انتقادهای بجا و بیجا
م.نظرلی ، تورکمنصحرا مدیا، 29 تیر 1394
چندی
پیش نوشته کوتاه شبه انتقادی در رابطه با انجمن فرهنگی تورکمن به مرکزیت کلن درسایت
تورکمن صحرا مدیا به قلم آقای جلیل گ. منعکس گردید. از آن جهت شبه انتقادی میگویم
چونکه مقاله با ارایه تعاریف و انتقاد منطقی آغاز میشود و هر چه پایین تر میرود
بخصوص در بخش کامنتها در استدلال ورعایت انصاف نحیف و لاغرتر میشود. من بر این
اعتقادم که انتقاد زمانی میتواند موثر واقع گردد که با واقعیتها همخوانی داشته و
خصمانه نباشد. من به عنوان یک عضو انجمن ، پرداختی مختصر به این نوشته را ضرور
دانسته و امیدوارم به یمن اینگونه تبادل نظرها دربرطرف سازی مسائل و مشکلات
انجمنها موثر باشیم..
١-
انتقادهای بجا
-انعکاس
محرومیت ملت ترکمن ازحق آموزش به زبان مادری.
-شناساندن
شاعران و بطور کلی فرهنگ ملت ترکمن به شهروندان کشوری که مقیم آن هستیم.
-گشایش فیس
بوک و پالتاک .
در رابطه با
موضوع اول باید عرض شودکه تا چند سال پیش اعتراض نامه هایی از طرف انجمن به یونسکو
ارسال گردید و متاسفانه بمرور زمان بدست فراموشی سپرده شد. البته اگر در داخل
ایران همین نهادهای فرهنگی ترکمن که دوستمان جلیل بر شمرده همت میکردند و مکررنامه
هایی حداقل به مقامات ایران مینوشتند و خواستار اجرای بند ١٥ قانون اساسی میشدند
،آنگاه بدون تردید انگیزه اعضای انجمن نیز در تکرار مراجعه به نهادهای بین المللی
بیشتر میشد.
من فکر میکنم ما گاها نیروهای داخل کشور را به دلیل وجود خفقان بیشتر به منزه طلبی دعوت میکنیم. هر چند این موضوع توسط برخی از صاحبان قلم داخل کشوری گاها مطرح میشود که بنوبه خود عمل و مطالبه غیر قانونی هم نیست و ضمنا فراموش نکنیم که بخش اعظم ترکمنهای مقیم کشورهای خارجی دایما به ایران در تردد هستند و اگر قرار باشد که خطری هم گریبانگیر کسی شود در نوبت اول به عنوان عامل خارجیها ،بیشتر متوجه آنها خواهد شد تا داخل کشوریها. به نظرمن – دو الی سه نفر از پنج نفری که در گذشته نه چندان دور از انجمن جدا شدند ، چون به ایران رفت و آمد دارند از این گونه مسایل درهراس بودند و عاقبت نیز انجمن را ترک کردند و دیگر مسایل حد اقل برای این سه نفر بهانه ای برای جدایی بود. در هرصورت از نظر من مطالبه مواردی که در قانون اساسی ایران به صراحت قید شده است در وهله نخست وظیفه داخل کشور است که سندی محکم برای رویکرد نهادهای فرهنگی و یا حقوق بشری خارج از کشور به نهادهای بین المللی خواهد بود. در ضمن انجام این امر تنها و فقط وظیفه انجمن نبوده ، بلکه دیگر افراد هم نباید دست روی دست بگذارند و منتظر عمل دیگران باشند. آنها به مانند فعالین دیگر ملیتها در خارج از کشور میتوانند با ایجاد یک کمیته حمایت از زبان مادری ترکمن این مهم را به مرحله انجام برسانند. به قول دوستمان جلیل بلاخره ما در یک کشور دمکراتیک زندگی میکنیم و پنج نفر میتوانند با تشکیل چنین کمیته ای گره این مشکل را بگشایند . مطمین باشید که من را هم اگر قابل بدانید یکی از شما خواهم بود. اما با این همه من موافق این فکر هستم که انجمن در این راه مجددا باید اقدام کند.
من امیدوارم که منظور نویسنده از معرفی شاعر ملی ترکمن – مختومقلی فراغی به مردم کشوری که در آن زندگی میکنیم ، مردم عادی نباشد. چونکه بیشتر مردم عادی این کشورها شخصیتهای ادبی خود را بندرت میشناسند و فکر میکنم منظور همان جوامع علمی و فرهنگی باشد. واقعیت این است که ما ازکادرهایی که از عهده چنین وظیفه ای بر آیند برخوردار نیستیم . شاید افرادی مثل دکتر آزمون ، اراز پرویش ، ول ساپار و آرنه گلی بتوانند از عهده انجام چنین وظیفه ای برآیند . .تا کنون از آقای پرویش چند بار دعوت به عمل آوردیم که متاسفانه ایشان وقت آزاد نداشتند که در جمع ما باشند.اما اگر منظور معرفی کلی ، محدود و کوتاه مختومقلی فراغی ویا خاستگاه اعیاد و جشنهای ملی به زبان آلمانی به همکاران و آشنایان آلمانی و یا دیگر ملیتها و یا به شکل جامع به زبان ترکمنی به خود ترکمنها باشد ، آنگاه آرشیو انجمن آنقدر پربار است که ارایه لیست آن در حوصله این نوشتار نیست و امیدوارم که در آینده نه چندان دور در فیس بوک من فکر میکنم که معرفی فرهنگی ملت خود میتواند از راههای مختلف باشد. مثلا هنرهای دستی ترکمنی که در خانه هر ترکمن کم وبیش موجود هست جمع کنیم و در یک مکان فرهنگی به نمایش بگذاریم و یا نزدیک به دو سال گذشته قرار بود با شرکت یکی از دوستان بسیار خوب و محترم و از نقاشان معروف ترکمنستان- آقای یاغمور قولییف که ساکن مونیخ هستند ، نمایشگاهی را توسط انجمن سازماندهی کنیم و همینطور از آقای تایماز آهنگری هم که کارشناس ارشدعکس و فیلمبرداری هستند خواهش کردیم چند عدد ازعکسهای هنری خود را در این نمایشگاه نصب کنند که متاسفانه بدلیل کسالت آقای قولییف عملی نشد. یکی دیگر از راههایی که میتوانیم به تمام دنیا خود را معرفی کنیم ساختن یک فیلم مستند از مهاجرین ترکمنهای ایرانی است . در فیلم مستندی بنام اینتگراسیون و ترکمنهای مهاجر، ما میتوانیم از دلایل مهاجرت تا موفقیتهای نسل اول و دوم صحبت کنیم. ما در این عرصه میتوانیم از وجود متخصصینی چون آقای قیاس آشوری استفاده کنیم. بطور کلی برای معرفی ملت خود طرق فراوان وجود دارد . برخی از آنها بنیه مالی کمتر و برخی هنگفت را میطلبد.
-ایجاد فیس بوک از قبل دربرنامه کاری ما موجود است و برقراری گفتگوی پالتاکی هم پیشنهاد خوبی است که به هیأت مدیره انجمن انتقال خواهم داد.
من فکر میکنم ما گاها نیروهای داخل کشور را به دلیل وجود خفقان بیشتر به منزه طلبی دعوت میکنیم. هر چند این موضوع توسط برخی از صاحبان قلم داخل کشوری گاها مطرح میشود که بنوبه خود عمل و مطالبه غیر قانونی هم نیست و ضمنا فراموش نکنیم که بخش اعظم ترکمنهای مقیم کشورهای خارجی دایما به ایران در تردد هستند و اگر قرار باشد که خطری هم گریبانگیر کسی شود در نوبت اول به عنوان عامل خارجیها ،بیشتر متوجه آنها خواهد شد تا داخل کشوریها. به نظرمن – دو الی سه نفر از پنج نفری که در گذشته نه چندان دور از انجمن جدا شدند ، چون به ایران رفت و آمد دارند از این گونه مسایل درهراس بودند و عاقبت نیز انجمن را ترک کردند و دیگر مسایل حد اقل برای این سه نفر بهانه ای برای جدایی بود. در هرصورت از نظر من مطالبه مواردی که در قانون اساسی ایران به صراحت قید شده است در وهله نخست وظیفه داخل کشور است که سندی محکم برای رویکرد نهادهای فرهنگی و یا حقوق بشری خارج از کشور به نهادهای بین المللی خواهد بود. در ضمن انجام این امر تنها و فقط وظیفه انجمن نبوده ، بلکه دیگر افراد هم نباید دست روی دست بگذارند و منتظر عمل دیگران باشند. آنها به مانند فعالین دیگر ملیتها در خارج از کشور میتوانند با ایجاد یک کمیته حمایت از زبان مادری ترکمن این مهم را به مرحله انجام برسانند. به قول دوستمان جلیل بلاخره ما در یک کشور دمکراتیک زندگی میکنیم و پنج نفر میتوانند با تشکیل چنین کمیته ای گره این مشکل را بگشایند . مطمین باشید که من را هم اگر قابل بدانید یکی از شما خواهم بود. اما با این همه من موافق این فکر هستم که انجمن در این راه مجددا باید اقدام کند.
من امیدوارم که منظور نویسنده از معرفی شاعر ملی ترکمن – مختومقلی فراغی به مردم کشوری که در آن زندگی میکنیم ، مردم عادی نباشد. چونکه بیشتر مردم عادی این کشورها شخصیتهای ادبی خود را بندرت میشناسند و فکر میکنم منظور همان جوامع علمی و فرهنگی باشد. واقعیت این است که ما ازکادرهایی که از عهده چنین وظیفه ای بر آیند برخوردار نیستیم . شاید افرادی مثل دکتر آزمون ، اراز پرویش ، ول ساپار و آرنه گلی بتوانند از عهده انجام چنین وظیفه ای برآیند . .تا کنون از آقای پرویش چند بار دعوت به عمل آوردیم که متاسفانه ایشان وقت آزاد نداشتند که در جمع ما باشند.اما اگر منظور معرفی کلی ، محدود و کوتاه مختومقلی فراغی ویا خاستگاه اعیاد و جشنهای ملی به زبان آلمانی به همکاران و آشنایان آلمانی و یا دیگر ملیتها و یا به شکل جامع به زبان ترکمنی به خود ترکمنها باشد ، آنگاه آرشیو انجمن آنقدر پربار است که ارایه لیست آن در حوصله این نوشتار نیست و امیدوارم که در آینده نه چندان دور در فیس بوک من فکر میکنم که معرفی فرهنگی ملت خود میتواند از راههای مختلف باشد. مثلا هنرهای دستی ترکمنی که در خانه هر ترکمن کم وبیش موجود هست جمع کنیم و در یک مکان فرهنگی به نمایش بگذاریم و یا نزدیک به دو سال گذشته قرار بود با شرکت یکی از دوستان بسیار خوب و محترم و از نقاشان معروف ترکمنستان- آقای یاغمور قولییف که ساکن مونیخ هستند ، نمایشگاهی را توسط انجمن سازماندهی کنیم و همینطور از آقای تایماز آهنگری هم که کارشناس ارشدعکس و فیلمبرداری هستند خواهش کردیم چند عدد ازعکسهای هنری خود را در این نمایشگاه نصب کنند که متاسفانه بدلیل کسالت آقای قولییف عملی نشد. یکی دیگر از راههایی که میتوانیم به تمام دنیا خود را معرفی کنیم ساختن یک فیلم مستند از مهاجرین ترکمنهای ایرانی است . در فیلم مستندی بنام اینتگراسیون و ترکمنهای مهاجر، ما میتوانیم از دلایل مهاجرت تا موفقیتهای نسل اول و دوم صحبت کنیم. ما در این عرصه میتوانیم از وجود متخصصینی چون آقای قیاس آشوری استفاده کنیم. بطور کلی برای معرفی ملت خود طرق فراوان وجود دارد . برخی از آنها بنیه مالی کمتر و برخی هنگفت را میطلبد.
-ایجاد فیس بوک از قبل دربرنامه کاری ما موجود است و برقراری گفتگوی پالتاکی هم پیشنهاد خوبی است که به هیأت مدیره انجمن انتقال خواهم داد.
٢- انتقادهای
بیجا
- یدک کشیدن
نام ملت ترکمن در امر نامگذاری انجمن وسوء استفاده ار آن .
- درک سطحی و
سنتی اعضای انجمن از فعالیت فرهنگی .
- دعوت برای
دریافت ورودی و در آوردن خرج رقص و پایکوبی .
- انجمن کلن
برای جذب من و من نوعی ها چقدر تلاش کرد و غیره .
نکات بالا از
نظر من قبل از آنکه انتقاد باشند ، بهانه ها و دستاویزهایی بیش نیستند که نویسنده
به
منظورکوبیدن انجمن و محق جلوه دادن خود بدانها متوسل شده است.
اعضای انجمنهای فرهنگی خارج از کشوربر خلاف تشکل های فرهنگی ترکمن صحرا قریب به اکثریتشان از فعالین فرهنگی نبوده ولی با تکیه بر تجربیات و امکانات محدود و مستقل خویش فعالین و صاحبنظران بیشمار و برجسته فرهنگ و هنر ترکمن را به همایشهای خود دعوت کرده اند. همایشهایی که اگر کمکهای مالی اعضا و دوستداران انجمن نباشد ، هرگز خرج آنها از دخل دریافت ورودی ناچیز امثال من و ایلدشمان جلیل میسر نمیشود. در اینجا جا دارد از تعلق رقص و پایکوبی همانند عزا و سوگواری به فرهنگ هر ملت یاد کنم. انجمن وظیفه خود میداند که با برگزاری اعیاد و جشنهای ملی با دعوت از خوانندگان و گروهای موسیقی شادی و پایکوبی را به اعضاء و میهمانان خود هدیه کند و همانطور در روزهای ناگوار در غم آنان شریک باشد و بویژه در صورت لزوم در سازماندهی مراسم سوگواری یار و یاور آنان گردد.اینها از آداب ورسوم دیرینه ترکمنهاست.این جمعیت فرهنگی در طول عمر هیجده ساله خود از ایجاد گروه سرود و فولکلور نو نهالان گرفته تا آموزش زبان ترکمنی بمدت بیش از سه سال به همت و معلمی سوخان و گاها اجرای تئاتر با نمایشنامه نویسی ایوب و همینطور نزدیک به دو سال است که کلاس آموزش دوتار توسط استاد تیمور کر را سازماندهی کرده است و هرکس هم مایل به شرکت در این کلاس ها باشد ، در خانه انجمن فارغ از اینکه عضو باشد یا نه بروی همه باز است.
از نظر من ما باید در نوشتارها ، گفتارها و عملکردهایمان احساس مسیولیت کنیم و با الفاظ پراکنی های بی اساس از جدیت موضوع و و انتقادهایمان نکاهیم. من بر خلاف جلیل بر این اعتقادم که حتی دو نفر هم تشکلی ایجاد کند باید نام آنرا با ترکمن صحرا و یا ترکمن همراه کند. من به همه فعالین ترکمن که اسم سایتها ، وبلاگها و تشکلهایشان را : ترکمن صحرا ارگ ، ترکمن صحرا مدیا ، ترکمنستان ایران ، ترکمن صحرا گلوبال ، تورکمنلیک و غیره گذاشته اند درود میفرستم . چونکه رژیم جمهوری اسلامی سالهاست به شکل فعال و برنامه ریزی شده در مسیر محو نام ترکمن و ترکمن صحرا گام بر می دارد واین وظیفه ماست همیشه آنها را برجسته کنیم . اما مهمتر ازهمه این نام برخاسته از دلایل زیراست :
- برجسته ساختن نام اتنیک ترکمن درکشوری که به ثبت رسیده است.
-تمام تورکمنهای دنیا بتوانند در آن حق عضویت داشته باشند.
-ترکمن بودن زبان و خاستگاه اتنیکی اعضای آن.
بهتر است که در رابطه با سعی اعضای انجمن چه به شکل عمومی و همینطور از طریق تماسهای فردی برای ترغیب ایلدشها به عضویت در انجمن با یاد آوری نام و نشانها صحبتی نکنم و از اثبات آن چشم پوشی کنم و شاید بهترین جواب این باشد که :"آیا کسی من را جذب کرده است یا آنکه من با میل و رغبت خویش عضو انجمن شدم. من بر این باورم که دیگران هم انسان های بالغی هستند که از قدرت تصمیم و انتخاب برخوردارند."رویکردهای ارایه شده از طرف جلیل را با رد یک نکته آن به فال نیک میگیرم. وی در بخش اول پیشنهاد خود " عضو شدن در انجمنها ، فعالیت و نقد عملکردها و همینطور طرد افراد منافع جو، محفل گرا و برگزار کنندگان رقص وپایکوبی را مطرح میکند. من عضویت ، نقد و تاثیرگذاری و تاثیر پذیری را تحسین میکنم و طرد را نفی. رویکرد دوم وی دعوت به تشکل یابی علاقمندان کار فرهنگی می باشد. بنا به تجربیاتی که دارم باور به عملی شدن این رویکرد برایم مشکل است . اما در صورت تشکیل چنین تشکلی مطمئن هستم که اعضای انجمن فرهنگی ترکمن - کلن دست همکاری را صمیمانه بسوی آنها دراز خواهند کرد.
منظورکوبیدن انجمن و محق جلوه دادن خود بدانها متوسل شده است.
اعضای انجمنهای فرهنگی خارج از کشوربر خلاف تشکل های فرهنگی ترکمن صحرا قریب به اکثریتشان از فعالین فرهنگی نبوده ولی با تکیه بر تجربیات و امکانات محدود و مستقل خویش فعالین و صاحبنظران بیشمار و برجسته فرهنگ و هنر ترکمن را به همایشهای خود دعوت کرده اند. همایشهایی که اگر کمکهای مالی اعضا و دوستداران انجمن نباشد ، هرگز خرج آنها از دخل دریافت ورودی ناچیز امثال من و ایلدشمان جلیل میسر نمیشود. در اینجا جا دارد از تعلق رقص و پایکوبی همانند عزا و سوگواری به فرهنگ هر ملت یاد کنم. انجمن وظیفه خود میداند که با برگزاری اعیاد و جشنهای ملی با دعوت از خوانندگان و گروهای موسیقی شادی و پایکوبی را به اعضاء و میهمانان خود هدیه کند و همانطور در روزهای ناگوار در غم آنان شریک باشد و بویژه در صورت لزوم در سازماندهی مراسم سوگواری یار و یاور آنان گردد.اینها از آداب ورسوم دیرینه ترکمنهاست.این جمعیت فرهنگی در طول عمر هیجده ساله خود از ایجاد گروه سرود و فولکلور نو نهالان گرفته تا آموزش زبان ترکمنی بمدت بیش از سه سال به همت و معلمی سوخان و گاها اجرای تئاتر با نمایشنامه نویسی ایوب و همینطور نزدیک به دو سال است که کلاس آموزش دوتار توسط استاد تیمور کر را سازماندهی کرده است و هرکس هم مایل به شرکت در این کلاس ها باشد ، در خانه انجمن فارغ از اینکه عضو باشد یا نه بروی همه باز است.
از نظر من ما باید در نوشتارها ، گفتارها و عملکردهایمان احساس مسیولیت کنیم و با الفاظ پراکنی های بی اساس از جدیت موضوع و و انتقادهایمان نکاهیم. من بر خلاف جلیل بر این اعتقادم که حتی دو نفر هم تشکلی ایجاد کند باید نام آنرا با ترکمن صحرا و یا ترکمن همراه کند. من به همه فعالین ترکمن که اسم سایتها ، وبلاگها و تشکلهایشان را : ترکمن صحرا ارگ ، ترکمن صحرا مدیا ، ترکمنستان ایران ، ترکمن صحرا گلوبال ، تورکمنلیک و غیره گذاشته اند درود میفرستم . چونکه رژیم جمهوری اسلامی سالهاست به شکل فعال و برنامه ریزی شده در مسیر محو نام ترکمن و ترکمن صحرا گام بر می دارد واین وظیفه ماست همیشه آنها را برجسته کنیم . اما مهمتر ازهمه این نام برخاسته از دلایل زیراست :
- برجسته ساختن نام اتنیک ترکمن درکشوری که به ثبت رسیده است.
-تمام تورکمنهای دنیا بتوانند در آن حق عضویت داشته باشند.
-ترکمن بودن زبان و خاستگاه اتنیکی اعضای آن.
بهتر است که در رابطه با سعی اعضای انجمن چه به شکل عمومی و همینطور از طریق تماسهای فردی برای ترغیب ایلدشها به عضویت در انجمن با یاد آوری نام و نشانها صحبتی نکنم و از اثبات آن چشم پوشی کنم و شاید بهترین جواب این باشد که :"آیا کسی من را جذب کرده است یا آنکه من با میل و رغبت خویش عضو انجمن شدم. من بر این باورم که دیگران هم انسان های بالغی هستند که از قدرت تصمیم و انتخاب برخوردارند."رویکردهای ارایه شده از طرف جلیل را با رد یک نکته آن به فال نیک میگیرم. وی در بخش اول پیشنهاد خود " عضو شدن در انجمنها ، فعالیت و نقد عملکردها و همینطور طرد افراد منافع جو، محفل گرا و برگزار کنندگان رقص وپایکوبی را مطرح میکند. من عضویت ، نقد و تاثیرگذاری و تاثیر پذیری را تحسین میکنم و طرد را نفی. رویکرد دوم وی دعوت به تشکل یابی علاقمندان کار فرهنگی می باشد. بنا به تجربیاتی که دارم باور به عملی شدن این رویکرد برایم مشکل است . اما در صورت تشکیل چنین تشکلی مطمئن هستم که اعضای انجمن فرهنگی ترکمن - کلن دست همکاری را صمیمانه بسوی آنها دراز خواهند کرد.
به امید
آنروز
برگرفته از سایت تورکمنصحرا مدیا.نت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر