آن روزی که درگنبد عده ای درحمایت ازجنبش اعتراضی ایران برخاستند، بشارتگر دور جدیدی از اعتراضات درایران، متفاوت با اعتراضات گذشته بود، جنبشی فراگیر و مستمر که حتی شهرهای کوچک را نیز به قیام واخواهد داشت. در گنبدکاووس پس از حوادث اول انقلاب برای اولین بار عده ای از جوانان در محکومیت قتل مهسا و پیوستن به اعتراضات سایر شهرها برمی خاستند. نه این که بعد از انقلاب حرکتی اعتراض آمیز در گنبد شکل نگرفته باشد. البته که هرازگاه شاهد حوادثی بودیم، اما آنها حوادثی قهرآمیز متاثر از حوادث درونی ترکمن صحرا بودند که رگ غیرت واحساسات مردم را جریحه دار کرده بودند. همانند آزار جنسی یک رزمنده سپاه قدس به دو دختر نوجوان ویا اعتراضات دهقانی دربرابر مهاجران دولت آورده به ترکمن صحرا. اما این بار یک حرکت اعتراضی درحمایت از یک جنبش ملی رخ داده بود، در محکومیت قتل دختر کردی که احساسات تمام ایرانیان را جریحه دار کرده بود. او به سمبل فریاد محبوس درسینه زنان مظلوم تبدیل شده بود.
درحمایت ازآن، حرکتی مدنی با هماهنگی
قبلی درگنبد شکل گرفته بود. اما ازآنجا که جوانان گنبد تجربه قبلی دراین مورد
نداشتند خیلی زود به دام نیروهای سرکوبگر افتادند. نیروهای نظامی واطلاعاتی کمین
گرفته درمحل تعیین شده برای اعتراضات، پیش ازآنکه تجمعی شکل بگیرد، اولین
حاضرشدگان درمحل را دستگیر و با ضرب و شتم سوار آمبولانسهایی کردند که ازپیش فراهم
کرده بودند ومعترضین را به بازداشتگاه منتقل کردند. درطی آن اعتراضات که روز جمعه
و شنبه اول مهر رخ داده بود، صد و پنجاه نفر به دام نظامیان افتادند. برخی ازآنها چند
روز بعد آزاد شدند اما آنهایی که تجمع اعتراضی را هماهنگی کرده بودند، در
بازداشتگاه مانده اند و خدا می داند که چه بلایی سرشان آورده اند. شایعات گوناگونی
در میان مردم رایج است. می گویند بین آنها دختری به نام «مهسا امانی» نیز بوده
است، او را با ضرب و شتم برده اند و کشته اند. اما کسی اطلاعات دقیقی درمورد این
شخصیت نمی د هد. مهسا امانی شاید وجود
خارجی نداشته باشد و شکل سمبلیک همان مهسا امینی باشد که دراذهان مردم ترکمن صحرا
نشسته است، یعنی مهسا امینی کردستان در ترکمن صحرا به مهسا امانی تبدیل شده است.
شاید هم این اسم، دو دختر ترکمن به نام های «خدیجه شیرمحمدلی» و« عاطفه زیتونلی»
را تمثیل می کند که دراعتراضات نقش هماهنگ کننده را ایفاء کرده اند و اکنون در
بازداشتگاه گنبد بسر می برند. مسئولین به خانواده هایشان اطلاع درستی نمی دهند حتی
تهدید کرده اند که در مورد آنها مخصوصا با رسانه ها صحبتی انجام ندهند. اما این
ماموران امنیتی و انتظامی که به نام اسلام
و حفظ حجاب، به دختران جوان تجاوز می کنند و نمونه اش را در بلوچستان دیده ا یم
مگر می شود اعتماد کرد. تجاوز دربلوچستان یک خطای فردی نیست وبار اول مامورین
جمهوری اسلامی نیز نیست. دراعتراضهای سابق مردم ایران نیز شاهد بودیم که با دختران
جوان وحتی پسران جوان به نام اسلام واجرای شریعت چه کردند.
به نظر می رسد که خانواده های دختران
بازداشت شده ترکمن از سویی به خاطر تهدیدهای نیروهای امنیتی وازسویی دیگر به خاطر
وجهه اجتماعی خانوادگی خود نمی خواهند این موضوع درجامعه صدا کند. اما باید به دو
نکته توجه کنند. هرچه که مردم دربرابر ظلم ها وجنایات ساکتتر باشند برعمق این ظلمها
افزوده خواهد شد. این رژیم از رسانه ها وافکار عمومی و کسانی که می توانند صدایشان
را به هرسو برسانند می هراسد وبالعکس حقوق آنهایی را که با کوچکترین تهدیدی سکوت
اختیار می کنند، به راحتی پایمال می کند چرا که آنان تهدیدی برایشان محسوب نمی
شوند.
دراین میان سرکوبگران باید بدانند که
اعمال ضد انسانی وجنایات آنها هرگز ازسوی مردم بی پاسخ نخواهد ماند، آنها مسئول
تمام اعمال غیر انسانی و غیر اخلاقی خود هستند وآن اشخاص بی دفاع و دست و پا بسته
ای که اسیر زندانهای آنها شده اند، انسانهای تحت ستم وبی گناهی هستند که از نظر سیاسی
واجتماعی وفرهنگی بایستی تحت حمایت عامه قراربگیرند.
برماست که صدای زندانیان گمنام باشیم و
جامعه و افکار عمومی کشور و کل جهان را از وجود زنان و دختران حبس شده در
بازداشتگاهها آگاه وبرای آزادیشان تلاش کنیم. چرا که آنها نه تنها به خاطر حجاب
بلکه دربرابر تمام اجحافهایی که درطول چهل سال بر زنان ایرانی وکل مردم ایران شده
قیام کرده اند. به امید آزادی تمام زنان سیاسی زندانی ایرانی.
دکتر عبدالرحمن دیه جی
*برگرفته از کانال اختصاصی دکتر ع. دیه جیASSOC.
PROF. ، 6مهر 1401- 28 سپتامبر 2022
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر