بیراههای به نام “سند تحول
بنیادین” درنظام آموزشی ،
نهاد آموزش و
پرورش همواره از مهمترین نهادهای توسعه پایدار دریک کشور محسوب میشود و برای آنکه
سیستم آموزشی موفق عمل کند، داشتن یک برنامه مدون و بهروز شده ازنیازهای اساسی
آن است. جمهوری اسلامی درطول چهار دهه گذشته،
درمدارس ودانشگاهها به دنبال تهی کردن مضمون ومحتوای درسی-آموزشی، درخلاف جهت استانداردهای
جهانی، بوده است. درسالهای گذشته رشته علوم انسانی از مضامین و مفاهیم علمی
معاصر تهی گشته و بهجای آن واحدهای دروس اسلامی گذاشته شد و در ادامه این سیاست،
امسال رشته های هنر و زبانهای خارجی وباستانشناسی را حذف و یا محدود کردند. از
طرف دیگر مدیرکل دفتر برنامهریزی آموزش عالی ازایجاد ده رشته تحصیلی جدید
“مطالعات اسلام معاصر” و ”غربشناسی انتقادی” خبر داد.
سیستم آموزشی
ایران با عملی کردن سند تحول بنیادین، یعنی یک سند ایدیولوژیک فاقد هر گونه اعتبار
آموزشی نوین، هر روز بیشتر سیر قهقرایی طی میکند. سند تحول بنیادین درمقابل
سند۲۰۳۰ یونسکو قرارداده شد، تا مسئولین نتوانند ازمحتوای پیشرفته آن در برنامه آموزشی
استفاده کنند. ویژگی مهم سند تحول بنیادین، نگاه ایدیولوژیک آن به امر آموزش است
که باید در مرکز توجه مدرسه و خانواده قرار بگیرد. یعنی بهجای آنکه دانشآموز،
آزاد اندیشی را بیاموزد و برای تفکر و اندیشه پویا آموزش یابد، باید دستورات بالا
را بپذیرد. سند تحول بنیادین، دانشآموز را از طرح پرسش دور ویادگیری تک منبعی را
تشویق میکند، درحالی که آموزش نوین، منابع متفاوتی را دراختیار دانش آموزان قرار
میدهد تا دارای افکار یک بعدی نشوند.
درمحیط آموزشی
مورد نظر سند بنیادین، کودک به عنوان یک ابژه
(object) مورد نظر است و به جای اینکه خود تصمیم
بگیرند، دیگران برای آنها تصمیم میگیرند. درحالی که درآموزش نوین جهانی، خود
کودک حق انتخاب در یادگیری دارد. بهطور مثال در مدارس فنلاند، هر روز صبح از
دانشآموز سوال میشود که آن روز گره ذهنیاش چی بوده وچه موضوعی را میخواهد یاد
بگیرد. وقتی دریک سیستم آموزشی کودکان حق ارائه نظر نداشته باشند و نتوانند سوال
بپرسند و گره ذهنی خود را به چالش بکشند، یعنی تولید فاجعه ونابههنجاری دررشد
ذهنی کودکان. سند تحول بنیادین، اختیار گفتار وکردار را ازمعلم و شاگرد میگیرد.
بهطورقطعی بین کسی که خود میاندیشد باآن کسی که مجبورش میکنند چگونه بیندیشد
تفاوت بنیادین وجود دارد.
آموزش دانشگاهی
باید بر اساس اندیشه و گفتوگو و نقد پایهریزی شود. اگر دروسی مثل فلسفه، ادبیات
وهنر بخشی از آموزش نباشد، جایی برای گفتوگو باقی نمیماند واین هدفی است که در
سند تحول بنیادین از مهد کودک تا دبیرستان و دانشگاه دنبال میشود. معلمین و
والدینی که متوجه این مسئله هستند با نگاه ایدیولوژیک سند مخالفت دارند، عدم علاقه
دانش آموزان در رفتن به مدرسه، بههمین علت است که دانش آموز رابطهای بین نیاز
خود و متون درسی نمیبیند.
علاوه براین،
حاکمیت با خصوصی کردن آموزش، نه تنها به بیعدالتی آموزشی را بین اقشار فقیر ودارا
دامن میزند، بلکه تبعیضهای چندگانه را درحق اقلیتهای اتنیکی ایران، عمیقا
گسترش میدهد. درنتیجه هرسال ما شاهد سقوط فرهنگی و آموزشی بیشتر درنهادهای
آموزشی کشورهستیم.
مسئولین، هرگز به آینده جوانان برای دستیابی به دانش اهمیت نمیدهند.
به همین دلیل شرایطی بوجود آوردهاند که هرساله بر تعداد فرارمغزها افزوده میشود،
ویا اساتید مسئول دانشگاهی مثل دکتر بیژن عبدالکریمی به علت انتقاد مسئولانه
اخراج میشوند، آموزگاران منتقدی مثل آقای سپهری، فاطمه سپهری، هاشم خواستار،
جواد لعل محمدی وعباس شاهرودی و... بازداشت وزندانی میشوند.
امسال طبق
گزارشات رسانهها، ۵۲ درصدازقبول شدگان کنکور، تمایلی برای انتخاب رشته نداشتهاند، دلایل آن میتواند
پایین بودن کیفیت آموزشی، مشکلات مالی خانوادهها وهمینطور عدم تطابق امر تحصیل
با بازار کار باشد. بهطور مثال اگر قرار باشد کسی بعد ازگذراندن تحصیلات عالی از
روی ناچاری راننده تاکسی شود، دیگر چه نیازی به گرفتن مدرک دانشگاهی دارد؟ میزان
بیکاری درمیان جوانان ونا امیدی و نداشتن انگیزه ازعوامل دیگری است که باعث میشود
جوانان به تحصیل در دانشگاهها علاقمند نباشد والبته شرایط کرونا وآموزش از راه
دور ونبودن امکانات اینترنتی نیز برمشکلات موجود افزوده، وکودکان وجوانان را با
موانع جدی مواجه کرده است.
این وضعیت
آموزشی واستفاده ازسند تحول بنیادین نمیتواند بیشترازاین ادامه یابد. هریک روز آموزش
نامناسب برای فررندان ما، صدماتی جدی را متوجه اقتصاد واجتماع وفرهنگ کشور میکند
وباعث میشود ما تا دهها سال دیگرهم نتوانیم از وضعیت نابهسامان امروز رهایی
یابیم. درست به همین دلیل یکی ازوظایف آموزگاران میهندوست ودلسوزکشورتلاش برای
ایجاد تغییر درسیستم وروش آموزشی دانشآموزان است، اگر معلمین بهجای کمک به شکلگیری
جنبه پرسشگری درنزد دانش آموز و تلاش برای ایجاد تغییر درمحیط مدرسه، فقط
بخشنامهها را اطاعت کنند، آنها نیز خواسته وناخواسته، درتشدید فاجعه آموزشی کشور
مسئول شناخته خواهند شد.
ناهید حسینی- سپتامبر ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر