اواخر ژانویه 2017 گارباچف درمقاله ای نوشت "لحن دیپلماسی جهانی همواره جنگ طلبانه تر میشود"
هشدار گورباچف درباره یک جنگ بزرگ واوضاع نگران کننده
جواد
طالعی، دوم فوریه 2017 : میخاییل گورباچف اواخر ژانویه امسال درمقاله
ای برای مجله تایمز هشدار داد که به نظر می رسد جهان دربرابر یک جنگ بزرگ قرار
گرفته است. گورباچف با اشاره به استقرار رو به ازدیاد یکان های رزمی و تانک های
ناتو دراروپا وقرارگرفتن آن دربرابرارتش روسیه، خطر
را بسیار جدی ارزیابی کرد و نوشت : “ دربودجه
دولت هایی که به سختی قادر به انجام خدمات اجتماعی هستند، همواره سهم بودجه نظامی
برای خرید جنگ افزارهای مدرنی که قدرت تخریبی برترازسلاح های کشتار جمعی پیشین
دارند، افزایش می یابد.”
آخرین رییس جمهور اتحاد جماهیر شوروی وبانی
فروپاشی این کشور درمقاله خود افزود: ” این پول ها صرف خرید زیردریایی هایی می
شوند که قادرند با یک شلیک نیمی از یک قاره را منهدم کنند، یا به مصرف استقرار
سیستم های دفاع موشکی می رسند که ثبات استراتژیک جهان را برهم می زنند.” دربخشی
دیگر از مقاله گورباچف، به این نکته اشاره می شود که لحن دیپلماسی جهانی همواره
جنگ طلبانه تر می شود.
با توجه به اوضاع امروز آمریکا، روسیه،
اروپا وچین، گورباچف دراین نگرانی عمیق تنها نیست. بسیاری ازناظران سیاست جهانی با
او همصدا هستند. ازنظرآنها، شاید رقابت تسلیحاتی به تنهایی جهان را درآینده نزدیک
به سوی یک جنگ گسترده هدایت نکند، اما مجموع پیچیدگیها ازاین روند خبرمیدهند.دراین
میان، نقش وجایگاه اتحادیه اروپا در داخل قاره اروپا وسراسر جهان بسیارحساس ومهم
ارزیابی می شود.
دونالد ترامپ، درسخنان خود بارها نشان داده
است که بازگشت کشورهای عضو اتحادیه اروپا به پشت مرزهای ملی را ترجیح میدهد.او،
همچنین میخواهد میان ایالات متحده آمریکا ومکزیک دیوار بکشد ومرزهای کشور خود را
به روی مسلمانان ببندد. ترامپ اگرموفق به اعمال نظرخوددرزمینه بستن مرزها به روی
پناهجویان ومهاجران شود،درعمل اتحادیه اروپارادربحران عمیق پناهندگی تنها گذاشته
است
آن سوتر، در حالی که بحران اتحادیه اروپا و
روسیه بر سر شرق اوکراین و شبه جزیره کریمه همچنان پابرجا است، پوتین نیز مانند
ترامپ از ایجاد شکاف در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا استقبال می کند، زیرا نفوذ
روسیه در میان کشورهای کوچک و پراکنده بهتر گسترش می یابد تا در میان کشورهایی که
در اتحادیه اروپا به یکدیگر پیوسته اند.
تاثیر خروج بریتانیا وخرابکاری های پوتین
بر اتحادیه اروپا
روند جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا درسال
جاری سرعت میگیرد. بریتانیا، درمیان کشورهای اروپایی از همه به آمریکا نزدیک تر
است. نخست وزیر بریتانیا نخستین مقام اروپایی بود که درپی ورود دونالد ترامپ به
کاخ سفید به دیدار او شتافت.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به این
اتحادیه به اندازه کافی آسیب زده است. حال، درشرایطی که نشانه های اختلاف نظر
رهبران آلمان و فرانسه با دونالد ترامپ هر روز آشکارتر می شود، تکروی بریتانیا دراین
زمینه می تواند دومین ضربه را به اقتدار اروپا وارد کند.
آتش زیر خاکستر دیگر دراروپا تلاش های
ولادیمیر پوتین برای بی ثبات کردن اتحادیه اروپا و از همه بیشتر آلمان است. این
تلاش ها واکنش مسکو به تحریم هایی است که اتحادیه اروپا درپی بروز بحران درکریمه وشرق
اوکراین علیه روسیه اعمال کرد وهنوز برپا است.
دریکسال گذشته مواردی ازتلاشهای مسکو برای
ایجاد بحرانهای سیاسی و اجتماعی درآلمان آشکار شد. رهبران سیاسی آلمان، همزمان با
نگرانی نسبت به سیاستهای ترامپ، ترس خود را ازاثرگذاری سایبری مسکو بر انتخابات
پاییز امسال کشور خود پنهان نمی کنند.
درچنین شرایطی، چین هم خود را یک قدرت
جهانی تازه معرفی می کند. جمهوری خلق چین در دو دهه اخیر بر بودجه نظامی خود به شدت
افزوده است. به لحاظ ذخائر ارزی نیز، درحال حاضر هیچ کشوری درجهان جایگاه چین را
ندارد. با آغاز برنامه های دونالد ترامپ برای تعدیل موازنه بازرگانی با چین، رقابت
اقتصادی واشنگتن و پکن می تواند به یک بحران عمیق سیاسی بیانجامد که منافع اروپا
را نیز بی گمان تهدید می کند.
افزایش مخالفان اتحادیه اروپا دراروپا
اتحادیه اروپا درشرایطی با این چالش های
خارجی روبرو است که در داخل آن نیز، بسیاری از شهروندان به مخالفان آن تبدیل شده
اند. ناسیونالیستها، درفرانسه، آلمان، هلند، ایتالیا، لهستان، مجارستان وبسیاری
دیگر ازکشورهای اروپایی این ناراضیان را بهترین شکارخود ارزیابی می کنند وتاکنون
نیز موفق به جذب بسیاری از آنها شده اند.
رشد مخالفت بااتحادیه اروپا بی دلیل نیست.اتحادیه
اروپا نه بامشارکت مستقیم مردم که باهمصدایی نخبگان کشورهای اروپایی وانحصارات مالی بزرگ بنیاد نهاده شد. رهبران این اتحادیه،
سالها بر پیشانی هرکس که از روند جهانی گردانی سرمایه، اتحادیه اروپا و واحد پول
مشترک آن انتقاد می کرد، برچسب نژادپرستی وارتجاع می زدند، درحالی که بسیاری از
انتقادهای مخالفان برحق بود.
مخالفان می دیدند که میلیاردها یورو صرف
مقابله با بحران های مالی می شود، اما لایه های میانی هیچ سهمی از آن نمی برند،
بیکاری درجنوب اروپا به سرعت بالا می رود و شکاف میان فقر و ثروت سال به سال عمیق
تر می شود.
همین واقعیات آشکار بود که بخشی از مردم
اروپا را به ناسیونالیست های واقعی تبدیل کرد. اکنون، تمایل بخش عمده ای از
اروپاییان به بازگشت به پشت مرزهای ملی، به بهترین ابزار سوء استفاده راستگرایان و
ناسیونالیست های افراطی تبدیل شده است.
اعتراف رییس پیشین پارلمان اروپا به کجروی
اتحادیه
مارتین شولتس رییس آلمانی و سوسیال دموکرات
پارلمان اروپا به تازگی از این مقام کناره گیری کرد تا بتواند خود را وقف مبارزات
انتخاباتی در داخل آلمان کند. او به دنبال کناره گیری زیگمار گابریل رییس حزب
سوسیال دموکرات آلمان، از سوی هیئت رییسه این حزب به ریاست آن برگزیده و به عنوان
نامزد مقام صدراعظمی در انتخابات سپتامبر امسال معرفی شد.
مارتین شولتس که ۲۳ سال سابقه نمایندگی پارلمان اروپا و پنج سال
سابقه ریاست آن را به عهده دارد، از چهره های سرشناس جناح چپ حزب سوسیال دموکرات
است. او در نخستین سخنرانی خود پس از برگزیده شدن به عنوان رییس حزب و نامزد مقام
صدراعظمی، ضمن اشاره به مشکلاتی که در اروپا سبب دوری مردم از اتحادیه اروپا و در
آلمان سبب دوری مردم از حزب سوسیال دموکرات شده است، بر این نکته تصریح کرد که
حزبش تنها در صورتی می تواند اعضای پیشین خود را دوباره جذب کند که براساس منشور
پایه خود ثابت کند مدافع منافع کارگران و زحمتکشان است.
آنچه نامزد حزب سوسیال دموکرات آلمان
درباره رابطه حزب خود با مردم می گوید، شامل حال اتحادیه اروپا نیز می شود. این
اتحادیه که همزمان با تحمل فشار موازی ترامپ و پوتین دشواری های بزرگی را از سر می
گذراند، تنها درصورتی می تواند نجات یابد که به منافع کارگران، زحمتکشان وطبقه
متوسط توجه کند و به قول یک مفسر آلمانی از “اتحادیه کنسرن ها” به “اتحادیه مردم”
تبدیل شود.
درغیراینصورت، پیروزی ناسیونالیست های
نژادپرست در آلمان، فرانسه، هلند و احتمالا ایتالیا، در سال جاری بی تردید مقدمه
ای برای ازهم پاشی اتحادیه اروپا وبی اعتبارشدن واحد پول مشترک آن یورو خواهد شد
که درسالهای اخیر بخشی ازقدرت خرید خود را دربرابر دلار از دست داده است.
ازهم پاشیدن اتحادیه اروپا وبی اعتبار شدن
واحد پول آن، بار دیگر میان ۲۸ ملت
اروپایی مرزهایی خواهد کشید که جز تحقق پیش بینی تلخ گورباچف درجهان برآیندی
نخواهد داشت: پیشروی به سمت یک جنگ فراگیر درجهانی که دیوارهای متعدد میان هفت
میلیارد سکنه آن جدایی انداخته اند.% شهروند، فوریه 2017 >
برگرفته از
https://turkmentalk.wordpress.com/2017/02/03/
%d9%87%d8%b4%d8%af%d8%a7%d8%b1-%da%af%d9%88%d8%b1%d8%a8%d8%a7%da%86%d9%81-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%db%8c%da%a9-%d8%ac%d9%86%da%af-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-%d9%88-%d8%a7%d9%88%d8%b6%d8%a7/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر