۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

بحران پناهجویان، پایان یک دوران



 انفجار دولت – ملت های مصنوعی، شکست اسلام سیاسی وازبین رفتن اهمیت استراتژیک نفت سه عامل عمده بحران وجنگ درکشورهای خاورمیانه هستند که جوانان کشورهای این منطقه رابه مهاجرت دسته جمعی بسوی غرب وا می دارند.نظربه اینکه علل فوق الذکربااقدامات سیاسی مقطعی برطرف شدنی نیستند لذاپیش بینی می شود که بحران تا زمان نامعلومی ادامه خواهد یافت. آغازاین بحران پایان یک دوران بوده وپایان آن نیز دوران دیگری را رقم خواهد زد. امروزمشکل پناهجویان را می توان به سیاستهای دولت ها ویا قدرتهای جهانی نسبت داد ولی درواقع بحران فعلی خیلی عمیق وهمه جانبه است وریشه درتاریخ گذشته وفرهنگ ملل منطقه دارد.
 قرون طلائی اسلام درضمن قرنهای رونق جاده ابریشم نیز بوده. تا زمانی که جاده ابریشم تنها راه ارتباطی بین شرق وغرب بود، ملل ساکن درمنطقه ازمزایای آن برخوردارمی شدند وحتی ادعا شده است که پیدایش دین اسلام با تغییر مسیرجاده ابریشم رابطه مستقیم داشته است یعنی زمانی که جنگهای طولانی بین امپراطوری ساسانی وامپراطوری روم شرقی (بیزانس) جاده ابریشم اصلی را بست که از تبریزمی گذشت وبه استانبول می رفت ، کاروان ها مسیر جنوب را انتخاب کردند وبه یمن ومکه رفتند و جزیره العرب را ثروتمند کردند ودین و دولت درآنجا بوجود آوردند.
 تا اینکه درپایان قرن پانزدهم یک کاشف پرتقالی بنام« برتولومه» دماغه امید درآفریقای جنوبی را کشف کرد وجاده ابریشم جنوبی را از اعتبار انداخت و شاخه اصلی جاده ابریشم  نیز با بقدرت رسیدن صفویه وشروع جنگهای شیعه وسنی بین ایران وعثمانی عملا بسته شد.
  عبورازدماغه امید به کشتی های بزرگ ومجهزنیازداشت وبرای آن، کارگاههای عظیم کشتی سازی وبنادرمجهز با سرمایه داران بزرگ بوجود آمد ودرپی اندوختن ثروت ، قاره های تازه ای را کشف کرد و بتدریج بورژوازی اروپا قدرت گرفت و جهان را فتح نمود درحالی که مسلمانان وبویژه اعراب همچنان بهمان تجارت کاروانی ادامه دادند ونتوانستند به انقلاب صنعتی دسترسی پیدا کنند.
 بی خبری ملل خاورمیانه ازتحولات علمی وصنعتی دنیا سه قرن ادامه می یابد تا اینکه درقرن نوزدهم هنگامیکه انگلستان با هندوستان ارتباط تلگرافی برقرار می کرد وتیرهای تلگراف ازسرزمین های اسلامی می گذشت، بزرگان قوم متوجه شدند که مسلمانان از قافله تمدن عقب مانده اند. شواهدی وجود داردکه درشهرهای مهم اسلامی آنروزی راجع به علل عقب ماندگی مسلمانان مباحث جدی صورت گرفته است.عده ای معتقد بودند که مسلمانان باین خاطرعقب مانده اند که به تعالیم اسلامی عمل نکرده اند واگر عمل می کردند پیشرفت می نمودند زیرا اسلام دین مترقی است وراه حل همه مشکلات را دارد .عده ای دیگر برعکس می گفتند مسلمانان باین علت عقب مانده اند که به تعالیم اولیه اسلام پایبند مانده اند درصورتی که فرنگیان دین خود را اصلاح نموده وبا نیازهای زمان هماهنگ کرده دین را از دولت جدا ساخته و را ه ترقی را گشوده اند .
 اکنون یکصد وپنجاه سال است که این دعوا بین مسلمانان ادامه دارد ونتیجه نهائی آن اسلام سیاسی بوده است که اکنون به جنگ خانگی فرا روئیده وداعش و اخوان المسلمین دومعرف اصلی آن هستند . دریک طرف اخوان المسلمین بعنوان اصلاح طلبان دینی شعار« اسلام هو الحل» را می دهد ودرطرف دیگر داعش با سلفی گری خشن ترین چهره اسلام را بنمایش میگذارد. اینچنین امید واهی درمیان نا امیدان رایج است.
 درسال هائی که رهبران فکری مسلمانان درپی یافتن علل عقب ماندگی جوامع اسلامی بودند، هراسان از روبروشدن با واقعیت و ناتوان ازنگاه کردن به آئینه وانتقاد ازخود، تنها قدرتهای خارجی را عامل عقب ماندگی می یابند وبه حرکات ضد استعماری روی می آورند. استعمارگران درعقب نگهداشتن ملتها مقصرهستند ولی عقب ماندگی مقدم براستعمار بود زیرا ملت ها اگر عقب مانده نبودند ، مستعمره نمی شدند .
  بااینهمه دراوایل قرن بیستم پیدایش نفت درخاک مسلمانان توجه استعمارگران را بیش ازپیش به این منطقه جلب می کند. در سال 1916 طبق قرارداد محرمانه سایکس وپیکو نمایندگان انگلستان وفرانسه قبل ازآغاز جنگ اول وانحلال امپراطوری عثمانی، خاورمیانه را بدون اینکه ساکنان منطقه درجریان باشند بین خود تقسیم می نمایند وبعداز جنگ هم برای تداوم تسلط خود تعدادی کشور با دولت - ملت های مصنوعی ایجاد می کنند ودرهریک از آنها یک اقلیت مذهبی یا قومی را در راس قدرت می نشانند وبه آن کمک می کنند تا براکثریت چیره شود وبشیوه دیکتاتوری حکومت کند وامنیت آن کشور را حفظ نماید تا نفت مورد نیاز ناوگانهای دریائی وکارخانجات جوامع صنعتی به ارزان ترین قیمت تامین شود.
 درطول قرن بیستم اهمیت نفت روز به روز بیشتر می شود بویژه بعد از جنگ دوم که بین روزولت رئیس جمهور آمریکا در بازگشت ازکنفرانس یالتا با ملک سعود بنیانگذارسلسله سعودی درعرشه یک کشتی جنگی برروی کانال سوئز، قراردادی بسته می شود که براساس آن آمریکا حفظ امنیت کشورسعودی را تقبل می کند ودرعوض پادشاه سعودی تضمین می دهد که احتیاجات نفتی آمریکا را تامین کند. شبیه همین قرار داد بین آمریکا وهمچنین انگلستان با سایر کشورهای منطقه نیزبسته  می شود وقشرحکام رانت خواررا بوجود می آورد. آمریکا و انگلستان ودرحد کوچکترفرانسه برای تامین نیازهای نفتی خود از رژیم های دیکتاتوری دراین کشورها حمایت می کنند. تغییرات ظاهری ایجاد می شود ولی فقر وجهالت وعقب ماندگی تاریخی همچنان پابرجا می ماند .
   نیازکشورهای صنعتی به نفت خاورمیانه باعث می شد تا نظم اجباری درکشورهای منطقه با دولت – ملت های مصنوعی دوام یابد وبرای آرام کردن مردم نیزازاسلام سیاسی مدد گرفته شود اما اکنون با مشاهده میلیونها انسان که می خواهند کشور های خاورمیانه را بسوی غرب ترک کنند متوجه می شویم که نظم نفتی یکصد ساله درجوامع مسلمان به پایان رسیده است.
  بحران زمانی آغاز شد که مته حفاری درداکوتای شمالی درآمریکا درعمق سه هزارمتری زمین به مخاذن نفت شل (نفت موجود درصخره های اعماق زمین)رسید وهمراه باآن انرژی های جایگزین مانند انرژی خورشیدی، انرژی حاصل از امواج دریاها، انرژی حاصل از باد و انواع دیگر انرژی های جایگزین به صرفه اقتصادی رسیدند و رقیب نفت شدند ونفت که زمانی اعراب از آن بعنوان سلاح استفاده می کردند، ارزش استراتژیک وسیاسی خود رااز دست داد وعربستان سعودی بزرگترین صادرکننده نفت خام با ظرفیت یازده میلیون بشکه در روز، ناچارا برای مقابله با نفت شل ، قیمت نفت را دربازار جهانی به نصف تقلیل داد ورقابت شدیدی بین صادر کنندگان نفت برای ارزان فروشی بوجود آورد.
  با بقدرت رسیدن داعش درعراق وسوریه مرزهای مصنوعی که درپایان جنگ جهانی اول کشیده شده بودند ازمیان برداشته شدند ودولت- ملت های پوشالی فروریختند دیگر کشورهائی بنام عراق یا سوریه وجود خارجی ندارند وهیچکس برای تمامیت ارضی این کشورها ارزشی قائل نمی شود وکسی حاضرنیست برای حفظ مرزها ی آن جان خودرا بخطر بیاندازد. داعش پرچمداراسلام راستین درقرن بیست یکم شده ونفت را دربازار سیاه بشکه ای دوازده دولار می فروشد.
  آغازبهارعربی درسال 2011 توهم پیروزی برای اسلام اخوانی ایجاد کرد ولی دیری نگذشت که دیکتاتوری نظامیان در مصر به اسلام سیاسی ترجیح داده شد وهمین اسلام سیاسی درتونس درانتخابات آزاد شکست خورد ودرسوریه بازی قدرت را به القاعده و داعش باخت و از دورخارج شد.
 دنیای صنعتی که زمانی بخاطر نفت وگازحافظ رژیم های دیکتاتوری منطقه بود اکنون آنهارا رها می کند ومی کوشد علایق خودرا بتدریج ازاین منطقه قطع کند زیرا درقرن بیست یکم مرکز ثقل سیاست وتجارت جهانی درجنوب شرق آسیا قرار خواهد گرفت ونه درخاورمیانه.
 جهان اسلام، ناسیونالیسم عربی، سوسیالیسم بعثی واسلام اخوانی را تجربه کرد ودرهرسه مورد شکست خورد. بهارعربی به زمستان سلفی تبدیل شد. درعین حال نسل جوان درمنطقه خاورمیانه به برکت انقلاب انفورماتیک وگردش آزاد اطلاعات آگاه شده است ودیگر نمی خواهد مانند نسلهای گذشته خودرا با رویای تاریخ غرورانگیز قرون طلائی اسلام دلخوش کند، میخواهد مانند جوانان اروپائی وآمریکائی خوشبخت زندگی کند وازدیکتاتوری وجهل وفقرنجات یابد. غرق شدن دردریا برای رسیدن به آزادی را بهترازکشته شدن بخاطر هیچ درزادگاه خود می داند. دیگر نمی خواهد به دینی که ابزارسرکوب شده است باورداشته باشد وچنین است که سیل مهاجرت بسوی غرب که بوسیله دین فروشان «دارالکفر» نامیده شده است براه می افتد. هیچ یک از این پناهجویان نمی خواهند به یک کشوراسلامی پناهنده شوند واین شکست تاریخی بزرگ برای کسانی است که جوامع اسلامی رابه دروغ «دارالعدل» معرفی میکنند.%   ماشااله رزمی7م سپتامبر2015 – مونیخ > لینک مطلب درسایتهای ایران امروز وتریبون 

هیچ نظری موجود نیست: