به یاد انسان مبارز دکتر بردی آهنگری
Arna Goli آرنه گلی ، درتورکمنی ضرب المثلی است که می گوید «اولوسینی سیلان بگ
بولار، اؤلـﯙسینی سیلان بای» ما با الهام و درسگیری از این پند پدران و با یادآوری
یاد و خاطره عزیزان از دست رفته مان و درسگیری از راه و منش و روش آنان صاحب
تاریخی غنی از مبارزات می باشیم. ضمن تشکر از وبلاگ «گفتمان ترکمن» از این
پیشنهادشان، باید اذعان کرد که شناسایی عزیزان از دست رفته و نیز دوستانی که در
کنار ما هستند نباید منحصر به چند نفر باشد، چرا که ملت تورکمن و تاریخ مبارزاتی آن
غنی و سرشار از وجود چنین مردان مبارزی است.
آشنایی من با مرحوم دکتر آهنگری دارای چندین مرحله می باشد. هنوز درسال
سوم دوران دانشجویی بودم، روزهایی که کله مان به قول معروف بوی قرمه سبزی می داد.
همیشه در جستجوی چیزهایی بودیم که سعی می شد از ما پنهان نگهداشته میشد و آن
دستگیری گروهی از جوانان تورکمن (حدود 20 نفر) که در میان آنان دکتر آهنگری نیز
وجود داشت. (گاها اطلاعات جسته گریخته ای از دوست دوران دانشجویی ام جمشید. ب در
مورد دکتر می شنیدم). همیشه سعی می کردم که با این اشخاص آشنا شوم ولی گمان می
کردم هیبت و قامت مبارزاتی آنان و شاید غرورشان اجازه ندهد که با یک دانشجوی ساده
ای مثل من همنشین شود …و بالاخره روزهای پرشور و جنب و جوش روزهای انقلاب فرارسید.
درجلسه
کانون فرهنگی- سیاسی
آتش جنگ تحمیلی رژیم در گنبد شعله ور بود که پس از چند روز تیراندازی
بالاخره روزنامه خبر آتش بس را اعلام کردند و بنا به خبر مطبوعات وقت شرایط آتش بس
و نحوه تبادل اسرا در داروخانه خانم مختومی صورت گرفت ویکی از اعضای مذاکره کننده
تورکمن ها دکتر بردی آهنگری بود…. با خواندن این اخبار و مطالب از پیش ترسیم شده
در ذهنم شوق آشنایی ام با این مرد مبارز تورکمن بیشتر می شد. دریکی از روزهای
خرداد ماه سال 1358 بود که پیشنویس کتاب «تاریخ تورکمن ها»یم را برداشته راهی
گنبدقابوس شدم. درکنار یادبود ساختمان کانون فرهنگی- سیاسی بود. وارد ساختمان شده
علت آمدنم را مطرح کردم. دوستان با کمال احترام مرا به سالنی راهنمایی کردند که
عده ای در آنجا نشسته بودند و داشتند ترتیب آغاز جلسه ای را می دادند. با معرفی
یکی از دوستان حاضرین با کمال مهربانی جایی را برایم باز کردند و پس از بحث در
باره مسائل فرهنگی منطقه نوبت را به من دادند. من هم با ارائه پیش نویس کار
تحقیقاتی ام خواهان کمک برای چاپ آن شدم. از حاضرین درجلسه می توانم نام دو نفر را
بیان کنم یکی بگمراد بود و دیگری مرحوم بردی آهنگری.
پس از پایان جلسه دکتر آهنگری انگار که مرا سالها می شناسد گفت بیا با
هم قدمی بزنیم تا بیشتر درمورد مسئله ات فکر کنیم. ما باهم چند خیابانی را طی
کردیم و راجع به مسائل وقت جنبش و کارهای فرهنگی که دکتر براهمیت آن بیشتر از
مسائل سیاسی پافشاری میکرد، بحث هایی شد و در نهایت ایشان پیشنهاد کردند که برای
تکمیل بهتر تحقیقاتم با قادیر آهنگری تماس بگیرم. من این کار را کردم و از
راهنمایی های مرحوم قادیر آهنگری نیز بهره ها گرفتم (یاتان یری یاغتی بولسون)
متأسفانه دیری نپائید که طوفان سیاه ارتجاع و جنگ تحمیلی دوم آرامش
منطقه و تمامی برنامه های انقلابی را از هم پاشید… شنیدم که دکتر بهمراه چند نفر
دیگر بنابه حکم دادستانی «انقلاب» گنبد به ریاست هوشنگ کیانی، به تبعید فرستاده
شده است. در ایام تبعید دکتر دمی از مبارزه و آگاهی دادن به خلق اش نمی ایستاد با
مراجعه به بخش فرهنگی سفارت شوروی به کتابهای چاپ تورکمنستان شوروی دسترسی پیدا می
کرد. در این ایام بود که کتاب «نمایشنامه دعوت» اثر قرباندرودی قربانصحت را به
فارسی ترجمه کرد که این زحمت ایشان توسط «ایل گویجی» منتشر گردید. دکتر آهنگری در
ایام مهاجرت و زندگی در داشحووض نیز به فعالیت های فرهنگی خویش ادامه می داد و
مهاجرین تورکمن را به مطالعه آثار ادبی و هنری و تاریخی تشویق می کرد…. و
فعالیتهای دیگری که تمامی آنها در این یادنامه نمی گنجد.
مقدمه ای که مرحوم دکتر بردی آهنگری برای مقدمه کتاب «دعوت» نوشته اند
چنین است:
فرهنگ غنی و ریشه دار خلق ترکمن سرشار است از بیان رنج ها دردها،
مبارزات وحماسه های مردم زحمتکش و ستایش زیبایی های طبیعت، زندگی، انسان و کار ،در
میان شاعران و نویسندگان خلق ترکمن، مختومقلی فراغی جای خاص و برجسته ای دارد و
کتاب حاضر هم بیان گوشه هایی از زندگی و مبارزات اوست.
این کتاب که از منابع جمهوری شوروی ترکمنستان به فارسی ترجمه شده
نخستین اثر از این دست است که توسط ما انتشار می یابد و ما امیدواریم با ادامه این
کار سهمی در شناخت تاریخ و فرهنگ خلق ترکمن هم میهنانمان داشته باشیم.
ایل گویحی
بردی آقا در آشغابات!
هنوز چند صباحی از شروع کارم در آکادمی علوم تورکمنیستان(بخش شرق
شناسی) نگذشته بود که خبرآمدن دکتر آهنگری را از آلمان شنیدم. پس از اتمام کار
روزانه فورا به دیدار ایشان شتافتم. دکتر مثل همیشه با رفتاری پر از متانت و
مهربانی بنده را مورد خطاب و عنایت خویش قرار داد و از کار و زندگی ام درشرایط
جدید پرسید واز اینکه دراینجا هم کار تحقیقاتی ام را ادامه می دهم خوشحال شدند.
خوش و بش با گلجه مان و فرزندان خوب دکتر، درد غربت را اندکی از روحم ام زدود….
بازهم مهاجرت و بازهم آن شخصیت دوست داشتنی
اغلب بچه ها ازجمهوری تورکمنیستان شوروی سوسیالیستی به غرب (بیشتر
آلمان و سوئد) مهاجرت کرده بودند.درماه می1990 جلسه فعالین کانون در برلین تشکیل
شد. که دکتر همراه با دوستانی دیگر دریک جلسه دیگری حضور داشتند که این بار
نتوانستم از نزدیک وحضورا با ایشان تماس بگیرم ولی چیزی که اهمیت داشت پافشاری
ایشان برادامه مبارزه ونگذاشتن کوله بار مبارزه بر زمین بود که در نهایت منجر به
چاپ مجدد نشریه ایل گویجی و تدارک کنفرانس سراسری گشت…. و… ترجمه بفارسی اساسنامه
«اتحادیه انسانی ترکمنهای جهان» توسط دکتر…. باز هم نشستها و دیدارها وبالاخره
گفتمان های پالتاکی که مرحوم مثل همیشه اصرار بر تداوم مبارزات را گوشزد می کردند.
آخرین بار ایشان را درکیوسک محل کارش ملاقات کردم. هوای گرم شهر کلن
با نوشیدن یک بطری آبجوی تقدیمی مرحوم کمی خنک گشت و پس از کمی خوش و بش و دعوت
همیشگی شان به نهار و شام درمنزلشان، خداحافظی کردم. در دلم می گفتم کاش فرصتی پیش
آید که باز هم آن غذای لذیذ حلمیه گلجه ام را بچشم… ولی حیف که شاهین اجل دوست
مهربانمان دکتر بردی آهنگری را بسیار زود از ما ربود. چه می شود کرد به قول
مختومقلی:
«بو اؤلمک، آیریلماق قالیپدئر اؤنگدن، پدر بیزه میراث قویمیش بو دردی».
یاد و خاطره دکتر بردی آهنگری در خاطره هایمان جاودانه خواهد ماند. > آرنه گلی
*برگرفته از نشریه گفتمان ترکمنها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر