضيح مى دهد كه از عهد باستان تصوير درخشانى از كوروش ارائه داده مى شود.در حقيقت و واقع امر او يك حاكم مطلق ومستبدى بود همانند ديگر حاكمان. سپاهيان او مناطق مسكونى و اماكن مقدس را چپاول و غارت مى كردند. برگزيدگان و طبقات ممتاز شهرى اخراج مى شدند. اين مرد را به عنوان بنيانگذار حقوق بشر معرفى كردن فقط مى تواند به خاطر و مخيّله شاه برسد كه در ۶۰ سال گذشته درگير مشكلات بود. هرچند كه پليس مخفى او ساواك به طور ناشايسته اى شكنجه مى كرد درهمه جاى ايران جنبشها وحركتهاى مقاومت وجود داشت. گروه هاى ماركسيستى بمب پرتاب میكردند و آخوند ها هم مردم را به مقاومت دعوت میكردند. بنابراين سكانداردولت -شاه- تلاش مى كرد كه به پيشينيان خودش استناد بكند. شاه معتقد بود همانگونه كه روزگارى كوروش پدر ملّت بود امروزهم من پدر ملّت هستم. شاه ادّعا مى كرد كه تاريخ امپراطورى ما با اعلاميه رسمى مشهور كوروش آغاز میشود. اين راجع به يكى ازبا شكوهترين اسنادى است كه درباره روح آزادى وبرابرى درتاريخ بشرى وجود دارد. با اين همه صحيح اين است كه: كتيبه خاكى يك خيانت پست و حقير سياسى را تائيد و مهرمیكند.
زمانى كه متن در ۵۳۹ سال قبل ازميلاد مسيح به رشته تحرير درآمد كوروش محتملا دربرهه ی غم انگيز ومتأثر كننده اى از زندگى خودش بوده است.او اين جسارت و جرأت را كرد كه سرزمين بابل جديد را مورد تهاجم قراربدهد وبر رقيبان قدرتمند خود در شرق غلبه و تسلّط پيدا بكند. قلمرو اين دولت-بابل- تا فلسطين امتداد داشت ومركز آن بابل با شكوه مزيّن به يك برج به ارتفاع ۹۱ متر مهد دانش و فرهنگ بود.گذشته از اين غير قابل نفوذ بود و آمادگى در قبال تهاجم مسلّحانه داشت. با اين وصف ايرانى ها جرأت كردند كه آن را مورد تهاجم فرار بدهند. سپاهيان كوروش از ناحيه پايين به دجله Tigris هجوم بردند. آنها در ابتدا شهر قلعه و دژ اوپيسOpis را مورد تهاجم قرار دادند و كليّه زندانيان را كشتند. بعد از آن به بابل هجوم بردند. در آنجا در پشت ديوار شهر به درازاى ۱۸ كيلومتر دشمن و حريف به ستوه آمده و عاجز. پادشاه نابونيدNabonid يك پيرمرد ۸۰ ساله بود. در اين لحظه در بابل موبدان و روحانيون خدا مردوخ Marduk به كشور خودشان خيانت كردند. خشمگين و عصبانى از دست دادن قدرت كه در زمان حكومت پادشاه خود از آن رنج برده بودند. به طور پنهانى دروازه هاى شهر را گشودند و اجازه دادند كه دلالان و واسطه گران ايرانى دشمن وارد شهر بشوند. پادشاه نابونيد تبعيد و پسرش به قتل رسيد. سپس شرايط واگذارى بدون جنگ و درگيرى شهر را مطرح كردند. كوروش خواستار آزادى ايرانيانى شد كه در جنگهاى پيشين ربوده شده و همچنين بازگرداندن مجسمه هاى خدايان سرقت شده به كشورش شد.
اين همان مبحثى است كه بعداً شاه از آن به عنوان لغو عمومى برده دارى تفسير ومعنى میكند. درحقيقت كوروش بند و زنجيرها را فقط از دست و پا هاى ملازمين و خدمتكاران شخصى خودش بر مى دارد. روحانيون در قبال خدمات خبيثانه و كينه توزانه خود پول و اراضى و مزارع دريافت كرده ودرمقابل، كوروش را به عنوان بزرگ وعادل ستايش مى كنند. بى تكلّف به عنوان كسى كه تمامى جهان را از تنگى و مضيقه و جور و ظلم نجات داده باشد. تازه زمانى كه همه چيز تنظيم و مهيّا شده بود پادشاه شخصاً وارد شهر بابل مى شود. براى او شاخه هاى نى پهن كردند. پس از آن به طورى كه درسطر ۱۹ كتيبه نوشته شده است مردم اجازه يافتند كه پاهاى او را ببوسند. به دنبال اصلاحات اخلاقى و احكام و دستورات بشرى گشتن در كتيبه يك چيز عبث و بيهوده اى است. پژوهشگر آقاى شوديگ آن را صرفاً يك قطعه تبليغات درخشان و عالى مى نامد. بلى شايعه پادشاه صلح ناميدن كوروش درجهان مديون روحانيون و موبدان حقّه باز وحيله گر است. اين شايعه از زمان ارج گذارى توسط سازمان ملل متّحد همچنان باد مى كند و گنده تر مى شود. به تازگى حتّى آخوندها هم در ستايش و پرستش كوروش همنوائى و همسازى مى كنند. اواسط ماه ژوئن، بريتيش ميوزيوم در شهر لندن اعلام كرد كه در نظر دارد كه لوحه اصلى ارزشمند را به تهران قرض بدهد. اين كتيبه منشاء و مظهر غرور ملّى ايرانيان شده است. آقاى گالاس فاش مى كند كه حتّى اخيراً تقاضايى در پارلمان آلمان طرح شده است كه كه كتيبه را در مجلس قانونگذارى آلمان در داخل شيشه ويترينى قرار داده و به نمايش و در معرض ديد همگان بگذارند. در واقع اين ميل و اشتياق مجددا موضوع روز شده است. بلى به اين طريق جعل تاريخ توقفى ندارد. سازمان ملل متّحد با تجليل مصيبت بار خودش شايعه اى درست كرد كه همواره خوراك جديدى پيدا میكند.
به طورى كه در يك ضرب المثل شرقى آمده است:
وقتى كه يك ديوانه سنگى را به داخل چاه پرتاب كند ۱۰ نفر عاقل هم نمى توانند ديگر آن را بيرون بياورند.
نبشته (لوح-كتيبه) غيررسمى فرمان كوروش دراوج يكى ازبزرگترين جنگهاى كسب قدرت درشرق به رشته تحرير درآمد:
جنگ امپراطورى ايران عليه امپراطورى بابل. سنگ نوشته يك توطئه اى را مهر وتائيد مى كند كه مردوخ روحانى بابل باحمله و تهاجم كوروش طرح ريزى كرده بود. حقوق روحانيون بابل به توسط پادشاه خودشان نابونيد Nabonid محدود شده بود. بنابر اين تدارك واگذارى و تحويل بدون جنگ و درگيرى شهر به كوروش را ديدند.براى اينكه اين توطئه و دسيسه را براى مردم عادى و به مذاق آنها گوارا و مطبوع كنند رئيس جديد دولت (كوروش) را بسيار مقدس جلوه دادند.متصديان دولتى پيشين به كوروش با كلمات بدخواه و بد انديش ومخّل ومزاحم ناسزا ودشنام مى دادند. كوروش با دادن امتيازها و واگذارى مشاغل و مناصب خوب ازستايشگران خود قدردانى كرد.
يكى ازمواد قرارداد، بازگردانيدن مجسمه هاى خدايان وزندانيان را تنظيم مى كرد. اين زندانيان واسراى جنگى درسالهاى خيلى قبل توسط امپراطورى بابل ازاوستيگرسلندOsttigrisland ربوده واسيرشده بودند. كلّ اين ماجرا آنگونه كه مكررا ادّعا میشود با شكيبايى و بردبارى مذهبى ولغو برده دارى ارتباطى ندارد. اوستيگيرلندOsttigrisland جزو امپراطورى ايران بود. كوروش فقط بتها و صنم هاى خودش را به كشور بازگردانيد.
كتيبه ازخاك رس تفتيده (پخته شده) درست شده وبه درازى ۲۳ سانتيمتر است ودرسال ۵۳۹ قبل ازميلاد مسيح نوشته شده است.
چكيده اى ازسطور ۲۰ تا ۳۲ كتيبه ميخى:
منم كوروش....... پادشاه بزرگ. پادشاه قدرتمند...... پادشاه چهارگوشه ی جهان. زمانى كه من باصلح وارد بابل شدم باشادمانى و وجد و شعف درقصر پادشاه منزل مسكونى فرمانرواى خود چادر و خيمه زدم. سپاهيان متعدد و فراوان من با صلح داخل بابل شدند. من ساكنين بابل را از يوغ بردگى و بندگى آزاد كردم.
كليّه شهرهاى مورد پرستش درآنسوى دجله Tigris كه اماكن متبركشان زمان طولانى مورد بى حرمتى وتوهين وتجاوز قرار گرفته بودند را مجددا مرمّت كردم و خدايانى كه به آنها عادت كرده بودند را به محلهاى خودشان بازگردانيدم.
ترجمه توسط: پناهى. مترجم رسمى دادگسترى شهر كلن-آلمان %
*- درزیر متن پاسخ پروفسور کاوه فرخ، (باستانشناس) به مجله اشپيگل
Response to Spiegel Magazine's Attack on the Legacy of Cyrus the Great
By: Professor Kaveh Farokh , http://www.savepasa rgad.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر