تحلیلی کوتاه
بریک پژوهش تاریخی (ترکمانان آققویونلو/ حوریوش احمدی دستگردی) (کتاب- نقد و بررسی)
از: محمد حسین فیاض آباده ای، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی
تاریخ ، منبع: بلوگی بنام "درفرهنگ
نوشت ایران"
1-تحلیلِ محتوای صوری اثر
پژوهشِ «ترکمانان آق قویونلو» تالیفِ دکتر «حوری وش احمدی دستگردی» به
تیراژ 1200 جلد وبا نوبت چاپِ 1387؛ و به چاپ رسیده ازطرفِ انتشارات «باز» کتابی
است تاریخی، مشتمل بر 6 فصل و 42 زیر فصل که هر کدام به نظر من، به خودی خود،
مدخلی است، برای گفتگو و پژوهش های مفصلِ دیگر، والبته بسیار کمک کننده به دیگر
مورخین.
همچنین دراین اثر یک سالشمار، ازاتفاقات مهم تاریخی داریم، که درصفحات
انتهایی کتاب آمده است؛وتا اندازه ی بسیاری نیزیاری دهنده است و دقیق، درجهتِ
مطالعه ی بهتر کتاب.همچنین کتاب، مقدمه ای کوتاه دارد که گرچه مفصل نیست؛ اما روشن
است، و شفاف. به جز این، نویسنده درآغاز اثر وبا وضوح تمام، منابعی را که ازآنها
درنوشتنِ این پژوهش سود برده وبه کاردیگر پژوهشگران نیز میخورد را، هم مورد بررسی
قرارداده است، وهم تا حدی نقد نموده است، که این خود تلاشی از سوی مولف است درجهتِ
باز کردنِ یک مدخل خوب والبته درآغازِ کتاب؛ که البته بیشتر به دردِ پژوهشگران حرفه
ای خواهد خورد،تا خوانندگان وعلاقه مندان عمومی تاریخ خوان.
2- محتوای
درونی (نام اثر)
همان گونه که ازنام اثرهویدا است، این کتاب،
تلاش دارد تا درحینِ روایت؛ تحلیلی نیز داشته باشد، ازسلسله ی آق قویونلوها، که
البته بیشتر بدان چه پرداخته است، بررسی چگونگی پیدایش وبه قدرت رسیدنِ این سلسله
است، درقسمت عمده ای ازایرانِ آن روز. وشاید به
همین دلیل بهتر می بود؛ کتاب اسمی شبیه به این می گرفت :«چگونگی پیدایشِ ترکمانان آق قویونلو» که
به هر شکل نگرفته وهیچ بعید نیست، این گونه سهوها تاثیر یا دخالتِ انتشارات نیز
باشد؛ این را می گویم چون چنین سهوی ازطرف مولف با توجه به پژوهش چند ساله، به نظر
بعید است و من نیز با توجه به شناختی که از انتشارات درایران دارم؛ از این گونه
دخالتها بی خبر هم نیستم. به هر ترتیب همان گونه که یاد آور شدم کتاب با دقتی
درخور؛بیشتر به پیشینه ی ترکمانان آق قویونلو پرداخته ودریک بررسیِ بدون حشو، آن
چه را که مد نظر داشته است، به هرصورت، تا حدی نزدیک به مطلوب به تالیف رسانده ودرپژوهش،
بیشتر یک کوششِ سخت گیرانه می بینیم، تا سهل انگاری.
3-محتوای درونی (فصل بندی؛ فصل یک)
بعدازدیباچه،
گزیده ی منابع ومنابعِ موردِ پژوهش، فصل نخست آغاز می شود. این فصل دارای چند
زیرفصل است، به شرح زیر:
الف)
پیشینه ی ورودِ ترکان آق قویونلو به آناتولی
> ب) منشاء آق قویونلوها
> ج) واژه ی آق قویونلو
د) موقعیت جغرافیایی واقتصادی آناتولی > هـ ) دگرگونی های سیاسی آناتولی قبل از پیدایش آق قویونلوها
ازمیانِ
زیرفصل ها؛ مورد اول – پیشینه ی ورود ترکان آق قویونلو به
آناتولی – حجم بیشتری را به نسبتِ دیگر زیر فصل ها دربرگرفته
وبحثی است،
مفصل تر. به نظرمن این زیرفصل گرچه دارایِ منابعی است، مستدل و محکم، اما اگر مولف
کوشش نموده بود، تا به ریشه های عمیق تری ازترکمانان وجایگاهِ ابتدایی ایشان
وچگونگی پیوندهای مربوط، درمیانِ ترک وتورانی ودرنتیجه ترکمان؛پرداختِ بیشتری
بنماید، گرچه شاید بحث را مطول می نمود؛ اما با توجه به ویژه واختصاصی بودنِ این
پژوهش، ارجاعِ به آن–جایگاه ترک وتورانی – تا حدی شاید، لازم به نظر می
رسید.
به هر
ترتیب درپی این زیر فصل؛ مولف به چهار مبحث دیگر نیز پرداخته که هر کدام جهتِ نگاه
از زاویه ای تازه مبحث اصلی را نشانه گرفته است؛ تا مولف بتواند از همه ی ابعادِ
موضوع، بحث اصلی را تا آن حدود گسترش بدهد، که به تکرار نرسد و البته این اتفاق
یعنی تکرارهم رخ نداده است؛ یعنی هم آق قویونلوها وبحثهای پیرامون آنها خوب باز
شده است؛ وهم «آناتولی» وموقعیت جغرافیایی اش، کاملاً به توضیح رسیده است.
4- محتوای درونی (فصل بندی، فصل
دوم)
این فصل ازصفحه
ی 53 کتاب آغاز، وتا صفحه ی 77 ادامه می یابد. دراین فصل نویسنده به شکلِ جدی به
چگونگیِ رشدِ صوری و حرکتهای سیاسیِ این سلسله – آق
قویونلوها – درابتدای قدرت توجه نشان داده است. به همین دلیل نیز دراین
مبحث با افراد سر و کار بیشتری پیدا کرده ایم.افرادی تاریخی همچون:«قتلو بیک»،«احمد
بیک»، «عثمان بیک» وغیره. به نظر من تا آن جایی که خوانده ام، در کمتر کتابی- حتی
متون اختصاصی تاریخی- این چنین به روابط ریز ودگرگونی های پیش آمده دراین
دوره توجه ویژه ای این چنین شده است. می توان گفت، به روابطِ پیش ازصفویه، مورخین
ما کمتر توجه داشته اند و این روابط که خود به نظر می رسد؛ نقطه ای مهم بوده است
درجهتِ رشدی که بعداً صفویه پیدا کرد؛ تا اندازه ای درمتونِ پژوهشی ازنظر
دورافتاده است. علت آنهم شاید متقارن بودن وبرجسته نبودنِ آن هاست؛ دربرابرِ یک
حکومتِ متمرکز ویکدستی چون صفویه، که البته به هیچ وجه دلیلی برای آن که ما بخشی
ازتاریخِ ایران را به بخشی دیگر ترجیح بدهیم نیست.
وبه نظرمن
اهمیت این کتاب -«ترکمانان آق قویونلو»- وکتاب هایی با موضوعاتی این چنین، درهمین
نکته ومواردی ازاین دست است.
به هر روی
همان گونه که گفته شد، مباحثِ مطرح شده دراین فصل روند خوبی یافته، اما پژوهش گر،
تا حدی نیز دربسط دادنِ مطالب ازیک امساک ویژه پیروی نموده است. امساکی که به نظر
می رسد، اگر نبود، یا اگر نویسنده دچارِ این گمان، (خواننده می داند) نشده بود،
شاید مطلب راحت تر وسلیس تر، در جهتِ فهم بحث پیش می رفت، که تا حدی نرفته است.
به هر روی
این فصل، با شش زیر فصل، با عناوین و با عناوین زیر به تحریر درآمده که به این
ترتیب اند:
الف) رابطه
ی ترکمنها با ترابوزان > ب) احمد بیک آق قویونلو > ج) علت پیوستن عثمان بیک به قاضی برهان
الدین
د)چگونگی
مرگ قاضی برهان الدین به دست عثمان بیک > هـ
قاضی برهان الدین احمد سیواسی > و)چگونگیِ به قدرت رسیدنِ قاضی
5- محتوای درونی (فصل بندی، فصل
سوم)
دراین فصل
همان روند فصل دوم به لحاظ نگارش وچگونگی ادامه می یابد؛ افزون براین که دراین
فصل، به دلیلِ پیچیده تر شدنِ روابط، این حکام- آق قویونلوها- با حکام محلیِ
دیگر؛ نثرِ نوشته هم لاجرم تا حدی به سمتِ پیچیدگی بیشتری چرخش برداشته ومولف کوشش
نموده؛ تا همه ی روابط را بدون پرداختنِ به زوائد بی دلیل، به واضح ترین شکل در
اختیارِ خواننده قرار دهد. همچنین دراین فصل، یک زیرفصلِ ارزشمند به لحاظ مدارکِ
تاریخی دراختیارِ خواننده قرارمی گیرد، به نامِ (موقعیتِ سیاسیِ ساکنانِ جزیره های
کوچک ونیزی، و فرمانروایان محلی) که با افزوده شدنِ دوسند ازطرفِ مولف، این بخش هرچه
بیشتر براستناد وارزشمندی اش افزوده می گردد.
به هر
ترتیب، دراین فصل با زیرفصل های زیر روبروییم:
الف)
دستیابی عثمان بیک بر قدرت > ب)
آق قویونلوها و تیمور
ج) موقعیتِ سیاسی ساکنان جزیره های کوچک ونیزی،
و فرمانروایان محلی > د) موقعیت عثمان بیک بعد از یورش تیمور
هـ) نخستین
پیکار عثمان بیک و قرا یوسف > و) نبرد هرزم > ز) دیگر جنگ های قرا عثمان با قرایوسف
6- محتوای
درونی (فصل بندی، فصل چهارم)
همچنان که
کتاب را میخوانید، ملاحظه میکنید که ازسوی نویسنده، قدم به قدم وبا حوصله پیش رفته
اید.اگردرفصل پیشین- فصل سوم- به طور دقیق به چگونگیِ روابطِ
ایشان – آق قویونلوها- با تیمور و دیگر امور پرداخته شده است، دراین فصل
بیشتر می بینیم، که ایشان، چگونه در رابطه با بزرگترین مخالف خویش- قراقویونلوها- سر
از دارِ مکافات بیرون می کشند. همچنین خواهیم دانست که روابط آنها با جانشینان
تیمور یا همان شاهرخ به چه ترتیب است. چرا «عثمان بیک» به حلب می گریزد و قضیه در
چه حدود و از چه قرار است، که حتی سلطان مصر، سفرِ حج را موکول به آینده می کند؟
به عبارتی
دیگر، این که این دو طایفه در میان درگیری های خود، چگونه اوضاع را به اوجِ ناامنی
می رسانده اند؛ بیشترین دریافتی است، که می توان از درونِ این بحث به ارمغان برد؛
البته به اضافه ی پانزده زیر فصلِ دیگر که یکی چند تایی از آنها از این جمله اند:
الف) رابطه
ی آق قویونلوها با شاهرخ تیموری > ب) محاصره ی کماخ به دست پیر عمر
ج) سبب
یورشِ شاهرخ به آذربایجان
> د) مرگ قرایوسف > هـ ) پیکار شیخ کندی
7- محتوای
درونی (فصل بندی، فصل پنجم)
فصل پنجم،
فصل کوتاه، اما ارزشمندی است. در این فصل به دلایلِ تمایل امرای غرب برای برقراری
روابط با شرق پرداخته می شود. همان چیزی که بعدها «اوزون حسن» بزرگ ترین آدم این
سلسله، خواهان، مشوق و ادامه دهنده ی آن بود. و بعدتر عباس کبیر نیز در ادامه ی آن
کوشید. البته واضح است، که هر کدام برای برپا داشتنِ این روابط، نیت خویش را درسر
داشته اند، اما آن چه هست، این که دلایل این نیت درآن سال ها، ودراین فصل گرچه دریک
بررسی اجمالی اما به نسبت با یک تحلیل بالا به نوشته درآمده است.
همچنین بر
رویِ یکی از نامه های مبادله یافته، دقتِ خوبی منظور شده، ونامه به همراهی اصل
نامه با ژرف نگری ویژه ای مورد مداقه قرار گرفته است؛ که البته نتیجه گیری نیز، دربرداشتِ
از محتوای نامه به نظر درست ومستند می آید.
درپایان
زیر فصل های این فصل:
الف) به چه
دلیل غرب خواهان روابط با شرق بود؟ > ب)
مبادله ی سفرا > ج) نامه ی عثمان بیک
به سیجسموند مجاری
د) بررسی نامه > هـ) سفارت دو نماینده ی سیجسموند
به شرق
8- محتوای
درونی(فصل ششم، واپسین فصل)
درآخرین
فصل، فصلِ آخرِ زندگی عثمان بیک هم نوشته می شود؛ او سرانجام در میانه ی زد و
خوردهای قدرت و در حمایت از حامی اش؛ شاهرخ در جنگی که نابرابر هم نبود؛ کشته و در
کبرِ سن به دیار دیگر شتافت.
این جریان
با نثری موجز والبته دقیق از سوی نویسنده، گفته و دلایل شکست نیز توضیح داده می
شود. سپس شخصیت «عثمان بیک» موردِ بررسی قرار می گیرد وبعد از آن با شرحی نه چندان
بلند، حوادثِ بعد از مرگِ وی نیز مورد کنکاش قرار می گیرد؛ حوادثی که به قولِ
نویسنده، با همه ی کم و کاستی ها و زد و خوردهایش؛ سرانجام، از دلش صفویه را می
زاید.
موخره
این پژوهش
دارای چند ویژگی اساسی است، از جمله:
1) ایجاز
این ایجاز
هم خوب است وکاررا سریع پیش می برد و وقت خواننده را بی جا تلف نمی کند وهم بد؛ به
دلیل آن که درپاره ای موارد، البته بسیار اندک باعث می شود تا کمی حجمه ی اطلاعات
از توانِ خواننده فراتر برود واومجبورِازبازگشت بشود ودوباره خوانی.
2) توجه به مسائل اقتصادی
دراین
پژوهش؛ نویسنده ازتوجه به مسائل اقتصادی که مورخینِ ما کمتر بدان دل مشغولند فارغ
نبوده، وبه انگیزه های تجاری وجنبه های گوناگون این انگیزه – اقتصاد-
توجه به نسبت خوبی داشته است؛ که گرچه بسیار نیست، اما قابل تامل و درخور ستایش
است.
3) پژوهش دریک مقطع گُنگ
از جمله
مواردی که این پژوهش را لایق ستایش می کند توجه نویسنده است؛ به یک مقطع به نسبت
گنگ از تاریخ ما. این مقطع ازتاریخ ایران، مخصوصاً دراین سالهایی که مولف بدان
پرداخته، تا هم ازکمبودِ منابع کهن در رنج است، وهم مورخین امروز درجهتِ رفع این
مشکل کمتر گام برداشته اند. پس طبیعتاً کار دراین مقطع سختی های ویژه ی خود را
دارد. به همین دلیل بسیار جای سپاسگزاری دارد، که مورخینی چون مولف این کتاب، با
توجه به تمام مشکلات؛ سعی دربازگشایی چنین مواردی نموده وجای شکر که تا اندازه ی
بسیاری نیز درتلاش خود موفق بوده اند.
4) پاورقی های سنجیده و درست
از دیگر
مواردِ قابل تمجید دراین پژوهش، وجود پاورقی های راهگشا، حساب شده، و دقیق است.پاورقی
هایی که هم به جا ازمتن اصلی جدا شده اند تا مزاحم بحث نباشند وهم اطلاعات دقیق و
ذیقیمتی دراختیارخواننده می گذارند. به خصوص که تقریباً هرشهری یا منطقه ای که درمتن
ازآن سخن رفته، تا آن جا که می شده است، درپاورقی به تفصیل درمورد آن اطلاعات
ارزشمندی داده شده، وخواننده توانسته تا با دریافتی درست ازمحیط وجغرافیا؛ امروز و
دیروز را دریک تطابق درست؛ سبک و سنگین کند.
5) فهرست اعلام یا نمایه ی نام ها
نمایه ی نام
های این کتاب نمایه ی متنوع ودقیقی است؛ که البته خوب هم تقسیم شده است؛ اما افسوس
که دربعضی موارد، نمایه باصفحه ی مورد نظر نمی خواند. البته گرچه این مورد زیاد
اتفاق نیفتاده، اما درساحت کلی اثر، باعثِ خللِ کوچکی شده است؛ که اگر نبود کتاب
به لحاظ صفحه بندی تقریباً بی نقص جلوه می کرد. به هر ترتیب وقتی مولفی فهرستِ
اعلامی چنین دقیق به دست می دهد؛ جای آن دارد تا صفحه بند نیز آگاهانه؛ مسوول وبا
تعهد، تلاش کند تا زحمات چند ساله ی نویسنده را محترم شمرده واگر خدای ناکرده،
ساحت مورد پژوهش دراستطاعت یا شناختش نیست؛ آن را به دیگری که شتافت دقیق تری نسبت
به موضوع دارد واگذار کند. تقسیم کار وبخش بندی وظایف نه این که عیب نیست؛ بلکه خود
نشانه ای است، بسیار واضح، ازشعورِاهالی نشر. به هر ترتیب سهوی است که رخ داده وباز
با این همه از ناشری که اقدام به چاپ چنین اثرِ دقیق وپر زحمتی نموده، من خود
شخصاً سپاسگزارم. خداوند خود، همه ی ما را به راه راست هدایت؛ واهالی فرهنگ و هنر
و پژوهش را دراین برهه ازتاریخِ این ملک هرچه بیشتر رو سفید گرداند.
محمد حسین فیاض آباده ای، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی
تاریخ <+ نوشته شده درپنجشنبه۱۲ آذر۱۳۸۸ساعت10:6 توسط آرش>
---------------
بررسی ونقد محمد حسین فیاض آباده ای از کتاب ترکمانان
آققویونلو اثر حوری وش احمدی دستگردی
http://farhangneveshteiran.blogfa.com/post/26
منبع: بلوگی بنام درفرهنگ نوشت ایران، با آی.دی farhangneveshteiran.blogfa
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر