سال ۱۳۲۹ش. سپهبد رزم آرا نخست وزیر شد واز مجلس شورایملی
رای گرفت و اعلام کرد میخواهد بند "انجمنهای ایالتی و ولایتی " قانون
اساسی انقلاب مشروطیت را اجرا کند.
حال سه سند از چگونگی کشتن شاه با
همکاری یک آخوند از آرشیو "سیا" نشر شده.
با اجرای بند مذکور رژیم حکومتی ایران
همانند انگلستان رژیم شاهی از نوع فدرالیستی و دمکراتیک میشد. بنابراین شاه
تا آخر عمرش با گفتن "نباید بگذاریم ایران ایرانستان شود" با اجرای آن
بند مهم "انجمنهای ایالتی و ولایتی " قانون اساسی انقلاب مشروطیت شدیدن
مخالفت کرد.
در زیر لینک
وخود سندها به دوزبان👇
https://www.akhbar-rooz.com/212078/1402/05/18/
لينک کوتاه https://akhbar-rooz.com/?p=212078
سه سند از سیا، شاه چرا رزم آرا
را کشت؟ – حنیف یزدانی ، اخبار
روزچهارشنبه,
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
سه سند زیر به روشنی نشان می دهد که شاه سابق هیچ
احترامی برای قانون و روح مشروطه که طبق آن سلطنت تنها محدود به نقشی تزیینی در
سیاست بود، نداشته است. برای مثال شاه انگلستان حتی اگر قانونا دارای اختیارات
سیاسی باشد، عرف سیاسی مشروطه انگلستان، مانع عمل او می شود. اما در سند های زیر
می بینیم که شاه سابق چگونه دو نخست وزیر را از راه برمی دارد و حتی با زاهدی که
از عوامل کودتا بود نیز به مشکل بر می خورد.
سند اول
گزارش سیا ۸ شهریور ۱۳۲۹- ۳۰ اگوست ۱۳۵۰ (حدود ۶ ماه قبل از قتل رزم آرا)
۱- شاه در راستای نگرش خود نسبت به دولت های قبلی ایران،
مشتاق حفظ کنترل دولت فعلی است. به همین ترتیب، خواهران شاه می خواهند به اعمال
نفوذ شخصی خود در امور کشور ادامه دهند.
۲- رزم آرا نخست وزیر در برابر این مداخله دربار مقاومت می
کند و خبردهنده می گوید که در نتیجه درگیری جدی بین دربار و نخست وزیر در حال شکل
گیری است و شاه و خواهرانش برای تضعیف اقتدار نخست وزیر با جناح های خاص مجلس
دسیسه می کنند.
۳-رزم آرا بر این باور است که اگر دولت های آمریکا و
انگلیس به طور مشترک خطرات چنین مداخله ای را به شاه گوشزد کنند، شاه گوش می دهد و
احتمالاً نگرش خود را تغییر می دهد. مخبر بر این واقعیت تاکید کرد که رزم آرا نمی
خواهد مخالفت قانونی مهار شود، بلکه تنها برای جلوگیری از
آنچه که او مداخله غیرقانونی و پشت پرده شاه می داند به کمک نیاز دارد.
توضیح: با توجه طبیعت اطلاعاتی که در این گزارش آمده
است، بنظر می رسد که رزم آرا خواسته است موضع اش را به فردی اطلاع دهد که او، آنرا
به امریکا و انگلستان منتقل کند بدون آنکه شاه در این باره مطلع شود.
سند دوم
گزارش سیا ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۳ – ۲۳ شهریور
۱۳۳۲
۱- در۳ سپتامبر ۱۹۵۳، شاه گفت : از وقتی که به ایران بازگشتم، «من یک مرد تازه ای شده ام». قبل از ۲۸ مرداد ۱۹۵۳، من پسر رضا شاه بودم، الآن یک شاه کامل
هستم.
۲- شاه همچنین گفت که او اشتباه هائی که با علی رزم آرا ومحمد
مصدق کرده است را نخواهد کرد. در دوره صدارتشان، از دخالت در امور پرهیز می کرد و
آنها را می گذاشت کشور را اداره کنند. او دیگر مستقیم دخالت خواهد کرد.
۳- شاه به سرتیپ حسن اخوی، معاون ستاد کل ارتش گفته است که
تمام اسناد ارتش را برای او بفرستد. شاه افزود که نخست وزیر زاهدی می تواند نسخه
های اطلاعاتی را دریافت کند، اما تمام اقدامات در مورد مسائل ارتش از طرف او انجام
می شود.
۴- اولین اختلاف بین شاه و زاهدی در مورد سرلشکر احمد وثوق،
معاون وزیر دفاع ملی رخ داد. وثوق یک “شاه مرد” است و زاهدی در برابر انتصاب وثوق
به عنوان وزیر دفاع ملی مقاومت می کند و می گوید که به وثوق اعتماد ندارد. شاه
اعلام کرده است که زاهدی باید از دخالت در امور ارتش خودداری کند.
۵-شاه اردشیر زاهدی، پسر نخست وزیر را در حلقه خصوصی
دوستان خود قرار داده است. شاه با اردشیر والیبال بازی می کند و یک بار که شاه
برای قرار ملاقاتی که اردشیر از آن مطلع نشده بود دو ساعت تاخیر داشت، شاه با عجله
لیموزین خود را به جستجوی او فرستاد و با پلیس و فرماندار نظامی تماس گرفت. شاه
نگران خطر حمله به جان نخست وزیر زاهدی و پسرش اردشیر است.
6- شاه به نخستوزیر
زاهدی دستور داده است که در تمام مناسبتهای دولتی جلیقه ضد گلوله بپوشد و گفته
است: «این دستوری است که باید اطاعت کنید».
I. منبع: آژانس اطلاعات مرکزی، فایلها، شغل ۸۰–۰۰۸۱۰A، جعبه ۲۳، پوشه ۹۵، گزارشهای اطلاعات CS 20040–۲۰۰۴۹. راز؛ کنترل
– ایالات متحده فقط مقامات
سند سوم
بخشی از گزارش سیا در ماه می ۱۹۷۲ (اردیبهشت
۱۳۵۱)
نفوذ شاه در دهه اول حکومتش اساسا منفی بود. او فقط
میتوانست یک اقدام سیاسی و یا سیاست حکومتش را وتو کند اما توان ابتکار عمل در
سیاست را مخالفینش و دیوان سالاری خمود محدوذ کرده بودند. در مجموع در این دوره او
از سیاست بدور و منزوی بود. اطراف او را غالبآ خود فروشان فاسد و پول دوست و
دوستانی که به بازی و تفریح مشغول بودند فراگرفته بودند. هرچند شاه درگفتگوهای
خصوصی با نمایندگان کشورهای خارجی، غالبا سعی میکرد نقشی را برای خودش قائل
شود. او در جریان گفتگوئی با سفیر امریکا، وقتی سفیر این عقیده را ابراز
میکند که شاه میتواند درحاشیه سیاست باشد و فقط سمبل وحدت باشد، صورتش برافروخته
میشود ومیگوید« خواهرم
اشرف روز گذشته از من سئوال کرد که آیا تو مردی یا موش» و از سفیر سئوال میکند که آیا منظور شما اینست که من درکاخ
سعدآباد بمانم و خودخواهانه از باغ زیبای آن و سگ و اسب آن لذت ببرم و هیچ قدمی
برای موقعیت تاسف باری که کشورم به آن مبتلا است، انجام ندهم ؟»
اما علائمی وجود دارند که نشان میدهند که دربعضی مواقع شاه می پذیرد دست به اعمال زورمدارنه دست بزند. درسال ۱۹۵۶ ، وزیر دربار (مترجم: منوچهر اقبال از ۱۲ خردا د ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۶ وزیر دربار بود و قبل ازاو حسین علاء؛ به احتمال قوی، حسین علاء این صحبتها را کرده است). در گفتگوئی با یکی از کارمندان سفارت امریکا روشن به او می فهماند که رزم آرا، نخست وزیر با اطلاع کامل شاه، اگر نگوئیم با دستور مستقیم او، به قتل رسید. وزیر دربار همچنین اظهار داشت که او رابط «دربار» و قاتلین رئیس شهربانی مصدق، سرتیپ افشار طوس بوده است. گرچه عمومآ شاه نقشی منفعل، در ظاهر نقش پادشاه مشروطه را که عبارت از سلطنت و نه حکومت القا میکرده است.
لينک کوتاه https://akhbar-rooz.com/?p=212078
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر