۱۴۰۰ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

من هرگز حاضر نشدم زبان مادری‌ام را از دست بدهم- هانا آرنت

 هانا آرنت: من هرگز حاضر نشدم زبان مادری‌ام را از دست بدهم. زبان مادری هیچ جایگزینی ندارد

این مصاحبه با عنوان "زبان مادری هیچ جایگزینی ندارد" بتاریخ ۲۸ اکتبر۹۶۴، از تلویزیون آلمان غربی پخش شده است.

*- لینک از منابع   https://iranglobal.info/node/85579 ، 2-از یوتیوب   https://youtu.be/GCnvhKbrJVs

ابتدا معرفی هانا آرنت: هانا آرنت ازاندیشمندان سیاسی پرتأثیر قرن بیسستم دراروپا است. او نزد مارتین هایدگر وکارل یاسپرس فلسفه آموخته بود، در رویارویی با ظلمت وظلم یهودستیزی، نژادپرستی و دیکتاتوری فاشیستی، درمقام شهروند و روشنفکر شجاع و دارای قدرت قضاوت وحس مسئولیت به اندیشه درباره سیاست وجامعه پرداخت و ایده‌هایی را درمجموعه‌ای از آثار متنوع خود مطرح کرد که هنوز هم درحوزه اندیشه سیاسی الهام‌بخش وبحث‌برانگیز هستند.

گفت‌وگوی زیر بین هانا آرنت وگونتر گاوس، که آن زمان روزنامه‌نگاری میکرد در۲۸ اکتبر۹۶۴، از تلویزیون آلمان غربی پخش شد.

 ■ گاوس: آیا دلتنگ اروپای پیش از هیتلر می‌شوید؟ اروپایی که پیش از او وجود داشت و دیگر هرگز وجود نخواهد داشت؟ اروپای امروز را چگونه می‌بینید؟ چه‌چیز برای همیشه از دست رفته وچه‌چیز باقی مانده است؟

آرنت: اروپای پیش از هیتلر؟ من هیچ آرزوی آن را ندارم. نمی‌توانم بگویم دلتنگ آن می‌شوم. چه باقی مانده است؟ زبان باقی مانده است.

 گاوس: وزبان برای شما معنای خیلی زیادی دارد؟ آرنت: بله، خیلی زیاد. ومن هرگز حاضر نشدم زبان مادری‌ام را از دست بدهم. همیشه فاصله‌ی معینی را با زبان فرانسوی، که خیلی روان به آن تکلم می‌کنم، وزبان انگلیسی، که امروزه به آن می‌نویسم، حفظ کرده‌ام.

 ■ گاوس: حتّا درتاریک‌ترین روزها؟ آرنت: همیشه. پس قرار بود چه کنم؟ زبان آلمانی که دیوانه نشده بود. زبان مادری هیچ جایگزینی ندارد. آدم‌ها ممکن است زبان مادری‌شان را فراموش کنند، من چنین چیزی را دیده‌ام. واقعیت دارد. کسانی هستند که یک زبان جدید را خیلی بهتر ازمن حرف می‌زنند. من هنوز هم درانگلیسی لهجه‌ی خیلی غلیظی دارم. واغلب چندان رسا و با بیان مصطلح حرف نمی‌زنم. دیگران این اشتباه‌ها را نمی‌کنند. ولی در زبانی که لبریز از کلیشه‌هاست... چون آن خلاقیت و زایایی که آدمی در زبان مادری‌اش دارد با فراموش‌کردن آن از بین می‌رود.

 ■ گاوس: به مواردی اشاره کردید که فرد زبان مادری‌اش را فراموش می‌کند. آیا فکر می‌کنید این امر نتیجه‌ی سرکوب است؟ آرنت: بله، دراکثر موارد همین‌طوراست. من این را نتیجه‌ی شوک دیده‌ام. سال ۱۹۳۳ سرنوشت‌ساز نبود. دست‌کم نه برای من. روز سرنوشت‌ساز همان روزی بود که ما درباره‌ی آشوویتس شنیدیم. 

هیچ نظری موجود نیست: