۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

آتالار سؤزی ودموکراتهای خلقی ترکمن

" چکیشمه سئنگ ، بکیشمئز "

( آتالار سؤزی)

درواکنش به نوشته های تعدادی درپیرامون تشکلیابی، تورانلی دراواخر فوریه مطلبی را با عنوان " از اکثریت تا اکثریت" را درنشریه ی الکترونیکی kanoon6.blogspot.com انتشار داد. این مطلب علاوه بر روش برخوردشان که جای بحث دارد. ازچند جنبه دیگر، بویژه در ارزیابی کارنامه ی افراد، وگروه ها درداخل و خارج قابل توجه است.

به نظرما لازم به یاد آوری است که به دنبال مشاجره ی تند بین دو گروهی ایکه در زمستان 1385 ( از ژانویه ی 2007) پیش آمد، داخل وخارج را در رابطه با نوع روش برخوردهای گروهی به حساسیت واداشت که منجر به شکل گیری دور جدیدی از "بحث و گفتگوهای سازمانیافته" گشت، که علیرغم عدم پیگیری نمایندگان بعضی از گروه های شرکت کننده به مدت قابل توجهی ادامه یافت، ولی متأسفانه نه توانست با جمعبندی پایان یافت. وشرکت کنندگان بدون صیقل یافتن ذهنیت هایشان مجبور به چاشماق شدند. ولی چندی بعد به شکلی دیگری تداوم یافت، و آن امیدی آفرید که از خصلت دیالوگ ناشی می شد. چون دیالوگ کاراکتری دارد که براساس آن وقتی می تواند تداوم یابد که شرکت کنندگان درحد تحمل نظرات مخالف ظرفیت وبه ضرورت تداوم آن با توجه به الزاماتی که در پی می آورد، آگاهی و تعهد داشته باشند.

مقاله ی مذکور تورانلی در دو بخش انتشار یافت که هر دو بخش آن حائز اهمیت بسیار وقابل توجه است. و جا دارد موضوع بحث و گفتگو از زاویه ی تعیین جایگاه اینگونه موضوعات در شرایط کنونی گردد.

بخش اول مقاله با اظهار نظر نگارند نسبت به انگیزه ی کسانی که اخیرا سر موضوع تشکلیابی اظهار نظر مکتوب نمودند شروع می شود. از نظر او نه انگیزه ی پاسخگوئی به ضرورت تشکلیابی نیروها، بلکه انتشار مقاله ی «درآستانه اقدامی تاریخی» ، موجب تحریک آنها شده است. توانلی مقاله را چنین آغاز می کند:

" انتشار مقاله ای حجیم بنام «درآستانه اقدامی تاریخی»، ... همانگونه که پیش بینی می شد موجب برانگیختن واکنشی فوری وعجولانه ازطرف کسانی که بطور سنتی با گذار جنبش ملی- دمکراتیک تورکمن ها به هرمرحله عالی تر و متکامل تر خود مخالفت ورزیده اند، گردیده است! "

و می افزاید :

" این دوستان که درعمل همیشه درخارج ازجنبش ملی تورکمنها ومبارزات مربوط به آن، ولی جسما وروحا در کنار احزاب به اصطلاح سراسری قرارداشته اند، اگر مطلقا به انجام وظیفه"ملی وسراسری" خود درقبال"جنبش سرتاسری" بی تفاوت بوده اند، لذا درمقابل هرگونه تغییر و تحول درونی جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها، با حساسیتی غیرعادی برخورد کرده اند! "

ازنظرما کارنامه ی بسیاری ازافراد منطقه دربی توجهی به اهمیت تاریخی تشکلیایی مستقل نیروهای منطقه در داخل و خارج، وتحریک افراد غیرمنطقه ای و موءثر تشکلها (احزاب وسازمانها )ی سراسری برعلیه تشکلیایی ترکمنها فاکتهای کافی وجود دارد. به خاطر اهمیت مسأله لازم است حداقل به دو نمونه در داخل اشاره شود. یکی شیرجه زدن گروه منشعب از"کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن" به نام "جمعیت آزادیخواهان ترکمنصحرا" به حزب توده، یعنی پیوستن با منحل کردن تشکل منطقه ای که ایجاد کرده بودند. و نمونه ی بعدی شیرجه زدن گروه "فدائیان ترکمن" و هواداران شان به "کانون جوانان پیشگام گنبد" است. و اما در خارج کافی است تیتر وار اشاره شود به تلاش ها و توطئه های دسته جمعی و فردی درضدیت با بازسازی "کانون فرهنگی وسیاسی" به عنوان یک " تشکل منطقه ای" ، چون "مرده" اعلام کردن "کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن" و اعلام کردن نشریه ی "کانون" یعنی ایل گویجی به عنوان نشریه ای درخدمت کنفرانس سراسری موهومی، صرفا جهت به جا آوردن شرط و شروط جمعی دیگر برای اعلام وحدت و سپس دست کشیدن دسته جمعی ازکار با فراغت خاطر!

در رابطه با نگرش به کارنامه ی افرادی از گروه های مذکور در خارج (ازجنبه ی تشکلیابی)، این نکته قابل توجه است که کارنامه ی مستحیل شده ها درحزب توده بسیار مثبت تر از مستحیل شده ها در "کانون جوانان پیشگام گنبد" است. چرا که آنها نه تنها با بازسازی "کانون فرهنگی وسیاسی" ضدیت نه نمودند، بلکه دعوت به شرکت را پذیرفتند. وسپس "سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن" را بنیانگذاری کرده، تلاش های پر ارزشی را بویژه در راه مطالبه ی حقوق انجام داده ومی دهند. درواقع اگر بخواهیم کمبود و نقصانی رامطرح کنیم، باید گفت که آنها بدون بررسی گذشته دست به کار شدند.
پرداختن به بخش اول مقاله ی تورانلی را با درج امیدواری های او خاتمه می دهیم و برای حسن ختام دقت خوانندگان را به
نکته هائی از یک شعر ماغتیمقولی فراغی کبیر و زنده یاد احمد شاملو وبالأخره به سوالی جلب می کنیم .
" امیدواریم که استخاله این افراد در سیاست و فرهنگ ملت حاکم و تلاش عملی آنها برای تأمین منافع شوونیسم فارس در میان ملت تورکمن، نه بدلیل "مانگقورت" شدن آنها، بلکه بدلیل کم اطلاعی آنها از تاریخ و فرهنگ خودی و دوری آنها از هویت ملی خود و دلبستگی احساسی و روحی آنها به تشکیلاتهای "ملی- سراسری" باشد که در اینصورت میتوان به نوزائی هویت ملی در آنها و بازگشت به صف مبارزان ملی ملت خود، امیدوار بود!ر

ماغتیمقولی می گوید : " غافل لیقدا دوشمان آلدی داشیمیز، دارغاتدی هریانا دئنگی دوشیمیز، "

و احمد شاملو: "دنیای ما خار داره، بیاباناش مار داره، هرکی با اش کار داره، دلش خبردار داره، "

حال اگر " مار " مد نظر زنده یاد احمد شاملو به جای بیابان درخیابان باشد، چکار باید کرد؟

پدرانمان به أهل مبارزه توصیه نمودند : " قیلیجینگ قیسغا بولسا ، بیر آردیم اؤنگده دور "

فرهنگ خلقی مان غنی است، بیائید به عنوان دموکراتهای خلقی در راه خنثی نمودن توطئه های شوم استعماری و اسثثماری و غیره، به کمک فرهنگ ملی مان با "ازخود بیگانگی " در درون خود به مبارزه برخیزیم .

فرهنگ خلقی مان می آموزد " یاغشی نیت ، یاریم دؤولت " است و " یاغشی زاده ها " از یافتن راه حل و برآمدن از عهده ی مشکلات توانمندند.

ایل گویجی

نشریه ی "کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن"

2009-03-12 / 22 اسفند 1387

-------------------------------

هیچ نظری موجود نیست: